۵-۳ تحلیل نتایج ۱۰۰
۵-۴ پیشنهادهای کاربردی ۱۰۴
۵-۵ پیشنهادهایی در ارتباط با تحقیقات آتی ۱۰۵
۵-۶ محدودیتهای تحقیق ۱۰۵
منابع ومأخذ ۱۰۶
پیوست و ضمائم ۱۱۱
فهرست جداول
جدول ۲-۱: محاسبه جریانهای نقدی حقوق صاحبان سهام ۱۹
جدول ۲-۲: محاسبه جریان نقدی آزاد ۲۰
جدول۲-۳: خلاصه تحقیقات انجام شده ۶۱
انتخاب نمونه آماری بر اساس حذف سیستماتیک ۷۰
جدول ۳ – ۲: صنعتهای منتخب نمونه بورس اوراق بهادار ۷۰
جدول ۳-۳: نحوه اندازهگیری متغیرهای تحقیق ۷۲
جدول ۴-۱ معرفی و تفکیک نمادهای استفاده شده برای متغیرهای مدل ۸۶
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
جدول ۴-۲ آمار توصیفی متغیرهای تحقیق قبل از نرمال کردن ۸۷
جدول ۴-۳ آمار توصیفی متغیرهای تحقیق بعد از نرمال کردن ۸۹
جدول ۴-۴ نتایج آزمون چاو مربوط به فرضیه ها ۹۰
جدول ۴-۵ نتایج آزمون هاسمن مربوط به فرضیه های تحقیق ۹۱
جدول ۴-۶ شناسایی ناهمسانی واریانس در فرضیه های تحقیق ۹۲
جدول ۴-۷: نتایج بدست آمده از تخمین فرضیه اول ۹۳
جدول ۴-۸: نتایج بدست آمده از تخمین فرضیه دوم ۹۴
جدول ۴-۹: نتایج بدست آمده از تخمین فرضیه سوم ۹۵
جدول ۴-۱۰ آزمون هم خطی متغیرهای تحقیق ۹۷
جدول ۴-۱۱ آزمون مانایی فرضیه ها در طی دوره پژوهش ۹۸
فهرست نمودارها
نمودار ۲-۱: رویکرد ارزشی شرکت در کاربرد جریان وجوه نقد تنزیلشده ۲۰
نمودار ۴-۱ آزمون نرمال کردن Johnson Transformation برای متغیر وابسته CFO 88
چکیده:
امروزه سرمایهگذاران، اعتباردهندگان و مدیران در جستجوی شاخصی به موقع و قابل اتکا برای اندازهگیری ثروت سهامداران هستند که از میان آنها میتوان به جریانهای نقدی آزاد، مکانیسمهای حاکمیت شرکتی و اندازه شرکت اشاره کرد. این تحقیق به بررسی تاثیر مازاد جریان نقد آزاد، حاکمیت شرکتی و مکانیسمهای آن و اندازه شرکت بر قابلیت پیشبینی سود شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته است. نمونه آماری یژوهش شامل ۱۴۴ شرکت در طی دوره زمانی ۱۳۸۷ لغایت ۱۳۹۲ می باشد که آن را با بکارگیری روش رگرسیون خطی چند متغیره مورد بررسی و آزمون قرار داده ایم. نتایج نشان میدهد بین مازاد جریان نقد آزاد و اندازه شرکت با پیشبینی سود شرکتها رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد همچنین نتایج تحقیق حاکی از آن است که از بین مکانیسمهای حاکمیت شرکتی، بین تعداد کل مدیران در هیأت مدیره و نقش دوگانه مدیرعامل با پیشبینی سود شرکتها رابطه معکوس و معناداری وجود دارد، بین نسبت مالکیت سهام مستقیم مدیران اجرایی به کل سهام منتشره و پیشبینی سود شرکتها رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد. اما بین نسبت تعداد مدیران مستقل به تعداد کل مدیران هیأت مدیره و درصد سهام در مالکیت سهامداران نهادی با پیشبینی سود شرکتها رابطه معناداری وجود ندارد.
واژگان کلیدی: مازاد جریان نقدی آزاد، حاکمیت شرکتی، اندازه شرکت، قابلیت پیشبینی سود
فصل اول
کلیات تحقیق
۱-۱مقدمه
یکی از تحولات اخیرحسابداری، ضرورت پیشبینی درآمدهای آتی شرکتها به منظور کمک به تصمیمگیری مناسب مدیران واحدهای تجاری است. پرسشهایی نظیر اینکه «چه عواملی توان پیشبینی درآمدهای آتی را دارد؟» سالهاست که ذهن بسیاری از محققان را به خود مشغول کرده است. بر همین اساس تعدادی از فرضیات و نظریههای مختلف به منظور پاسخ به این پرسشها مطرح شده است. این تحقیق با عنوان «بررسی تاثیر مازاد جریان نقد آزاد[۱]، حاکمیت شرکتی و مکانیسمهای آن و اندازه شرکت بر قابلیت پیشبینی سود شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران» درصدد بررسی توان عوامل جریان نقد آزاد، مکانیسمهای حاکمیت شرکتی و اندازه شرکت برای پیشبینی درآمدهای آتی است. بر همین اساس در این فصل به مفاهیمی چون بیان مسئله، اهداف و ضرورت تحقیق پرداخته خواهد شد.
۲-۱ بیان مسئله
ایجاد ارزش و افزایش ثروت سهامداران در بلند مدت از جمله مهمترین اهداف شرکتها به شمار میرود و افزایش ثروت تنها در نتیجه عملکرد مطلوب حاصل خواهد شد. برای ارزیابی عملکرد واحدهای تجاری تاکنون معیارهای مختلفی ارائه شده است که یکی از جدیدترین این معیارها، جریانهای نقدی آزاد میباشد. این معیار اولین بار توسط جنسن(۱۹۶۸) مطرح شد. از نظر وی جریان نقدی آزاد واحد تجاری، باقیمانده جریانهای نقدی پس از کسر وجوه لازم برای پروژههایی است که خالص ارزش فعلی آنها مثبت ارزیابی میشود. این پروژهها، طرحهای سرمایهگذاری بلند مدتی هستند که ارزش فعلی جریانهای نقدی ورودی مورد انتظار بیش از ارزش فعلی جریانهای نقدی خروجی است (جنسن، ۱۹۸۶). مفهوم جریان نقدی آزاد مثبت[۲] نشان میدهد که واحد تجاری پس از پرداخت هزینهها و سرمایهگذاریها، دارای وجوه نقد مازاد است. در مقابل برخی از شرکتها ممکن است که با جریان نقدآزاد منفی[۳] مواجه شوند. جریان نقد آزاد منفی همیشه بد و نا مطلوب نیست بلکه علل منفی شدن آن مهم است و باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. اگر جریان نقد آزاد منفی ناشی از سرمایهگذاری شرکت در فرصتهای سودآور موجود باشد، این نوع منفی شدن مقطعی است و به دورههای کوتاهمدت سرمایهگذاری مربوط میشود، امری که در بسیاری از شرکتهای نوپا طبیعی است.درصورتیکه سرمایه گذاریهای انجام شده بازده بالایی را در پی داشته باشد، راهبرد مزبور توان کسب نتیجه مطلوب در بلند مدت را دارد (یودیانتی[۴]، ۲۰۰۸؛ مرادزاده و همکاران، ۱۳۸۸). با توجه به تئوری نمایندگی جریان نقد آزاد، بدیهی است زمانی که جریان نقد آزاد افزایش مییابد، مدیران انگیزهای برای شرکت در پروژههایی دارند که بازده آن منفی است (جنسن، ۱۹۸۶). در همین رابطه، چانگ و همکارانش[۵] (۲۰۰۵) این استدلال را مطرح کردهاند که این پروژهها ممکن است از منافع شخصی مدیران حمایت کند و سطح بالاتری از کنترل بر منابع شرکت را در اختیار آنان قرار دهد. مدیران ممکن است در فعالیتهای نامطلوبی مانند سرمایهگذاریهایی شرکت نمایند که مخرب ارزش شرکت است و موجب افزایش هزینههای نمایندگی و کاهش ارزش شرکت شده و مدیران ارشد را در شرایطی آسیب پذیر قرار میدهند. بدترین حالت زمانی است که مدیران میتوانند از ابزار مدیریت درآمد به صورتی فرصتطلبانه برای متورم جلوه دادن درآمدهای گزارش شده استفاده نموده و تاثیر مخرب این گونه سرمایهگذاریهای از بین برندهی ارزش شرکت را پنهان سازند (باکیت و اسکندر[۶]، ۲۰۰۹؛ چانگ و همکاران، ۲۰۰۵؛ رحمان و محد صالح[۷]، ۲۰۰۸).
در واقع، این نوع گزارش تورمی درآمد که توسط مدیران تهیه میشود ممکن است توانایی پیشبینی جریان نقد بالقوه بر مبنای درآمدها را تحت تاثیر قرار دهد، زیرا موجب تصورات مثبت کاذب میشود (احمد الدهماری و نوراسحاق اسماعیل[۸]، ۲۰۱۳). در برخی مطالعات، تاثیر نقش مکانیسمهای حاکمیت بر رسیدگی به مشکلات نمایندگی جریان نقد آزاد بررسی شده است (بروخ و همکاران[۹]، ۲۰۰۰؛ باکیت و اسکندر، ۲۰۰۹؛ چانگ و همکاران، ۲۰۰۵؛ وو[۱۰]، ۲۰۰۴).
وو (۲۰۰۴) به این نکته اشاره کرده است که در شرکتهایی که دارای هزینههای بالای نمایندگی جریان نقد آزاد هستند تعارض منافع میان صاحبان و مدیران در مورد مازاد پول نقد بیشتر است، و بدین ترتیب برای این شرکتها کاهش هزینهها از طریق نقش مالکیت مدیریتی اهمیت بسیاری دارد. پائولیناو رنبوگ[۱۱] (۲۰۰۵) نشان دادند هر چه سهم خودیها بیشتر باشد وابستگی شرکتها به پول نقد تولید شدهی داخلی برای تامین مالی سرمایهگذاریهای بی ثمر، کمتر است. علاوه بر این، مدیرانی که دارای سهام مدیریتی بالایی هستند به احتمال بیشتر بهجای هدر دادن آن در تلاشی غیرمولد، مازاد جریان نقد آزاد را از طریق تحصیل مجدد سهام، توزیع میکنند (اسوالدو یانگ[۱۲]، ۲۰۰۸). بنابراین، انتظار داریم مکانیسم حاکمیت، بر تاثیر منفی مازاد جریان نقد آزاد بر قابلیت پیشبینی درآمدها تاثیرگذار باشد زیرا مشکل نمایندگی جریان نقدآزاد بوسیلهی سیستم سالم حاکمیت شرکتی، کاهش مییابد. از نقطه نظر تئوری، این استدلال مطرح میشود که مشکل نمایندگی جریان نقد آزاد در میان شرکتهای بزرگ مشهود است و رابطه میان جریان نقد و سرمایهگذاری با توجه به اندازه شرکت، متفاوت است (ووگت[۱۳]، ۱۹۹۴). همچنین در عمل، فرض بر این است که شرکتهای بزرگ با نگهداری مقدار قابل توجهی پول نقد مازاد، کنترل بازار و یا آماده شدن برای قانون شکنی و افزایش تسلط بیشتر را کاهش میدهند (دیتمارو ماهرت اسمیت[۱۴]، ۲۰۰۷). علاوه بر این، در شرکتهای بزرگ، مدیران از انگیزه لازم برای استفاده از جریان نقدآزاد جهت گسترش اندازه شرکت که تحقق منافع بیشتر را امکان پذیر میسازد، برخوردارند (پائولینا و رنبوگ، ۲۰۰۵). از سوی دیگر، شرکتهای کوچک به دلیل توانایی کنترل فعالیت مدیران، کمتر متوجه تعارض نمایندگی جریان نقد آزاد میشوند در نتیجه مانع از هدر رفتن غیر منطقی جریان نقد آزاد میشوند (جاگی و گل[۱۵]، ۱۹۹۹).
با توجه به بحث فوق، در مورد شرکتهای بزرگ، هزینههای نمایندگی جریان نقد آزاد شدیدتر است و به همین دلیل استفاده از مکانیزمهای حاکمیتی که مانع از اتلاف نابخردانه منابع شرکت توسط مدیران میشود و در عین حال، قابلیت پیشبینی سود را افزایش میدهد توصیه میگردد. این مطلب در اصل، در مطالعه هارفورد و همکارانش[۱۶] (۲۰۰۸)، انعکاس یافته است آنها نشان دادند در شرکتهای بزرگ، مکانیسم حاکمیت شرکت مناسب است. بنابراین، انتظار میرود اثر بخشی مکانیسمهای حاکمیتی برای کاهش مشکل نمایندگی مازاد جریان نقد آزاد و بهبود قابلیت پیشبینی سود در شرکتهای بزرگ در مقایسه با شرکتهای کوچک بیشتر باشد. مسئله اصلی این است که امروزه در حرفه حسابداری از شاخصهای مختلفی برای پیشبینی سود واحد تجاری استفاده میشود که از جمله این شاخصها میتوان به جریان نقد آزاد اشاره نمود.
این تحقیق به دنبال آن است که به روش علمی ثابت کند که سه عامل جریان نقدآزاد، حاکمیت شرکتی و اندازه شرکت در بازار بورس ایران توانایی پیش بینی سودهای شرکتها را دارند. به عبارت دیگر آیا جریان نقدآزاد و رابطه حاکمیت شرکتی و اندازه آن شرکت با تفسیری که از آن خواهیم داشت، قدرت توضیحی و پیشبینی کنندگی سود را دارند؟ و اینکه آیا رابطه معناداری بین جریان نقد آزاد، حاکمیت شرکتی، اندازه شرکت و توانایی پیش بینی سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران وجود دارد؟
۱-۳ ضرورت تحقیق
هدف اصلی گزارشگری مالی ارائه اطلاعات مناسب برای تصمیمگیری استفاده کنندگان اطلاعات مالی است. یکی از ویژگیهای لازم برای مربوط بودن اطلاعات مالی و اقتصادی، سودمندی در پیشبینی است. پیشبینی به سرمایهگذاران کمک میکند تا فرایند تصمیم گیری خود را بهبود بخشند و خطر تصمیمهای خود را کاهش دهند مطالعات نشان میدهند که پیشبینیهای مدیریت، قیمت سهام، نقدینگی بازار سهام و پیشبینی تحلیلگران را تحت تأثیر قرار میدهد. این نتایج حاکی از آن است که سود پیشبینی شده توسط شرکتها دارای محتوای اطلاعاتی و کارایی بوده و از این جهت اهمیت پیشبینی سود حسابداری به دلیل نقش و تأثیر آن در تصمیمگیریهای استفاده کنندگان به ویژه سرمایهگذاران بارزتر میشود. عواملی همچون جریان نقد آزاد، مکانیسمهای حاکمیت شرکتی و اندازه شرکت از جمله عوامل موثر بر پیشبینی سود واحدهای تجاری میباشد.
جریان نقد آزاد نشان دهنده پول نقدی است که مدیران بوسیلهی تقویت آن میتوانند بر ارزش شرکت خود بیافزایند. برای ارزیابی عملکرد شرکت از طریق معیار جریان نقد آزاد ابتدا بایستی عوامل موثر بر این معیار مثل مالیات بر درآمد و سایر موارد مشابه دیگر را شناسایی، مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. شرکتی که دارای جریان نقدآزاد بالایی باشد از مطلوبیت و محبوبیت بیشتری نزد سرمایهگذاران و بستانکاران برخوردار است. این مطلوبیت زمانی قابل قبول است که شرکت مرحله رشد را گذرانده و دیگر فرصتهای سرمایه گذاری سودآور بالایی نداشته باشد. در مقابل برخی از شرکتها ممکن است با جریانهای نقدآزاد منفی مواجه شوند. جریان نقد آزاد منفی همیشه بد و نا مطلوب نیست بلکه علل منفی شدن آن مهم بوده و بایستی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. جریان نقد آزاد از این حیث دارای اهمیت است که به مدیران اجازه میدهد تا فرصتهایی را جستجو کنند که ارزش سهام شرکت را افزایش میدهد (یودیانتی، ۲۰۰۸؛ مرادزاده و همکاران، ۱۳۸۸).
بدون در اختیار داشتن وجه نقد، توسعه محصولات جدید، انجام تحصیلهای تجاری، پرداخت سودهای نقدی به سهامداران و کاهش بدهیها امکان پذیر نیست. از طرف دیگر، وجه نقد باید در سطحی نگهداری شود که بین هزینهی نگهداری وجه نقد و هزینهی وجه نقد ناکافی تعادل برقرار شود (مسعود غلامزاده لداری، ۱۳۹۰).
جدایی مدیریت از مالکیت، موجب ایجاد تضاد منافع بین مدیران و سهامداران و پیدایش مسئله نظریه نمایندگی شد. نظریه نمایندگی که مالکیت و کنترل را در شرکتها از یکدیگر جدا میکند، سبب ایجاد تضاد منافع بین سهامداران و مدیران شرکتها میشود. در برخی مطالعات، تاثیر نقش مکانیسمهای حاکمیت بر رسیدگی به مشکلات نمایندگی جریان نقدآزاد بررسی شده است. وو (۲۰۰۴) به این نکته اشاره کرده است که در شرکتهایی که دارای هزینههای بالای نمایندگی جریان نقد آزاد هستند تعارض منافع میان صاحبان و مدیران در مورد مازاد پول نقد بیشتر است و بدین ترتیب برای این شرکتها کاهش هزینهها از طریق نقش مالکیت مدیریتی اهمیت بسیاری دارد. پائولینا و رنبوگ (۲۰۰۵) نشان دادند هر چه سهم خودیها بیشتر باشد وابستگی شرکتها به پول نقد تولیدشدهی داخلی برای تامین مالی سرمایهگذاریهای بیثمر، کمتر است. علاوه بر این، مدیرانی که دارای سهام مدیریتی بالایی هستند به احتمال بیشتر به جای هدر دادن آن در تلاشی غیر مولد، مازاد جریان نقدآزاد را از طریق تحصیل مجدد سهام، توزیع می کنند (اسوالد و یانگ، ۲۰۰۸).
بنابراین، انتظار داریم مکانیسم حاکمیت، بر تاثیر منفی مازاد جریان نقد آزاد بر قابلیت پیشبینی درآمدها تاثیرگذار باشد، زیرا مشکل نمایندگی جریان نقد آزاد بوسیلهی سیستم سالم حاکمیت شرکتی کاهش مییابد. مدیران معمولاً تمایل به رشد شرکت فراتر از اندازه بهینه آن دارند، زیرا رشد شرکت، قدرت مدیریت را با افزایش منابع تحت کنترل آن افزایش میدهد. همچنین، شرکتهای بزرگتر تمایل به پراکندگی بیشتر مالکیت سهامداران دارند که به مدیریت اختیار بیشتری اعطا میکند. علاوه بر این، شرکتهای بزرگ به واسطه مقدار منابع مالی که نیاز است خریداری شوند، با احتمال کمتری در معرض تملکهای ناخواسته قرار میگیرند. بنابراین، انتظار میرود که مدیران شرکتهای بزرگ در خصوص سرمایهگذاری و سیاستهای مالی، قدرت و اختیار بیشتری داشته باشند که منجر به مقدار بیشتر مانده وجه نقد میشود (بروخ و همکاران، ۲۰۰۰؛ باکیت و اسکندر، ۲۰۰۹؛ چانگ و همکاران، ۲۰۰۵).
در مورد شرکتهای بزرگ، هزینههای نمایندگی جریان نقد آزاد شدیدتر است و به همین دلیل استفاده از مکانیزمهای حاکمیتی که مانع از اتلاف نابخردانه منابع شرکت توسط مدیران میشود و در عین حال، قابلیت پیشبینی سود را افزایش میدهد توصیه میگردد. این مطلب در اصل، در مطالعه هارفورد و همکارانش (۲۰۰۸)، انعکاس یافته است آنها نشان دادند در شرکتهای بزرگ، مکانیسم حاکمیت شرکت مناسب است. بنابراین، انتظار میرود اثر بخشی مکانیسمهای حاکمیتی برای کاهش مشکل نمایندگی مازاد جریان نقدآزاد و بهبود قابلیت پیشبینی درآمد در شرکتهای بزرگ در مقایسه با شرکتهای کوچک بیشتر باشد (اسوالد و یانگ، ۲۰۰۸).