علاوه بر تناقض یاد شده، شکل استفادهی طالبان از تکنولوژی مدرن کاملاً گزینشی و ابزاری است و رهبران طالبان از این تکنیک برای حفظ قدرت خود استفاده میکردند؛ برای مثال، طالبان برای اداره امور و پیشبرد اهدافش به شکل منظم از سازمانهای مدرن، مانند وزارتخانهها، استفاده میکرد یا برای تبلیغهای فرهنگی خود از رادیو بهره میگرفت که در ادامه بیشتر به آن می پردازیم. همچنین، این گروه برای قدرتنماییهای عمومی مسلسلهایی را بر روی تویوتا تعبیه میکردند و در شهرها گشت میزدند. طالبان با تبدیل خیابانها و استادیومهای ورزشی به سیرکهایی برای نمایش تنبیه بدعتگذاران و بی دین ها( یعنی قطع عضو کردن آنها و یا سنگسار نمودنشان) تسلط خود بر بدن پیروان را نشان می دادند (کروز[۲۲۱]،۲۰۰۸: ۱۸).
نبود بینش و درک سیاسی طالبان مشکل عام و فراگیری بود که از رأس هرم تشکیلات تا قاعده را در بر میگرفت. رهبران طالبان بارها به این نکته اشاره میکردند که برای آنان آشنایی با مسائل جهانی و بین المللی اهمیت چندانی ندارد. بر این اساس، طبیعتاً وسایل ارتباط جمعی به عنوان ابزارهای ارتقای بینش سیاسی جامعه در این تفکر اهمیت و ضرورتی نداشت. یکی از کارگزاران وزارت خارجهی طالبان گزارش تعجب آوری را ارائه می کند. او میگوید به دیدار ملا حسن آخوند، معاون صدراعظم، رفتم و او را برآشفته دیدم. علت آشفتگی او استفاده از برگههای روزنامه های «هواد» و «انیس» (تنها روزنامه های دولتی که در سال های جنگ داخلی به چاپ میرسید) برای پختن کیک بود. وی گفت بعد از عید به قندهار میرود و با ملاعمر درباره ممنوعیت چاپ روزنامه ها گفتگو خواهد کرد. وی هم چنین گفت که من در زندگی حتی یک مقاله از روزنامهای را نخواندهام و به جای این که وقت خود را برای این کار ضایع کنم چند صفحه از قرآن مجید را می خوانم(مژده، ۱۳۸۲: ۵۰). با این حال، اگر رسانه ها میتوانستند در جهت اهدافشان به آنان کمک کنند، با برخوردی گزینشی از آن استفاده میکردند و این یکی از مصادیق عینی برخورد گزینشی طالبان با مدرنیته است.
طالبان از قوانین خاص خویش در زمینه اداره امور رسانهای تبعیت میکرد. آنها با رسانههای افغانستان خشونت بارترین رفتارها را داشته اند و پس از قدرت گرفتن علاوه برممنوع کردن فعالیت رسانهای به قلع و قمع فعالان این عرصه پرداختند. در همین راستا با به دست گرفتن حاکمیت در افغانستان در سال ۱۹۹۶، نام رادیو افغانستان را به رادیو «صدای شریعت» تغییر دادند. آنها پخش و نشر برنامه های موسیقی و گویندگان زن را قدغن کردند و در بیشتر موارد به نشر خبرهای شکست رقیبان و مدح و فرامین رسمی ملا محمد عمر (رهبر گروه طالبان) میپرداختند(رشید،۱۳۷۹: ۱۴۵) (مژده،۱۳۸۲: ۷۵-۷۳).
به نظر می آید توجه ویژه طالبان به عنصر رسانه بخشی از میراث و تعلیمات سران القاعده به این گروه است. تحت این تعلیمات طالبان با وجود نگاه ستیزهجویانهای که به همه پدیده های جهان مدرن دارند و بسیاری از دستاوردهای تکنولوژی را آلات شیطانی میدانستند اما در بهره گیری از لوازم ارتباطی و رسانهای دستی گشاده داشتند. به همین دلیل سخنگویان طالبان، بارها بر گسترش رادیو صدای شریعت تأکید ورزیدهاند و حتی بعد از حمله آمریکا به افغانستان به ایجاد ایستگاههای تازه رادیویی در ۱۹ آوریل ۲۰۰۵ در نزدیکی پایگاه سابق خود در جنوب افغانستان (قندهار)، مبادرت کرده بودند.
در یک تقسیم کار نانوشته طالبان اعلام مواضع سیاسی و بین المللی خود را به رسانههای پرنفوذ عربی مانند الجزیره و العربیه سپردهاند و از رادیو و رسانههای محلی اغلب برای ترویج عقاید خویش و یا جذب نیروهای تازه بهره میگرفتند. طبق اظهارات سخنگویان طالبان محتوای برنامه های رادیو صدای شریعت را آهنگ های طالبی (ترانه های بدون موسیقی)، قرآن و اخبار مربوط به طالبان تشکیل می دهد(آنتون،۲۰۰۸: ۱۴۰-۱۳۸).
رادیو صدای شریعت به وسیله و ابزار اصلی طالبان برای جذب جوانان و نوجوانان ناراضی و فقیر افغانستان و پاکستان برای جنگهای انتحاری تبدیل شده است. حتی شیوخ و بزرگان مدارسی که طالبان از آن برخاستهاند دائم برای طلاب خویش برنامه های این رادیو را پخش می کنند. در این برنامه ها افغانها به شورش علیه دولت حامد کرزای، تشویق می شوند(مژده،۱۳۸۲: ۹۱).
شبه نظامیان طالبان که در دوران حکومتشان به ۹۰ درصد افغانستان اجازه ندادند تصویری از هیچ موجود زندهای را در رسانه ها ببینند. بعد از حملهی آمریکا و روی کار آمدن دولت کرزای، کلیپها و قطعاتی از فعالیتهایشان را بیشتر به شکل حملات انتحاری، بمبگذاری کنار جادهای و ماشینهای بمبگذاری شده علیه نیروهای امنیتی افغانستان به نمایش میگذاشتند. طالبان که برای بازیافت قدرت از دست رفتهی خود در افغانستان با دولت مرکزی و نیروهای ناتو میجنگند، برای ارتباط با طرفداران خود و یارگیری، به اینترنت و شبکه های مختلف آن از جمله توئیتر روی آوردهاند و با انتشار فیلمها و درج پیامهایی در توئیتر، سعی در گسترش ایدههای خود درباره به اصطلاح «جهاد جهانی» و ترویج آن دارند(تارزی[۲۲۲]،۲۰۰۸: ۲۸۶) .
موسسه ممری ویژه تروریسم و شورشهای جهانی اخیراً، در گزارشی فاش کرد دستگاههای اطلاعاتی کشورهای مالزی، سنگاپور و آمریکا طی سالهای اخیر موفق شده اند به وب سایت گروه طالبان نفوذ و آن را هک کنند، اما این وب سایت بعد از چند روز دوباره فعالیت های خود را از سر میگیرد. براساس گزارش این موسسه، امارت اسلامی افغانستان (نام رژیم برکنار شده طالبان افغانستان) سازمانی بزرگ به رهبری ملامحمد عمر است، که او را امیر همه «مبارزان» سراسر جهان معرفی کرده است. گفته می شود این وب سایت چندزبانهی طالبان، که از جمله نسخههای فارسی، انگلیسی، عربی و پشتو دارد، مخاطبان زیادی از سراسر جهان را به خود جذب کرده و اخیراً طالبان برای ارتباط با اعضای خود به فیسبوک، گوگل، توئیتر، یوتیوب و گوگل پلاس نیز روی آورده است. در وب سایت طالبان همچنین اسامی سایتهایی دیده می شود که در راستای اهداف و استراتژی طالبان فعالیت می کنند. این سایتها که عمدتاً تبلیغاتی محسوب میشوند، هرگونه حمله شبه نظامیان طالبان به نیروهای ناتو بویژه آمریکایی را بلافاصله منتشر می کنند. این گروه همچنین برای جلب افکار عمومی، استودیویی را با نام «منبع الجهاد» هدایت می کند که فعالیتهای نظامی طالبان از جمله حملات انتحاری را به تصویر میکشد و آنها را روی وب سایتشان قرار می دهند(تور[۲۲۳]،۲۰۱۳) (اشنایدر[۲۲۴]،۲۰۱۳).
به نظر میرسد که برخورد گزینشی طالبان با مدرنیته در بخش تکنولوژیک آن است و رویکردشان در این گزینش کاملاً ابزار محور است. این گزینش بیشتر از بعد از آشنایی طالبان با القاعده آغاز شده است (تارزی،۲۰۰۸: ۲۷۹). آنها کمترین آشنایی را با پیشرفتهای علمی به شکل نظری داشتند، بسیاری از علمایی که طالبان از آنها پیروی میکردند به لحاظ علمی هم در زمینه علوم دینی و هم در علوم جدید به شدت بی سواد بودند. برای نمونه، مولوی محمد نعیم آخوندزاده از علمایی بود که بسیاری از دولتمردان طالبان در مسجد پل خشتی در حلقهی درس وی مینشستند. هر چند دیدگاه های وی در بسیاری موارد روشن بینانهتر از بسیاری از رهبران طالبان بود، همو حرکت زمین به دور خورشید را ادعای باطل میدانست و دلیل وی نیز این بود که « وقتی من هر هفته به خانهام در لوگر میروم خانه را سرجای خودش مییابم»( مژده،۱۳۸۲: ۱۸۱). این مسأله نه تنها بی اهمیتی علم مدرن را برای این افراد نشان میدهد، بلکه نشان دهنده جهل و ناتوانی آنان از فهم قوانین طبیعی است.
میتوان گفت گزینشی که طالبان انجام می دهند ترکیبی از عناصر متفاوتی است که آنان را تحت تأثیر قرار داده یا ازشان حمایت کرده است. این عناصر ممکن است منابع مالی اقتصادی باشد یا رویکردهای سیاسی. به نظر میرسد طیف وسیعی از عوامل، از مدارس دینی پاکستان گرفته تا فرماندهان مجاهدانی که علیه شوروی میجنگیدند، در وضعیت امروز طالبان نقش داشته اند: جنگجویان ملیشیایی که با روسها میجنگیدند یا در جنگهای داخلی شرکت میکردند، نظامیان پاکستان و مشاوران نظامی آنها، افسران اولیه پشتون که با کمونسیتها میجنگیدند، دولت عربستان سعودی و اسامه بن لادن و گروه القاعده.
۲ـ۳ـ۳ـ جهان بینی مبتنی بر دوگانه انگاری:
طالبان هویت سیاسی خود را بر دو جزء درونی و بیرونی استوار ساخت. جزء درونی هویت طالبان وجوه اشتراکی بود که آنان را به یکدیگر پیوند می داد. التزام به امارت اسلامی، پیروی از فرمانهای امیرالمؤمنین و بالاخره تطبیق شریعت از اجزای درونی هویت طالبان بود. اما طالبان، مانند بقیهی گروه های بنیادگرا، خود را بر اساس غیریتسازی داخلی و خارجی متمایز می کرد. غیر و دیگران نزد طالبان در عرصه خارجی الحاد،کفر و جهان خارج از اسلام است و در عرصه داخلی نیروهای شر و فاسد. شر و فساد در نظر طالبان رهبران و فرماندهان حزبهای جهادی بودند که به دلیل درگیر شدن درجنگهای قدرت، جامعه را به فساد کشانده و باعث دوری مردم از شریعت اسلامی شده بودند(میلتون،۲۰۰۵: ۱۴۵).
طالبان با طبقه بندی سهگانه از احزاب جهادی به غیریتسازی روی آورد: دستهی نخست احزاب همکار و همسو با طالبان بوده و آنان را مورد پشتیبانی قرار میدادند، مانند حزب حرکت اسلامی مولوی نبی محمدی و حزب اسلامی یونس خالص. آنان خود را برادران طالبان میخواندند و زیرچتر حمایت طالبان از مشارکت و سهیم شدن در حکومت آیندهی افغانستان برخوردار میشدند. دستهی دوم احزابی بودند که یا اعضا و رهبرانشان واجد اوصاف اخلاقی و دینداری نبودند، ولی در برابر طالبان نیز صف آرایی نمیکردند. آنها جزء حلقهی طالبان به شمار نمیآمدند و صلاحیت سهیم شدن در ادارهی اسلامی طالبان را نداشتند، زیرا در امارت اسلامی طالبان مهمترین شرط دینداری و التزام به شریعت اسلامی است. حزبهایی چون محاذ ملی اسلامی سید احمد گیلانی و جبههی نجات اسلامی صبغه الله مجددی در این طبقه جای میگیرند. آنان میتوانند همانند مردمان عادی به زندگی خود ادامه دهند، بی آن که سهمی از قدرت سیاسی داشته باشند. دستهی سوم حزبهایی را در بر میگیرد که در برابر طالبان میجنگیدند. حزبهایی چون جمعیت اسلامی ربانی، حزب اسلامی حکمتیار و هم چنین حزبهای شیعی در این طبقه جای میگیرند. موضع طالبان در قبال دستهی سوم ادامه جنگ و به محاکمه کشاندن سران و فرماندهان آنان بود. ملامحمدعمر، رهبر طالبان، پس از تصرف کابل توسط طالبان در ۳/۱۰/۱۹۹۶ آشکارا اعلام کرد که با « آنانی که کشور را ویران نمودند و مردم را کشتند، هرگز تفاهم نخواهیم کرد، و تکلیف آنان مانند نجیب خواهد بود.» (نجیب الله آخرین رئیس جمهور دست نشاندهی شوروی در کابل بود که پس از انتقال قدرت به مجاهدین در بهار ۱۹۹۰ به نمایندگی سازمان ملل متحد در کابل پناهنده شد و در سال ۱۹۹۴ با حملهی طالبان و سقوط کابل به وسیله این گروه اعدام شد.)(شهرانی[۲۲۵]،۲۰۰۸: ۱۸۰-۱۷۵)
هر چند طالبان الحاد و کفر در خارج دایرهی خویش و شر و فساد در داخل را غیر به حساب می آورد، از منظر ایدئولوژیک این غیریتسازی به منبع واحدی ارجاع داده می شود و آن مخالفت با اسلام و شریعت اسلامی است. دنیای غرب و الحاد مارکسیسم به دلیل ضدیت با شریعت اسلامی غیر و رقیب اصلی طالبان به شمار می آید، بنابراین اموری مانند حقوق بشر، حقوق زن و حقوق شهروندی، که در گفتمان غربی به کار گرفته می شود، در تناقض جدی با تفکر طالبان قرار دارد و به عنوان رقیب نفی می شود. نمونه این غیریتسازی خارجی را حتی در دستگاه دیپلماسی طالبان میتوان مشاهده کرد. مسأله مواد مخدر و کشت خشخاش از محورهای جدلبرانگیز غرب و طالبان بود. نمایندهی یکی از کشورهای اروپایی آشکارا از طالبان میخواهد که مسأله مواد مخدر را که مشکلی جدی بر سر راه رابطه افغانستان و اروپا است حل کنند. در مورد درخواست مذاکره از طرف اروپا و روسیه در این زمینه امارات اسلامی طالبان با این استدلال که اروپا و روسیه همانند آمریکا دولت کفر و الحاد اند به مذاکره جواب منفی داد. (ریزهک،۲۰۰۸: ۱۹۶-۱۹۳)
طالبان بر این عقیده راسخاند که دشمن آنان دشمن اسلام است، زیرا طالبان برای اسلام کار می کند، پس مخالفان طالبان مخالف اسلام اند. به این صورت، طالبان به نفی هرگونه تفسیر متفاوت از خود نسبت به اسلام روی می آورد و مخالفان سیاسی خود را بر مبنای مطلقانگاری ایدئولوژیک، مخالفان اسلام جلوه میدهد.
نکتهی مهم دیگر در غیریتسازی طالبان، ضدیت با حزبهای شیعی و پیروان این دین است. رویکرد انحصاری و مطلقانگارانهی طالبان موجب می شود که آنان هر گونه تفسیر مغایر با برداشت خود از شریعت را برنتابند و به عنوان غیر و رقیب به نفی آن بپردازند. پیش از به قدرت رسیدن طالبان، مولوی خالص، از طرفداران آیندهی طالبان، با حضور سیاسی شیعیان در دولت ربانی مخالفت کرده بود و بعد از به قدرت رسیدن طالبان این ایده با پشتوانهی سیاسی نیز همراه شد.
۲ـ۳ـ۴ـ مطلقانگاری و خطاناپذیری:
طالبان از نظر فقهی پیرو دین حنفی است و عمل خود را به زعم خویش، مطابق با سنت رسول و صحابه می دانند. ملا امیرخان متقی وزیر فرهنگ طالبان می گفت: « دولت اسلامی طالبان هر چه را در شرع الهی و قرآن کریم موعظه کرده، عملی ساخته و هر قدمی که دولت اسلامی برداشته مطابق قانون شرع بوده است.» ( مارسدن، ۱۳۷۹، ص۹۷)
یکی از پیچیدگیهای اساسی در بینش طالبان روح تعبدگرایی و قداست بخش نسبت به دستاوردهای کلامی و فقهی پیشینیان است. طالبان، دوران صدر اسلام و میانه را دوره طلایی و مصون از هر نوع خطا تلقی می کنند و راجع به تفاسیر و تأویلهای دینی این دوره اعتقاد جزمگرایانه دارند. اجتهاد و استنباط تازه، در این مکتب جایگاهی ندارد و مردم عموماً موظف به پیروی بیچون و چرا از کلمات و گفتار علمای سلف هستند. برداشت صرفاً تقلیدگرایانهی آنها از دین سبب بدبینی و حتی دشمنیشان با الگوهای زندگی رایج در دنیای معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوی مطلوب نزد طالبان الگوی زندگی جوامع روستایی قرون اولیه اسلامی است و رفتار خشک و متحجرانهی آنان با زنان و نوع نگرششان نسبت به نقش اجتماعی و تربیتی زن در جامعه، ریشه در همین روح سلفیگری دارد که با ملزومات زندگی کنونی کاملاً بیگانه است(سولتانا،۲۰۰۹: ۱۰).
همچنین تفسیر آنان از مفاهیمی مانند «توحید و شرک» که بنیاد اندیشهی کلامی طالبان را تشکیل میدهد، در مغایرت با تفاسیر رایج آن مفاهیم در نزد سایر مکاتب اسلامی است. شاه ولی الله هندی، رهبر فکری بنیادگرای افراطی در شبه قاره، دایرهی توحید را تا آنجا تنگ می کند که حتی هر نوع استمساک ظاهری به وسایل دیگر را که در راستای قدرت الهی در نظر گرفته شده باشد شرک به شمار می آورد. از دیدگاه این روحانی هندی، نذرکردن برای ائمه و سوگند خوردن به اسامی آنان و نیز نامگذاری فرزندان به اسمهایی مانند عبدالشمس و غیره، از مصادیق شرک به شمار می آید. جلوههای همین نوع تفکر، در سران طالبان نیز مشهود است .
تفکر دینی طالبان و عملکرد آنها در این حوزه دارای مؤلفه ها و ویژگیهایی است که مهم ترین آنها عبارت اند از:
۲ـ۳ـ۴ـ۱ـ اصالت حرمت در مستحدثات
طالبان در مواجهه با امور جدید و مسائل مستحدثه، اصل را بر حرمت میگذارند و برای جواز هر امر جدیدی به دنبال نص خاص و جواز شرعی بودند و به این بهانه که امور جدید در زمان پیامبر اسلام و خلفای راشدین نبوده است، با همه آنها مخالفت کرده و برخورد خصمانه داشتند. این اندیشه فی نفسه اندیشه ای عقل گریز و توسعهگریز بود.
۲ـ۳ـ۴ـ۲ـ تاکید بر ظواهر شریعت
طالبان به محض استقرار سعی کردند که افغانستان را به ظاهر با برداشت خاص خود دینی کنند. از این رو، عنوان امارت اسلامی را به افغانستان اضافه کردند. تنها رادیوی افغانستان را صدای شریعت نام نهادند و به مردان و زنان دستور دادند که ضوابط اسلامی مورد نظر آنها را دقیق به اجرا گذارند و مردم را در صورت تخلف از ضوابط تهدید به مجازات نمودند. ملاعمر طی فرمانی به تمام مدیران ادارات اعلام کرد: «تمام مسئولین امارتی در داخل کشور مکلف اند کار مراجعینی که ریش های خود را خلاف طریقهی شرعی کوتاه کرده باشند، انجام ندهند تا در آینده تمام مردم ریش های خود را درست بگذارند.» (حاج بابایی،۱۳۸۲،۱۰۵-۱۰۲) سخن کسی که ریشش کوتاه تر از حد نصاب معمول بود قابل سمع نبود و اگر چنین شخصی مورد ظلم قرار می گرفت و به دنبال دادخواهی به وزارت عدلیه مراجعه میکرد «ملا نورالدین ترابی» وزیر عدلیه در ذیل نامهی وی به خاطر کوتاهی ریش، می نوشت عارض یک ماه بعد مراجعه نماید. این حکم به آن معنی بود که دادخواست فرد تا یک ماه قابل شنیدن (سمع) نیست. طالبان پوشیدن عمامه و دستار را از واجبات دین میدانستند و معتقد بودند که دستار از شعائر اسلامی است و تارک آن گناهکار است.
بسیاری از افراد سازمان امر بالمعروف نه تنها معلومات دینی در سطح لازم برای این کار را نداشتند، بلکه با جامعه و مردم نیز کاملاً بیگانه بودند. رئیس سازمان امر بالمعروف و نهی از منکر در مجلسی داستانی را حکایت کرد که تایید کننده همین موضوع است. وی گفت:« روزی جادهای را در نزدیک یک مسجد بستیم تا عابران را به نماز جماعت وادار سازیم. در این موقع یکی از افراد ما جلوی یک سیک را گرفت و به وی گفت: چرا به مسجد نمیروی؟ وی در جواب گفت: من سیک هستم! و نفر موظف امر بالمعروف در جواب گفت: سیک هستی، هر چه هستی به من مربوط نیست، مسلمان هستی و باید به مسجد بروی!!»
وزارت امر به معروف در طول پنج سال حکومت طالبان اجازه نداد که کار این وزارتخانه در چارچوب یک قانون منظم گردد. یک بار در مجلس وزرا بحث مقدماتی در این مورد صورت گرفت، ولی کار در همان آغاز به مخالفت وزیر امر به معروف مواجه گردید و به بن بست رسید. در این بحث مقدماتی این سئوال مطرح شد که آیا افراد مربوط امربه معروف حق دارند بدون حکم دادگاه و اجازهی صاحب خانه، مخفیانه و از راه دیوار وارد خانه های مردم شوند. اکثریت با استناد به واقعهای که در دوران خلافت عمر پیش آمده بود، با قاطعیت حکم کردند که مسئولین امر به معروف حق داخل شدن مخفیانه به خانههای مردم به بهانهی بازرسی را ندارند، ولی وزیر امر به معروف در جواب گفت:
«مردم صدر اسلام را با این عصر مقایسه نکنید. این مردم بسیار فاسد اند و اکثراً فساد در خانهها جریان دارد. مردم موسیقی میشنوند و در خانه ها تلویزیون و ویدیو دارند».
وجود نداشتن قانونی مدون که بتواند عملکرد این وزارتخانه را تنظیم نماید به مسئولین این وزارت این حق نامحدود را داده بود که هر از چندگاه با برگزاری جلسهای با رأی و تفسیر خود منکرات جدیدی را در جامعه کشف میکردند و افراد خود را به از بین بردن آنها مامور مینمودند. یک بار در جلسهای از ناروا بودن زیور آلات طلا برای مردان سخن گفته شد. فردای آن روز افراد امر به معروف در شهر به جان مردم افتادند و نه تنها انگشترهای طلا را از دست مردان بیرون آوردند و ضبط کردند، بلکه در مواردی ساعتهای گرانقیمت مردم را نیز از آنان گرفتند! بار دیگر در مورد این که چاپ تصاویر موجودات ذیروح به روی لباس جایز نیست، در شهر به جان مردم افتادند و چون چنین مواردی را کمتر یافتند، لباس های ساخته شده از چرم را بر تن مردم پاره کردند(مژده،۱۳۸۲: ۵۵-۵۳) (رشید،۱۳۷۹: ۶۲-۶۰) (خسروی،۱۳۸۵: ۷۸).
۲ـ۳ـ۴ـ۳ـ خشونت در اجرای احکام
یکی از مهمترین ویژگیهای طالبان که خشم جامعۀ جهانی را برانگیخت، خشونت در اجرای احکام توسط آنها بود. زندگی در افغانستان تحت سلطۀ طالبان بسیار سخت و مانند زندگی در یک پادگان نظامی بود.
خشونت و انعطافناپذیری دو ویژگی دیگر در شیوه سیاستمداری طالبان است که محصول فرهنگ سنتی پشتونها محسوب می شود. معمولاً فرهنگ قبایلی فرهنگی توأم با خشونت و انعطافناپذیری است. کینخواهی و انتقامجویی از اصول مهم در عرف پشتون والی است و مردم قبایل پشتون درکینخواهی به ویژه در کشور افغانستان و پاکستان شهرت دارند. ضرب المثلی معروف در افغانستان میگوید: «اگر پشتون پس از ۲۰ سال دست به انتقام بزند، فکر می کند که خیلی زود اقدام کرده است».
بنابر این، عامل مهم دیگری که بر طالبان برای اجرای احکام تاثیر داشته پشتون والی است. پشتون والی قانون زندگی مناطق پشتوهاست که میتوان آن را نوعی آیین نامه دانست. این قانون مثل گرفتن انتقام به وسیله ریختن خون حتی در بین پیروان مسلمان در میان آنها رواج دارد. هر چند این کار مخالف آیات قرآن است (مسلمان حق ریختن خون مسلمان دیگری را ندارد مگر این که گناهی از او سر زده باشد که سزای آن قتل (قصاص) است) و در قرآن توصیه می شود به جای قصاص خون بها به خانوادۀ قربانی پرداخت شود. پشتون والی همچنین به مهمان نوازی، شجاعت و شهامت، جوانمردی و دفاع از شرافت و به خصوص دفاع از شرافت زنان تاکید بسیاری دارد(سینو،۲۰۰۸: ۸۵-۷۶).
پشتون والی و قانون شریعت در بعضی از موارد با هم اختلاف دارند. برای مثال اثبات زنای محصنه، طبق قانون شریعت نیاز به وجود چهار شاهد عادل دارد، در حالی که در پشتون والی، وجود شایعهای برای اثبات قضیه کافی است؛ زیرا به نظر این قانون، شرافت خانواده بسیار مهمتر از رعایت وضعیت اخلاقی و دنیوی است. در جامعه پشتون زن حق ارث ندارد، در حالی که بر اساس قرآن زنان می توانند نصف مردان سهم ببرند(اکرم عارفی،۱۳۷۸: ۲۰۶).
همواره این اختلاف میان قانون پشتون والی و قانون اسلام مسأله ساز بوده است و عامل اختلاف بین عالمان دین و روسای قبایل می شود. علما که عاملین اصلی ترفیع اسلام به حساب می آیند، باید مردم را از تمایلات قبیلهای به سوی تقوا و فضیلت فرا قبیلهای و نژادی و ملی، سوق دهند. این مسأله باعث پیدایش درگیری و رقابت و همچنین تلاش برای کسب قدرت بین علما و رهبران قبیلهای که توسط ملاها (طالبان) حمایت میشوند، شده است. گاهی علما مردان مناطق قبیلهای را برای نبرد در یک جهاد فراخواندهاند و این کار را بدون توجه به نظر مقامها یا رهبران قبیلهای انجام میدادند و که این خود باعث بروز اختلافاتی میان رهبران قبایل و علمای طرفدار طالبان میشد(سینو،۲۰۰۸: ۸۶).
عامل کلیدی و مهم در فرهنگ پشتو این است که طرفداران قانون پشتو والی قبل از آن که عضوی از جامعه پشتو یا جامعه ملی باشند، باید به نظام ارزشی و دینی و مسائل غیرمادی اهمیت دهند. شاید بتوان نمونه ای از عقاید فوق را در تأکیدهای طالبان بر ارزشهای دینی دید. آنها به روشنی بر تبعیت از این ارزشها و حفظ و پیشبرد آنها بدون ملاحظهی مسائل مادی تأکید دارند.( مارسدن،۱۰۲-۱۰۱)
رفتار خشونت آمیز طالبان با مخالفان و مردمان تحت سلطهی خود، به ویژه مردمان هزاره و ازبک، ریشه در خصلت کینهجویی و انتقامگیری آنها از دشمنانشان دارد. همچنین این که جنبش طالبان با تاکید بر سیاست نظامیگری بررسی راههای مسالمتآمیز در مواجهه با مخالفان خود را مردود میشمارد، تا حدودی متأثر از این ایده است که نظامیگری سمبل قدرت و غیرت و شجاعت و مردانگی محسوب می شود ـ نکتهای که در سنت پشتونها جایگاه برجستهای دارد ـ و گفتگو و مذاکره نشانهی ترس و بزدلی و بی همتی و زانو زدن در برابر خصم دانسته می شود ـ که از نظر عرف پشتون والی عملی کاملاً ناپسند به شمار می آید (کروز،۲۰۰۸: ۲۵۸).
علاوه بر موارد نامبرده، نمونههای متعددی دیگری نیز در تفکر طالبان وجود دارد که متأثر از آداب و رسوم قبیلهای و ملی آنها بوده و تحت عنوان شریعت در مناطق تحت کنترل آنان به اجرا گذاشته می شود، مانند: بیگانهستیزی، مخالفت با نهادها و مقررات بین المللی، دشمنی با زندگی و مظاهر شهری و نیز مخالفت با نیروهای باقی مانده از رژیم کمونیستی سابق، تحت عنوان ننگ پشتونیسم (اکرم عارفی،۱۳۷۸: ۲۱۱).
۲ـ۳ـ۵ـ هزارهگرایی و موعودگرایی:
با توجه به نگاه کلاسیکی که در مورد ظهور مهدی در میان اهل سنت وجود دارد، در طالبان نیز میتوان علایم موعودگرایی را به همین شکل مشاهده کرد. مطابق با این دیدگاه، از منطقهای در آسیای مرکزی که در ادبیات قدیمی خوراسان (خراسان بزرگ) نامیده می شود سپاه عباسی، که از نسل خلفای عباسی است، قیام می کند و طبق احادیث موجود احتمالاً مهدی موعود از این سپاه خواهد بود. پیروان مهدی که در این سپاه قرار دارند با بیرقهای سیاه و موهای بلندشان شناسایی میشوند. این سپاه مناطق بین خراسان بزرگ و عراق را تصرف می کند و تمام مخالفان خود را شکست میدهد. البته این ادبیات و روایتها به این شکل در کتابهای روایی اهل سنت نیامده است و بیشتر گرتهبرداری از یک رویکرد موعودگرا است (فیلیو[۲۲۶]، ۲۰۱۱: ۱۸۷).
در روایت دیگری که از این پیشروی وجود دارد این پرچمداران سیاه از خراسان با تصرف ایران به سمت سوریه میروند و نهایتاً اورشلیم را فتح و پایتخت موعود را آن جا بنا می کنند. این روایت را اولین بار یک فلسطینی با نام عبدالله عزام مطرح کرد. این فرد برای مبارزه و کارشکنی در کار اسراییل ابتدا به اردن و بعد به افغانستان در زمان اشغال شوروی مهاجرت کرد. یکی از فعالیتهای عزام در افغانستان تلاش برای عمومی کردن جهاد و جلو انداختن افغانستان در این آیندهی موعودگرایانه بود که به آزادی فلسطین از دست اسرائیل منجر میشد. او در کتاب خود با عنوان «از کابل تا اورشلیم» رهایی و آزادی کابل را پیش شرط آزادی اورشلیم میدانست(کوک،۲۰۰۵: ۱۷۳).
با این که عزام در سال ۱۹۸۹ ترور شد و نتوانست رهایی افغانستان از دست کمونیستها را ببیند، تفکر او به خوبی بر رهبران مسلمان آینده در افغانستان اثر گذاشت. به نظر میرسد دولت اسلامی افغانستان پاسخی بود به این نگاه رادیکال. مردمان افغانستان به سبب درگیری در جنگ تندرو و رادیکال شدند. البته این رادیکال شدن باعث شد جنگ ماهیتی دینی پیدا کند و به پیروزی بر شوروی بینجامد. با وجود این، چون افغانستان از مرکز قدرت مسلمانان (مصر و عربستان) و درگیریهای آن دور بود به مناسبترین مکان برای تشکیل دولت اسلامی (با روایت رادیکال عبدالله عزام) تبدیل شد. به همین دلیل، افغانستان مقصدی شد برای هجرت مسلمانانی که به دنبال ایجاد امارت اسلامی بودند(گال،۲۰۱۲: ۲۳۴).
مهاجران در افغانستان برنامهی پاک کردن و مبارزه با حکومتهای فاسد عربی و اردوزبان را پایهریزی کردند. با این که در سال ۱۹۹۲ بن لادن برای رسیدن به این اهداف در افغانستان اقداماتی را انجام داد، در این زمینه شکست خورد و مجبور به بازگشت به عربستان و بعد سودان برای جهاد با اشغالگران مسیحی شد. اما با روی کار آمدن طالبان در افغانستان در ۱۹۹۶ و امیرالمؤمنین خواندن ملاعمر امید تازهای در دل مسلمانان رادیکال جوانه زد. با این که امیرالمؤمنین خواندن ملاعمر برای اکثر مسلمانان جهان مسخره بود (به دلیل نداشتن سواد دینی و عرب نبودن)، انگار برای مسلمانان تندرو همین کافی بود و زمینه حمایت مسلمانان خارجی به رهبری بن لادن از طالبان را فراهم کرد. این اتحاد با تهدیدی که از طرف آمریکا برای هر دو گروه وجود داشت استحکام بیشتری پیدا کرد.
اما کلید تأسیس حکومت موعود در افغانستان در سال ۲۰۰۱ زمانی که طالبان دو مجسمه بودا در بامیان را منفجر کردند زده شد. برای مسلمانان تندرو در جهان این عمل نشاندهنده پایبندی بیچون و چرای رژیم طالبان به شریعتی بود که در جوامع مسلمان دیگر چندان رعایت نمی شود(کوک،۲۰۰۵: ۱۷۷-۱۷۵).
اما بعد از حملهی آمریکا به افغانستان بخشی دیگر از پازل موعودگرایانهی طالبان و القاعده در حال تکمیل شدن بود. آنها آمریکا را با حکومت بیزانسی که در روایتهای موعودگرایانهی تاریخی آمده بود شبیه سازی کردند و بسیاری از مردان طالبان و القاعده قسم خوردند که پشت «مرد قریشی» را خالی نمیکنند. البته طرفدارن القاعده این تعبیر را برای بن لادن به کار میبردند. در ابتدا طالبان چندان با این تعبیر موافق نبود اما بعد از حملهی آمریکا به افغانستان طالبان نیز با القاعده در این اعتقاد همراه شد(فیلیو، ۲۰۱۱: ۱۸۹).
با وجود این، بن لادن چندان اصراری به پرکردن این جایگاه نداشت. او بیشتر یک رویکرد و هدف آخرالزمانی داشت: این که مسلمانان جهان همگی برای جهاد با کفار و مسلمانان فاسد با یکدیگر متحد شوند تا آن ساعت موعود که عبدالله عزام نویدش را داده بود فرا برسد. گرایشهای موعودگرایانهی طالبان نیز از زمان پیوند میان القاعده و طالبان به وجود آمد. با این که جنبش طالبان از تفکرات آخرالزمانی افرادی مانند عبدالله عزام تاثیر گرفته بود، تا قبل از پیوند با بن لادن به دنبال جهانی کردن اهداف نبود. طالبان و القاعده نیز بعد از حملهی آمریکا شکست خود را به گردن تفرقهای که بین مسلمانان جهان ایجاد شد و نیز حمایت نکردن دولتهای فاسدی مانند عربستان سعودی از آنها انداختند.
۲ـ۳ـ۶ـ برگزینندگی(خود حق پنداری):
طالبان با فعالیت طلبههای تحصیل کرده در حوزه های دینی اهل سنت پاکستان و افغانستان پایه گذاری شد. افکار و اندیشه های مکتب دیوبندی، جمعیت العلما و آموزههای سلفی همانگونه که گفته شد سازندهی هویت گفتمان طالبان است. خشونت در تطبیق شریعت، تعصب و جزمانگاری، تصوف و دنیاگریزی و سرانجام ضدیت با اندیشهی شیعی از وجوه بارز گفتمان دیوبندی است که به گونه ای آشکار در صورتبندی تفکر طالبانی به کار گرفته شد.
اول: تکفیر، ریشه افراطی گری دینی دارد و از زمان های قدیم در حکومت های مذهبی به دلیل تعصبات مردم جاهل، دارای ریشه های محکمی شده است در تاریخ اسلام با مشاهده حکومت های اسلامی، با تشکیل حکومت های سنی مذهب و در دست گرفتن قدرت، متاسفانه با تفسیرهای سطحی از دین بسیاری از مخالفان خود را در قالب عمل به احکام اسلامی، گردن زده که این عمل به عنوان حق دفاع مشروع برای مخالفان و برخی از شیعیان (شیعیان دارای فرقه های مختلفی هستند) باقی می ماند. آنچه در این رساله بدان دست یافتم همانگونه که بیان شد ریشه تکفیر را می تواند افزراطی گری اسلامی و تفسیر سطحی معارف دینی دانست که با بررسی آیات قرآنی و فقه عامه و شیعه، تکفیر بدان معنایی که امروز به صورت رعب آوری در قالب حکم مقدس جهاد استفاده می شود، وجود ندارد. بلکه آیات و روایات نقلی از شیعه و سنی همگی تاکید بر این دارد که مرز کفر و دین و خروج از دین، نمی تواند اقرار زبانی باشد به عبارت دیگر مسلملنان پس از گفتن شهادتین مسلمان هستند ولی در صورتی به برخی از اصول قابل احترام در نزد مذاهب اعم از شیعه و اهل سنت احترام نگذارند می توانند فاسق باشند. همانگونه که بیان شد، فرد فاسق؛ خارج از دین تلقی نمی گردد بلکه در درجات پاداش نزد خداوند متعال، دارای اجر کمتری است.
لذا با یافتن ریشه تکفیر که ناشی از تفسیر سطحی عوام دارد و مورد تایید اکثر علمای اهل سنت و شیعه نیست، به بررسی اقدامات تکفیریان در مناطق تحت سلطه پرداختم و با بررسی این اقدامات در منظر اسناد بین المللی، دریافتم که اقدامات مرتکبی توسط تکفیریان مغایر با حداقل اصول و مقررات بشر دوستانه است. همچنین نظر به دکترین اصل توسل به زور و دفاع مشروع، جهت شناختن مسئولیت تکفیریان، در بخش دوم بدواً وضعیت حقوقی جنگ تکفیریان با دولت های مرکزی را مورد بررسی قرار دادم و دریافتم که جنگ تکفیریان در عرصه بین المللی را می توان یک وضعیت مخاصمه غیر بین المللی دانست و افراد حاظر نیز شورشی نام دارند که این وضعیت حقوقی متفاوت از آشوبگر، انقلابی و یا کودتاگر است. با توجه به این که نهضت های آزادی بخش مورد احترام جامعه بین امللی هستند، شورشیان تا زمانی مورد احترام قانون هستند که در رویارویی با دولت مرکزی، مرتکب تخطی از مقررات بین المللی و قرار دادن آن ها در وضعیت تروریسم نشوند. لذا در ادامه دریافتم که با توجه به اقدامات انجام شده توسط تکفیریان، شورای امنیت این گروه ها را تروریستی معرفی نموده است. لبر خاف این که تروریسم بر اسناد بین المللی یک وضعیت تهدید کننده صلح جهانی است ولی اولاً شورای امنیت بسیار دیرهنگام به ماهیت تروریستی بودن تکفیریان پی برد و ثانیاً قطعنامه های تصویبی در فصل ششم منشور سازمان ملل تصویب و به عقیده اینجانب اقدام قهری سریع و متناسبی از سوی جامعه بین الملل در واکنش به اقدامات تکفیریان صورت نپذیرفته است. با بررسی سابقه اقدامات و موضع گیری های شورای امنیت در حوادث مختلف دریافتم که این شورا در پاره ای از موضوعات به دلیل سیاسی کاری و لابی قوی صهیونیسم و آمریکا، عملاً اقدام موثری انجام نپذیرفته است. باید به مسئله مهمّى اشاره کنیم؛ و آن اینکه قبیلهگرایى سیاسى و دینى محور اساسى در تحوّلات حاکم بر منطقه خاورمیانه است. به دور از این عامل مهم نمىتوان رفتار هر کدام از طرفهاى این حوادث را تفسیر و تحلیل کرد. این عامل همان مسئلهاى است که ایالات متّحده آمریکا و اسرائیل با تکیه بر آن به ایجاد هرج و مرج در منطقه بجاى به راهانداختن جنگهاى مستقیمى علیه این کشورهاى هدف پرداخته است. مجموعهاى از ابزارها و فضاى عمومى حاکم بر این کشورها زمینهساز این تاکتیک شدهاند. مذهبىگرایى سیاسى موجود با پوششى یا گفتمانى قبیلهاى (عربى) یا اسلام سنّى (اگر بشود گفت) قرار داده شده بود. لذا کار تغییر یا اصلاح نظامهاى سیاسى بر پا شده از سوى جنبشهاى سیاسى طایفهاى سنّى آسان بود؛ زیرا آنها مشتاق به تغییر و تحوّل بودند. این تغییر به طور طبیعى از طریق دین صورت مىگرفت. این جنبشها از زمان معارضه تنها تشکّل موجود در عرصه سیاسى بودند. کانونى به طور مشخّص از سوى حکومتهاى خلیجى وجود داشت که اموال لازم براى تامین مالى آن جنگها و گروهها را در اختیار داشتند و این گروهها را تغذیه و پشتیبانى مىکردند. طرح تفکیک و بازسازى کشورهاى منطقه خاورمیانه به سال ۱۹۸۰ بر مىگردد. برژینسکى، مشاور امنیت ملّى آمریکا در زمان رییس جمهور جیمى کارتر، تصوّر خودش را در مورد ترسیم دوباره نقشه خاورمیانه به گونهاى مغایر با مفاد قرارداد سایکس پیکو[۴۱۷] از راه تبدیل منطقه به کانون بحرانها و جنگهاى مداوم مطرح کرد. شرقشناس یهودى متخصّص در تاریخ اسلامى و طوایف اسلامى و علاقهمند به زبان عربى، برنارد لویس، با هدف تکمیل این اندیشه، ظهور یافت و طرح خود را به دولت آمریکا تقدیم کرد. مفاد طرح او تقسیم خاورمیانه بر اساس نژاد و دین بود. کنگره آمریکا با این شیوه تقسیم خاورمیانه موافقت کرد. این طرح در ضمن سیاست آینده ایالات متّحده آمریکا در سال ۱۹۹۳ قرار گرفت. ناظران معتقدند که آغاز اجراى این طرح به صورت عملى در سال ۲۰۰۶ بود. خبر اجراى این طرح از سوى وزیر امور خارجه آمریکا در آن زمان (کوندلیزا رایس) و نخستوزیر اسرائیل (اولمرت) داده و اعلام شد که این طرح با محوریت لبنان آغاز خواهد شد. این طرح در بر دارنده ایجاد «قوس بحران» یعنى قوسى از بىثباتى، حرج و مرج و خشونت که از لبنان، فلسطین و سوریه تا عراق، ایران و مرزهاى افغانستان با هدف اجراى راهکار و سیاست «هرج و مرج خلّاق» گسترش مىیافت. بر این اساس مىبینیم که منطقه خاورمیانه از زمان حوادث سپتامبر تا الآن لحظهاى روى ثبات و آرامش را به خود ندیده است. در یک لیست اجمالى و سریع موارد ذیل را در منطقه، شاهد هستیم: قتلعامهاى اسرائیلى در فلسطین؛ پس از عقبنشینى از جنوب لبنان، شروع ساخت، دیوار حایل در ژوئن ۲۰۰۲، اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ و تعیین پل برمر، متخصّص امور تروریسم، به عنوان حاکم غیرنظامى، با هدف جذب گروههاى مسلّح به داخل عراق، تجاوزات و زیر پا گذاشتن حقوق بشر در عراق از سوى ارتش آمریکا، ترور رفیق حریرى، نخستوزیر لبنان، در سال ۲۰۰۵ و به آشوب کشاندن اوضاع در داخل لبنان تا به الآن، کاریکاتورهاى موهن به پیامبر اکرم (ص) و برانگیختن خشم جهان اسلام، تجاوز اسرائیل به لبنان در ژوئن ۲۰۰۶، جنگ داخلى در فلسطین میان حماس و فتح و تقسیم قدرت، منفجر کردن مرقد عسکریین در سامرّا و شعلهور ساختن آتش طایفهاى در عراق، انفجارات سال ۲۰۰۷ در مراکش، الجزایر و جنگ در سودان، جدایى جنوب سودان از حکومت مرکزى و تشویق مناطق بر جدا شدن از کشورهاى مادر (استعمارگر)، موج تحوّلات در نظامهاى عربى در سال ۲۰۱۰ در تونس، مصر، لیبى و یمن و ورود این کشورها به مرحلهاى از بىثباتى اجتماعى، سیاسى و امنیتى و تسلّط گروههایى با اندیشههاى افراطىگرى، قتل و تکفیر، در سال ۲۰۱۱ حمایت منطقهاى و بینالمللى از گروههاى مسلّح در سوریه با هدف سرنگونى حکومت سوریه و تقسیم آن به دولتها و مناطق کوچک بر اساس گرایش قبیلهاى و نژادى، دادن جایگاه و نقش کشور مستقلّ در روابط و فعّالیتهاى خارجى در منطقه و در سلسلهمراتب پیشبینى نشده به کردستان عراق.همه این موارد ما را به این تحلیل مىرساند که ما در فضاى منطقهاى پر از تنش قرار داریم. تشکیل گروهای تکفیری، جزئى از این فضاى بىثبات است. به عبارت دیگر با عنایت به نقشه خاورمیانه بزرگ که توسط دولتمردان آمریکا مطرح است و اندیشه ایجاد اسرائیل امن، که توسط لابی های صهیونیستی به شدت دنبال می گردد و همچنین نظر به ارتباطات تکفیریان با رژیم صهیونیستی و ایجاد و ساخت بیمارستان هایی جهت درمان تکفیریان مجروح و بازگرداندن آنان جهت ادامه کشتار مسلمانان، جای تردیدی را باقی نمی گذارد که توسعه آتش خشم وکشتار تکفیریان، می تواند در راستای نقشه های جهانی در پروژه اسلام زدایی و اسلام هراسی باشد که با ملحوظ قرار دادن این مطلب، به علت عدم اقدام قاطع شورای امنیت در توقف اقدامات تکفیریان پی خواهیم برد.
شواهد نشان مىدهد که کشورهاى غربى، نه تنها براى نابودى گروههاى تکفیرى و تندرو تلاش نمىکنند، بلکه به شیوههاى مختلف از آنان حمایت مىکنند. چنانکه بر اساس برخى گزارشها، حمایت آمریکا و بعضى از کشورهاى عربى از گروههاى تکفیرى، مانند لشگر جهنگوى و غیره، تا اندازهاى است که برخى منابع غربى از شمارى از کشورهاى عربى با عنوان «عابربانک تروریستها» یاد کردهاند و جالب آنکه وزارت خارجه آمریکا، حمایت مالى این کشورها از تروریسم، مانند طالبان و لشکر طیبه در پاکستان را به رسمیت مىشناسد.[۴۱۸]
آنچه امروز از سوی شبکه های ماهواره ای که با هزینه های چند صد میلیون دلاری اداره می شوند، در راستای تفرقه افکنی شیعه و سنی و تضعیف مسلمانان به دست خود می باشد. مقام معظم رهبری به برخى از مصادیق «شیعهستیزى» و نیز «سنىستیزى» در راستاى اختلاف انگیزى بین مسلمین اشاره کرده و به مسلمانان توصیه مىکنند که فریب روشهاى دشمنان اسلام را نخورند:«در بعضى از کشورهاى اسلامى مثل ریگ پول مىریزند براى اینکه در بین سنىها اجتماع ضد شیعه درست کنند. این از این طرف؛ از آن طرف هم به یک گوینده به اصطلاح شیعى پول مىدهند که در تلویزیون، به نام شیعه، امالمؤمنین عایشه را متهم کند، قذف کند، اهانت کند. روشها اینهاست. شما در مقابل این روشها چه کار مىکنید؟ سنى چه کار مىکنى؟ شیعه چه کار مىکنى؟ از کارهاى اینها گول نخوریم. اختلاف براى آنها بیشترین و بزرگترین نعمت است».[۴۱۹]جهالت بزرگترین دشمنى است که انسان در زندگىاش با آن برخورد مىکند. توسعه و گسترش علم و دانش از جمله مواردى است که مىتواند به خوبى با این بحران مقابله نماید و آتش اختلافات را خاموش نماید. با نگاهى کاوشگرانه مىبینیم که دین مبین اسلام، مکرراً پیروان خود را به فراگیرى از علم دعوت مىنماید.«إِنَّ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّدًا وَیَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا؛[۴۲۰] آنها که پیش از آن علم و دانش دریافت کردهاند هنگامىکه قرآن بر آنها تلاوت شود به خاک مىافتند و سجده مىکنند و مىگویند: منزه و پاک است پروردگار ما که وعدههایش قطعاً انجام شدنى است. همچنین «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ؛[۴۲۱] آیا کسانىکه مىدانند و کسانىکه نمىدانند یکسانند. دکتر عایض القرنى، پیرامون جایگاه خطیر فتوا مىگوید: «امروزه فتواى شرعى به مزایده گذاشته شده است، افراد زیادى دیده مىشوند که با کمترین سرمایههاى علمى و دانش شرعى، بدون تأمل و پرهیزگارى، درباره مسائل عمومى بزرگ فتوا مىدهند، حتى با شش نفر دانش آموز و دانشجو تنها خود را گروه رستگار و فرقهى ناجیه تصور مىکنند و دیگران را گمراه، مرتد، دروغگو و گناهکار مىدانند. از نظر آنان دولتمردان، کافر؛ نویسندگان، زندیق؛ شاعران، فاجر؛ عالمان، دربارى؛ دعوتگران، فریبکار؛ کارمندان، ستمگر و بازرگانان، خیانتکار هستند».[۴۲۲]
حال با توجه به خلاصه نتیجه گیری جهت جلوگیری از تشکیل و توسعه تکفیر در ایران عزیز اسلامی و همچنین ریشه کنی تفیریان به ارائه برخی از پیشنهادات اقدام می نمایم:
پیشنهادات
الف- مقابله با تکفیر در آراء مقام معظم رهبری
اول. پرهیز از اختلاف افکنی فکری- عقیدتی:
رهبر انقلاب همواره توصیه و تأکید به دورى و پرهیز از اختلافافکنىهاى فکرى- عقیدتى مىکنند و یادآور مىشوند که نمودهاى اختلاف افکنى از جمله توهین و تخریب سایر مذاهب باید متوقف شود و نیز باید به نوعى از تفاهم بین مذاهب اسلامى از جمله شیعه و اهل سنت رسید:« علماى شیعه و سنى با هم جلسه بگذارند، تفاهم کنند، با هم حرف بزنند. ما کارهاى مشترکى داریم … یک امور مشترکى وجود دارد؛ یک دردهاى مشترکى هست که درمانهاى مشترکى دارد. عالم شیعه در بین مردمِ خود، عالم سنى در بین مردمِ خود نفوذ دارند؛ از این نفوذ استفاده کنند، این مشکلات مشترک را برطرف کنند».[۴۲۳]
دوم. بالا بردن آگاهی و بینش:
راهکار رهبرى در ارتباط با مقابله با ترفند دشمنان اسلام در خاموش کردن آتش نزاعهاى مذهبى را «بالا بردن آگاهى و بینش» اسلامى و به کارگیرى عقل و خرد را دراین زمینه پیشنهاد مىدهند که این مهم از طریق نویسندگان، روشنفکران، نخبگان فکرى، فرهنگى و سیاسى قابلیت بهروز دارد.[۴۲۴]
سوم. بازگشت به قرآن و فهم آن با میزان عقل و خرد:
مقام معظم رهبرى به یکى از راهکارهاى کلیدى در حل مسائل جهان اسلام و برونرفت از مشکلاتى نظیر جریانهاى تکفیرى اشاره مىکنند:« ما مسلمانها باید قرآن را، اسلام را درست بفهمیم و با میزان عقل و خِرَد خودمان و با راهنمایى اندیشهى بشرى و اسلامى، به اعماق تعالیم پیامبراسلام و این پیامها برسیم. وقتى از پیام اسلام غفلت کردیم، که قرآن کریم فرمود: وَ قالَ الرَّسولُ یرَبِّ انَّ قَومِى اتَّخَذوا هذَا القُرءانَ مَهجورا؛[۴۲۵] وقتى قرآن را مهجور کردیم، به مفاهیم قرآن درست نگاه نکردیم، مجموعهى مفاهیم قرآنى را که یک منظومه کامل براى زندگى انسان است، درست ندیدیم، آنوقت لغزش پیدا مىکنیم، و نیروى خِرَد ما هم نمىتواند فهم درستى از مفاهیم قرآنى پیدا کند».[۴۲۶]
چهارم. عمل به قرآن:
یکى از راهکارها در زمینه مقابله با تفرقه انگیزى، دقت و بازگشت به قرآن است که از منظر رهبرى» دنیاى اسلام تشنه حقایق قرآن است.» و قرآن «راه سلامت»، «راه عزت» و «امنیت روانى» و «سبک زندگى درست» را به انسانها یاد مىدهد.[۴۲۷] رهبرى اشاره مىکنند که قرآن بنا به آیه واعتصموا بحبل اللّه جمیعا و لا تفرّقوا[۴۲۸] آحاد مسلمانان را به وحدت دعوت کرده است. و از سویى نقطه مقابل این آموزش قرآنى، آموزش استعمارى است که اختلاف میان مسلمانان را پدید مىآورد. (همان) در زمینه اختلاف میان مسلمانان که خلاف منطق قرآنى است مىفرمایند:«یکى از دستورهاى قرآن این است که آحاد امت اسلامى با یکدیگر متحد باشند … اختلاف میان مسلمانان یک عده، یک عدهى دیگر را تکفیر کنند، لعن کنند، خود را از آنها برى بدانند. این چیزى است که امروز استعمار مىخواهد؛ براى اینکه ما با هم نباشیم ..».[۴۲۹]
پنجم. لزوم هوشیارى نخبگان و بزرگان علمىفرهنگى در آگاهسازى امت اسلامى:
مقام معظم رهبرى به بزرگان علمى، روشنفکران و بزرگان سیاسى در جهان اسلام توصیه مىکنند که به «آگاهسازى» و محکوم کردن جریانهاى تکفیرى بپردازند:«اینها اگر چنانچه به وسیلهى مسلمانها به طور کامل محکوم نشوند و بزرگان علمى و بزرگان روشنفکرى و بزرگان سیاسى وظیفه خودشان را در مقابل اینها انجام ندهند، این فتنهها به اینجاها منحصر نمىماند؛ بلایى به جان جامعه اسلامى مىافتد و روزبهروز این آتش توسعه پیدا مىکند. باید جلوى این فتنهها را بگیرند؛ چه از طرق سیاسى، چه از طرق فتواهاى دینى، چه از طرق مقالههاى روشنگرِ نویسندگان و روشنفکران و نخبگان فکرى و سیاسى در دنیا».[۴۳۰] «جریانهاى تکفیرى براى جهان اسلام به مثابه سمّ هستند که باید از بدنه جهان اسلام خارج شوند، امروز کسانى هستند که سلاحشان تکفیر است؛ ابائى هم ندارند که بگویند ما تکفیرى هستیم؛ اینها سماند. خب، این سم را باید از محیط اسلامى خارج کرد».[۴۳۱] تکلیف عمده هم وحدت بر دوش نخبگان است؛ چه نخبگان سیاسى، چه نخبگان علمى و چه نخبگان دینى.[۴۳۲] دانشمندانِ دانشگاهى، دانشجویان را توجیه کنند و به آنها تفهیم کنند که امروز مهمترین مسئله در دنیاى اسلام وحدت است. اتّحاد به سمت هدفها؛ هدفِ استقلال سیاسى، هدفِ استقرار مردمسالارى دینى، هدفِ پیاده کردن حکم الهى در جوامع اسلامى؛ اسلامى که دعوت به آزادى مىکند، اسلامى که انسانها را دعوت به عزّت و شرف مىکند؛ این امروز تکلیف است، این وظیفه است.[۴۳۳] مقام معظم رهبرى در راستاى راهکارهاى پیشنهادى براى تحقق وحدت و پرهیز از تفرقه، تکلیفى را که متوجه نخبگان سیاسى است را چنین مىشمارند:«نخبگان سیاسى هم باید بدانند عزّت و شرف آنها با تکیهى به مردم و آحاد ملّتها است، نه با تکیه به بیگانگان، نه با تکیه به کسانى که از بُن دندان با جوامع اسلامى دشمنند..[۴۳۴]
ششم. تقویت همگرایى و وحدت میان مسلمین:
«مسئله وحدت اسلامى یکى از راهکارهاى اساسى در برخورد با خیلى بسیارى از مشکلات جهان اسلام است که به صورت ویژهاى از منظر رهبرى بررسى شده است. ادبیات مقدس اسلام (قرآن و سنت)، مشحون از مفاهیمى است که با تصریح و تلویح، مسلمانان را دعوت و امر به وحدت مىنماید و از تجزیه و تفرقه هراسانیده و پرهیز مىدارد».[۴۳۵] توجه به ادبیات همسازگرایانه و همگرایانه از آن رو اهمیت دارد که جریانها و گروههاى تکفیرى دقیقاً خلاف رویکرد قرآن و سنت بر تفرقه و ناهمسازگرى و گسست امت اسلامى تلاش مىکنند. از اینرو، رهبرى با درک ضرورت «اتحاد و اتفاق بین مسلمین» و وحدت را «فریضه فورى» براى امت اسلامى مىشمارند:«امروز اتحاد و اتفاق بین مسلمانان، یک فریضه فورى است. ببینید از جنگ و اختلاف چه مفاسدى به وجود مىآید؛ ببینید در دنیاى اسلام، تروریسم کور به بهانه اختلافات مذهبى، چه فجایعى به راه مىاندازد؛ ببینید با این اختلافاتى که بین ما مسلمانان به وجود آوردند، رژیم صهیونیستى غاصب چه نفس راحتى مىکشد».[۴۳۶] از سوى دیگر، رهبرى توصیه مىکنند که باید از اختلافات جزئى سلیقهاى و عقیدهاى عبور و بنابر نص قرآنى امت واحده تشکیل داد:«نیاز مهمّ دیگر دنیاى اسلام اتّحاد است؛ باید از اختلافات جزئى، اختلافات سلیقهاى، اختلافات عقیدتى عبور کرد و امّت واحده تشکیل داد: انَّ هذِهِ امَّتُکُم امَّهً وَحِدَهً وَ انَا رَبُّکُم فَاعبُدون».[۴۳۷] «وحدت به معناى تکیه بر مشترکات است. ما مشترکات زیادى داریم؛ میان مسلمانان، مشترکات بیش از موارد اختلافى است؛ روى مشترکات باید تکیه کنند».[۴۳۸] «علماى دنیاى اسلام مردم را از تشدید اختلافات فرقهاى و مذهبى برحذر بدارند».[۴۳۹] رهبر انقلاب، در راستاى راهکارهاى مقابله با جریانهاى تکفیرى، توصیه به مسئولین کشورها را در راستاى راهکارهاى عملى مدنظر داشته و در هر فرصتى مشکل و آسیب ناشى از جریانهاى تکفیرى را گوشزد مىکنند. مىتوان به جریان سفر سلطان قابوس و نخست وزیر پاکستان نواز شریف، اشاره نمود که راهکارهاى مقابله با جریانهاى تکفیرى و خطر آنان در کنار سایر مسایل مورد بررسى قرار گرفت. حضرت آیتالله خامنهاى در دیدار با نواز شریف نخست وزیر پاکستان گروههاى تکفیرى را خطرى براى همه مسلمانان اعم از شیعه و سنى دانستند که اگر با گروههاى تکفیرى مقابله نشود، آنها صدمات و ضربات بیشترى به دنیاى اسلام خواهند زد.[۴۴۰] رهبر انقلاب اسلامى در دیدار با سلطان قابوس پادشاه عمان نیز یکى از مسائل خطرناک در منطقه را دخالتدادن مسائل دینى، فرقهاى و مذهبى در اختلافهاى سیاسى کشورها دانستند و افزودند: متأسفانه با حمایت برخى کشورهاى منطقه، یک گروه تکفیرى شکل گرفته که با همه گروههاى مسلمان درگیر است، اما حامیان این جریان باید بدانند که این آتش، دامان آنها را نیز خواهد گرفت.[۴۴۱] از اینرو، یکى از راهکارهاى سیاسى که از منظر رهبرى انقلاب، مورد توجه قرار گرفته است توصیه به سران کشورها در راستاى مقابله با عوامل مختل کننده وحدت اسلامى مىباشد که جریانهاى تکفیرى نمونهاى از آن است. در کنار توصیه به سران و نخبگان سیاسى، رهبرى عموم مسلمانان اعم از شیعه و سنى را خطاب قرار داده و به آنان نیز توصیه مىنمایند که با عوامل مختل کننده وحدت مقابله کنند:«مسلمانها باید با هر عامل مخالفِ وحدت و ضدّ وحدت مقابله بکنند؛ این یک تکلیف بزرگ براى همهى ما است؛ هم شیعه باید این را قبول کند، هم سنّى باید قبول کند، هم شعبههاى گوناگونى که در میان شیعیان و در میان سنّىها وجود دارد این را باید بپذیرند».[۴۴۲]
هفتم. دشمن شناسی:
«دشمن شناسى» یکى از شاخصههاى اصلى و جزء کانونىترین و اساسىترین شناختها محسوب مىشود که در رأس شناختها قرار دارد و براى مقابله با جریانهاى تکفیرى باید به شناسایى دشمن حقیقى مسلمانان پرداخت:«دنیاى اسلام امروز احتیاج دارد به شناختن حقیقى جبههى دشمن امّت اسلامى؛ دشمنانمان را بشناسیم، دوستانمان را بشناسیم. گاهى دیده شده است که مجموعهاى از ما مسلمانها با دشمنان خودمان همدست شدیم براى زدن دوستان خود، براى زدن برادران خود! خب، این به ما لطمه مىزند، این امّت اسلامى را دچار آشفتگى مىکند، دچار ضعف مىکند؛ این ناشى از نداشتن بصیرت است».[۴۴۳]رهبر انقلاب اعتقاد به خداى واحد و قرآن و اعتقاد به پیامبر (ص) و کعبه و قبله واحد را شاخصه امت اسلامى و در مقابل، امت اسلامى را داراى «دشمن واحد» مىدانند و این سؤال را مطرح مىکنند که آیا داشتن مشترکات واحد براى اتحاد دنیاى اسلام کافى نیست: «اعتقاد به قرآن، اعتقاد به پیامبر، اعتقاد به خداى واحد، اعتقاد به کعبه واحد و قبله واحد، درمقابلداشتنِ جبهه واحد دشمن، اینها کافى نیست براى اتّحاد دنیاى اسلام؟ چرا عدّهاى نمىفهمند؟ چرا عدّهاى این حقایق روشن را درک نمىکنند؟»[۴۴۴] رهبر انقلاب به مسئله دشمنى آشکار کشورهاى غربى علیه اسلام و مسلمانان اشاره کرده و راهکار و تکلیف مسلمانان را در این زمینه روشن ساختهاند. رهبرى معتقدند که مسلمانان باید به «عناصر قدرت خودشان» برگردند که مهمترین عامل اقتدار «اتحاد و اتفاق» است: «امروز دشمنان غربى، علیه اسلام و مسلمانان، شمشیر را از رو بستهاند. خب، اینجا تکلیف مسلمانها چیست؟ مسلمانها باید به عناصر قدرت خودشان برگردند؛ مسلمانها باید در درونِ خودشان عوامل اقتدار و توانایى را روزبهروز افزایش دهند. یکى از مهمترین عوامل اقتدار، همین اتحاد و اتفاق است. این براى ما درس است، براى ملتهاى مسلمان درس است».[۴۴۵] راهکار دیگرى که رهبر انقلاب در در راستاى شناخت دشمن و طرد آن مطرح مىکنند. مبارزه با تبلیغات دروغین دشمنان علیه اسلام و نیز مبارزه با عواملى که از سوى دشمنان اسلام براى تخریب وحدت اسلامى به کار مىرود. رهبرى به مسئله تبلیغ در راستاى زشت جلوه دادن تصویر دنیاى اسلام و نیز غیر انسانى جلوه دادن آن، با اعمال و اقدامات جریانها و گروههاى تکفیرى اشاره مىکنند که علاوه بر ایجاد اختلاف بین مسلمین، تلاش دارند اعمال و اقدامات جنایت کارانه گروههاى تکفیرى را به همه مسلمانان تعمیم دهند.[۴۴۶]
ب- سایر پیشنهادات
۱- اصول و قوانین عالى اسلام، به بهترین وجه، وظایف پیروان خویش را روشن کرده است، ازاینرو اولین و مهمترین راه مقابله با جریانهاى تکفیرى اینست که مسلمانان این کشور باید از اصول و مبانى اسلام آگاهى کامل داشته و ضمن داشتن طرز تفکر صحیح اسلامى، به آن اصول پاىبند باشند.
مرزِ کفر و اسلام موضوعى است که درباره آن در کتابهاى مذاهب اسلامى، احادیث و روایات فراوانى وجود دارد، پیروان مذاهب اسلامى باید ضمن آگاهى کامل از اصول و مبانى اسلام، این مرزها را نیز به خوبى بشناسند تا بدخواهان، مانند: گروههاى تکفیرى نتوانند از آنان سوءاستفاده کنند.
۲- یکى از راهکارهاى بسیار مهم در راستاى مقابله با جریانهاى تکفیرى، شناخت صحیح این جریانها و آگاهى کامل دسیسههاى آنان مىباشد، که مىتواند تضمینکننده بقاى جامعه اسلامى باشد. به طورکلى شناخت دشمن به عنوان یک ضرورت دینى و انسانى اهمیت ویژهاى دارد و از محورىترین مسائل امنیتى و دفاعى به شمار مىآید که با آن مىتوان به ایجاد زمینههاى دفاعى همت گماشت و احتمال پیروزى و یا شکست را مشخص کرد، ازاینرو در بحث جریانهاى تکفیرى معاصر نیز دشمنشناسى از اهمیت ویژهاى برخوردار است. در احادیث پیامبر اکرم و ائمه معصومین نیز توجه ویژهاى به این موضوع شده است، به طورىکه که احادیث فراوانى درباره شناخت صحیح دشمن وجود دارد.پیامبر اکرم در این مورد مىفرمایند: «أَلَا وَ إِنَّ أَعْقَلَ النَّاسِ عَبْدٌ عَرَفَ رَبَّهُ فَأَطَاعَهُ وَ عَرَفَ عَدُوَّهُ فَعَصَاهُ؛آگاه باشید، عاقلترین مردم کسى است که خدایش را بشناسد و از او پیروى کند و دشمن را نیز بشناسد و آنگاه نافرمانیش نماید.»[۴۴۷] حضرت على نیز دشمنشناسى را ضرورت مهم براى تأمین امنیت و محافظت از دشمنان دانسته و مىفرمایند:«مَن نَامَ عَن عَدُوّه انتَبَهَتهُ المَکَایَد؛ کسى که از دشمن خویش غافل شود، توطئههاى دشمن او را بیدار خواهد کرد.»
۳- یکى از راهکارهاى اساسى براى مقابله با جریانهاى تکفیرى، تبیین صحیح و منطقى مبانى و معارف تشیع و نشر اعتقادات آنها در جوامع اسلامى است؛ همانطور که امام رضا (ع) مىفرماید: «انَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَا مِنَا لَاتَّبَعُونَا؛ اگر مردم زیبایىهاى کلام (مکتب) ما را دریابند، یقیناً پیرو ما خواهند شد.»[۴۴۸] تردیدى نیست که عملکرد گروههاى تکفیرى در پاکستان باعث شده است تا گروهى عوام، شیعه را افرادى مشرک، غالى وخطرناک بپندارند، اما باید تلاش کرد تا معارف و مبانى تشیع به صورت صحیح و واقعى تبیین و اعتقادات اصیل شیعه در جوامع اسلامى نشر گردد، تا به جهانیان معرفى شود.
۴- با توجه به نقش مهم معلم بر دانشآموزان و نفوذ وى در افکار و روان آنها، یکى از اساسىترین راهها براى مقابله با عملکرد ضدشیعه گروههاى تکفیرى، تربیت افراد متعهد و آشنا با مبانى تشیّع و به کارگیرى آنان در مدارس و دانشگاههاى مختلف در کشورهاى اسلامى است. چنین افرادى مىتوانند در ضمن تربیت دانشآموزان در مدارس و دانشگاهها، آنان را از راه غیرمستقیم با مبانى تشیع آشنا کرده و افکارشان را در جهت وحدت اسلامى سوق دهند، که این اقدام مىتواند با مرور زمان ریشه تکفیرىها را در جوامع مختلف را از ریشه بکند.
۵- در عصر حاضر یکى از راههاى مهم در راستاى نشر آموزهها و اعتقادات اصیل تشیع، استفاده از وسایل مدرن رسانهاى، مانند: شبکههایى تلویزیونى، سایتهاى اینترنتى و ماهوارههاى جهانى مىباشد. این ابزار به دلیل کاربرد وسیعشان، از بهترین و نیرومندترین وسایل ارتباطى و تبلیغاتى جهان معاصراند، که تأثیرهاى فراوانى بر جامعه دارند و به راحتى مىتوانند جریانهاى مهمى را نظارت و کنترل و در جهت مورد نظر هدایت کنند و از طرفى جریانساز باشند، ازاینرو با بهره گرفتن از آنها، مىتوان آموزههاى واقعى شیعى را در تمام ساعات شبانهروز به جهانیان معرفى کرد، و این کار تا حدود زیادى در مقابله با جریانهاى تکفیرى مؤثر است.
۶- یکى دیگر از تدابیر مهم در برابر نشر أکاذیب درباره تشیع، پرهیز از ایجاد زمینه تهمت است؛ در معارف اسلامى و راویات، تأکید شده است که انسان باید خودش را از موضع تهمت دور نگه دارد، چنانکه رسول اکرم مى فرمایند: «اتَّقِ مَوَاضِعَ التُّهَمِ؛ از جایگاههاى تهمت بپرهیز!»؛[۴۴۹] و از أمیرمؤمنان حضرت على نقل شده است: «مَنْ عَرَّضَ نَفْسَهُ لِلتُّهَمَهِ فَلَا یلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّن؛ کسى که خود را در معرض تهمت قرار دهد، افرادى را که به او بدگمان مىشوند، ملامت نکند، (بلکه خودش را سرزنش کند).»[۴۵۰]بنابراین، شیعیان در هر جاى دنیا (به ویژه کسانىکه در میان پیروان دیگر مذاهب زندگى مىکنند) باید خیلى مراقب باشند، و نباید به گونهاى عمل کنند که مذهب تشیع در معرض تهمت قرار گیرد. همچنین خطیبان و مداحان شیعه نیز باید مراقب باشند، چه بسا ممکن است جملهاى یا قطعه شعرى با توجیه و تأویل در میان خود تشیع، معناى خوبى داشته باشد، ولى اگر به ظاهر آن توجه شود و نزد کسانى که توجیه ما را ندارند، خوانده شود، از آن کفر و شرک را تشیع برداشت کنند. بنابراین بر روى منبر جملات و اشعارى خوانده شود که نیاز به تأویل نداشته و معانى آن شفاف و مطابق با قرآن و سنت و اصول مذهب تشیع باشد.
۷- تأسیس و پشتیبانى مراکز مجهز براى رصدکردن جدیدترین وقایع و راهبردهاى دشمنان اسلام وشناسایى پدیدههاى انحرافى در جهان اسلام است. در این مراکز پس از جریانشناسى و رصد روزمره جهان اسلام، براى نشاندادن واکنش مناسب و بهموقع، باید از پژوهشگران و محققان توانا استفاده شود. این مراکز با برنامهریزىهاى دقیق، باید نقد شبهات اینترنتى و ماهوارهاى را نیز در دستور کار خود قرار دهند و با بررسى سایتهاى اینترنتى و ماهوارههاى جهانى، شبهات مطرح در فضاى مجازى را رصد کرده و پاسخهاى لازم را به مخاطبان در فضاى مجازى، منعکس کنند.
۸- با عنایت به اسناد و مقررات بین المللی که یکی از وظایف دوت ها تصویب قوانین و مقرراتی جهت مبارزه با تروریسم است و با عنایت به این که تروریسم مذهبی تعریف دقیقی در قوانین کشور موجود نیست، به نظر می رسد می بایست نسبت به تصوییب قوانینی با ارائه تعریف دقیق از تروریسم و ساز و کارهای تعقیب افراد مذکور پیش بینی گردد.
۹- بر اساس اطلاعات به دست آمده مرزهای شرقی کشور به دلیل همسایگی با کشور پاکستان که افراد حتی مقامات دولتی دارای گرایشات تکفیری هستند و از طرفی جمعیت سنی نشین آن منطقه نسبت به شیعیان کمتر است، می بایست فعالیت های مذهبیان و سیاسیون سنی مذهب به دقت مورد نظر باشد و با و با اتخاذ تصمیماتی ایجاد تغییر در ساختارها زمینه هایی جهت توالد شیعیان و توازن نسبت آنان به سنی مذهبان، در اسرع وقت اقدام شود.
۱۰- تجدید میراث اسلامى و پاک کردن آن میراث از افکار و چالشهاى تکفیرى، البته هیچ مذهبى را از این امر استثنى نمىکنم خواه سنى باشد یا شیعه.
۱۱- رجوع به مرجعیت دینى حکیم و بیدار براى فهم دقیق دین و همچنین رجوع به آن براى حل اختلافات و منازعات که پیامبر اکرم (ص) مىفرماید:«إنّى تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتى و اهل بیتى، ما إن تمسکتم بهما، لن تضلوا بعدى أبدا، و انهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض؛ من در نزد شما دو ثقل گرانبها باقى مىگذارم: یکى کتاب خداوند قرآن و دیگرى عترت من اهل بیت (علیهم السلام) من است، اگر به این دو چنگ بزنید پس از من گمراه نمىشوید و این دو هیچگاه از یکدیگر جدا نخواهند شد تا نزد حوض کوثر به نزد من باز گردند».
۱۲- تنظیم برنامههاى آموزشى براى آشنایى با خطرات تکفیر و آثار آن بر زندگى و دین انسان و تشکیل برنامههاى آموزشى و پرورشى براى مقابله با تکفیر.
۱۳- سامان بخشیدن به اوضاع اجتماعى و معیشتى جامعه به ویژه هموطنان سنی مذهب.
۱۴- تشکیل کنگرهها و کنفرانس هایى با موضوع خطر تکفیر بر دین و زندگى انسان و چاپ و نشر مجلات و کتابهاى تخصصى در رابطه با معالجه و پیشگیرى از پدیده تکفیر.
۱۵- کشور ایران در سال ۱۳۳۴ بی قید و شرط معاهده بینالمللی پیشگیری و مجازات نسلکشی (۱۹۴۸) را تصویب کرده ولی تدابیر قانونی و قضایی لازم برای اجرایی کردن آن را هنوز به عمل نیاورده است. بهنظر میرسد جرم انگاری نسلکشی در حقوق ایران برای رسیدگی به این جنایت گامی در جهت تقویت عزم جهانی برای پیشگیری از شنیع ترین جنایات بینالمللی و جلوگیری از بلا کیفر ماندن مرتکبین آن بوده، ضروری است. ماده ۵ طرفهای متعاهد ملتزم میشوند که بر طبق قوانین اساسی مربوط خود تدابیر قانونی لازم برای تأمین اجرای مقررات این قرارداد اتخاذ نمایند و مخصوصاً کیفرهای مؤثر درباره مرتکبین نسلکشی یا یکی دیگر از اعمال مشروحه در ماده سوم را در نظر بگیرند.ماده ۶ اشخاص متهم به ارتکاب نسلکشی یا یکی دیگر از اعمال مشروحه در ماده سه به دادگاههای صالح کشوری که جرم در آنجا ارتکاب شده و یا به دادگاه کیفری بینالمللی که طرفهای متعاهد صلاحیت آن را شناخته باشند جلب خواهند شد.ماده ۷ عمل نسلکشی و اعمال دیگر مذکوره در مادهی سه از لحاظ استرداد مجرمین ، جرم سیاسی محسوب نمیشود. در این قبیل موارد طرفهای متعاهد تعهد میکنند طبق قوانین کشور خود و قراردادهای موجود استرداد موافقت نمایند.
پیوست ها
الف. تصاویر جنایت تکفیریان
فهرست منابع و مآخذ
الف. فهرست منابع فارسی و عربی
- ابن ابی الحدید معتزلی؛ عبدالحمید بنهبه الله: ،شرح نهج البلاغه، مکتبه الدواری، قم- ایران، چاپ دوم.
۳-۱۱-۱-۱-۳- فرایند IBP
توزیع احتمال تعریف شده در معادله (۲۵) را میتوان از یک فرایند تصادفی ساده استخراج نمود. این فرایند تصادفی روشی آسان برای حفظ نمودن ویژگیهای برجسته توزیعهای احتمال معرفی می کند و می تواند به منظور استخراج برنامه های نمونه گیری برای مدلهایی که بر مبنای این توزیعها قرار دارند، مورد استفاده قرار بگیرد. با الهام از فرایند CRP[619] (اولدس[۶۲۰]، ۱۹۸۵؛ پتمن[۶۲۱]، ۲۰۰۲)، از یک تشبیه آشپزخانهای و پختنی[۶۲۲] برای تعریف این فرایند تصادفی استفاده مینماییم (شکل ۷٫۳). بسیاری از رستورانهای هندی در لندن کافههای عصرانه[۶۲۳] با تعداد به ظاهر بینهایت خوراک، عرضه می کنند. ما میتوانیم یک توزیع بر روی ماتریسهای باینری نامتناهی، از طریق تصریح روشی که توسط آن مشتریان (اشیاء) خوراکها را انتخاب می کنند (مشخصهها)، تعریف کنیم.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
قبل از معرفی این ساختار لازم است مفهوم کافه و بالأخص کافه هندی معرفی گردد.
یک کافه، سیستمی است متشکل از چندین خوراک برای سرو کردن که در آن غذا در یک مکان برای عموم قرار داده شده است به این صورت که در این مکان این افراد هستند که از خود پذیرایی می کنند. کافهها در مکانهای گوناگون و مختلفی از جمله هتلها و در محل بسیاری از رویدادهای اجتماعی، عرضه می شود.
مشخصه ذاتی ساختار کافههای مختلف آن است که افراد مستقیماً غذا را میبینند و فوراً انتخاب خود از میان خوراکهایی که تمایل به مصرف آنها را دارند، انجام می دهند و نیز همواره میتوانند تصمیم بگیرند که چقدر غذا سرو نمایند. در کافهها امکان پذیرایی همزمان از تعداد زیادی از افراد وجود دارد.
لازم به ذکر است که واژه کافه نخستین بار و در اوایل قرن ۱۸، به معنای میز دم دستی در خانههای فرانسه[۶۲۴] که بر روی آن غذا سرو میگردید، استعمال میشد اما در نهایت این واژه با معنای پذیرایی کردن به کار برده شد. توجه شود که این واژه در زبان انگلیسی به طور کامل پذیرفته شده است.
تا اینجا یک توزیع بر روی ماتریسهای باینری نامتناهی تعریف شد که یکی از خواسته های ما را برآورده
می کند-اشیاء (ردیفهای ماتریس) تحت این توزیع تعویضپذیر هستند. آن چیزی که باقی مانده آن است که نشان دهیم که استنباط در مدلهای مشخصه نهفته قابل بررسی و محاسبه است.
شکل ۷٫۳٫ بسیاری از رستورانها در لندن کافههای عصرانه با تعداد به ظاهر بینهایت خوراک عرضه می کنند
۳-۱۲- مدلسازی داده ها
به منظور روشن ساختن اینکه چگونه IBP می تواند به عنوان یک پیشین در مدلها، برای یادگیری غیرنظارتی مورد استفاده قرار بگیرد، یک مدل مشخصه نهفته گاوسین-خطی[۶۲۵] با مشخصهای باینری را استخراج و آزمون میکنیم. در این مورد، ماتریس مشخصه به ماتریس باینری تبدیل می شود.
ماتریس را یک ماتریس با بعد قرار میدهیم به طوریکه هر کدام از ردیفها شامل یک مشاهده بعدی است. از آنجاییکه در مدل راستنمایی گاوسین خطی درنظر گرفته شده، توسط تقریب زده می شود که یک ماتریس باینری و یک ماتریس است. مقادیر مشخصه در ردیف از ماتریس ذخیره شده است. داده های مشاهده شده به صورت در نظر گرفته میشوند که نویز اندازه گیری است. فرض می شود که نویز مستقل از و است و ناهمبسته با مشاهدات در هر کدام از ردیف میباشد.
به عبارت دیگر، بردار D-بعدی برای یک مشاهده ، ، از یک توزیع گاوسین با میانگین و ماتریس کواریانس تولید شده است، که یک بردار باینری K-بعدی میباشد و یک ماتریس از وزنها با بعد معرفی شده در بالا هستند. به نماد ماتریسی داریم: . اگر یک ماتریس مشخصه باشد، با فرمی از یک تجزیه و تحلیل عاملی باینری رو به رو هستیم. توزیع با مفروض بودن ماتریسهای ، و ، دارای توزیع گاوسین ماتریسی با میانگین و ماتریس کواریانس میباشد که I ماتریس یکه است. پیشین بر روی ماتریس A نیز گاوسین ماتریسی، با میانگین صفر و ماتریس کواریانس است؛ که پارامتری است که پراکندگی پیشین برای را تعیین می کند.
برای یک ماتریس مفروض، به دنبال یافتن توزیع پسین از و هستیم. از قاعده بیز داریم
در رابطه بالا فرض شده که و مستقل از یکدیگر هستند. بر اساس نوع کاربرد، تابع راستنمایی و پیشین تعیین می شود. در اینجا، موردی را در نظر میگیریم که هر دوی نویز و
مشخصههای ، پیشینهای گاوسین دارند. ما اکنون نمیتوانیم پیشینی بر روی قرار دهیم. چون K را
نمیدانیم، تمایل داریم پیشینی برای آن در نظر بگیریم که اجازه دهد K در زمان استنباط تعیین شود. فرایند کافه هندی یکی از گزینه ها برای چنین پیشینی میباشد.
فرایند IBP پیشین زیر را بر روی کلاسهای همارزی Z، ، قرار میدهد. یک فرم استاندارد از Z است که نسبت به رتبه بندی مشخصهها بیتغییر است (همان مفهوم تعویضپذیر بودن)
متغیرهای رابطه بالا در قسمت (۳-۱۰-۱-۲-) معرفی شده اند.
۳-۱۲-۱- ساختار رستوران[۶۲۶]
فرایند مولد[۶۲۷] کلاسیک گرفیث و قهرمانی (۲۰۰۵) به صورت زیر میباشد: N مشتری که هر کدام نمایانگر یک مشاهده هستند، یکی پس از دیگری وارد رستورانی میشوند (یک دنباله از N مشتری). هر مشتری با یک کافه شامل تعداد بینهایت خوراک که در یک خط چیده شده اند (متناظر با ستونهای Z) رو به رو می شود. نخستین مشتری از سمت چپ کافه شروع می کند و از هر خوراک بر میدارد (عدد ۱ در ستونهای مربوطه قرار داده می شود)، بعد از به تعداد از خوراکها زمانیکه بشقابش سرریز می شود، متوقف می شود. توجه شود که هر خوراک نمایانگر یک مشخصه است. nامین مشتری بعدی در کافه شروع به حرکت می کند،
خوراکهایی که توسط مشتریان قبلی سرو شده بود را با احتمال (بر اساس محبوبیت آنها) نمونه گیری می کند که تعداد افرادی است که ظرف را قبل از مشتری ام نمونه گیری کرده بود. بعد از اینکه این مشتری به پایان خوراکهایی که قبلاً نمونه گیری شده بودند رسید، nامین مشتری همچنین از خوراکهای جدید با احتمال ، که به پارامتر بستگی دارد، بر میدارد.
با بهره گرفتن از یک ماتریس باینری با ردیف و تعداد بینهایت ستون، میتوان مشخص نمود که کدام مشتری کدام خوراک را انتخاب می کند. اگر مشتری ام ظرف خوراک را سرو کند، در آرایه مقدار ۱ قرار داده می شود. ماتریس خوراک-مشتری، ماتریس مشخصه ما یعنی ماتریس است.
شکل زیر ماتریسی که با بهره گرفتن از فرایند IBP با پارامتر تولید شده است را نشان میدهد. نخستین مشتری خوراکهای مورد علاقه خود را سرو می کند. دومین مشتری از آن خوراکها به تعداد ۷ خوراک و از خوراکهای جدید به تعداد ۳ خوراک، برای خود سرو می کند. سومین مشتری از خوراکهایی که دو مشتری قبلی سرو کرده اند به تعداد ۳ خوراک، از خوراکهایی که تنها مشتری اول سرو نموده به تعداد ۵ خوراک و ۲ خوراک از خوراکهای جدید را سرو نموده است. اگر انتخابهای مشتریان به طور عمودی درکنار یکدیگر قرار داده شود، ماتریس باینری که در شکل (۸٫۳) پایین نشان داده شده است، حاصل می شود.
اگر چه کافه نامتناهی است، اما ساختار توزیع تضمین می کند که هر مشتری تعداد متناهی خوراک را با احتمال ۱ سرو می کند و بنابراین، با مفروض بودن یک تعداد متناهی از مشاهدات، انتظار میرود که تنها یک تعداد متناهی از مشخصهها انتخاب شود.
با بهره گرفتن از برای مشخص کردن تعداد خوراکهای جدیدی که توسط امین مشتری نمونه گیری شده است، احتمال اینکه ماتریس خاصی توسط این فرایند تولید شود برابر است با
شکل ۸٫۳٫ یک ماتریس باینری که توسط فرایند IBP با تولید شده است.
همانطور که از شکل (۸٫۳) میتوان مشاهده نمود، ماتریسهایی که توسط این فرایند تولید میشوند به طور کلی به فرم مرتب شده از چپ نیستند. زیرا ترسیمها از توزیع پواسون همواره منجر به انتخابهایی از
خوراکهای جدید می شود که در سمت راست خوراکهایی که قبلاً انتخاب شده اند قرار میگیرند.
آنچه که از ساختار کافه هندی کمتر مشهود میباشد، آن است که فرایند کافه هندی بینهایت تعویضپذیر[۶۲۸] است، به عبارت دیگر، توزیع احتمال Z تحت تأثیر رتبه حضور مشتریان در کافه (رتبه بندی مشاهدات) قرار نمیگیرد و ستونها (خوراکها) نیز مستقل هستند. به یاد آورید که در ساختار هندی، مشتریان خوراکها را تنها بر مبنای محبوبیتشان انتخاب می کنند. بنابراین، تنها چیزی که درباره مشخصه ۱ مهم است آن است که این مشخصه یکی از مشخصههای مشهورتر باشد. ارزش مقداری که برای مشخصه ۱ انتخاب شده است از محبوبیت آن مستقل میباشد.
البته توجه شود که به طور کلی، مشتریان تحت چنین توزیعی تعویضپذیر نیستند، زیرا تعداد خوراکهایی که بر اساس شمرده می شود به رتبه ورود مشتریان، بستگی دارد. به هر حال اگر تنها به کلاسهای
همارزی- از ماتریسهای تولید شده توسط این فرایند توجه نماییم، توزیع تعویضپذیر را با مفروض بودن معادله (۲۵) بدست خواهیم آورد: ماتریسهای که از طریق این فرایند تولید میشوند به فرم مرتب از چپ یکسانی نگاشت میشوند و از طریق ﺣﺎﺻﻞضرب از معادله (۲۶) و در این کمیت، بدست می آید که فرایند تصادفی IBP تعویضپذیر[۶۲۹] نامیده می شود (گرفیث و قهرمانی، ۲۰۰۵).
۳-۱۲-۱-۱- ویژگیهای توزیع IBP تحت ساختار رستوران
دیدگاه های متفاوت که برای توزیع تصریح شده در معادله (۲۵) وجود دارد امکان استخراج ویژگیهای آن را سر راست ساخته است. نخست، بعد مؤثر مدل، ، از یک توزیع پوآسون، ، نتیجه می شود. چنین چیزی را میتوان با بهره گرفتن از فرایند مولدی که در بخش قبلی توصیف شد، به سادگی نشان داد، زیرا تحت این فرایند عبارت است از مجموع ، ، و غیره. همانطور که
میدانیم ﺣﺎﺻﻞضرب یک مجموعه از توزیعهای پوآسون، یک توزیع پوآسون میباشد به طوریکه پارامتر آن برابر مجموع پارامترهای مؤلفههای آن است. با بهره گرفتن از تعریف امین عدد هارمونیک، مقدار این پارامتر برابر با بدست می آید.
ویژگی دوم این توزیع آن است که تعداد مشخصههایی که در مالکیت هر شیء قرار دارند از یک توزیع پیروی می کنند. چنین نتیجهای از تعریف فرایند IBP نتیجه می شود. نخستین مشتری به تعداد از خوراکها را انتخاب می کند. طبق ویژگی تعویضپذیر بودن، سایر مشتریان نیز
باید به تعداد از خوراکها را انتخاب نمایند، زیرا رتبه بندی را همواره میتوان بر روی مشتریانی که با یک مشتری خاص شروع میشوند تصریح نمود.
در واقع، مشتریان خوراکها را تنها بر اساس محبوبیتشان انتخاب می کنند. بنابراین، تنها چیزی که درباره مشخصه ۱ مهم میباشد آن است که این مشخصه یکی از مشخصههای مشهورتر باشد. ارزش و مقداری که برای مشخصه ۱ انتخاب شده است مستقل از محبوبیتش است.
رفتار این فرایند توسط یک ابرپارامتر[۶۳۰] که تنها پارامتر این فرایند است، کنترل می شود. این پارامتر تعداد مورد انتظار مشخصههای موجود در هر مشاهده را کنترل می کند. به بیان دیگر، برای تعداد یکسان از مشاهدات، پارامتر بر اینکه چقدر احتمال دارد که چندین مشاهده، مشخصههای مشترکی را سهیم باشند، تأثیر
می گذارد. به همین دلیل است که به آن پارامتر تمرکز[۶۳۱] نیز میگویند.
تعداد مورد انتظار از مشخصههای نهفته،، در مشاهده برابر است؛ مدل مولد[۶۳۲] سناریوهایی را تأیید می کند که در آنها یک تعداد اندک مشخصه عمومی و مشخصههای نادر وجود دارد.
فرایند IBP فرض می کند که مشخصههای نهفته باینری هستند. بنابراین، یک شیء یا یک مشخصه را در تملک دارد یا ندارد. همچنین فرض می کند که مشخصههای نهفته از لحاظ آماری مستقل میباشند، به این معنا که دانش درباره اینکه یک شیء یک مشخصه را در مالکیت دارد هیچگونه اطلاعاتی در مورد اینکه آیا سایر مشخصهها را در مالکیت دارد یا نه فراهم نمیکند. در پایان، این فرایند فرض می کند که مشخصههای نهفته یک زیرمجموعه متناهی از یک مجموعه بیکران یا نامتناهی از مشخصهها هستند.
توجه شود که تشبیه به کافه هندی مستقیماً به نمونهگیر گیبز[۶۳۳] زیر منجر می شود. قاعده بیز بیان می کند که
جمله راستنمایی از مدل نویز به راحتی محاسبه می شود، در حالیکه برای محاسبه جمله پیشین باید به طریق زیر عمل شود: تصور کنید مشتری آخرین فردی است که به رستوران وارد شده است (این فرض به علت تعویضپذیر بودن معتبر است).
جمله پیشین برای مشخصههای فعال[۶۳۴] (خوراکهای امتحان شده یا نمونه گیری شده) برابر است. مشخصههای جدید از طریق ترکیب مدل راستنمایی با پیشین بر روی تعداد خوراکهای جدید که یک مشتری امتحان خواهد کرد، نمونه گیری می شود.
اگر پیشین مزدوج[۶۳۵] با راستنمایی باشد، با انتگرالگیری از راستنمایی ، میتوانیم را حذف کنیم و را در نظر بگیریم. این رویکرد به نمونهگیر گیبز فروپاشیده[۶۳۶] برای فرایند IBP منجر می شود. با حذف A، توزیع حاشیهای بدست می آید که به نمونهگیر گیبز فروپاشیده، سطحی از انعطافپذیری را میدهد به اینصورت که نسبت به نمونهگیر گیبز فرونپاشیده[۶۳۷] سریعتر ترکیب می شود.
کمبود منابع مالی
۱۰- نبودن حمایت مدیریت ارشد
این پژوهش به روش پرسشنامه ای صورت گرفته و بنا به یافته های تحقیق هزینه و پیچیدگی اجرای تجارت الکترونیک و نامناسب بودن این روش برای شرکتهای کوچک و متوسط بیشترین تاثیر را داشته اند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در تحقیقی با عنوان “عواملی که بر پذیرش تجارت الکترونیک در شرکتهای کوچک و متوسط تاثیر دارند”، موانع پذیرش تجارت الکترونیکشامل موارد زیر ارائه شده است (Chong, 2010):
هزینه راه اندازی اولیه
کمبود نیروی انسانی متخصص
موارد امنیتی
عدم آمادگی فروشندگان یا تامین کنندگان در پذیرش تجارت الکترونیک
عدم آمادگی شرکت
شکاف بحرانی بین شرکاء
عدم دسترسی به اینترنت
عدم احساس نیاز
آگاهی ناکافی از تجارت الکترونیک
موارد استاندارد و حقوقی
آشنا نبودن با IT
این تحقیق موانع پیش رو هنگام اجرای تجارت الکترونیک را در موارد زیر دانسته است:
کمبود وقت مدیریتی
کمبود مهارت و تخصص
هزینه های مفرط
نبودن دانش تجارت الکترونیک
یکپارچه نبودن سیستمهای سازمانی
کوچک بودن بیش از اندازه شرکت
– کمبود دسترسی به وسایل و پشتیبانی فنی
نبودن زیرساخت اصلی در کشور
نبودن جدیت در کامپیوتریزاسیون و IT و تجارت الکترونیک
ساختار اقتصادی نامناسب
که موارد اول تا چهارم بیشترین تاثیر را داشته اند.
در پژوهش انجام شده در نیجریه، موانع توسعه تجارت الکترونیک در صنایع کوچک و متوسط به صورت زیر لیست شده اند (Ilsanmi, 2007):
فرهنگ عمومی
موانع زیرساختی شامل ناکافی بودن سرعت و کیفیت زیرساختارهای اعتباری
موانع سیاستی شامل سیستم اقتصادی ناپایدار، تغییر کردن قوانین دولتی
موانع اجتماعی شامل کمبود اطلاعات در مورد تجارت الکترونیک، پشتیبانی کم دولت، بی کفایتی چارچوب دولتی
در پژوهشی که برای یافتن و مقایسه موانع توسعه تجارت الکترونیک در شرکتهای کوچک و متوسط در دو کشور سوئد و اندونزی صورت گرفته است، موارد ذیل به عنوان موانع شناخته شده است (Kartiwi & Mac Gregor, 2007):
نامناسب بودن تجارت الکترونیک برای محصولات و خدمات شرکتهای کوچک و متوسط
نامناسب بودن تجارت الکترونیک برای روش تجارت شرکتهای کوچک و متوسط
نامناسب بودن تجارت الکترونیک برای روش تجارت مشتریان و تامین کنندگان
نداشتن منفعت کافی برای شرکت
نداشتن دانش فنی کافی و نحوه اجرای آن
پیچیدگی تجارت الکترونیک برای اجرا
امنیت ناکافی تجارت الکترونیک
بازگشت سرمایه طولانی تجارت الکترونیک برای شرکتهای کوچک و متوسط
نداشتن وقت کافی برای اجرای تجارت الکترونیک
پیچیدگی انتخاب استاندارد تجارت الکترونیک مناسب
که موارد نسبتا مشابهی از مقایسه این دو کشور به دست آمده است. در نهایت این موانع در قالب ۳ عامل عمده نامناسب بودن، پیچیده بودن و زمان تقسیم بندی شده اند.
در پژوهش الاتکن و کبنی (۲۰۱۰) موانع عبارتند از هزینه بالای اجرا، کمبود نیروی انسانی ماهر، سرعت پایین اینترنت، موانع امنیتی و عوامل ریسک بالا در اجرا که مهمترین آنها، عوامل امنیتی شناخته شده است. جالب توجه آنست که ۹۰ درصد پاسخگویان کمبود نیروی انسانی را بی اهمیت دانسته اند (Olatokun & Kebonye, 2010).
۲۷۰
RCP2.6
۲۱۸۰ تا ۳۶۹۰
۲۸۶۰
۵۹۵ تا ۱۰۰۵
۷۸۰
RCP4.5
۳۰۸۰ تا ۴۵۸۵
۳۸۸۵
۸۴۰ تا ۱۲۵۰
۱۰۶۰
RCP6.0
۵۱۸۵ تا ۷۰۰۵
۶۱۸۰
۱۴۱۵ تا ۱۹۱۰
۱۶۸۵
RCP8.5
یک گیگا تن کربن برابر با ۱۰۵ گرم کربن و معادل ۶۶۷/۳ گیگا تن دی اکسید کربن است.
۲-۸- تغییر اقلیم و تولید محصولات زراعی
گسترش جغرافیایی گونه های گیاهی و انواع پوششهای گیاهی و الگوهای کاشت اراضی، حاکی از اثر مهار کنندگی اقلیم بر رشد گیاهان است. عملکرد گیاهان به طور جدایی ناپذیری در ارتباط با آب و هوا و دی اکسید کربن جو است. در مقیاسهای کوچک، آب و هوا به طور مستقیم بر فرآیندهای فیزیولوژیکی گیاهان تاثیر میگذارد. در مقیاسهای بزرگتر تغییرات آب و هوایی بر توزیع گونه ها، ترکیب جامعه زیستی و نوع محصول زراعی یک منطقه تاثیر گذار است [ ۵۹]. تاثیرات تغییر این شرایط بر کشاورزی از مدتها پیش مورد توجه بوده و هنوز هم بحث مورد توجه علوم در رابطه با چگونگی تاثیر پذیری سیستمهای کشاورزی از تغییرات کوتاه و بلند مدت آب و هوایی و چگونگی تاثیر این تغییرات بر معیشت روستاییان که جزء آسیب پذیر محسوب میشوند، میباشد. برای برخی مناطق و محصولات افزایش در غلظت دی اکسید کربن میتواند فرصتی برای افزایش تولید باشد ولی در مجموع بدون شک تولید خالص کشاورزی تحت تاثیر منفی تغییر اقلیم قرار خواهد گرفت. تغییر اقلیم تنشهایی مانند گرما، خشکی و شوری را نیز تشدید خواهد کرد [ ۸۱]. چگونگی تاثیر تغییر اقلیم بر کشاورزی میتواند به صورت تغییر در دما و بارش باشد، که به عنوان مثال میتواند رطوبت خاک، زمان و طول فصل رشد را تغییر دهد. افزایش غلظت دی اکسید کربن نیز میتواند اثرات مثبتی مانند کارایی مصرف آب بالاتر و نرخ فتوسنتز بیشتر را داشته باشد [۵۹]. افزایش غلظت دی اکسید کربن میتواند توانایی تولید مثلی گیاهان، تعداد گلهای تولید شده و تولید دانه گرده را افزایش دهد. تحت تاثیر افزایش غلظت دی اکسید کربن تغییراتی در اندازه بذرها، کیفیت و اندازه میوه ها نیز صورت میگیرد [۵۹]. در ایران، تقویم زراعی کشت برنج با روند افزایشی دما تغییر کرده و زمان خزانه گیری به اواخر فصل اسفند تغییر کرده است و زمان حداکثر کشت برنج را از اواخر اردیبهشت به اواسط اردیبهشت تغییر داده است [۱۶]. با وجود اینکه با افزایش غلظت دی اکسید کربن فتوسنتز افزایش مییابد افزایش دما باعث کاهش تولید میشود. شبیه سازی افزایش دما کاهش عملکرد برنج حتی در شرایط افزایش غلظت دی اکسید کربن را نشان داده است [۵۳]. در مطالعه تاثیر تغییر اقلیم بر گندم نشان داده شد که کاهش عملکرد در صورت افزایش دما همه اثرات مثبت افزایش غلظت دی اکسید کربن بر روی عملکرد را جبران خواهد کرد [۲۲]. در مجموع با افزایش جهانی تقاضا برای غذا تحت شرایط آینده، افزایش عملکرد ناشی از غلظت دی اکسید کربن بالا میتواند مهم باشد [ ۷۰].
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۹- تثبیت دی اکسید کربن
۲-۹-۱- نقش غلظت دی اکسید کربن در تثبیت کربن توسط گیاه
اساس کشاورزی بر عملکرد یا وزن فرآوردهای زراعی استوار است. وزن خشک گیاه مابه تفاوت دی اکسید کربن جذب شده (فتوسنتز) و دی اکسید کربن دفع شده (تنفس) توسط گیاه میباشد. واکنش نوری، انرژی نوری را به انرژی شیمیایی (NADPH و ATP) تبدیل میکند. این ترکیبات سپس به مصرف احیای دی اکسید کربن رسیده و در نتیجه ترکیبات آلی پایدار تولید میشود که وزن خشک گیاه را تشکیل میدهند [۲۰].
احیای دی اکسید کربن در چرخه کالوین توسط آنزیم ریبولوز بی فسفات کربوکسیلاز انجام میگردد. بعد از احیای دی اکسید کربن، ATP توام با نوکلئوتیدهای احیا شده، تری فسفوگلیسیریک اسید را به تری فسفوگلسیرآلدهید تبدیل مینماید. گونههایی که دارای این مسیر کربن هستند به گونه های سه کربنه معروفاند زیرا اولین محصول قابل اندازه گیری در آنها یک مولکول سه کربنه یعنی تری فسفوگلیسیریک اسید میباشد [۲۰]. بیشتر گیاهان از جمله برنج، گندم، سویا، آفتابگردان، پنبه و سیب زمینی برای تثبیت دی اکسید کربن از مسیر فتوسنتزی سه کربنه به وسیله روبیسکو به عنوان آنزیم اولیه استفاده میکنند [۲۲]. طی چرخهی اکسیداسیون اکسیژن، دی اکسید کربن آزاد شده که به آن تنفس نوری گفته میشود. بهدلیل آزاد سازی دی اکسید کربن نرخ خالص تثبیت دی اکسید کربن یا همان فتوسنتز کاهش مییابد [۵۹].
در پایان قرن ۲۱ غلظت دی اکسید کربن در مکان فعال روبیسکو در گیاهان سه کربنه از ۳/۶ به ۱۵ میکرومول افزایش خواهد یافت. این افزایش غلظت واکنش کربوکسیلاسیون را افزایش میدهد و از اکسیژناسیون و هدر رفت دی اکسید کربن جلوگیری میکند و باعث افزایش کارایی فتوسنتز گیاهان سه کربنه میشود[۲۷]. در طی فرایند تنفس نوری ترکیباتی مانند گلاسین و سرین ساخته شده و دی اکسید کربن و آمونیوم آزاد میشود که آمونیوم در کلروپلاست دوباره به اسید آمینه تبدیل میشود. بنابراین کاهش تنفس نوری طی افزایش غلظت دی اکسید کربن، غلظت گلایسین، سرین و آمونیوم برگ را کاهش میدهد. اگر چه کاهش گلایسین، سرین، نیتروژن و پروتئین برگ منطقی به نظر میرسد ولی آمینو اسیدها طی فرآیندهای دیگری نیز میتوانند ساخته شوند. همچنین کاهش تنفس نوری، احیای نوری نیترات را کاهش میدهد که این میتواند سهم زیادی در کاهش محتوای پروتئین برگ طی افزایش غلظت دی اکسید کربن داشته باشد [۵۹]. اندازه گیری فتوسنتز در بین سه ژنوتیپ برنج با منشا مختلف توسط شیمونو و همکاران (۲۰۱۳) افزایش ۲۰ درصدی فتوسنتز را در شرایط افزایش ۲۰۰ میکرومول در مول غلظت دی اکسید کربن نسبت به شرایط معمولی دی اکسید کربن نشان داده است [۷۱]. گوفو و همکاران (۲۰۱۴) در آزمایشی در رابطه با تاثیر افزایش غلظت دی اکسید کربن (۵۵۰ میکرومول در مول)، بر گیاه برنج گزارش کردند که در سال اول فتوسنتز تا مرحله گلدهی افزایش و بعد از گلدهی نسبت به غلظت کنونی محیط آزمایش ایشان (۳۷۵ میکرومول در مول) کاهش یافت و در سال دوم بعد از گلدهی نیز فتوسنتز افزایش یافت که این افزایش چشمگیر نبود [۴۲]. در غلظت بالای دی اکسید کربن درجه حرارت مطلوب برای فتوسنتز بسیاری از گونه های سه کربنه افزایش مییابد و شبیه به گیاهان چهار کربنه میشود. انتظار میرود تحریک رشد گونه های سه کربنه با افزایش غلظت دی اکسید کربن در درجه حرارتهای گرم بیشتر از درجه حرارتهای سرد باشد [۲۱]. پاسخ گیاهان به افزایش غلظت دی اکسید کربن وابسته به برهمکنش با نور، دما، آب و رطوبت است [۶۴]. بورکارت و همکاران (۲۰۰۰) بیان داشتند، کاهش نور کمتر از ۳۰۰ میکرومول بر متر مربع در ثانیه و دما کمتر از ۱۸ درجه سانتی گراد در شرایط افزایش دی اکسید کربن (۶۸۰ میکرومول در مول)، فتوسنتز را در گندم بهاره کاهش داد [۳۱].
۲-۹-۲- نقش نیتروژن در تثبیت کربن توسط گیاه
خصوصیات مورفولوژیک و فیزیولوژیک گیاهان اغلب در واکنش به میزان دسترسی به منابع کودی به خصوص کود نیتروژن، دچار تغییر میشود. یکی از نقش های فیزیولوژیک نیتروژن تأثیر آن بر فتوسنتز می باشد [۱۸]. فتوسنتز برگ به غلظت نیتروژن برگ وابستگی زیادی دارد. همچنین کارایی مصرف تشعشع خورشیدی به نیتروژن برگ بستگی دارد [۲۰]. تفاوت در سرعت فتوسنتز بین گونه های گیاهی در مقادیر بالای نیتروژن را میتوان به واکنش های فراساختاری و بیوشیمیایی آنها نسبت داد. مصرف نیتروژن نه تنها باعث افزایش سطح فتوسنتز کننده گیاه (افزایش تعداد پنجه و توسعه سطح برگ) میشود، بلکه فعالیت آنزیم ریبولوز ۱ و ۵ بی فسفات کربوکسیلاز را افزایش میدهد. گزارش شده است که کاهش غلظت نیتروژن گیاه موجب کاهش مقدار آنزیم روبیسکو و کاهش فعالیت های فتوسنتزی گیاه میشود. این آنزیم به تنهایی بیش از ۵۰ درصد پروتئین های محلول کلروپلاست را تشکیل میدهد، بنابراین انتظار میرود که همبستگی بالایی بین مقدار جذب و تثبیت کربن دی اکسید و غلظت نیتروژن با پروتئین برگ وجود داشته باشد [۱۸].
۲-۱۰- غلظت نیتروژن بافت گیاهی
۲-۱۰-۱- تاثیر غلظت دی اکسید کربن
نیتروژن یک جزء ساختمانی اسیدهای آمینه، آمیدها، بازهای نیتروژنی نظیر پورین و پروتئینها و نوکلئوپروتئینها است [۲۰]. یکی از معمول ترین اثرات افزایش غلظت دی اکسید کربن جو، کاهش غلظت نیتروژن در بافت گیاهی است [۳۷]. گوفو و همکاران (۲۰۱۴) و همچنین ناکانو (۱۹۹۷) بیان داشتند که با افزایش غلظت دی اکسید کربن تا سطح ۵۵۰ میکرومول در مول، غلظت نیتروژن و محتوای روبیسکو در برگ برنج کاهش مییابد [ ۶۰، ۴۲]. همچنین در گیاهان دیگر نظیر گندم، شبدر سفید و سویا نیز کاهش غلظت نیتروژن با افزایش غلظت دی اکسید کربن مشاهده شده است [۳۹]. وانگ و همکاران (۲۰۱۳) در مطالعه خود بر روی گیاه جو نشان دادند با افزایش غلظت دی اکسید کربن تا سطح ۸۰۰ میکرومول در مول و در شرایط تغذیه ای آمونیوم نیترات محلول غذایی غلظت نیتروژن اندام هوایی و ریشه به ترتیب ۱۵ و ۲۲ درصد کاهش یافت [۷۸]. سینیورا و همکاران (۲۰۱۱) بیان داشتند که غلظت نیتروژن، روبیسکو و پروتئینهای محلول در برگ برنج در شرایط افزایش غلظت دی اکسید کربن تا فشار ۱۰۰ پاسکال کاهش یافت [۶۸]. همچنین کاهش غلظت روبیسکو با کاهش غلظت نیتروژن برگ همراه است [۵۷]. وراکون و همکاران (۱۹۹۹) نیز در آزمایش خود نشان دادند که افزایش غلظت دی اکسید کربن تا سطوح ۵۴۵، ۷۲۳ و ۸۹۵ میکرومول در مول باعث کاهش به ترتیب ۱۱، ۱۴ و ۱۴ درصدی غلظت نیتروژن برگ برنج نسبت به شرایط معمول شد [۸۲]. گوفو و همکاران (۲۰۱۴) در آزمایش خود بر روی گیاه برنج در طی دو سال نشان دادند که افزایش غلظت دی اکسید کربن تا سطح ۵۵۰ میکرومول در مول تاثیر معنی داری در سال اول بر غلظت نیتروژن برنج نگذاشت ولی در سال دوم باعث کاهش معنی دار ۱۸ درصدی غلظت نیتروژن شد [۴۲]. کلمن و همکاران (۱۹۹۳) بیان داشت که کاهش غلظت نیتروژن بافت گیاهی در اثر افزایش دی اکسید کربن به دلیل تسریع سرعت رشد بوده؛ یا ممکن است وابسته به رقیق شدن نیتروژن توسط تجمع نشاسته باشد [۳۷]. وانگ و همکاران (۲۰۱۳) علت کاهش غلظت نیتروژن در گیاه جو را افزایش نسبت C/N در شرایط غنی شده دی اکسید کربن بیان کردند [۷۸]. ماکینو و همکاران (۱۹۹۹) بیان داشت، کاهش محتوای نیتروژن برگ به خاطر رقیق شدن نمیباشد بلکه به دلیل تغییر تخصیص نیتروژن در اندامهای مرفولوژیکی در شرایط افزایش غلظت دی اکسید کربن است. در این شرایط باز تخصیص نیتروژن از برگ به ریشه صورت میگیرد [۵۷]. تایوب و وانگ (۲۰۰۸) با بررسی مطالعات مختلف در مورد کاهش غلظت نیتروژن بافت گیاهی در اثر افزایش غلظت دی اکسید کربن دلایلی مانند: اثر رقت به دلیل افزایش بیومس، اثر رقت به دلیل افزایش کربوهیدراتهای غیر ساختمانی، اثر رقت توسط ترکیبات ثانویه، کاهش جذب نیتروژن ناشی از کاهش تعرق، کاهش کارایی ساختار ریشه، تغییر ظرفیت جذب ریشه، تغییر وضعیت میکروبی، افزایش کارایی نیتروژن و تنظیم کاهشی فتوسنتز را بیان کرد [۷۴].
۲-۱۰-۲- نقش نیتروژن
افزایش سطح کود نیتروژن تجمع نیتروژن، فسفر و پتاسیم را در گیاه برنج افزایش میدهد [۸۴]. و باعث افزایش غلظت پروتئین دانه برنج میشود [۳۲]. با کاهش نیتروژن فعالیت آنزیمهای آنتی اکسیدان کلیدی کاهش و مقدار مالون دی آلدهید افزایش مییابد که به دلیل ظرفیت پایین مهار رادیکالهای آزاد در نیتروژن ناکافی است [۱۳]. دلیری و همکاران (۱۳۹۰) در مطالعه خود بر روی ژنوتیپ طارم محلی با به کار بردن دو سطح نیتروژن خالص ۴۶ و ۹۶ کیلوگرم در هکتار نشان دادند که افزایش سطح نیتروژن باعث افزایش ۷ درصدی در تجمع نیتروژن کل در گیاه شد [۱۳]. یو و همکاران (۲۰۱۳) در آزمایش خود نشان دادند که سطح نیتروژن ۲۷۰ کیلوگرم در هکتار نسبت به عدم کاربرد کود در مراحل ساقه رفتن، خوشه دهی و رسیدگی به ترتیب باعث افزایش ۱۶۹، ۱۴۶ و ۲۷۱ درصدی در تجمع نیتروژن در کل گیاه شد [۸۴].
۲-۱۱- رنگدانههای فتوسنتزی
۲-۱۱-۱- تاثیر غلظت دی اکسید کربن
رنگدانه کلروفیل نقش مهمی را در فرایند فتوسنتز و همچنین تولید زیست توده بازی میکند. ژنوتیپهای با مقادیر کلروفیل بیشتر در طی دورهی رشد، احتمالا توانایی بیشتری در تولید بیومس و ظرفیت فتوسنتزی دارند [۴۷]. کاروتنوئیدها در جذب نور مثل رنگدانههای کمکی عمل میکنند و بعد از جذب نور الکترون تحریک شده را به کلروفیل انتقال میدهند [۲۰]. افزایش کاروتنوئیدها با افزایش ظرفیت دفاع آنتی اکسیدانی برگ، باعث کاهش رادیکالهای آزاد تولید شده در برگ شده و از این طریق آسیب مراکز واکنشی و غشاها کاهش مییابد [۲۰].
در آزمایش گوفو و همکاران (۲۰۱۴) بر روی گیاه برنج که طی دو سال اجرا شد با افزایش غلظت دی اکسید کربن تا سطح ۵۵۰ میکرومول در مول غلظت مجموع کلروفیل (a+b) در مرحله گلدهی در سال اول کاهش معنی دار ۵ درصدی داشت ولی در سال دوم اثر افزایش غلظت دی اکسید کربن معنی دار نبود [۴۲]. همچنین در آزمایش چن وهمکاران (۲۰۱۴) بر روی گیاه برنج با افزایش غلظت دی اکسید کربن تا ۲۰۰ میکرومول در مول بیشتر از غلظت کنونی، غلظت مجموع کلروفیل (a+b) و غلظت کاروتنوئید تحت تاثیر دی اکسید کربن قرار نگرفت [۳۳]. ناکانو و همکاران (۱۹۹۷) نیز نشان دادند افزایش غلظت دی اکسید کربن از فشار ۳۶ پاسکال به ۱۰۰ پاسکال به مدت سه هفته بر گیاه برنج در مرحله هشت برگی کامل، موجب کاهش محتوای کلروفیل شد. ایشان بیان داشتند که دلیل کاهش کلروفیل، کاهش در غلظت نیتروژن برگ بوده که در نهایت موجب کاهش ظرفیت فتوسنتزی میشود [۶۰].
۲-۱۱-۲- نقش نیتروژن
مصرف نیتروژن با تأثیرگذاری بر غلظت کلروفیل برگ، اثر مستقیمی بر مراکز واکنش فتوسنتزی، مقدار فتوسنتز در واحد سطح برگ، رشد و عملکرد گیاه دارد. گزارش شده که در گیاه برنج، بین مقدار فتوسنتز در واحد سطح برگ و غلظت نیتروژن بر حسب واحد وزن برگ ارتباط خطی وجود دارد [۱۸] . کاهش نیتروژن باعث کاهش رنگیزه های فتوسنتزی، پروتئینهای محلول، هدایت روزنهای و کاهش کارایی فتوشیمیایی فتوسیستم ۲ و در نهایت کاهش ظرفیت فتوسنتزی ناشی از کاهش ظرفیت کربوکسیلاسیون و محدودیت روزنه میشود [۴۴]. قربانلی و همکاران (۱۳۸۵) در آزمایش خود بر روی ژنوتیپ ندا نشان دادند که در مرحله گلدهی غلظت کلروفیل در سطوح نیتروژن ۹۲ و ۱۳۸ نسبت به سطح ۴۶ کیلوگرم در هکتار به ترتیب ۵۵ و ۱۸۸ درصد افزایش یافت [۱۹]. حسن و همکاران (۲۰۰۹) بیان داشتند محتوای کلروفیل a و b و مجموع آنها در گیاه برنج در شرایط ۸۰ کیلوگرم در هکتار نیتروژن نسبت به شرایط عدم کاربرد کود باعث افزایش ۲۶ درصدی در غلظت مجموع کلروفیل شد [۴۷]. دلیری و همکاران (۱۳۹۰) بیان داشتند که غلظت کلروفیل برگ پرچم در گیاه برنج ژنوتیپ طارم تحت تاثیر سطوح نیتروژن ۴۶ و ۹۶ کیلوگرم در هکتار قرار نگرفت [۱۳].
۲-۱۲- پیامدهای تغییرات بیوشیمیایی و سلولی ناشی از افزایش غلظت دی اکسید کربن