انبیاء الهی که همگی منادیان توحید و عبودیت ذات مقدس احدیت بوده اند به عنوان پیام آوران پروردگار، از جنس خود انسان ها(کهف، ۱۱۰) معلمان بشریت اند که آموزه های آن ها در آخرین شریعت حقه الهی یعنی دین مبین اسلام متجلی شده است و صورت مکتوب پیام وحی در قالب کتاب آسمانی در اختیار بشریت قرار گرفته(اسراء، ۸۲)و بر اساس حکمت بالغه الهی از خطر تحریف نیز مصون مانده است(حجر، ۹). پس التزام به سیره عملی انبیا و تعمق و تدبر در آیات کتاب خدا خود موجب شناخت حق از باطل است و ذات مقدس ربوبی خود بزرگ ترین مفسر و مبین حق و باطل است.
۳ـ۳) در اختیار بودن سیره عملی کامل ترین اولیاء الهی
یکی دیگر از ملاک های تشخیص حق از باطل تمسک به سیره عملی اولیاء کامل الهی به مثابه پیشروان راه انبیاء و مفسران دین خدا می باشد (این مورد نیز مانند موارد پیشین محصول استنتاج عقل است) ضرورت التزام به این مورد به جهت ختم نبوت و نیز امکان تحقق برداشت های تحریف آمیز از محتوای قرآن است که می تواند از سوی انسان های غیر معصوم صورت پذیرد. از همین رو است که حدیث شریف ثقلین(شیخ صدوق، ۱۴۱۷: ۵۰۰،ح ۶۸۶) در نزد شیعیان از اهمیتی فراوان برخوردار است.
۴ـ۳) در اختیار بودن نور فطرت برای همه انسان ها
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
انسان مادام که بر گوهر آفرینش خود پایمردی کند و شئون انسانیت را پاسداری نماید و با غرق نشدن در ورطه حیوانیت تغییر ماهیت ندهد و مسخ نشود، زمینه برای پذیرش ندای حق در وجود او بواسطه نور فطرت فراهم است و حق و باطل چندان در نظرش به هم تنیده نخواهد نمود. (در بخش دوم این پژوهش شرح تفصیلی این مورد رفته است)
۵ـ۳) تقوا به مثابه خاص ترین عیار سنجش حق از باطل
مواردی که بر شمردیم را می توان در زمره شاخص های عام تشخیص حق از باطل دسته بندی کرد. این در حالی است که برای تشخیص حق از باطل شاخص دیگری نیز وجود دارد که باید آن را چکیده و مولود مبارک موارد چهارگانه ای دانست که پیش از این ذکر شد. به عبارت دیگر هم حکم عقل، هم دعوت کتاب و سنت و ولایت و هم ندای فطرت همگی انسان را به عبادت و بندگی ذات اقدس احدیت و پاسداری از حدود دین خدا فرا می خوانند و این مفهومی است که در ادبیات و معارف دین اسلام از آن با عنوان «تقوا» یاد می شود و مطابق نص صریح قرآن کریم کسانی که به پرواپیشگی خدامدار و مصابره حق معیار مبادرت می کنند به نیروی فرقان مسلح می شوند(انفال، ۲۹) و خود شاخصی خواهند شد برای سنجش حق از باطل. آنچه در این مورد باید متذکر شد این است که مراد ما از تقوا حقیقت معنای تقوا است به این معنا که تمام شراشر وجودی انسان اعم از جوارحی و جوانحی باید ملتزم به رعایت اصول آن باشند. (در بخش سوم پژوهش به طور تفصیلی در این باب سخن گفته شد)
-
- رمز گشایی از نسبت میان حقیقت تقوا و حقیقت فرهنگ ایده آل
بر مبنای توضیحاتی که در باب فرهنگ ایده آل داده شد روشن است که فرهنگ ایده آل صورت ذهنی و حالت انتزاعی از کلیت شریعت مقدس اسلام است که در آن نوع و مختصات تعامل دو جانبه میان انسان و فرهنگ اسلام (همان فرهنگ ایده آل) ـ به واسطه آموزه های شریعت حقه اسلام ـ کاملا مشخص است و تجربه تاریخی نیز به خوبی از سر این ارتباط پرده برداشته است. آنچه مسلم است این است که همچنانکه منظومه اسلام، حقیقتی است تجزیه ناشدنی، منظومه انسان کامل (تحقق ارتباطات ایجابی میان ابعاد وجودی انسان) نیز حقیقتی است تجزیه ناشدنی. به این معنا که در صورت نادیده انگاشتن تعاملات ارگانیک میان اجزاء این دو کل، صورت کامل هیچ یک محقق نخواهد شد. (مردود بودن ایمان به بعض و کفر به بعض در مورد اسلام و ضرورت نیل به تقوای تام برای تحقق انسان کامل)
برای روشن شدن بحث اینگونه توضیح می دهیم که صورت انتزاعی فرهنگ ایده آل در یک فرایند مشخص و عملگرایانه باید به طور کامل عینیت یابد. این فرایند مشخص در معارف دین اسلام همان طی طریق در مسیر مکارم اخلاق است که عبارت است از التزام تام به همه مطلوبات شرع مقدس و این مهم برای موثر واقع شدن باید بر پایه ایمان صورت گیرد. در این مورد باید متذکر شد براساس اصول عقاید تشیع این عینیت یافتن ناشی از انطباق کامل صادرات فعلی انسان با حقیقت اسلام است که جز در مورد اهل بیت عصمت و طهارت و کمل اولیاء الهی که تالی تلو ائمه معصومین هستند نمی تواند صادق باشد. از همین حیث است که در معارف تشیع تخطی از رای و نظر امام معصوم نه تنها جایز نیست بلکه هلاکت بار برشمرده می شود چراکه این سرپیچی منطقا مانع تحقق صورت تکامل یافته انسان خواهد شد و دلیل آن نیز واضح می نماید چون به هر میزان که از رای و نظر آن ذوات مقدسه تخطی شود به همان میزان میان فرد متخطی و انسان کامل فاصله در خواهد افتاد و این به معنای دور شدن فرد از حقیقت وجودی و غایت خلقت خود اوست.
پس مطابق آنچه گفته شد فرهنگ ایده آل عبارت است از صورت انتزاعی و سامان یافته از معارف اسلام که آن را می توان مرادف با فرهنگ اسلام گرفت (در حقیقت فرهنگ ایده آل صورت انتزاعی اسلام است).
از طرفی بر مبنای آنچه در این رساله توضیح شد مشخص شد که راه رسیدن به حقیقت اسلام و حقیقت انسان از مسیر عمل می گذرد عملی که در آن التزام به مکارم اخلاق، اصلی غیر قابل تخطی است و مکارم اخلاق همان مجموعه آموزه های شرع مقدس است (همان فرهنگ ایده ال است) که رعایت آن موجب تهذیب خلق انسان از آلایش هاست و این فرآیندی است که در عرف قرآن از آن با عنوان «تقوا» یاد می شود و چنانچه در بخش سوم این پژوهش اشاره شد تقوا اکسیری است که صورت تام آن اختصاص به اهل بیت عصمت و طهارت دارد که مُِظهر اسلام اند. پس حقیقت تقوا صورت تام آن است که نیل به آن، پرده از حقیقت اسلام و حقیقت انسان بر می دارد و فرهنگ ایده آل را تمام قد به ظهور می رساند. روشن است که فرهنگ ایده آل به واسطه تقوا است که جلوه گر می شود و هر مرتبه از تقوا همان مرتبه از فرهنگ ایده آل را متجلی می کند. نتیجه منطقی اینکه به هر میزان فرهنگ ایده آل به واسطه تقوا در فرد و جامعه نهادینه شود به همان میزان سنخیت فرد و جامعه (به مثابه مامومین) با انسان کامل (امام معصوم و به طور خاص حضرت ولی عصر ارواحنا فداه) بیشتر خواهد شد و سنخیت بنیادین میان مامومین با امام، زمانی حاصل می شود که مامومین همگی در سیر مراتب تقوا جد و جهد وافر نمایند و جهاد اکبر در سطح جامعه به یک ارزش مبنایی بدل شود و غیر آن ضد ارزشی منفور تلقی شود.
-
- در بیان اتمام و اکمال مکارم اخلاق
در متو.ن روایی اهل سنت روایتی از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که علمای شیعه نیز بدان استناد می کنند و علامه طباطبایی رحمت الله علیه از این روایت با عنوان «روایت معروفه» یاد می کند. (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۱۹: ۳۷۷) این روایت بیان گر آن است که نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم در بیان هدف بعثت خود فرموده اند «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق».
چنانکه مشخص است در این روایت شریفه هدف غایی از رسالت نبی مکرم اسلام «تتمیم مکارم اخلاق» بر شمرده شده است و با توجه به اینکه «انما» در ادبیات عرب از ادات حصر است می توان مدعی شد که سایر اهداف رسالت آن حضرت ـ از جمله ابلاغ پیام الهی، تشکیل حکومت، ایجاد نظام قضایی و … ـ همگی ابزاری هستند برای به ظهور رساندن و توسعه «مکارم اخلاق».
۱ـ۵) تبیین مکارم اخلاق و بیان تفاوت آن با محاسن اخلاق
بنابر این روشن است که تجلی مکارم اخلاق در وجود انسان نتیجه وضعی پاسداری از حریم شریعت الهیه است و فرق آن با محاسن اخلاق در همین است. چنانکه فرد می تواند دارای خلق حسن باشد و با حفظ وجوه انسانی به ظواهر اخلاق وفادار بماند ولی پاسدار حریم فقه و شریعت نباشد که البته این مقام، مقام محاسن اخلاق است و بسیار خوب است اما دلیل بر شرافت انسانی و کرامت نفسانی نیست(فلسفی،۱۳۷۷، ج۱: ۱۹۵) زیرا کرامت نفسانی جز با پیمودن مسیر کمال انسانی و رعایت جهات الهی در صادرات فعلی و نیز پیمایش مراتب تقوا میسر نمی شود و صد البته که در این مقام تجلی «مکارم اخلاق» حتمی است. از همین حیث است که شیعه، ذات قدسی نبی خاتم و ذوات مقدسه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین را پرچمداران مکارم اخلاقی می داند و بر رعایت مطالبات ایشان در حوزه های فردی و اجتماعی اصرار دارد چراکه جز ذوات قدسیه معصومین کسی را سزاوار بالاترین مراتب تقوا و اسوه شدن در مکارم اخلاق نیست. و به همین خاطر است که قرآن حکیم شخص نبی خاتم را اسوه حسنه برای بشریت معرفی می کند(احزاب، ۲۱)چه، خلاف مرضی الهی در افعال جوارحی و جوانحی و سکنات جسمانی و همسات قلبی آن ذات مقدس راه ندارد و این همان بالاترین مرتبه تقوا و زاینده مکارم اخلاق است و باید دانست که مکارم اخلاق ولیده طیبه تقوا است.
۲ـ۵) ظهور کلیت دین در وجود مقدس نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم
گفته شد دین اسلام حقیقتی است که صورت ذهنی و بیرونی آن را می توان با مطالعه پایدار در حوزه معارف قرآنی و بررسی سیره و سنت نبی مکرم اسلام و اهل بیت ایشان دریافت لکن این حقیقت بیرونی باید از رهگذر عمل درونی شود و درونی شدن آن جز با تعهد به تمامیت و کلیت شریعت اسلام محقق نخواهد شد. در این راستا از این آیه شریفه استشهاد می کنیم که می فرماید: «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون»
همه مترجمین قرآن کریم این آیه شریفه را به این صورت ترجمه کرده اند که: «او کسی است که پیامبرش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا آن (دین) را بر همه آیین ها غالب گرداند هر چند مشرکان کراهت داشته باشند»
این بدان معنی است که اولا ضمیر «ه» در عبارت لیظهره ـ همچنانکه در قواعد زبان عرب متداول است ـ به نزدیک ترین مرجع خود یعنی عبارت «دین الحق» بازگشته است. ثانیا در ترجمه عبارت «لیظهر» معنای دوم آن یعنی «غالب آمدن» استخدام شده است. این در حالی است که علامه راغب در مفردات قرآن ذیل این عبارت می فرماید: یصح ان یکون من البروز و ان یکون من المعاونه و الغلبه»(راغب اصفهانی، ۱۳۹۲: ۳۲۹) ثالثا «ال» در کلمه «الدین»، «ال» استغراق گرفته شده و به همین دلیل در ترجمه های معتبر کلمه «الدین» همه ادیان را در بر می گیرد.
در این پژوهش ضمن احترام به ترجمه مذکور، برداشتی جدید از این آیه شریفه ارائه می شود که البته ترجمه ای متفاوت را به دنبال دارد و در عین حال تعارضی با قواعد عرب و مجموعه معارف حقه دین اسلام ندارد.
در این ترجمه اولا ضمیر «ه» ضرورتا به اولین مرجع خود رجوع نمی کند. (گفتنی است در قواعد عرب برای ارجاع ضمیر به مرجع دورتر منعی وجود ندارد.) پس مرجع ضمیر مذکور را می توان «رسول» دانست. ثانیا در ترجمه عبارت «لیظهر» می تواند معنای اول آن که البته معنای اصلی کلمه هم هست مستفاد شود ـ چنانکه مرحوم راغب نیز در افاده این معنا منعی قایل نشده اند.) ثالثا «ال» در کلمه «الدین» می تواند «ال» تعریف باشد و دلالت بر «شریعت حقه اسلام» که همان «دین الحق» است داشته باشد».
بنابر این ترجمه آیه شریفه می تواند به این صورت نیز باشد:
«او کسی است که رسولش را با هدایت و شریعت حق فرستاد تا او (رسول) را بر همه دین (کلیت و تمامیت شریعت اسلام) ظاهر کند هرچند مشرکان اکراه داشته باشند».
آنچه از این ترجمه مستفاد می شود تجلی تمام و کمال شریعت الهی اسلام در وجود حضرت ختمی مرتبت است که حضرتش را به مثابه آیینه تمام نمای اسلام نمایانده است. و چه بسا خطاب حضرت حق جل و علی به نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود: «انک لعلی خلق عظیم» به واسطه همین ظهور کلیت دین در وجود مقدس حضرتش باشد (لیظهره علی الدین کله) که اگر اینگونه باشد می توان بر این ادعا صحه گذاشت که انسان به هر میزان التزام ظاهری و باطنی به شریعت حقه الهیه داشته باشد به همان میزان تجلیگاه مکارم اخلاقی خواهد شد.
این برداشت می تواند بیانگر آن باشد که التزام ظاهری و باطنی بشریت به مکتب حق، تحقق حقیقت اسلام در وجود ابناء بشر را در پی خواهد داشت و این حقیقتی است دست یافتنی، چه، همه انسان ها می توانند با مجاهدت در راه هدایت و تمسک به سیره اهل عصمت علیهم السلام، منشای باشند برای تجلی حقیقت اسلام و صد البته رسیدن به این مقام مستلزم پیمودن راهی است بس دشوار.
براین مبنا و با توجه به تفاوت معنایی دو واژه «اتمام» و «اکمال» شاید بتوان سر اینکه رسول مکرم اسلام در روایت معروفه «تتمیم مکارم اخلاق» از عبارت «لاتمم» استفاده فرموده اند را در این جست که ایشان در بازه زمانی عمر پر برکت خود اسلام را به تمامی در آیینه وجود خود به بشریت عرضه فرمود و به دلایلی که در تاریخ روشن است مجال توسعه کمی و کیفی مکارم اخلاق در بستر جامعه و آحاد مردم در هیچ دوره ای از تاریخ آنچنان که باید فراهم نشد.
به زعم نگارنده مرتبه اکمال مکارم اخلاق در شرایطی رقم خواهد خورد که جامعه بشری از اصول و ضوابط مکارم اخلاقی عدول نکند و صادرات فعلی و ظواهر اعمال ابناء بشر تعارضی با مطالبات ذات احدیت و مطلوبات شرع مقدس نداشته باشد و این مهم بنا به وعده های رحمانی در دوره آخر الزمان و تحت زعامت آخرین ذخیره الهی در گستره زمین تحقق خواهد پذیرفت.
اما آنچه در این مقام در صدد توضیح آن هستیم این است که تحقق حکومت اسلامی (مشخصا جمهوری اسلامی ایران) در عصر غیبت ولی الهی، نعمتی است بس بزرگ که می تواند آرمان های متعالی اسلام عزیز را در تحقق جامعه ایده آل شیعی و یا به عبارتی «آرمانشهر اسلامی» و «جامعه مهدوی» به منصه ظهور رساند. و این مهم به انجام نمی رسد جز از طریق نهادینه کردن فرهنگ اسلام؛ و نهادینه کردن فرهنگ اسلام میسر نمی شود جز از طریق نهادینه کردن «تقوا» و «مکارم اخلاق» و تحصیل توفیق در این زمینه حقیقت اسلام را در بستر جامعه عینیت خواهد بخشید.
در اینجا تاکید می کنیم اگر به حکم بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی «حفظ نظام» از اوجب واجبات بر شمرده شده است به دلیل آن است که تنها در سایه حکومت اسلام است که معارف حقه الهی می تواند در تمام ساحات فردی، اجتماعی و بین المللی جامه عمل به خود بپوشد و فرهنگ اسلامی ذیل پرچم اسلام است که می تواند توسعه یابد و نهادینه شود و اگر غیر این باشد پرچم اسلام جز ماهیتی صوری و ظاهری نخواهد داشت و حکومتی که چنین پرچمی نشانه اوست عملا حکومتی عقیم و ناکارآمد خواهد بود (دست کم در حوزه فرهنگی). از همین روست که بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در این باره می فرمایند:
«از ما نمىپذیرند که ما اسلامى هستیم مگر خودمان به اسلام عمل بکنیم؛ نه اینکه فقط بگوییم ما اسلامى هستیم. چنانچه جمهورى اسلامى از ما پذیرفته نیست، مگر اینکه محتوایش هم اسلامى باشد. ما همین بگوییم ما در یک مملکتى هستیم که جمهورى اسلامى است، لکن هر جایش دست بگذاریم اسلامى نباشد، این پذیرفته نیست. این یک لفظ بىمعناست.» (امام خمینی، ۱۳۶۱ ، ج۱۰: ۶۴)
بر این اساس تمام ظرفیت های مادی و معنوی نظام اسلامی باید به نحوی مدیریت شود تا این مهم یعنی نهادینه کردن فرهنگ اسلام در جامعه انجام پذیرد چراکه تنها از این راه است که انسجام اجتماعی و پایداری ملی که مایه دوام و بقای نظام اسلامی است تحقق می یابد، تنش های اجتماعی در مواجهه با خصم مستکبر کاسته می شود، فساد و نفاق و فحشا از جامعه رخت برمی بندد و از همه مهمتر ایجاد سنخیت بنیادی میان امت و امام معصوم علیه السلام حاصل می شود و ـ بر مبنای آنچه در بخش سوم پژوهش حاضر بدان اشاره شد ـ انشاء الله راهی برای ظهور آخرین ذخیره الهی باز می شود.
فصل سوم: کارویژه های حکومت اسلامی در عصر غیبت
گفتار نخست: هدایت محور بودن معرفت سیاسی در اسلام
مسلمانان و بهویژه شیعیان از حکومت چه انتظاری دارند؟ آیا حکومتهای غیردینی این انتظار را برآورده نمیسازند؟ به عبارت دیگر، حکومت دینی چه اقداماتی انجام میدهد که حکومتهای غیردینی به آن اهتمام نمیورزند؟
اساسیترین انتظار از حکومت دینی و مهمترین وظیفهی آن اجرای قوانین خدایی میباشد. قانون که در حکومتهای غیردینی یک امر بشری است، در حکومت دینی امری فرابشری و الهی است و انسانها در محدودهی مباحات میتوانند قانونگذاری و برنامه ریزی کنند. تمامی برنامه ریزیهای حکومت دینی باید به گونهای باشد که به قوانین الهی خدشهای وارد نشود، در حالی که حکومتهای غیردینی چنین دغدغهای ندارند. ملاصدرا میگوید:
«نظام دین و دنیا جز با وجود امامی که مردمان به او اقتدا و از او پیروی کنند، و راه هدایت و پرهیزکاری را از وی بیاموزند، درست نمیآید، و نیاز به او در هر زمان مهمتر و بالاتر است، از نیاز به خوراک و پوشاکشان و آنچه در روند اینها از منافع و ضروریات است»(ملاصدرا،۱۳۶۷: ۴۷۷).
در مکتب هدایت، سیاست به معنای اجرای قانون الهی از سوی انسانها به رهبری انبیا، اوصیا و اولیا برای نیل به سعادت است، از این رو در فرهنگ اسلامی از «سیاست» به «تدبیر» نیز تعبیر شده است. تدبیر عبارت از ساماندهی کارها به سمت هدف مورد نظر میباشد. این هدف همان سعادت قصوا است که در این دنیا قابل دسترسی نیست، بلکه فقط در آخرت حاصل میشود. انسان کامل کسی است که به سعادت قصوا میاندیشد و مسیری را میپیماید که مقصد آن سعادت قصوا است.
در اسلام معرفت سیاسی غایتمحور، حاکممحور، اخلاقمحور، فضیلتمحور و در یک کلام هدایتمحور است، زیرا حاکمی که مردمان را به سعادت قصوا هدایت میکند، باید خود هدایت شده باشد. تنها حاکم صالح، عادل، هدایتشده و فضیلتمحور است که میتواند ترویجدهنده فضایل و ازبین برنده رذایل باشد. در عمل و دانش سیاسی مسلمانان پیوند اخلاق و سیاست پیوندی ناگسستنی است، زیرا پیوند دین و سیاست جداییناپذیر است. حکومت اسلامی به امر معیشت، امنیت و رفاه مردم میپردازد. تا با فراغ بال بتوانند به عبادت خدای متعال بپردازند. فراهم کردن امکانات عبادت ـ ازجمله تأمین سلامتی جسم و روح ـ از وظایف اصلی یکایک مسلمانان و حکومت اسلامی است:
«غرض از وضع شرایع و ایجاب طاعات آن است که غیب، شهادت را خدمت بفرماید و شهوات، عقول را خدمت کنند و جزو به کل و دنیا به آخرت برگردد و محسوس معقول شود و از عکس این امور منزجر گردد تا آن که ظلم و وبال نیاید و موجب وخامت عاقبت و سوء مآل نشود»(ملاصدرا، ۱۳۶۲: ۱۳۶).
-
- وظایف حکومت اسلامی از نظر ملا صدرا
عبادات ابزار تقرب به خدا است. کمک به مردم و هدایت آنان برای وصول به جوار خدا از وظایف اصلی حکومت دینی میباشد. بهطور کلی از نظر صدرالمتألهین وظایف حکومت اسلامی عبارت است از: