نقش پروسه هاى توجهى در رفتارهاى اعتیادی از برخى جهات با مدل پردازش شناختى تیفانی مطابقت دارد (تیفانی،۱۹۹۰). تیفانى مطرح کرده است که رفتار سوء مصرف مواد در سوء مصرف کنندگان به طور عمده توسط پروسه هاى اتوماتیک کنترل مى گردد. طبق مدل تیفانى ولعی مصرف یک پردازش شناختى غیر اتوماتیک است که تنها در اثر تداخل رفتار اتوماتیک مصرف مواد فعال میگردد (حسنی ابهریان و اختیاری، ۱۳۸۷).
با توجه به این که هریک از انواع روش های مصرف و مواد مورد سوء مصرف، با شرایط و ویژگی های محیطی و روانی ویژه ای همراه میباشند، نشانه هایی که برای مصرف کنندگان گوناگون، ایجاد ولع میکنند، نیز متفاوت هستند. از این رو شناسایی و بررسی این نشانه ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در چنین حالتی، برخی محققان (کاتر[۱۲۰] و تیفانی[۱۲۱]؛ ۱۹۹۹) بر اهمیت به کارگیری “الگوی بازفعال سازی نشانه[۱۲۲]” در بیماران معتاد به مواد تأکید دارند. فرض اساسی بررسی های باز فعال سازی نشانه، این است که الگوی پاسخ ها به محرک های القاء کننده ولع مصرف، به عنوان عملکردی از تجربیات اولیه هر فرد با آن محرک، در افراد و شرایط گوناگون، متفاوت و متنوع است. تفاوت ها در واکنش به محرک های مربوط به دارو، احتمالاً از تجربیات شرطی شدن ایجاد میشوند از این رو فرض بر این است که میزان بازفعال سازی و نوع نشانه محرک، ناشی از تاریخچه مصرف دارو میباشد(مکری، اختیاری، عدالتی و گنجگاهی، الف۱۳۸۷).
معرفی عواطف
مجموعه ای از حالات مانند، خشم، تنفر، شادی، عشق، اندوه، آرزو، ترس و… احساسات هر فرد را تشکیل میدهند. همچنین عواطف، گرایشها و احساساتی است که توجّه انسان را از خود به نفع غیر معطوف میدارد. عواطف، استعدادی است فطری و از سرمایه های مهم آدمی است که در تربیت و کسب فضایل، نقشی اساسی ایفا میکند. زندگی انسان از حرارت عواطف گرم میگردد. احساسات و عواطف انسانی، زندگی را غنی و پربار ساخته، آن را قابل تحمّل نموده، از یک نواختی بیرون میآورد (اسماعیلی یزدی، ۱۳۸۳).
عواطف، یکی از جنبههای رفتار انسان است که نقش مهمی در زندگی انسانها دارد. بدون عواطف، زندگی بشر تقریباً خسته کننده و بی معنی می شود . انسان از طریق، همین عواطف است که دنیا را پر از معنی و سرشار از احساسات در مییابد (هریس، ۱۳۸۰).
عواطف، بخشی اساسی از نظام پویای شخصیت آدمی است. ویژگیها و تغییرات عواطف، چگونگی برقراری ارتباط عاطفی و درک و تفسیر عواطف دیگران، نقش مهمی در رشد، سازمان شخصیت، تحول اخلاقی، روابط اجتماعی، شکل گیری هویت و مفهوم خود دارد(لطف آبادی، ۱۳۸۰).
واتسون وکلارک(۱۹۸۸) عواطف را به دو بعد عاطفی پایه تقسیم بندی میکنند. یکی عاطفه منفی است. بدین معنی که شخص تا چه میزان احساس ناخرسندی و ناخوشایندی میکند. عاطفه منفی یک بعد عمومی از یأس درونی و عدم اشتغال به کار لذت بخش است که به دنبال آن حالتهای خلقی اجتنابی از قبیل خشم، غم، تنفر، حقارت، احساس گناه، ترس و عصبانیت پدید میآید. بعد عاطفی دوم، عاطفه مثبت است که حالتی از انرژی فعال، تمرکز زیاد و اشتغال به کار لذت بخش میباشد. عاطفه مثبت در برگیرنده طیف گستردهای از حالتهای خلقی مثبت از جمله شادی، احساس توانمندی، شور و شوق، تمایل، علاقه و اعتماد به نفس است.
عاطفه منفی
عاطفه منفی[۱۲۳] با حالتها و خلق و خوهای احساسی منفی از قبیل شرم، عصبانیت و ترس همبستگی نزدیکی دارد (واتسون و کلارک، تله گن، ۱۹۸۸). افرادی که عواطف منفی بالایی دارند، رفتارهای کاری غیر بهره وری از جمله رفتارهای تهاجمی و توهین آمیز نسبت به همکاران، خراب کاری، سرقت و هدر دادن وقت از خود بروز میدهند (داگلاس و مارتینکو[۱۲۴]، ۲۰۰۱).
یافته ها نشان میدهد که افراد ( با عاطفه منفی بالا) ممکن است از تاکتیک ارعاب و تهدید استفاده کنند و همچنین عصبانیت و عصبی بودن (یعنی یک مفهوم موازی با عاطفه منفی) رابطه مثبت معنی داری با به کار گیری رفتارهای پی رفت و واپس زده دارد (باس[۱۲۵]، گومز[۱۲۶]، هیکنز[۱۲۷]، لاترباچ[۱۲۸]، ۱۹۸۷).
عاطفه منفی یک بعد عمومی از یاس درونی و عدم اشتغال به کار لذت بخش است که به دنبال آن حالتهای خلقی اجتنابی از قبیل خشم، غم و تنفر، حقارت و … پدید میآیند. همچنین عاطفه منفی بیانگر مشغولیت ناخوشایند و احساس تحریک پذیری در برابر آرمیدگی است. عاطفه منفی بالا به صورت احساس ناخشنودی، تحریک پذیری و عصبانیت وجود دارد. سیستم عاطفه منفی نیز برای خودش مبنای عصبی دارد و مسیرهای ناقل عصبی در آن ها سروتونین و آدرنالین است. انتظار رویدادهای ناخوشایند این مسیرها را فعال میکند. وقتی عاطفه منفی افراد پایین است معمولا احساس میکنند آرام و آرمیده هستند. عاطفه منفی بیانگر سیستم انگیزشی آزارنده است که تنبیه آن را بر میانگیزد و اصولا عاطفه منفی و خلق ناخوش به رفتار اجتنابی کمک میکند. عاطفه منفی بر طبق چرخه خواب،بیداری، نوسان و تغییر قابل توجهی ندارد(آرگام[۱۲۹]، ۲۰۱۱).