۵) خط مشی ها و آئین نامه های مربوط به تشکیل صندوق حمایت مالی از پژوهشگران و حساب مشترک بانکی پژوهش و چگونگی تنظیم قراردادهای مشترک بین شبکه تأمین کالای صنعت نفت و سازندگان کالای مرتبط با فرآیندهای پژوهشی، توسط معاونت پژوهش و فناوری وزارت نفت تهیه و پس از تأئید مقام عالی وزارت، برای اجراء ابلاغ میشوند.
۶) توجه به شاخصهای ارزشیابی طرحها شامل ارتباط با اهداف برنامه پنج ساله صنعت نفت، آثار و پیامدهای سرمایه گذاری، ساختار اجرای طرح، صلاحیت مجریان چگونگی تأمین منابع مالی، پتانسیل تجاری شدن، ارزشیابی ریسک اجرای طرح و ارزش یابی فنی اقتصادی طرح و ناظرین صلاحیت دار دارای اهمیت است.
راه کارهای بهینه برای اجرای اثر بخش مفاد نظام نامه:
از آنجاکه نفت و گاز پیشبران توسعه در کشور است، بنابراین حضور کلیه فرهیختگان درون و برون از صنعت نفت در انجام فعالیتهای مربوط به پژوهش و فناوری ضروری است، نقش همگان باید تعالی کشور در عرصه جهانی باشد؛ بنابراین اقدامات ذیل خلاصه ای از موارد یاد شده است که وظیفه کلیه ارکان و دست اندرکاران پژوهش میباشد.
۱) تعریف طرحها و پروژه ها متناسب با نیازهای آنی و آتی صنعت نفت صورت پذیرد و کلیه عوامل مؤثر در انجام بهینه اثر بخش پروژه ها در نظر گرفته شوند.
۲) هریک از متولیان فرایند انجام پژوهش از ایده تا بازار، اعتقاد و مسئولیت پذیری لازم را داشته و به این امر معتقد باشند که در کار جمعی، کسب موفقیت و افتخارات جمی و شکست فردی تلقی میشود.
۳) وجود عامل وهمدلی میان کلیه واحدهای علمی، پژوهشی، عملیاتی، مقرراتی، مالی و خدماتی و… ضامن بقای یک سازمان بوده و دسترسی به سازمانی دانش پایه را سریع تر مینماید.
۴) اساتید، دانش جویان، پژوهشگران و فرهیختگان صنعت و دانشگاه در رسیدن به توسعه یافتگی مبتنی بر دانایی محوری نقشی اساسی دارند، بنابراین باید از فرصت پیش آمده برای پیشبرد اهداف صنعت نفت وکشور بهره کافی ببرند.
۵) مفاد نظام نامه جدید بیانگر آن است که باید از ظرفیتهای موجود در کشور و صنعت نفت بهره کافی برده شود، بنابراین طبقه بندی وظایف به توسعه دهندگان فناوری (هاب)، قطبهای علمی و پژوهشی و توسعه دهندگان محصول، نافی تعاملات و همکاریهای سازنده نخواهد بود. از این طریق است که میتوان گفت مراکز علمی کشور در تدوین دانش فنی و مهندسی پایه به مقدار حداقل ۱۰% از انجام پروژه های صنعتی نقش و سهمی مؤثر برعهده خواهند داشت.
۶) براساس برآوردها، به ازای هریک میلیارد تومان بودجه پژوهشی در کشور، برای حداقل ۲۰ نفر از فرهیختگان این مرز و بوم ایجاد شغل میشود، پس روشن است که باید از ظرفیتهای موجود پژوهشی بصورت بهینه استفاده کرد.
۷) بالغ بر ۳۰۰ مرکز پژوهشی، دانشگاهی، مهندسین مشاور و شرکتهای دانش بنیان از بخش خصوصی در رابطه با فعالیتهای پژوهشی مورد نیاز صنعت نفت فعالیت میکنند. از این رو باید کارها متناسب با توانمندیهای آنها واگذار شوند. در این اقدام وجود کنسرسیوم وکار گروهی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
۸) سرمایه گذاران و علاقه مندان به توسعه محصول با رویکرد تجاری و رقابتی باید از فرصت پیش آمده استفاده کنند تا ضمن ارتقای توانمندیهای خود در زمینه های تخصصی مورد نیاز صنعت نفت، از حمایتهای قانونی کشور نیز بهره گیری نمایند.
۹) تعاملات علمی و عملیاتی میان سه رکن اصلی در نظام نامه شامل توسعه دهندگان فناوری (هاب)، قطبهای پژوهش و فناوری (دانشگاهها و مراکز پژوهشی و شرکتهای دانش بنیان) و توسعه دهندگان محصول (Developer)، ضمن ارتقاء و توسعه فناوری و محصول، از خروج ارز از کشور جلوگیری مینمایند و اشتغال مولد را به همراه دارند.
۱۰) قطعاً فرآیندتدوین نظام جامع راهبری پژوهش، فناوری و نوآوری که تدریجی و حاصل آسیب شناسی نظام قبلی در یک بازه زمانی ۱۰ ساله بوده است، نیازمند بازنگری تدریجی نیز خواهد بود تا نقایص آن مرتفع و اجرای آن بهینه گردد. بنابراین ارائه نقطه نظرات سازنده از اهمیت زیادی برخوردار است.
۸-۷٫ ارکان اجرایی نظام جامع راهبری پژوهش، فنآوری و نوآوری وزارت نفت
ارکان اجرایی این نظام را شورای سیاستگذاری و نظارت راهبری پژوهش و فنآوری صنعت نفت، معاونت پژوهش و فنآوری وزارت نفت، شرکتهای اصلی شامل شورای هماهنگی و برنامه ریزی پژوهش و فنی اوری و مدیریت پژوهش و فنآوری و مدیریت پژوهش و فنآوری هر یک از شرکتها، نهادهای علمی، فنی، آموزشی و پژوهشی وابسته به صنعت نفت و دانشگاهها (شامل مراکز فنآوری شرکتهای اصلی و تابعه، پژوهشگاه صنعت نفت، دانشگاه صنعت نفت، مؤسسه مطالعات بین المللی انرژی، پژوهشکده ازدیاد برداشت و شرکت پژوهش و فنآوری پتروشیمی)، شرکتهای دانش بنیان، مهندسین مشاور و تولید کنندگان محصولات خارج از صنعت نفت تشکیل میدهند. بدلیل اهمیت، نقش و جایگاه شورای سیاستگذاری و نظارت راهبردی و شورای هماهنگی و برنامه ریزی پژوهش و فنآوری هریک از شرکتها، در ادامه ترکیب اعضاء و وظایف آنها شرح داده می شود.
ترکیب و وظایف شورای سیاستگذاری و نظارت راهبردی پژوهش و فنآوری صنعت نفت:
اعضای شورای سیاستگذاری و نظارت راهبردی پژوهش و فنآوری صنعت نفت از وزیر نفت (رئیس شورا)، معاون پژوهش و فنآوری وزارت نفت (نایب رئیس شورا)، معاونت برنامه ریزی و نظارت بر منابع هیدروکربوری، معاونت امور مهندسی و ساخت داخل، مدیران عامل ۴شرکت اصلی، مدیران پژوهش و فنآوری ۴ شرکت اصلی، دانشگاه صنعت نفت، پژوهشگاه صنعت نفت، مؤسسه مطالعات بین المللی انرژی، شرکت پژوهش و فنآوری پتروشیمی و پژوهشکده ازدیاد برداشت، مدیر کل امور پژوهشی وزارت نفت (دبیر شورا)، ۳ نفر از اعضای هیأت علمی صاحب نظر دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی کشور که یا جز اعضای قطبهای علمی بوده یا در یکی از زمینه های پژوهشی یا فنآوری مرتبط با صنعت نفت، گاز و پتروشیمی دارای سابقه هستند، تشکیل میگردد. این شورا وظایفی را بشرح ذیل برعهده دارد:
۱) سیاستگذاری و هماهنگی بین امور پژوهش، آموزش و فنآوری صنعت نفت با سیاستهای کلان علمی و فنآوری کشور.
۲) تصویب نقشه های راه علم و فنآوری صنعت نفت و شرکتهای اصلی، متناسب با برنامه های توسعه صنعت نفت.
۳) تصویب سبد پژوهش و فنآوری و اعتبارات مورد نیاز شرکتهای اصلی.
۴) تعیین و تصویب پروژه های مشترک.
۵) تجمیع سبد پژوهش و فنآوری شامل سبد شرکتهای اصلی و پروژه های مشترک.
۶) بررسی و تأئید برنامه های راهبردی، بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت پژوهش و فنآوری شرکتهای اصلی و نهادهای علمی، فنی و مطالعاتی وابسته به صنعت نفت.
۷) تصویب مقررات و ساز و کارهای لازم برای تسهیل و روان سازی فعالیتهای پژوهش و فنآوری.
۸) تصویب ساز و کارهای بهره گیری نظام مند و گسترده از توانمندیهای علمی و پژوهشی کشور برای تسریع در بومی سازی فنآوریهای مصوب و حل مشکلات فنی متفاوت صنعت نفت از طریق تعیین سهم و چگونگی انعقاد قرارداد با مجریان پژوهش و فنآوری سطوح(۱) و (۲).
۹) نظارت راهبردی و ارزیابی کلان عملکرد پژوهشی و ارزیابی کلان عملکرد پژوهشی و توسعه فنآوری شرکتها و نهادهای علمی، فنی و مطالعاتی وابسته.
۱۰) تصویب معیارها و شاخص های کمی و کیفی ارزیابی پژوهش و فنآوری در صنعت نفت.
۱۱) باز مهندسی نظام نامه پژوهش و فنآوری صنعت نفت.
۱۲) تعیین سهم (کمی و کیفی) انواع پژوهش (تحقیقات پایه، کاربردی، توسعه ای و راهبردی) و تعیین نقش ارکان مختلف پژوهش و فنآوری سطح (۱) و (۲) در تحقق آنها.
ترکیب و وظایف شوراهای هماهنگی و برنامه ریزی پژوهش و فنآوری:
شوراهای هماهنگی و برنامه ریزی پژوهش و فنآوری براساس سیاستها، راهبردها و برنامه های کلان و مصوب شورای سیاستگذاری و نظارت راهبردی پژوهش و فنآوری وزارت نفت در هر کدام از شرکتهای اصلی، شکل گرفته و بعنوان بازوی هماهنگی و برنامه ریزی پژوهش و فنآوری در هرکدام از این شرکتها عمل مینماید. ترکیب اعضای این شورا از مدیر عامل شرکت ذیربط (رئیس شورا)، مدیر پژوهش و فنآوری شرکت (نایب رئیس)، نماینده تام الاختیار معاون پژوهش و فنآوری وزارت، سه نفر از مدیران افراد صاحب نظر در موضوع فعالیت شرکت به پیشنهاد مدیر پژوهش و فنآوری شرکت و انتخاب مدیر عامل، دو نفر از مدیران عامل شرکتهای تابعه به انتخاب مدیر عامل، رؤسای پژوهشگاه صنعت نفت، دانشگاه صنعت نفت و مؤسسه مطالعات بین المللی انرژی (یا نمایندگان آنان) بنا به مورد وظایف مرتبط، تشکیل شده و وظایفی را بشرح ذیل برعهده دارد:
۱) تصویب خط مشیهای پژوهش و فنآوری در شرکت ذیربط در چارچوب سیاستها و آئین نامه های ابلاغی از مراجع بالاتر.
۲) تصویب ضوابط و آئین نامه های مورد نیاز در جهت تسهیل فعالیتهای پژوهش و فنآوری شرکت اصلی و تابعه در چارچوب سیاستها و آئین نامه های ابلاغی از سوی معاونت پژوهش و فنآوری وزارت نفت.
۳) تأئید و نهایی سازی سبد پژوهش و فنآوری شکرتهای اصلی و تابعه برای ارائه به شورای سیاستگذاری به منظور تصویب در چارچوب ضوابط ابلاغی از سوی مراجع بالاتر.
۴) بررسی و تصویب برنامه های اجرایی و طرحهای پژوهش و فنآوری و تأئید مجریان و بودجه مورد نیاز طرحها در چارچوب آئین نامه های تدوین شده.
۵) چگونگی تدوین، تصویب و پیاده سازی نقشه راه پژوهش و فنآوری در درون شرکت.
۶) طراحی نظام تأمین مالی پروژه های مربوط به حوزه های تخصصی مربوطه.
۷) تصویب کلیه برنامه های مرتبط با پیاده سازی کارکردهای نظام پژوهش، فنآوری در شرکتهای تابعه.
۸) برآورد منابع مالی و انسانی مورد نیاز و تعیین روش های تأمین و چگونگی تخصیص منابع پژوهش و فنآوری
ترکیب و وظایف مجریان پژوهش و فنآوری:
در این نظام نامه به مجریان پژوهش و فنآوری در سه سطح توجه شده است:
الف) توسعه دهندگان فنآوری (هاب ها یا مراکز تخصصی پژوهش و فنآوری)
این مراکز شامل کلیه نهادهای علمی، فنی، مطالعاتی و آموزشی(پژوهشگاه صنعت نفت، دانشگاه صنعت نفت، مؤسسه مطالعات بین المللی انرژی، پژوهشکده ازدیاد برداشت و شرکت پژوهش و فنآوری پتروشیمی) وابسته به صنعت نفت می باشند که نقش هاب (مراکز تخصصی پژوهش و فنآوری) را ایفاء میکنند. این گروه بعنوان توسعه دهنده فنآوری برای شرکتهای اصلی و تابعه صنعت نفت ایفای نقش کرده و وظیفه اجراء و شکست کار پروژه ها و بهره گیری از توان مجریان سطح ۲ و ۳ را متناسب با توانمندیهای آنها برعهده دارند.
این نهادها در چارچوب سیاستهاو برنامه های ابلاغی شورای سیاستگذاری و نظارت راهبردی وزارت نفت و آئین نامه های ابلاغی از سوی معاونت پژوهش و فناوری وزارتخانه و در راستای ایفای نقش توسعه دهندگان فناوری صنعت نفت، وظایف ذیل را در انجام پروژه های پژوهش و فناوری شرکتهای اصلی و تابعه صنعت نفت، برعهده دارند.
۱) ایفای نقش و ایجاد مکانیزمهای لازم برای یادگیری، حفظ، انباشت، ارتقاء و انتشار دانش و فناوری صنعت نفت و ارائه این دانش و فناوری به بدنه صنعت نفت از طریق تعامل با کارفرما یا شرکتهای بهره بردار و واحدهای عملیاتی.
۲) انعقاد قرارداد با شرکتهای اصلی (بعنوان کارفرما و بهره بردار) به منظور اجرا و برون سپاری پروژه های پژوهش و فناوری.
۳) همکاری با مدیریتهای پژوهش و فناوری در تعریف و تدوین مسأله، تهیه RFP، انتخاب متدولوژی و روش انجام پروژه ها.
۴) شکست، اجرا و برون سپاری پروژه های پژوهش و فناوری واگذار شده.
۵) انعقاد قراداد با شرکتهای اصلی و همکاری فعال با قطبهای پژوهش و فناوری در قالب همکاریهای تحقیقاتی و فناوری.
۶) نظارت و کنترل کیفیت بخشهای برون سپاری شده به قطبهای پژوهشی.
اسمائیل، بلی، سون و تیسانت)[۱۱۹] ۲۰۰۲ (هفت مولفه را برای گرایش به نوآوری سازمانی در نظر میگیرند:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۱-نوآوری فردی[۱۲۰]: نوآوری فردی بر میزان نوآوری و خلاقیت خود شخص که در زمینه حل مشکلات سازمان به کار میگیرد، تاکید دارد.
۲-نوآوری رهبری[۱۲۱]:نوآوری رهبری بر دیدگاه های مدیران سطح بالاتر سازمانی که موجب ایجاد و توسعه نوآوری کارکنان در سازمان می شود تاکید دارد.
۳-نوآوری محیطی[۱۲۲]: این نوع نوآوری، موقعیت و شرایطی که محیط سازمان برای ایجاد نوآوری در اختیار کارکنان قرار میدهد را اندازه گیری می کند و در واقع شرایط محیطی موثر بر نوآوری از طرف محیط سازمان را نشان میدهد.
۴-فرد-بازخورد[۱۲۳]: منظور از فرد-بازخورد، به میزان بازخورد خود شخص از محیط اطرافش می پردازد و در واقع نحوه واکنش خود شخص را در زمینه راه حلهای نوآورانه نشان میدهد.
۵– محیط –بازخورد[۱۲۴]: منظور از محیط –بازخورد، میزان تشویق و بازخورهای مثبت محیط در زمینه راه حلهای نوآورانه است.
۶-بازخورد میان فردی[۱۲۵]: بازخورد میان فردی به میزان بازخوردهای مثبتی که افراد در مورد همکاران و رهبران سازمان خود در حیطه راه حلهای جدید و نوآرانه ارائه می دهند، اشاره دارد.
۷-یادگیری مبتنی بر شواهد[۱۲۶]: این مولفه به یادگیری افراد از ایدههای جدید در کارها براساس شواهد و تجربیات خود و افراد اشاره دارد.
شکل۲-۲: شکل ابعاد نوآوری سازمانی (اقتباس از رجاییپور و همکاران، ۱۳۹۱).
۲-۱-۱-۷- نیاز دانشگاهها به سازگاری
وان وات[۱۲۷] (۱۹۹۹) در این باره بیان می کند که چالشهای بزرگ لزوما مشکلساز نیستند، بنابراین دانشگاهها نباید نسبت به آنها بیتوجه باشند آنها باید سعی کنند که با این تغییرات و چالشها سازگار شوند به این منظور لازم است که آنها نوآور باشند. نوآورانه بودن و کارآفرینانه بودن دانشگاهها حداقل در سه حوزه اتفاق میافتد:
۱-پژوهش
۲-تدریس و یادگیری
۳-انتقال دانش
۲-۱-۱-۷-۱- پژوهش
با توجه به پژوهشها، دانشگاهها باید بدانند که آنها تنها منبع و سرچشمه اختراع و خلاقیت نیستند. در جهان تولیدات جدیدی از دانش وجود دارد که اغلب با بودجه های فراوان سعی دارند تا موقعیت مطلوبی را برای خودشان در محیط ساختار دانش جهانی ایجاد کنند. بنابراین آنها باید در جست و جوی همکاریهای راهبردی بوده و تعامل نزدیکتری با دیگر تولیدکنندههای دانش داشته باشند. آنها باید یاد بگیرند تا منابع خودشان را (مخصوصا سرمایه های فکری) حول زمینه های مختلف مشکل و با توجه به پویاییهای موجود در زمینه های مختلف مشکل به طور مداوم سازماندهی کنند. در واقع دانشگاه های نوآور قادرند تا سیستمهای ارزشی خود را حول محور پویایی و همکاری توسعه دهند (وان وات، ۱۹۹۹). در واقع دانشگاهها برای حرکت در جهت نوآوری باید بتوانند توانایی ارتباطی خود را با سایر دانشگاهها و سازمانها گسترش داده و زمینه برقراری همکاریهای مختلف را در زمینه های گوناگون با موسسات موجود در محیط بیرونی ایجاد کنند و همواره سعی کنند که در زمینه های مختلف پژوهشی با دانشگاهها و موسسات دیگر رقابتی سالم داشته باشند و روز به روز در جهت رشد و توسعه بیشتر حرکت کنند.
۲-۱-۱-۷-۲-تدریس و یادگیری
شرایط بازار کار بیرون از دانشگاه خواستار مهارت هایی است که سنتی نیستند بنابراین دانشگاهها با چالشهایی برای تعریف مجدد مفهوم یادگیری دانشگاهی مواجه هستند. نیوتن شرح میدهد که با توجه به این مطلب باید توجه داشت که دانشگاهها دیگر تنها آموزش دهنده فرایندهای سنتی نیستند بلکه مجموعه ای از مهارت های جدید را به فرایندهای آموزش دانشگاهی سنتی اضافه می کنند؛ مثل مهارتهای مهم تمایل به تغییر، مهارت چند رشته-ای بودن و … (وان وات، ۱۹۹۹). در واقع مقوله تدریس و یادگیری به عنوان مهمترین رکن نظام آموزشی باید با توجه به تغییرات سریع جوامع به روز شوند تا مدرسان بتوانند از این طریق افرادی شایسته را متناسب با تغییرات گوناگون برای شرایط بازار کار و متناسب با تقاضای آن و با مهارت های گسترده، پرورش دهند.
۲-۱-۱-۷-۳-انتقال دانش
کلارک معتقد است که دانشگاه های نوآور نشان دادهاند که به خصوص در این وظیفه سوم پذیرفته شده برای دانشگاهها موفق بوده اند که دانشگاه های نوآور درس مهمی از این مطلب میگیرند. دونالد کندی رئیس سابق دانشگاه استنفورد استدلال می کند که انتقال فناوری موثرترین روش انجام شده از طریق جنبش مردم است. انتقال دانش بیشتر شبیه یک مسابقه است که در آن توپ به صورت مداوم بین بازیکنان در حرکت است و بازیکنان برای برنده شدن مجبورند تا با یکدیگر همکاری کنند. بنابراین تاکید بر همکاری و به اشتراکگذاری منابع در این مورد آشکار می شود (وان وات، ۱۹۹۹). در واقع انتقال دانش در دانشگاه های نوآور می تواند دارای نقش بسیار با اهمیت و کلیدی باشد. از طریق انتقال دانش است که دانشگاهها میتوانند روز به روز اطلاعات جدید کسب کرده و ایدههای جدید ارائه دهند.
۲-۱-۱-۸- اصول نوآوری
برخی از مهمترین اصول نوآوری عبارتند از:
۱-همه ایده ها ظریف و ارزشمند هستند بنابراین سزاوار است محیطی فراهم نمود که ایده ها شکوفا و پرورش یابند.
۲-مبتکر ایده برای ارتقا و پرورش ایده به کمک نیاز دارد به عبارتی ایده مبتکر باید توسط یک حامی مورد پشتیبانی قرار گیرد.
۳-محصولات نوآورانه جدید برای بقای شرکت لازم و ضروری است.
۴-مبتکران ایده، عامل اصلی و اساسی رشد شرکت هستند (آقایی، ۱۳۷۷ به نقل از دهقان نجم، ۱۳۸۸).
از آنجایی که سازمانها برای بقا نیاز دارند تا خود را با شرایط جامعه سازگار کنند نیاز است که آنها نوآور باشند؛ برای ایجاد نوآوری باید محیط سازمان به گونه ای باشد که ایده ها در آن شکوفا شده و ایدههای شکوفا شده مورد حمایت و تشویق واقع شوند تا سازمان در شرایط متغیر جوامع بتواند پاسخگو باشد و بقای خود را تضمین نماید.
۲-۱-۱- ۹- ویژگی سازمانهای خلاق و نوآور
در سازمانهای نوآور، ساختار سازمانی مشوق نوآوری است. در واقع این سازمانها از ساختارهای منعطف استفاده می کنند (دراکر، ۱۹۹۸). در اینگونه سازمانها، ساختار، راهبردها و استراتژیها و فرهنگ موجود از نوآوری حمایت می کنند. در واقع در سازمانهای خلاق و نوآورراهبردها، بینشها، خط مشیها و انتظارات سازمان به تقویت روحیه کارآفرینی تاکید می کند (لبیچ[۱۲۸]، ۱۹۹۸).
بارلنگا (۲۰۱۰) ویژگیهای سازمان نوآور را شامل موارد زیر میداند:
۱-بلندپروازی و تعهد مدیریت ارشد
۲-فرایندهای ساده و به راحتی قابل فهم
۳-توسعه مداوم و پایدار
۴-مکانیزم های پشتیبانی
۵-انگیزه و توانمندسازی
۶-تجربه و خطرپذیری
۷-بینش و فراست نسبت به محیط خارجی
فرهنگ نوآوری یک سازمان به منزله چارچوب نهادی برای بازیگران درگیر در فرایندهای نوآوری میباشد و شامل تمام هنجارها، ارزشها، آرمانها و باورهایی است که بر رفتار هر کسی که در فرایندهای نوآوری شرکت دارد موثر است. در واقع فرهنگ نوآوری توسط همه بازیگران ساخته و پشتیبانی می شود (بارلنگا، ۲۰۱۰).
در مقوله منابع انسانی در مییابیم که سازمانهای نوآور فعالانه آموزش و توسعه دانش اعضای خود را آنطور که روز آمد باشد تشویق میکنند. امنیت شغلی در سطح عالی برای کارکنان خود فراهم می آورند تا ترس از اخراج به خاطر اشتباه را کاهش دهند و به افراد جرأت می دهند که تغییر پذیر باشند. زمانی که اندیشه ای جدید تکامل می یابد پیشتازان تغییر فعالانه و با شور و شوق اندیشه را تعالی می بخشند و آن را حمایت می کنند بر مشکلات چیره میشوند و اطمینان می دهند که نوآوری به مرحله اجرا در خواهد آمد (محمدی، ۱۳۸۴).
سازمانها با نوآوری بیشتر، در پاسخ به محیطهای متغیر و ایجاد و توسعه قابلیت های جدیدی که به آنها اجازه دهد به عملکرد بهتری برسند موفقتر خواهند بود. ابتکارات و اقدامات نوآوری به ظور فزاینده به دانش، تخصص و تعهد کارکنان به عنوان دروندادهای فرایند ایجاد ارزش وابسته است (مونتس، مورنو و فرناندز[۱۲۹]، ۲۰۰۴).
جرجانی (۱۳۹۲) معتقد است که در سازمان خلاق رقابت کامل و فشرده است: در یک سازمان در صورتی خلاقیت صورت میپذیرد که رقابت کامل در آن حاکم باشد؛ فرهنگ: یکی از عوامل عمدهای که به بالندگی مدیریت کمک می کند فرهنگ مردم است. برپایه یک فرهنگ خوب، اتلاف وقت گناه محسوب می شود. بدیهی است در چنین بستر مناسبی جهت رقابت، خلاقیت یا سازمانهای پویا بهتر شکل میگیرد؛ دسترسی به مدیران: سازمانهای خلاق بر این اعتقاد هستند که دانش در سطح سازمان به وفور پراکنده شده است و مدیران به راحتی میتوانند افکار و نظرات دیگران را مستقیم و بدون واسطه دریافت کنند؛ احترام به افراد: ویژگی دیگر سازمان خلاق احترام به افراد است و آنها باور دارند که میتوانند همگام با نیازهای سازمان، رشد کنند؛ ارائه خدمات مردمی: هدف نهایی در این سازمانها توجه به نیازمندیهای جامعه و جلب رضایت آحاد مردم است؛ در سازمان خلاق افراد دارای یک تخصص ویژه نیستند و این امکان را دارند که برای قرار گرفتن در جایگاه مناسب، شغلی داشته باشند؛ کار گروهی: روابط دائمی و بلند مدت کارکنان با این سازمانها و در نتیجه برخورداری آنها از امنیت شغلی ویژگی دیگر این نوع سازمانهاست. استقبال مدیر از عامل تغییر: در این سازمانها تمامی مدیران، مساله تغییر را به عنوان تنها عامل ثابت و گریز ناپذیر میدانند و با خشنودی آن را پذیرفته و در برابر آن مقاومت نمیکنند. بنابراین میتوان بیان کرد که سازمان نوآور، سازمانی است که اصل مهم و نهادینه شده در آن مقوله خلاقیت و نوآوری بوده و فرهنگ غالب آن نیز مشوق نوآوری میباشد. در واقع درچنین سازمانی افراد با یکدیگر؛ و با محیط بیرونی به صورت مداوم در ارتباط بوده و به راحتی تبادل و انتقال دانش میان آنها صورت میگیرد.
۲-۱-۱-۱۰- عوامل و موانع موثر بر نوآوری سازمانی
جهت ایجاد خلاقیت و نوآوری پایدار در سازمانها، معمولا یکسری عوامل به عنوان عوامل تسهیل کننده نوآوری و یکسری عوامل به عنوان موانع موثر در نوآوری عمل می کنند که مدیران و کارکنان میتوانند با شناخت عوامل تسهیلکننده و پیادهسازی آن در سازمان و همچنین شناخت موانع نوآوری و اصلاح آنها، سازمان خود را به یک سازمان خلاق و نوآور تبدیل نمایند. در جدول زیر به تعدادی از این عوامل و موانع موثر در نوآوری اشاره شده است.
جدول ۲- ۳: عوامل و موانع موثر در نوآوری سازمانی (اقتباس از علیرضایی و تولایی،۱۳۸۷).
عامل
موانع
– عدم روحیه کارآفرینی در این شرکت ها
اگرچه بعضی نویسندگان مهمترین محدودیت SMEها را محدودیت منابع انسانی میدانند(کریر[۴۸]، ۱۹۹۴)؛ ولی بسیاری دیگر نیز بازاریابی را عامل اصلی در موفقیت و یا شکست SMEها میدانند و معتقدند که موفقیت و ادامه حیات کسب و کارهای کوچک و متوسط منوط به میزان اثربخشی فعالیتهای بازاریابی آنها است(زاتزالو، گری، ۲۰۰۰). هریس[۴۹] موانع مرتبط به بازار این شرکتها را موارد زیر بیان نموده است(بافنده زنده و همکاران، ۱۳۸۹):
- وجود خریدهای انحصاری
- ماهیت دشوار قراردادهایی که این صنایع باید با صنایع بزرگ منعقد کنند
- وجود بازارهای انحصاری در بخشهای مختلف
- نوسانات در عرضه و تقاضا
- عدم وجود ساز و کارهای بازاریابی و در نتیجه ناتوانی در دسترسی به کانالهای توزیع ملی و بین المللی
- خرید مواد اولیه در مقیاسهای کم که منجر به افزایش قیمتها می شود.
در بخشهای بعدی در رابطه با بازاریابی این شرکتها به تفصیل پرداخته خواهد شد.
جایگاه شرکت های کوچک و متوسط در محیط امروزی
با همه محدودیتها و موانعی که در بخش قبل بدان اشاره شد، امروزه در اروپا ۸/۹۹% از کسب و کارها جز این بنگاهها محسوب میشوند و ۶۶% نیروی کار در این بخش مشغول به کار میباشند(این سهم در کشورهای حوزه مدیترانه به ۹۰% میرسد)(افجه، سجادی نائینی، ۱۳۸۹). همچنین در حال حاضر، تقریبا ۴۰% از تولیدات صنایع در این بخش صورت میگیرد(راجا، کومار، ۲۰۰۸) و ۷/۹۹% از کارفرمایان کشورهای آمریکای شمالی در این حوزه فعالیت می کنند که ۵۰ درصد از درآمد و ۵۴ درصد از مشاغل بخش خصوصی این کشورها را به خود اختصاص دادهاند(موریس، و همکاران، ۲۰۰۲). همچنین به دلیل این که اصولا شرکتهای بزرگ، وظایفی که برایشان ارزش افزوده ایجاد می کند را برای برون سپاری به شرکت های کوچک واگذار می کنند، بنابراین این شرکت ها به عنوان بخشی از زنجیره عرضه صنایع بزرگ نیز محسوب شده و در اتصال بخش صنعتی جهان، نقش حیاتی را ایفا می کنند(شیتال و همکاران، ۲۰۱۲). در ایران و بنا به آمار سایت سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران، تا پایان سال ۱۳۸۹، حدود ۸۸ درصد سازمانهای کشور، جز شرکتهایکوچک و متوسط محسوب میشوند و حدود ۴۵ درصد اشتغال کشور در این شرکتها انجام می شود که این آمار نشان دهنده نقش پررنگ این سازمانها در توسعه اقتصادی است(سایت سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران). محققین ویژگیهای مختلفی را برای این منظور بیان کرده اند که بعضی از آن ها در جدول ۲-۴ میتوان مشاهده کرد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
جدول ۲‑۴- خلاصه ای از ویژگی های ذاتی شرکت های کوچک و متوسط
ویژگی های شرکت های کوچک و متوسط
منابع
– پتانسیل بالقوه برای ایجاد شغل و درآمد
احمدی و همکاران( ۱۳۸۷)، افجه، سجادی نائینی (۱۳۸۹)، اسد سعدی، افتخار(۲۰۱۱)، اسچاچتیبک (۲۰۱۱)
شیتال و همکاران(۲۰۱۲)
– انعطاف پذیری در برابر تغییرات محیط
زری باف، شفیع خانی(۱۳۸۵)، احمدی و همکاران(۱۳۸۷)، بارت( ۱۹۹۶)
– تواناییهای لازم جهت جذب سرمایه های محدود و پراکنده موجود در جامعه و هدایت آن ها در فعالیت های تولیدی و صنعتی
سمیع زاده، چهارسوقی(۱۳۸۷)
– متکی بودن به منابع داخلی
– پرورش نیروهای متخصص در جهت رفع مشکلات بیکاری، فقر، عدم توازن منطقه ای و دستیابی به توسعه
احمدی و همکاران(۱۳۸۷)
– تقویت روحیه کارآفرینی و رقابتپذبری،افزایش بهرهوری وایجاد اشتغال
معاونتبرنامه ریزیوامور اقتصادی(۱۳۸۸)
– نقش بسیار موثر در توسعه فناوری و کارآفرینی
سعیدنیا(۱۳۸۸)
شکل ۲۷- ۲: مدل آسیب- استرس (ویلیامز و اندرسون، ۱۹۹۸)
بر اساس مدل آسیب- استرس (ویلیامز و اندرسون، ۱۹۹۸) عوامل روانی- اجتماعی مختلفی وجود دارند که میتوانند احتمال آسیبدیدگی را افزایش دهند (۳۹).
این عوامل خطرزا عبارتند از شخصیت، سابقۀ عوامل استرس زا و منابع مقابله. همچنین برای روشن شدن رابطۀ بین استرس-آسیب دو نظریه پیشنهاد دادهاند: الف) اختلال حواس: این نظریه مبتنی بر این عقیده است که استرس در حواس ورزشکاران، از طریق کاهش حواس خارجی اختلال ایجاد می کند؛ ب) افزایش تنش عضلانی: استرس بالا، به تنش عضلانی ویژهای می انجامد که در هماهنگی عصبی عضلانی فرد اختلال ایجاد می کند و در نتیجه احتمال آسیبدیدگی افزایش مییابد (۳۷).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
همچنین عوامل موقعیتی و ویژگیهای شخصیتی، عوامل تعیین کننده در آسیبدیدگی تعیین شده اند. ورزشکاری که به موقعیتهای تهدیدآمیز (رفتار هیجانی بالا) تمایل دارند، یا تاریخچۀ زندگی استرس زایی (تحولات عمده در زندگی ودردسرهای روزمره) دارند و منابع مقابلۀ ضعیفی (فقدان حمایت اجتماعی) دارند، احتمالاً واکنشهای استرس زای منفی بیشتری دارند و بنابراین شاید بیشتر مستعد آسیبدیدگی باشند. افراد با استرس زیاد، با محدودیت ادراکی و اضطراب رقابتی بیشتری مواجهند. افزایش محدودیت ادراکی بویژه وقتی خطرناک است که ورزشکار در موقعیت پراسترس قرار می گیرد (۳۹).
بر اساس مدل جانگ در سال ۲۰۰۰، ایــن عوامل بر سه قسم می باشند که عبارتند از: اضطراب، مقابله و حـــالت هیجانی (۴۰). همچنین ایوارسون و جانسون (۲۰۱۰) مدلی جدید بیان کردند که مشتمل بر عوامل شخصیتی، اضطراب و مقابله است(۴۱).
شخصیت به عنوان ترکیبی از ویژگیهایا کیفیتهای شکل دهندۀ شخصیت فرد شناخته می شود ومی تواند بر اینکه ورزشکار چه موقعیتهایی را استرسزامیپندارد اثرگذار باشد (۴۲). چندین عامل خطرزا در رابطه با شخصیت ورزشکار کشف شده اند. دونمونه ازآنهاکه بیشتر بررسی شده اند عبارتند از اضطراب و کمبود اعتماد به نفس (۳۳ و۴۳ ).
اضطراب حالتی
اسپیلبرگر اضطراب حالتی را به عنوان تجربه ای موقت، ذهنی و هشیارانه معرفی نمود که همراه با برانگیختگی سیستم عصبی خود مختار می باشد.(۴۴) آنشل در سال ۱۹۹۱ نیز اضطراب حالتی را به عنوان واکنش هیجانی بلافصل در نظر گرفت که با ترس، تنش و برانگیختگی فیریولوژیک همراه می باشد (۴۵). اضطراب صفتی نیز از نظر اسپیلبرگر به عنوان یک انگیزهیا ویژگی رفتاری اکتسابی در نظر گرفته شده است که فرد را مستعد ادراک تهدیدآمیز موقعیت های بی خطر می سازد؛ بنابراین اضطراب صفتی را می توان به عنوان یک دیدگاه جهانییا ویژگی شخصیتی در نظر گرفت که افراد بر اساس آن به مقابله با موقعیت های محیطی می پردازند (۴۴).
در مجموع اضطراب صفتی یک ویژگی نسبتاً پایدار شخصیتی است که بر اساس پاسخ های قابل پیش بینی افراد به موقعیت های خاص استنتاج می شود (۴۶).
اضطراب رقابتی
مارتنز با افزودن بعد رقابت به مفاهیم اضطراب اسپیلبرگر، نظریه اضطراب رقابتی را مطرح نمود . در نظریه مذکور، از اضطراب رقابتی به عنوان احساس عصبانیت و یا تنش فیزیکییاد شده است که مرتبط با فعالیت ورزشی می باشد. اضطراب رقابتی منجر به ایجاد نوعی ناهماهنگی شناختی بین توانمندی های شخص و مقتضیات عملکرد در دستیابی به هدف می گردد. مارتنز نیز با تمایز قائل شدن بین صفت و حالت اضطراب، آن را بـــه دو بخش اضطراب صفتی-رقابتی و اضطراب حالتی-رقابتی تقسیم نمود . بنابر اظهارات وی، اضطراب صفتی-رقابتی به عنوان شاخصی از سرشت و طبیعت افراد در نظر گرفته می شود که به سبب آن موقعیت های رقابتی، تهدید آمیزتر از آن چه هستند ارزیابی می شوند و در نتیجه فرد با اضطراب حالتی بالا به آن موقعیت ها پاسخ می دهد. اضطراب حالتی-رقابتی نیز به عنوان حالت هیجانی خاص و وابسته به موقعیت توصیف شده است که تنش ایجاد شده در آن منجر به ارزیابی تهدیدآمیــز موقعیت می شود. مارتنز، معتقد بود که افراد با اضطراب صفتی-رقابتی بالا در موقعیت های تهدید آمیز با تنش بیشتری به محرک ها پاسخ می دهند و در نتیجه دارای اضطراب حالتی-رقابتی بالاتری می باشند (۴۷).
آیرنک تمایز بین اضطراب حالتی و صفتی را بر مبنای اختلاف زمانی آنها توجیه نمود. در واقع، اضطراب حالتی در مقایسه با اضطراب صفتی از دوام و پایداری کمتری برخوردار است در حالیکه اضطراب صفتی طی مدت زمانی طولانی، نسبتاً ثابت و بدون تغییر باقی می ماند (۴۶).
مطابق با پژوهش های صورت گرفته توسط مارتنز، ویلی و بورتون، اضطراب حالتی از ساختاری تک بعدی به ساختاری چند بعدی تحول یافت و دو بخش شناختی و جسمانی برای آن در نظر گرفته شد. اضطراب شناختی، مؤلفه ذهنی اضطراب است که با ارزیابی منفی نسبت به عملکرد و اجرا در ارتباط است در حالیکه اضطراب جسمانی، مؤلفه فیزیولوژیک و عاطفی تجربه اضطرابی است که بر برانگیختگی های فیزیولوژیک ناشی از ادراک خطر دلالت دارد (۴۷).
مطابق با پژوهش های صورت گرفته ، اضطراب حالتی از ساختاری تک بعدی به ساختاری چند بعدی تحول یافت و دو بخش شناختی و جسمانی برای آن در نظر گرفته شد. اضطراب شناختی، مؤلفه ذهنی اضطراب است که با ارزیابی منفی نسبت به عملکرد و اجرا در ارتباط است در حالیکه اضطراب جسمانی، مؤلفه فیزیولوژیک و عاطفی تجربه اضطرابی است که بر برانگیختگی های فیزیولوژیک ناشی از ادراک خطر دلالت دارد (۴۸,۴۹).
عزت نفس
عزت نفس از جمله سازههای روانشناختی است که در چند دهه اخیر مورد توجه بسیاری از روانشناسان و پژوهشگران قرار گرفته است.اهمیت عزت نفس برای کسانی که با نوجوانان سروکار دارند امری روشن است. بطورکلی ارزیابیهایی که فرد از خود می کند عزت نفس او را شکل میدهد(۵۰). همچنین عزت نفس درجه تصویب، تائید، پذیرش و ارزشمندی است که فرد نسبت به خود احساس می کند. عزت نفس از خود پنداره متفاوت است خود پنداره عبارت است از مجموعه ویژگیهایی که فرد برای توصیف خویش بکار میبرد. عزت نفس عبارت است از ارزشی که اطلاعات درون خود پنداره برای فرد دارد و از اعتقادات فرد در مورد تمام صفات و ویژگیهایی که در او هست ناشی می شود(۵۱).از دیدگاه مازلو عزت نفس عبارت است از احساس شایستگی، توانمندی، اطمینان استقلال و آزادی. چنانچه عزت نفسی توسط احساسات فرد ارضا گردد افراد احساس ارزشمندی، توانایی و مثمر ثمر بودن و اعتماد به خود می کنند و اگر ارضاء نشود به احساس حقارت و ضعف در فرد منجر میگردد(۵۲).
همچنین از نظر مازلو عزت نفس یا احترام به خود، شامل احساس کسب توفیق و تائید احساس شایستگی و احساس کفایت و مهارت، یعنی نیاز فرد به ایجاد تصور مثبت در دیگران نسبت به خودش است(۵۳). افرادیکه عزت نفس پایین دارند اگر به نحوی ابلهانه و بی رحمانه رفتار کنند بیشتر از دیگران احساس ناهماهنگی می کنند. کسی که خود را فرد لا ابالی بداند انتظار دارد کارهای ناشایست هم انجام دهد.به عبارت دیگر فردی که عزت نفس پایین دارد خیلی مشکل نیست که مرتکب عمل غیر اخلاقی گردد(۵۴). راجرز معتقد است احساس عزت نفس در اثر نیاز، نظر مثبت به خود بوجود می آید. نیاز به نظر مثبت دیگران شامل برخوردها: طرز برخورد گرم و محبت آمیز، احترام، صمیمیت پذیرش و مهربانی از طرف محیط و به خصوص خانواده می باشد.کوپر اسمیتبیان می کندکه عزت نفس بر روابط فرد اثر می گذارد و از آنها تائید میپذیرد.کوپر اسمیت خاطرنشان کرده است بچههایی که از عزت نفس زیاد برخوردارندمعمولاً روابط بین فردی بهتری دارند و اغلب به عنوان رهبر انتخاب میشوند(۵۵).
از این رو عزت نفس یکی از عوامل تفاوتهای فردی در شخصیت افراد است که می تواند اثر زیادی بر رفتارهای افراد داشته باشد. یکی از ابزارهای اندازه گیری عزت نفس افراد پرسشنامه ۱۰ سؤالی عزت نفس روزنبرگ است (۵۶).
شخصیت
واژه « شخصیت» در زبان روزمره معانی گوناگونی دارد. مثلاً وقتی که در مورد کسی گفته می شود «بسیار با شخصیت است» غالباً درجه کارآیی و جاذبه اجتماعی وی مورد نظر است. معمولاً در پرورش شخصیت سعی بر این است که به شخص برخی مهارت های اجتماعییاد دهند و وضع ظاهری و شیوۀ سخن گفتن او را بهبود بخشند تا وی واکنش مطلوبی در دیگران برانگیزد. گاه کلمۀ شخصیت به منظور توصیف بارزترین ویژگی شخص به کار میرود.روان شناسان در بحث از شخصیت، بیش از هر چیز به تفاوتهای فردی توجه دارند، یعنی ویژگیهایی که یک فرد را از افراد دیگر متمایز می کنند. روان شناسان در مورد تعریف دقیق شخصیت اتفاق نظر ندارند ( ۵۷).
لغت شخصیت که در زبان لاتین (Personalitc) و در زبان آنگلوساکسون (Personality) خوانده می شود، ریشه در کلمه لاتین (Persona) دارد. این کلمه به نقاب یا ماسکی گفته می شود که بازیگران تئاتر در یونان قدیم به صورت خود میزدند. به مرور معنای آن گسترده تر شد و نقشی را نیز که بازیگر ادا میکرد، در بر گرفت. بنابراین، مفهوم اصلی و اولیه شخصیت، تصویری صوری و اجتماعی است و بر اساس نقشی که فرد در جامعه بازی می کند، ترسیم می شود. یعنی در واقع، فرد به اجتماع خود شخصیتی ارائه میدهد که جامعه بر اساس آن، او را ارزیابی مینماید (۵۸).
شخصیت را بر اساس صفت بارز، یا مسلط یا شاخص فرد نیز تعریف کرده اند و بر این اساس است که افراد را دارای شخصیت برونگرا، یا درونگرا و یا پرخاشگرو امثال آن میدانند(۵۹).
نظری اجمالی به تعاریف شخصیت، نشان میدهد که تمامی معانی شخصیت را نمی توان در یک نظریه خاص یافت، بلکه در حقیقت تعریف شخصیت به نوع تئوری و نظریه هر دانشمند بستگی دارد. برای مثال کارل راجرز، شخصیت را یک خویشتن سازمان یافته دائمی میداند که محور تمام تجربه های وجودی است. یا آلپورتاز شخصیت به عنوان یک مجموعه عوامل درونی که تمام فعالیتهای فردی را جهت میدهد، نام میبرد. جی.بی.واتسون پدر رفتارگرایان، شخصیت را مجموعه سازمان یافتهای از عادات میپندارند. اریک اریکسون، روان پزشک، معتقد است که رشد انسان از یک سلسله مراحل و وقایع روانی اجتماعی ساخته شده و شخصیت انسان، تابع نتایج آنها است. جورج کلییکی از روان شناسان شناختی معاصر، روش خاص هر فرد را در جستجو برای تفسیر معانی زندگی شخصیت میداند و بالاخره زیگموند فروید عقیده دارد که شخصیت از نهاد، خودو فراخود ساخته شده است (۵۹).
شخصیت مجموعه ای پایداراز ویژگیها و گرایشهاست که مشـابهتها و تفاوت های رفتارروان شناختی افراد ( افکار ، احساسات و اعمال ) را که دارای تداوم زمانی بوده و ممکن است به واسطه فشارهای اجتماعی و زیست شناختی موقعیتهای بلاواسطه شناخته شوند یا به آسانی درک شوند، مشخص می کند(۶۰).
مراد از شخصیت، الگوهای معینی از رفتار و شیوه های تفکر است که نحوۀ سازگاری شخص را با محیط تعیین می کند (۶۱).
یکی از ابزارهای اندازه گیری ویژگیهای شخصیتی، پرسشنامه شخصیت آیزنک میباشد که سه زیرمقیاس خطرپذیری، پرخاشگری و هیجانطلبی را میسنجد (۹).
پرخاشگری
پرخاشگری درروانشناسی و دیگرعلوم رفتاری واجتماعی، به معنی رفتاری است که منجر به آزارودردمیشود. گروهی از صاحب نظران علوم رفتاری نظیر فروید و لورنز معتقدند که پرخاشگری یک رفتاری است که ریشه در ذات و فطرت انسان دارد. این دو معتقدند که پرخاشگری به عنوان یک نیروی نهفته در انسان دارای حالت هیدرولیکی است که به تدریج در شخص متراکم و فشرده میشود و سرانجام نیاز به تخلیه پیدا میکند. به نظر لورنز اگر چنین انرژی به شکل مطلوب و صحیح مثلاً در طرق ورزشها و بازیها تخلیه شود جنبه سازندگی خواهد داشت. در غیر اینصورت به گونهای تخلیه میشود که مخرب خواهد بود و ممکن است اعمالی از قبیل قتل، ضرب و شتم، تخریب و نظایر آن را در برداشته باشد. از نظر فروید پرخاشگری در انسان نماینده غریزه مرگ است که در مقابل غریزه زندگی در فعالیت است، یعنی همچنان که غریزه زندگی مارا در جهت ارضای نیازها و حفظ هدایت میکند غریزه مرگ به صورت پرخاشگری میکوشد به نابود کردن و تخریب کردن بپردازد این غریزه چنانچه بتواند دیگران را نابود میکند و از بین میبرد و اگر نتواند دیگران را هدف پرخاشگری و تخریب خود قرار دهد به جانب خود متوجه شده و به صورت خودآزاری و خودکشی جلوه گر میشود، بنابراین از نظر وی پرخاشگری حالتی مخرب و منفی دارد (۶۲).
هیجان طلبی
زاکرمن هیجان طلبی را به صورت صفتی تعریف کرده است که ویژگی های آن جستجوی هیجان و تجربه متنوع، تازه، پیچیده و جدید و میل پرداختن به خطرهای بدنی، اجتماعی و مالی به خاطر خود این تجربه هاست(۶۳). وی هیجان طلبی را دارای چهار بعد دانسته است: ۱- هیجان خواهی و ماجراجویی(۶۴) : میل به فعالیت های بدنی که سرعت، خطر و تازگی داشته باشند.۲-تازه جویی و تجربه خواهی(۶۵) : جستجوی تجربه های نو به کمک مسافرت، موسیقی، هنر و یا سبک زندگی ناهمگون با اشخاصی که گرایش های مشابهی دارند. ۳- بازداری زدایی(۶۶) : تمایل به تکانشی بودن، سرکشی در برابر هنجارهای اجتماعی و ترجیح دادن موقعیت های غیرقابل پیش بینی ۴-حساسیت نسبت به یکنواختی: بیزاری از تجارب تکراری کارهای عادی و افراد قابل پیش بینی.
خطر پذیری Risk Taking
خطر پذیری به حالتی گفته میشود که فرد برای انجام کاری یا پذیرش مسئولیتی که احتمال شکست در آن وجود دارد، اعلام آمادگی می کند. خطر کردن ممکن است به آگاهی فرد از موضوع بستگی نداشته باشد و حتی فرد از نتایج و پیامدهای احتمالی آن نیز بی اطلاع باشد خطر پذیری ویژگی ذاتی صرف نیست بلکه محیط در پرورش آن نقش اساسی دارد. خطر پذیری از یک طرف به ویژگیهای شخصیتی افراد از قبیل کانون کنترل درونی، عزت نفس، ابراز وجود و غیره و از طرف دیگر به امکاناتی که محیط در اختیار افراد می گذارد از قبیل تشویق و ترغیب والدین (شیوه فرزندپروری)،مربیان و مسئولان و حمایت دولت و غیره بستگی دارد (۶۷).
بر اساس نتایج پژوهش رجایی(۱۳۸۵) افراد با میزان حضور اجتماعی بالا همچنین جرأت ابرازشخصی بالا تمایل به خطرجویی بیشتری دارند همچنین افرادی که از نظر سلطهگری و توانایی رهبری در سطح بالاتری میباشند تمایل به خطرجویی بالاتری دارند (۶۸). در تحقیقی دیگر مشخص شد افرادی که ورزشهای خطر آمیز میکنند از نظر هیجانی ثبات بیشتری دارند و کمتر نوروتیک هستند (۶۹).
پیشینه تحقیق
طی بررسی ها و مطالعات محقق، هیچگونه پژوهشی ارتباط بین آسیب دیدگی های مکرر و ویژگی های روانشناختی را بررسی نکرده است. لذا از پژوهش هایی که به بررسی ویژگی های روانشناختی و تاثیر آنها بر بروز آسیب پرداخته اند؛ استفاده می کنیم.
تحقیقات انجام شده در داخل کشور:
رضایی، میثم (۱۳۸۴) در تحقیقی با عنوان “ارتباط عوامل روانی (عزت نفس، اضطراب صفتی رقابتی ) با میزان شیوع آسیب های ورزشی در رشته کشتی و هندبال” نشان داد بین عزت نفس با میزان شیوع آسیب ورزشکاران ارتباط معناداری وجود ندارد. بین اضطراب صفتی و رقابتی با شیوع آسیب های ورزشی هندبال و کشتی ارتباط معناداری وجود دارد و بین میانگین آسیب ورزشی در ورزشکاران دارای اضطراب صفتی و رقابتی بالا و پایین تفاوت معناداری وجود دارد. و بین میانگین آسیب ورزشی در ورزشکاران دارای عزت نفس بالا و پایین تفاوت معناداری وجود ندارد. و در نهایت بین میزان همبستگی (عزت نفس و اضطراب صفتی رقابتی ) با شیوع آسیب در دو رشته هندبال و کشتی اختلاف معناداری وجود ندارد. بر اساس یافته های این تحقیق می توان بیان داشت عوامل روانی چون اضطراب صفتی رقابتی را می توان در پیش بینی شیوع آسیب های ورزشی مورد استفاده قرار داد (۷۱).
حق شناس و همکاران (۱۳۸۵) در مطالعه ای به “بررسی ویژگی های روانشناختی ورزشکاران آسیب دیده و غیر آسیب دیده” به منظور تعیین تاثیر عوامل روانی بر آسیب دیدگی پرداختند. از میان تمامی دانشجویان پسر ورزشکار، ۱۶۹ نفر دانشجوی شرکت کننده در مسابقات دانشجویی دو و میدانی با میانگین سنی ۲۲٫۵ سال نمونه آماری در دسترس انتخاب شدند. بر اساس نتایج پرسشنامه آسیب، آزمودنیها به دو گروه ورزشکاران آسیب دیده (۷۵ نفر)، و غیر آسیب دیده (۹۴ نفر) تقسیم شدند. از این تعداد ۲۶ نفر نیز در حین انجام مسابقات دچار آسیب دیدگی شدند. در این تحقیق از برگه مشخصات فردی، پرسشنامه اضطراب حالتی رقابتی (CSAI-2) رینر مارتنز، پرسشنامه ۳۴ سوالی آیزنک (خطر پذیری، هیجان طلبی و پرخاشگری)، مصاحبه و پرسشنامه محقق ساخته آسیب های ورزشی قبل از انجام مسابقات دو و میدانی استفاده و در مورد گروه های نمونه اجرا شد. نتایج نشان داد ورزشکارانی که اعلام کردند در ۲ سال قبل از مسابقات آسیب دیده اند، در ویژگی های روانشناختی اضطراب شناختی، اضطراب تنی، خطرپذیری، هیجان طلبی و پرخاشگری نسبت به ورزشکاران غیر آسیب دیده امتیاز بالاتری کسب کرده بودند و اعتماد به نفس کمتری داشتند (۰٫۰۱>p). بین ویژگی های روانشناختی اضطراب تنی، خطرپذیری، هیجان طلبی و پرخاشگری ورزشکاران آسیب دیده در حین مسابقات و ورزشکاران غیر آسیب دیده تفاوت معناداری وجود داشت (۰٫۰۱>p). ولی بین اضطراب شناختی و اعتماد به نفس دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد. وجود تفاوت معنادار در ویژگی های روانشناختی دو گروه نشان می دهد که ورزشکاران آسیب دیده روحیه خطرپذیری و هیجان طلبی دارند و از خطر کردن واهمه ای ندارند، به همین دلیل احتمالا خود را بیشتر در موقعیت های خطرزا که پیامد آن آسیب دیدگی است قرار می دهند (۹).
نوری مفرد (۱۳۸۶) در تحقیقی با عنوان ” بررسی رابطه بین اضطراب صفتی رقابتی و میزان شیوع آسیب های ورزشی در مردان نخبه رشته کاراته” این نتایج بدست آمد که بین میزان اضطراب صفتی رقابتی و فراوانی هیچ یک از انواع آسیب های مفصلی، اسکلتی و عضلانی-تاندونی ارتباط معناداری مشاهده نشد. همچنین هیچ رابطه معناداری بین اضطراب صفتی رقابتی و فراوانی آسیب در هیچ یک از مناطق مختلف سر و صورت، اندام فوقانی، تنه و اندام تحتانی مشاهده نشده است. علاوه بر ان هیچ رابطه معناداری بین اضطراب صفتی رقابتی و فراوانی هیچ یک از آسیب های خفیف، متوسط و شدید مشاهده نشد (۷۲).
حق شناس و همکاران (۱۳۸۷)تحقیقی را با عنوان “پیش بینی آسیب دیدگی ورزشکاران با توجه به عوامل روان شناختی” انجام دادند. آنها بدین منظور از میان دانشجویان پسر ورزشکار در سال ۱۳۸۴، ۱۶۹ دانشجوی شرکت کننده در مسابقات دو و میدانی با میانگین سنی ۷/۳ ± ۷/۲۲ سال، به صورت نمونه در دسترس انتخاب و بر اساس نتایج پرسشنامه آسیب, آزمودنی ها به دو گروه ورزشکاران آسیب دیده (۷۵ نفر) و غیر آسیب دیده (۹۴ نفر) تقسیم شدند. در این تحقیق از برگه مشخصات فردی, پرسشنامه اضطراب حالتی رقابتی (CSAI-2)[50] رینر و مارتنز، پرسشنامه ۳۴ سؤالی آیزنک، مصاحبه و پرسشنامه محقق ساخته آسیب های ورزشی، قبل از انجام مسابقات دو و میدانی استفاده و در مورد گروه های نمونه اجرا شد. همچنین از روش آماری تحلیل واریانس یکطرفه برای بررسی تفاوت های بین دو گروه، و از روش تحلیل تمایزات برای پیش بینی احتمالی آسیب دیدگی ورزشکاران استفاده شد. به طور کلی نتایج این تحقیق بین ویژگی های روان شناختی دو گروه، تفاوت نشان داد. همچنین نتایج تحلیل تمایزات مشخص نمود ورزشکارانی که از پرسشنامه این تحقیق نمره ۸۳ به بالا را کسب کنند، مستعد آسیب هستند و در آینده بیشتر احتمال دارد دچار آسیب دیدگی شوند (۷۳).
برخواه محمد (۱۳۸۸) در تحقیقی با عنوان ” ارتباط بین برخی عوامل روانی با میزان شیوع آسیب های ورزشی در وزنه برداران نخبه کشور” به این نتایج دست یافت: بین سطح عزت نفس و شیوع آسیب های ورزشی آزمودنی ها رابطه معناداری وجود دارد. بین سطح اضطراب صفتی رقابتی و شیوع آسیب های ورزشی آزمودنی ها، رابطه معناداری وجود ندارد (۷۴).
رهنما و همکاران (۱۳۸۹)طی تحقیقی درباره وضعیت روانی ورزشکاران آسیب دیده از دید فیزیوتراپیست ها با عنوان “دیدگاه فیزیوتراپیستهای ایرانی به کاربرد مهارت های روانشناسی در برنامه های بازتوانی ورزشکاران آسیب دیده “دریافتند که ورزشکاران آسیب دیده از لحاظ روحی تحت تاثیرآسیب قرار میگیرند.این محققین همچنین اعلام داشتند که از نظر فیزیوتراپیستها تمایل به ادامه ورزش مهمترین مشکل روانی ورزشکاران آسیب دیده است و در این میان اعتماد بنفس نیز مهم ترین خصوصیت روانی برای موفقیت در برنامه بازتوانی است. ضمن آنکه افزایش اعتماد بنفس، تشویق به مثبت نگریستن به روند درمان، آموزش فنون آرمیدگی به ترتیب مهمترین تکنیکهای روانی آنها برای درمان بوده است(۱۰).
عربی آیسک و همکاران (۱۳۸۹) در پژوهشی به “بررسی ابعاد روان شناختی ورزشکاران آسیب دیده در دوران توانبخشی و بازگشت به رقابت” پرداختند. در این پژوهش میزان خرده مقیاس های انگیزشی و تحلیل رفتگی ورزشکاران زبده هندبال قبل و بعد از آسیب دیدگی بررسی شده و با تکیه بر تئوری انگیزش
خود مختاری دسی و ریان به پیش بینی تحلیل رفتگی ورزشکاران پس از آسیب دیدگی پرداخته شده است. آزمودنی های مورد بررسی این تحقیق، ۲۸ هندبالیست آسیب دیده فصل رقابتی ۸۷-۸۶ لیگ حرفه ای ایران بودند. برای جمع آوری اطلاعات از سه پرسشنامه شامل پرسشنامه مقیاس انگیزش ورزشی (SMS)[51] پل لیتیر و همکاران (۱۹۹۵)، پرسشنامه تحلیل رفتگی ورزشی (ABQ)[52] ریدیک و اسمیت (۲۰۰۱) و پرسشنامه مشخصات فردی (محقق ساخته) استفاده شد. با توجه به تحلیل آماری در زمینه رابطه تحلیل رفتگی با خرده مقیاس های انگیزشی، نتایج نشان داد رابطه معنی دار و معکوسی بین تحلیل رفتگی با خرده مقیاس های انگیزش درونی (۸۷۰/۰ – =r؛ ۰۰۰/۰=P) و انگیزش بیرونی (۷۰۶/۰ – =r ؛ ۰۰۰/۰=P) و رابطه معنی دار و مستقیمی بین تحلیل رفتگی و بی انگیزشی آزمودنی ها (۸۷۸/۰=r ؛ ۰۰۰/۰=P) وجود دارد. همچنین نتایج آماری در زمینه پیش بینی تحلیل رفتگی نشان داد ۶/۸۱ درصد میزان تحلیل رفتگی با توجه به میزان انگیزش ورزشکاران تبیین می شود. به علاوه، خرده مقیاس های بی انگیزشی (۷۷۱/= R2) و انگیزش درونی (۷۵۷/۰=R2) به ترتیب مهم ترین عوامل پیش بینی کننده تحلیل رفتگی بودند، اما انگیزش بیرونی مبین پیش بینی کننده قوی تحلیل رفتگی نیست (۴۹۹/۰= R2). نتایج نشان داد بین خرده مقیاس های انگیزشی و میزان تحلیل رفتگی ورزشکاران پس از آسیب دیدگی رابطه معنی داری وجود دارد و تحلیل رفتگی این ورزشکاران را می توان از روی خرده مقیاس های انگیزشی آنها برآورد کرد. بنابراین، توجه به کارکرد مهم خرده مقیاس های انگیزشی در دوران توانبخشی و بازگشت به ورزش پس از آسیب دیدگی حائز اهمیت است و توجه به رفتارها و نگرش های ورزشکاران راهنمای مناسبی برای کمک به بهبود و توانبخشی آنان خواهد بود (۷۵).
شهبازی و همکاران (۱۳۹۰) به بررسی ” تأثیر آمادگی روانی ورزشکاران شرکت کننده در دهمین المپیاد ورزشی دانشجویان سراسر کشور بر میزان بروز آسیبهای ورزشی در آنان” پرداختند. بدین منظور ۳۷۵ نفر از این افراد در دو گروه دختر (۱۷۸ نفر) و پسر (۱۹۷ نفر) در این پژوهش شرکت کردند. آزمودنی ها از هفت رشته ورزشی انتخاب شدند که در دو دسته رشته های تیمی و انفرادی قرار گرفتند. اطلاعات تحقیق از طریق فرم گزارشی آسیبهای ورزشی و پرسشنامه آمادگی روانی (OMSAT)[53] جمع آوری شد. بررسی تفاوت های جنسیتی در متغیرهای تحقیق نشان داد که بیشترین میزان بروز آسیب در ورزشکاران دختر در اندام تحتانی بود، درحالی که در ورزشکاران پسر اندام فوقانی بیشترین شیوع آسیب دیدگی را داشت. ضمن اینکه ورزشکاران دختر و پسر در سه دسته مهارتهای روانی تفاوت زیادی با یکدیگر نداشتند. نتایج نشان داد که در ورزشکاران دختر بین مهارتهای شناختی و میزان بروز آسیب در اندام تحتانی ارتباط معکوس و معنیداری وجود داشت (۰۱۵/۰=r). همچنین بین مهارتهای شناختی و میزان شیوع آسیبها در استخوان ها و مفاصل ارتباط معکوس و معنی داری مشاهده شد (۰۰۳/۰=r و ۰۴۶/۰=r). اما در ورزشکاران پسر ارتباط معنی داری بین مهارت های روانی و آسیب در اندام ها و بخش های مختلف بدن وجود نداشت. در مجموع یافتههای این تحقیق نشان میدهد که برخورداری از سطح بالایی از مهارتهای شناختی (مانند طرح مسابقه) به ورزشکاران کمک میکند تا بهتر بتوانند با موقعیتهای مختلفی که در ورزش اتفاق میافتد کنار بیایند (۷۶).
ولایتی (۱۳۹۱) درتحقیقی به ” سطح اضطراب رقابتی بسکتبالیستهای نخبه ی ایران و ارتباط آن با آسیب های ورزشی” پرداخت . جامعه ی آماری پژوهش شامل ۱۴۴ نفر از بازیکنان بسکتبال مرد شرکت کننده در لیگ برتر بسکتبال ایران بوده است که تعداد ۱۲۷ نفر از آنان مورد آزمون قرار گرفتند. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه ی اطلاعات شخصی، پرسشنامه ی اضطراب رقابتی ورزشی (SCAT) و پرسشنامه ی آسیب دیدگی های ورزشی استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t مستقل، آزمون ANOVA و ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردید. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین میانگین نمرات اضطراب رقابتی ورزشی بازیکنان بسکتبال نخبه ی آسیب دیده و آسیب ندیده وجود ندارد. لذا به نظر می رسد اضطراب رقابتی ورزشی رابطه ای با آسیب های ورزشی دربازیکنان بسکتبال نخبه ایران ندارد (۷۰).
تحقیقات انجام شده در خارج کشور:
(۱-۱۱)
پس از حل مسئله بهینهسازی بالا و یافتن ضرایب لاگرانژ، w با بهره گرفتن از رابطه زیر محاسبه میشود.
(۱-۱۲)
بردارهای پشتیبان بزرگتر از صفر و نقاط دیگر صفر خواهد بود. بنابراین با توجه به فرمول (۱-۱۲) و صفر بودن مربوط به هایی که بردار پشتیبان نیستند، برای بهدست آوردن مرز تصمیمگیری فقط نیاز به تعداد محدودی از نقاط آموزشی که همان بردارهای پشتیبان هستند میباشد و همه آنها لازم نیستند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در نتیجه طبقهبندی تصاویر با بهره گرفتن از ماشین بردار پشتیبان به تعداد محدودی نقطه آموزشی نیاز خواهد داشت. پس از یافتن w با بهره گرفتن از رابطه زیر مقدار b بهازای بردارهای پشتیبان مختلف محاسبه شده و b نهایی با میانگینگیری از bهای حاصل بهدست میآید.
(۱-۱۳)
طبقهبندیکننده نهایی از (۱-۱۳) بهدست میآید.
(۱-۱۴)
۱-۲-۹-خوشه بندی سلسله مراتبی[۲۴]
خوشهبندی سلسلهمراتبی تکنیکی است که در گروهبندی یا دستهبندی دادهها بهکار میرود [۹]. نقاط دادهها در این روش در دسته ها و زیردستههایی براساس معیار شباهت قرار میگیرند. در روش خوشهبندی سلسلهمراتبی، به خوشههای نهایی براساس میزان عمومیت آنها ساختاری سلسله مراتبی، معمولا بهصورت درختی نسبت داده میشود.
عملکرد خوشهبندی سلسله مراتبی با بهره گرفتن از مجموعه دادههای دوبعدی در شکل (۱-۵) نشان داده شدهاست. این شکل، هفت الگو با برچسبهای A، B، C، D، E، F و G را درون سه خوشه نشان میدهد.
شکل(۱-۵) ساختار درختی بهدست آمده بهوسیله الگوریتم تک پیوندی[۹]
الگوریتمهای سلسله مراتبی، الگوها را با یک ساختار درختگونه و گروهبندیهای تودرتو نمایش میدهند. شکل (۱-۵) یک ساختار درختگونه برای نمونههای موجود توسط الگوریتم تکپیوندی را نمایش میدهد. میتوان برای بهدست آوردن خوشهبندیهای متفاوت، این درخت را به سطوح مختلف شکست.
روش کار تکنیکهای خوشهبندی سلسلهمراتبی معمولا براساس الگوریتمهای حریصانه[۲۵] و بهینگی مرحلهای[۲۶] است. روشهای خوشهبندی بر اساس ساختار سلسله مراتبی ایجاد شده توسط آنها معمولا به دو دسته زیر تقسیم میشوند، بالا به پایین[۲۷] یا تقسیم کننده یا پایین به بالا[۲۸] یا متراکم شونده.
۱-۲-۹-۱-بالا به پایین یا تقسیم کننده
در این روش ابتدا تمام دادهها بهعنوان یک خوشه در نظر گرفته میشوند و سپس در طی یک فرایند تکراری در هر مرحله دادههایی که شباهت کمتری بههم دارند به خوشههای مجزایی شکسته میشوند و این روال تا رسیدن به خوشههایی که دارای یک عضو هستند ادامه پیدا میکند [۱۰].
۱-۲-۹-۲-پایین به بالا یا متراکم شونده[۲۹]
در این روش ابتدا هر داده بهعنوان خوشهای مجزا در نظر گرفته میشود و در طی فرآیندی تکراری در هر مرحله خوشههایی که شباهت بیشتری با یکدیگر دارند، ترکیب میشوند تا در نهایت یک خوشه و یا تعداد مشخصی خوشه حاصل شود. اکثر الگوریتمهای سلسله مراتبی، گونههای مختلفی از الگوریتمهای تک پیوندی[۳۰] [۱۱]، پیوند کامل[۳۱] [۱۲] و کمترین واریانس[۳۲] [۱۳] و [۱۴] هستند. الگوریتمهای تک پیوندی و پیوند کامل رایجتر از گونه دیگر میباشند. تفاوت میان این دو روش در تعریف میان این دو روش از تابع شباهت میان یک زوج الگو است. در روش تکپیوندی، فاصله میان دو خوشه، کمترین فاصله میان تمام زوج نمونههای ممکن از آن دو خوشه میباشد ( یک نمونه از خوشه اول و دیگری از خوشه دوم). در مقابل در روش پیوند کامل، فاصله میان دو خوشه براساس بیشترین فاصله میان زوج نمونههای دو خوشه تعیین میشود. الگوریتم پیوند کامل خوشههای متراکم و با کرانهای مشخص [۱۵] و الگوریتم تک پیوندی خوشههای پراکنده و کشیدهای را تولید میکند. شکلهای (۱-۶) و (۱-۷) دو خوشه را نشان میدهند که نمونههای آن توسط یک پل از نمونههای دارای نویز از یکدیگر جدا شدهاند.
شکل(۱-۶) یک خوشهبندی تکپیوندی از نمونههایی با برچسبهای ۱و۲ که بهوسیله نمونههای دارای نویز(*) از یکدیگر جدا شدهاند [۱۶].
شکل (۱-۷) یک خوشهبندی پیوند کامل از نمونههایی با برچسبهای ۱و۲ که بهوسیله نمونههای دارای نویز * از یکدیگر جدا شدهاند[۱۶].
خوشهبندی موجود در شکل (۱-۶) بهوسیله الگوریتم تکپیوندی و خوشهبندی موجود در شکل (۱-۷) نیز توسط الگوریتم پیوند کامل تولید شدهاند.
۱-۲-۹-۳-خوشهبندی جمع شونده در مقابل تقسیم شونده[۳۳]
در این دیدگاه، عملکرد و ساختار الگوریتمی تکنیکها بیان میگردد [۱۷]. یک روش جمع شونده، عمل خوشهبندی را با خوشههای حاوی تنها یک نمونه آغاز کرده و در هر مرحله خوشهها را با یکدیگر ترکیب میکند تا جاییکه الگوریتم خاتمه یابد. در مقابل روش تقسیم شونده، عمل خوشهبندی را با یک خوشه حاوی تمام نمونهها آغاز کرده و در ادامه با تقسیم خوشهها کار را تا جایی ادامه میدهد که در هر خوشه تنها یک نمونه قرار گیرد.
۱-۲-۹-۴-روشهای سلسله مراتبی در مقابل روشهای غیر سلسله مراتبی
در روشهای سلسله مراتبی خوشهها بهشکل سلسله مراتبی از خوشههای بزرگ تا کوچک و یا برعکس از خوشههای کوچک تا بزرگ تعیین میشوند. بهعبارت دیگر در این روشها نقاط در یک خوشه قرار میگیرند که خود این خوشه نیز به خوشههای دیگری تقسیم میشود [۱۸]. در روشهای غیر سلسله مراتبی نقاط بهطور مستقیم در خوشههای متفاوتی قرار میگیرند. یکی از مزیتهای روشهای سلسله مراتبی این است که در هر سطح از سلسله مراتب میتوان اطلاعات مشخصی را استخراج کرد.
۱-۲-۱۰-خوشهبندی افرازبندی
الگوریتمهای خوشهبندی افرازبندی بر خلاف روشهای سلسله مراتبی که یک ساختار خوشهبندی را ارائه میکنند، یک تقسیمبندی تنها از دادهها را نمایش میدهند. روشهای افرازبندی در محیطهایی با مجموعه دادههای بزرگ که تقریبا غیر ممکن میباشند، ترجیح داده میشوند. یکی از مشکلات پیش روی روشهای افرازبندی، انتخاب تعداد خوشهها برای دادهها میباشد [۱۹]. روشهای افرازبندی معمولا از طریق بهینهسازی یک تابع هدف به یکی از دو شکل محلی (روی زیر مجموعهای از الگوها) یا سراسری (روی تمام مجموعه داده)، خوشههای نهایی را تولید میکنند. ترکیبهای مختلف از مجموعه داده برای رسیدن به یک مقدار بهینه برای تابع هدف از نظر محاسباتی غیرممکن است. از این رو در واقعیت، الگوریتمها با مقداردهیهای اولیه مختلفی اجرا میشوند و در نهایت بهترین ترکیب بهدست آمده از این اجراها بهعنوان خوشهبندی نهایی در نظر گرفته میشود.
۱-۲-۱۱- الگوریتم [۳۴]BIRCH
ژانگ درسال ۱۹۹۶ یک الگوریتم سلسلهمراتبی تجمیعی بهنام BIRCH (خوشهبندی و کاهش تکراری متوازن با سلسله مراتبها) برای خوشهبندی مجموعه دادههای شمارشی خیلی بزرگ در فضاهای اقلیدسی پیشنهاد کرد [۲۰]. این الگوریتم اولین الگوریتم خوشهبندی در ناحیه پایگاه داده نیز هست و اولین الگوریتم خوشهبندیی است که به نویز نیز توجه کرده است معماری BIRCH بهگونهای است که در آن موازی سازی نیز امکانپذیر است.
مزیت مهم BIRCH، مناسب بودن آن برای مجموعه دادههای خیلی بزرگ میباشد. این الگوریتم با ایجاد محدودیتهایی در زمان و حافظه، برای مجموعه دادههای خیلی بزرگ قابل استفاده میشود. الگوریتم BIRCH بهصورت محلی انجام می شود و در آن خوشهبندی بدون بررسی تمام نقاط داده و خوشههای موجود انجام میشود و بهاین منظور از مقیاسهایی که نزدیکی نقاط را نشان میدهند استفاده میکند.
BIRCH از حافظه موجود بهطور کامل استفاده میکند و از آن طریق بهترین خوشههای ممکن را ایجاد میکند و هزینه I/O را بهمنظور تضمین کارایی مینیمم میسازد.
در الگوریتم BIRCH از یک بردار ویژگی خوشهبندی[۳۵] برای خلاصه کردن اطلاعات هر خوشه استفاده میشود. درآغاز یک درخت CF با ورود دادههای جدید بهصورت پویا ساخته میشود. بعد از اینکه درخت CF ساخته شد یک الگوریتم خوشهبندی سلسله مراتبی تجمیعی بهطور مستقیم بهکار گرفته میشود تا گرهها را با بردارهای CF آنها نمایش دهد. سپس برای هر خوشه یک مرکز ثقل در نظر گرفته میشود. سرانجام یک مجموعه خوشه جدید با توزیع دوباره هر نقطه داده با نزدیکترین مرکز ثقل خود تشکیل میشود.
وقتی خوشهها محدب یا شکل کروی و سایز همشکل دارند الگوریتم BIRCH خوب کار میکند، ولی وقتی خوشهها اندازههای متفاوت یا شکلهای غیرکروی دارند، استفاده از این الگوریتم مناسب نیست. مزایای اصلی BIRCH دولایه بودن، توانایی برخورد با مجموعه دادههای مقیاس بزرگ و قدرت دور از مرکز بودن است.
۱-۲-۱۰-روش خوشهبندی K-means
این روش علیرغم سادگی آن یک روش پایه برای بسیاری از روشهای خوشهبندی دیگر (مانند خوشهبندی فازی) محسوب میشود. این روش، روشی انحصاری و مسطح محسوب میشود. برای این الگوریتم شکلهای مختلفی بیان شدهاست. ولی همهی آنها دارای روالی تکراری هستند که برای تعدادی ثابت از خوشهها سعی در تخمین موارد زیر دارند:
بهدست آوردن نقاطی بهعنوان مراکز خوشهها که این نقاط در واقع همان میانگین نقاط متعلق به هر خوشه هستند. نسبت دادن هر نمونه داده به یک خوشه که آن داده کمترین فاصله تا مرکز آن خوشه را دارا باشد.