گر چه زناشویی سعادتمندانه فقط تااندازهای مربوط به روابط لذتبخش جنسی است ولی این روابط یکی از مهمترین علل خوشبختی و یا عدم خوشبختی زندگی زناشویی است، زیرا اگر این روابط قانعکننده نباشد منجر به احساس محدودیت، ناکامی و عدم احساس ایمنی میگردد (شاملو، ۱۳۷۲، ص ۴۱).
تحقیقاتی که در مورد ازدواج شده است نشان میدهد که مسئله جنسی ازلحاظ اهمیت در ردیف مسائل درجه اول قرار دارد. دریکی از پژوهشها بهوسیله «لاتویس[۲۹]» از اولیاء ۹۰۰ دانشجوی دانشگاه خواسته شد که پرسشنامهای راجع به سازش زناشویی خود و رفتاری خود پر کنند. نتیجه بهدستآمده این بود که ۶ مشکل عبارت بودند از مسائل جنسی، مسائل اقتصادی، تفریح و روابط اجتماعی، رابطه خانواده، زن و مرد، مسائل مذهبی و انتخاب دوستان، مشکل جنسی درجه اول اهمیت را حائز شده است (همان منبع، ۱۳۷۲، ص ۶۵۶).
در روابط زناشویی سه عامل اصلی موجود است که سبب ارضاء و ایجاد لذت اصلی خواهد بود، یکی از این عوامل داشتن اطلاعات کافی در مورد امور جنسی، دیگر آزاد بودن از ترسها و تعصبات و انحرافات مربوط به موضوعات جنسی و سوم توازن میان تمایل جنسی زن و مرد است.
ناسازگاری جنبههای متعددی از اختلال در روابط زناشویی همچون باورهای غلط برداشتهای نادرست، کاهش همکاری، کاهش رابطه جنسی، افزایش واکنشهای هیجانی، کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود، جدا کردن امور مالی از یکدیگر و اختلال در رابطه را به دنبال میآورد که میتواند به شکل مشاجره، فحاشی، دعوا و کتککاری، قهر و ترک از خانه بروز نماید و نهایتاً منجر به طلاق شود.
طلاق، جدایی است که درنتیجه تعارضات و افزایش ناسازگاری زوجین پدید میآید و میتواند موجب ناتوانی، مشکلات پزشکی جدی و مزمن در افراد بزرگسال گردد. طلاق خطر خودکشی مردان را افزایش میدهد. کودکان خانوادههایی که دچار تعارض یا طلاق میباشند در معرض خطر انواع مشکلات رفتاری و عاطفی هستند و علائمی همچون رفتار عنادورزی، پرخاشگری و علائم افسردگی از خود نشان میدهند. (باری و هترینگتوم[۳۰] ۱۹۹۳ و همکاران،۱۹۹۱؛ نظری،۱۳۸۶) تفاوت زیادی بین سلامت زن و مرد مطلقه وجود دارد. زنان نسبت به مردان ناتوانی کمتری را گزارش میدهند. الگوی مشترک تحقیقات در مورد طلاق این است که ازدواج بر سلامت تأثیر مثبت دارد و سطح سلامت را بالا میبرد. کرنان و مولر (۱۹۹۸) نیز اعتقاددارند رابطه پایدار تأثیر خوبی بر سلامت فرد دارد. (کرو ریدلی[۳۱]؛ ترجمه موسوی،۱۳۸۴).
ناسازگاری زناشویی و تعارض با خطر فزاینده انواع اختلالات روانی ازجمله افسردگی خصوصاً در زنان، سوء مصرف مواد مخصوصاً در مردان، ناکارآمدی جنسی در هر دو جنس و مشکلات رفتاری رو به افزایش در فرزندان خصوصاً اختلالات رفتاری پسران ارتباط دارد. علاوه بر اختلالات روانی، تعارض بر سلامت جسمی نیز تأثیر دارد. همچنین تعارضات زناشویی تأثیر مستقیمی بر فرایندهای فیزیولوژیک مانند، کاهش ایمنی بدن، افزایش فشارخون و … بر جای میگذارد. (شیلینگ[۳۲] و شر، ۱۹۷۷؛ به نقل از امید نیا، ۱۳۷۶).
تعارض زناشویی با پدیده خشونت نیز مرتبط است. تعارض در روابط زناشویی بر کل رابطه تأثیر میگذارد. پژوهش نشان میدهد زوجین متعارض کمترین میزان رضایتمندی از ازدواج و بیشترین احتمال طلاق را نشان میدهند (فاورز و السون[۳۳]، ۱۹۹۲؛ به نقل از سعیدیان، ۱۳۸۲).
در کشور ما بر اساس آمارهای موجود میزان طلاق در سالهای مختلف بین ۱۱ تا ۱۶ درصد در حال نوسان است که در کل حاکی از افزایش آن هست (سالنامه آماری جمهوری اسلامی، ۱۳۸۰).
افزایش روزافزون طلاق در دنیای کنونی، نارضایتی زن و شوهر از یکدیگر و ازهمگسیختگی کانونهای گرم بسیاری از خانوادهها و تأثیرات سوء این جداییها بر افراد خانواده نیاز به رسیدگی و رفع این مشکل را مطرح ساخته است. رسیدگی و رفع مشکلات ناسازگاریهای زناشویی و جستجوی علل آن در قالب خدمات روانشناختی برای زوجهایی که مشکلات و موانع بین فردی و ناآگاهی از شیوههای مناسب رفتاری دارندضروریبهنظرمیرسد. ازآنجاکه معلم اولین فرد بزرگسالی است که غیر از والدین، وارد زندگى دانشآموز مىگردد و در طول دوران تحصیل، اهمیت خود را در رشد شخصیت فردى و اجتماعى آنان حفظ مىنماید. معلم مىتواند با رفتار مناسب و صحیح، در دانشآموزان احساس اعتماد و امنیت به وجود آورد. اگر معلم، دانشآموزان را به دیده یک شخصیت قابلاحترام بنگرد و به طریقی عمل کند که دانشآموزان او را انسانى شریف و قابلاعتماد تلقى نمایند حتى مىتواند خانوادهها را نیز تحتالشعاع قرار دهد. احساسات، نگرشها و رفتارهاى معلمان بر دانشآموزان تأثیر مىگذارند. درواقع معلم بهعنوان حلقه اتصال دانشآموز با محیط اطراف و جامعه است. اگر چنین حلقهاى صلاحیت و شایستگى اتصال دادن را داشته باشد، وجود پرتلاش و جستجوگر دانشآموز به خطا کشیده نمىشود و میزان ارتکاب جرم به حداقل مىرسد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بنابراین کمک به زوجها برای تغییر باورهای غیرمنطقی و کنترل اعمال و افکار خود میتواند به رضایت و سازگاری بیشتر و بینش وسیعتر و روشنتری نسبت به حل مشکلات زناشویی در آنان پدید آورد و ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی به بهبود عملکرد ایشان و به زیستی بیشتر و سلامت روانی بالاتر منجر میشود. همچنین خودشناسی انسجامی باعث استفاده بهتر از تجارب در بهبود عملکرد شغلی، کاری و… میگردد.
حال با توجه به اهمیت نقش معلمان در شکلگیری شخصیت و آینده فرزندان بهعنوان قشر آیندهساز جامعه و از طرفی اثر مثبت متغیرهای نامبرده (رضایت زناشویی، نیازهای بنیادین روانشناختی خودشناسی انسجامی) بر زندگی و عملکرد شغلی معلمان، بدین منظور تصمیم گرفته شد تحقیقی درزمینهی آگاهی از رابطه بین ارضاء نیازهای بنیادین روانشناختی و خودشناسی انسجامی با رضایت زناشویی در فرهنگیان سبزوار صورت پذیرد.
اهداف پژوهش
۱-۴-۱- هدف کلی
بررسی رابطه بین ارضاء نیازهای بنیادین روانشناختی و خودشناسی انسجامی با رضایت زناشویی در فرهنگیان سبزوار
۱-۴-۲- اهداف فرعی
بررسی رابطه ارضا نیازهای بنیادین روانشناختی و رضایت زناشویی در فرهنگیان سبزوار.
بررسی رابطه خودشناسی انسجامی و رضایت زناشویی در فرهنگیان سبزوار.
فرضیه های پژوهش
بین ارضا نیاز بنیادین خودمختاری و رضایت زناشویی در فرهنگیان سبزوار رابطه معنیدار وجود دارد.
بین ارضا نیاز بنیادین شایستگی و رضایت زناشویی در فرهنگیان سبزوار رابطه معنیدار وجود دارد.
بین ارضا نیاز بنیادین ارتباط و رضایت زناشویی در فرهنگیان سبزوار رابطه معنیدار وجود دارد.
بین خودشناسی انسجامی و رضایت زناشویی در فرهنگیان سبزوار رابطه معنیدار وجود دارد.
تعریف نظری و عملیاتی واژهها
۱-۶-۱- تعاریف نظری:
رضایت زناشویی: احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربهشده توسط زن یا شوهر، زمانی که همه جنبههای ازدواجشان را در نظر میگیرند، رضایت یک متغیر یک نگرشی است و بنابراین یک خصوصیت فردی زن و شوهر محسوب میشود هاکینز[۳۴]، ۱۹۸۹ به نقل از سلیمانیان، ۱۳۷۳(.
نیازهای بنیادین روانشناختی : نظریه خود-تعیینگری ، نیاز خودمختاری، ارتباط و شایستگی را بهعنوان نیازهای روانی ذاتی مطرح میکند. نیاز به خودمختاری بهصورت احساس اراده و اختیار داشتن در انجام کارها و نوعی تمایل ذاتی برای تجربه رفتاری که خود شخص آن را ترتیب داده است تعریف میشود. نیاز به شایستگی به احساس اثربخشی و مؤثر بودن در مسائل گوناگون اشاره دارد و درنهایت نیاز به ارتباط تمایل به داشتن روابط صمیمانه و متعهدانه با دیگران و دوست داشتن و حمایت کردن دیگران و همچنین دوست داشته شدن و حمایت شدن از سوی دیگران را متذکر میشود (دسی و رایان، ۲۰۰۰؛ رایان؛ ۱۹۹۳؛ بامیستر و لیری[۳۵]؛ ۱۹۹۵).
خودشناسی انسجامی: به تلاشهای فعال افراد برای یکپارچه کردن تجربه خود درگذشته و حال در جهت ایجاد آینده مطلوب اشاره دارد (قربانی و همکاران، ۲۰۰۸).
۱-۶-۲- تعاریف عملیاتی
رضایت زناشویی: نمرهای که افراد در پرسشنامه رضایت زناشویی (ENRICH)، ۴۷ سؤالی فرم تجدیدنظر شده، کسب میکنند.
نیازهای بنیادینِ روانشناختی: نمراتی که افراد در مقیاس نیازهای بنیادین روانشناختی[۳۶] کسب میکنند:
-خودمختاری: نمره ای که فرد از سوالات( ۱-۴-۸-۱۱-۱۴-۱۷-۲۰) از پرسشنامه مقیاس نیازهای بنیادینِ روان شناختی می گیرد.
-شایستگی: نمره ای که فرد از سوالات(۳-۵-۱۰-۱۳-۱۵-۱۹) از پرسشنامه مقیاس نیازهای بنیادینِ روان شناختی می گیرد.
– ارتباط: نمره ای که فرد از سوالات( ۲-۶-۷-۹-۱۲-۱۶-۱۸-۲۱) از پرسشنامه مقیاس نیازهای بنیادینِ روان شناختی می گیرد.
خودشناسی انسجامی: نمرهای که افراد در مقیاس خودشناسی انسجامی (قربانی و همکاران، ۲۰۰۸) کسب میکنند.
فصل دوم:
ادبیات تحقیق
۲-۱- بخش اول: مبانی نظری
مقدمه:
خانواده یکی از ابتداییترین اشکال شناختهشده زندگی اجتماعی انسان هست که از بدو پیدایش انسان در کره زمین تاکنون وجود داشته است. کارکردهای مختلف خانواده و نقش اساسی آن در جامعه یکی از مهمترین دلایل پیدایش و بقای آن از ابتدا تا به امروز هست . اگرچه قدمت خانواده به پیدایش انسان میرسد اما کارکرد اساسی خانواده یعنی ادامه نسل انسان بهوسیله ازدواج تأمین میشود و با توجه به اینکه ازدواج مقدمه تشکیل خانواده است بنابراین نهاد ازدواج مقدم بر خانواده خواهد بود ازدواج نیز مانند خانواده دارای اصول و ضوابط معینی است (مهدوی، ۱۳۷۷).
خانواده کانونی است که باید برای حفظ حرمت و کرامت انسان و تأمین سلامت جسمانی و روانی و رشد معنوی او استحکام یابد قوام خانواده بهمنظور تداوم انسجام جامعه و تأمین محیطی سالم برای زیستن انسانها، ضرورتی انکارناپذیر است (احمدی، ۱۳۸۱) .
در کانون خانواده همسران نسبت به یکدیگر وظایفی بر عهدهدارند که از حقوق آنان سرچشمه میگیرد این وظایف باید به شکل متقابل موردتوجه قرار گیرد تا در سایه ایفای نقش همسران این کانون بنیادین تقویت و تعالی یابد. پیوند زناشویی از شیرینترین پیوندها در روابط انسانهاست و خانواده کانونی است برای امنیت و آرامش، مودت و آسایش مرد و زن، برخورداری از همسر خوب و شایسته در زندگی یکی از نعمتهای بزرگ است که خالق هستی به بندگان خویش عنایت میکند و برای اکتساب چنین نعمتی تعالیم، رهنمودها و دستوراتی است که بدون شک باید بر روابط خانوادگی هر فرد مسلمان حاکم باشد و شک نیست کسانی که در زندگی زناشویی جویای سعادت و خوشبختی هستند و باهمه وجود در پی شاد زیستن در کانون گرم خانواده میباشند هم در گزینش همسر و هم در نحوه تنظیم روابط خانوادگی بایستی به این تعالیم مقدس و ارزشمند تأسی کنند.
زن و مرد بهمنظور تأمین انتظاراتشان ازدواج میکنند. انتظار از ازدواج و زندگی زناشویی بین دوحدغیرواقعبینانه و عقلانی متغیر است.
ازنظر تاریخی، هدف ازدواج در درجه اول شادمانی مردم نبوده است. ازدواج وسیله اقتصادی برای تأمین اقتصاد خانوادهها و راهی برای فراهم آوردن محیطی امن برای پرورش کودکان بود. از همسران انتظار نمیرفت نسبت به آرزوهای یکدیگر حساسیت داشته باشند. بهتدریج این انتظارات و خواستهها بهصورت نیازی همپایه و همسان با نیاز به امنیت درآمدند. بدین ترتیب بذر اختلال در روابط زناشویی در بستر خانوادهها کاشته شد. (الیس [۳۷] و همکاران، ۱۳۷۹).
احساس رضایت از رابطه زناشویی، یک فراینداست که در طول زندگی زوج به وجود میآید و لازمهی آن انطباق سلیقهها، شناخت ویژگیهای شخصیتی، ایجاد قواعد رفتاری و شکلگیری الگوهای مراودهای است (لازول و لازول،۱۹۸۲به نقل از احمدی، مرزآبادی و ملازمانی۱۳۸۴).
برای توصیف رضایت زناشویی از اصطلاحات متعددی مانند سازش، خشنودی، موفقیت و کیفیت خوب زناشویی استفادهشده است. کیفیت، سازگاری و رضایتمندی معمولاً بهجای هم بکار میروند. اسپانیر[۳۸] (۱۹۷۶) کیفیت زناشویی را بهعنوان موفقیت و کنشوری یک ازدواج دانسته است.
کیفیت زندگی بهعنوان ارزیابی ذهنی از رابطه زناشویی روی دامنهای از ابعادی شامل رضایت زناشویی، خشنودی زناشویی و سازگاری زناشویی تعریفشده است (لویس و اسپانیر، ۱۹۷۹)؛ بنابراین کیفیت بالای زناشویی به سازگاری خوب، ارتباط کافی و درجه بالایی از رضایت در رابطه وابسته است. سازگاری زناشویی بهعنوان توافق زن و شوهر در هرلحظه از زمان تعریفشده است. «کمیل و واندروین»[۳۹] (۱۹۷۴)سازگاری زناشویی را بهعنوان چیزی که شامل دو جزء موافقت جنسی و همسازی است تعریف کردند.
رضایت زناشویی وضعیتی است که در آن زن و شوهر در بیشتر مواقع احساس خوشبختی و رضایت از یکدیگر دارند، سازگاری از طریق علاقهی متقابل، مراقبت از یکدیگر، پذیرش، درک یکدیگر و ارضای نیازها ایجاد میشود. زوجین سازگار زن و شوهرهایی هستند که توافق زیادی با یکدیگر دارند از نوع گذراندن اوقات فراغت رضایت دارند و وقت وسایل مالی خودشان را بهخوبی برنامهریزی میکنند (ملازمانی، ۱۳۸۴).
سازگاری زناشویی، بنیادیترین شیوه سلامت روانی افراد در نظام خانواده است و یکی از برجستهترین موضوع نگرش جامعه انسانی است که بر کارکرد شایسته خانواده اثر میگذارد سازگاری زناشویی پیوندی دوستانه همراه با تفاهم و درک یکدیگر و تعادلی منطقی میان نیازهای مادی و معنوی همسران است (ابوالقاسمی، ۱۳۸۵).
لنتال[۴۰] (۱۹۷۷) رضایت زناشویی را بهعنوان پیامد مقایسه انتظارات زناشویی و نتایج زناشویی توصیف کرد. بسیاری از تحقیقات مقطعی در مورد رابطه بین چرخه زندگی زناشویی و کیفیت زناشویی، ادعا کردهاند که کیفیت زناشویی در طول چرخه زندگی از یک الگوی U شکل پیروی میکند که بالاترین کیفیت زناشویی در طول چرخه زندگی در مراحل اولیه ازدواج، قبل از تولد اولین فرزند و در مراحل بعدی کیفیت بالا بعدازاینکه فرزندان خانه را ترک میکنند بهدستآمده است هشدار دادند که بررسیهای مقطعی ممکن است به خاطر تمایل به محاسبه جداگانه تأثیرات گروهی، تأثیرات مربوط به سن، جامعه پسندی اجتماعی و همچنین به خاطر تمایل آن به اینکه شادی را در ازدواجها در طول زمان پایدار نشان دهند، گمراهکننده و ناقص باشند.
بهطورکلی افراد متأهل از افراد مجرد شادتر هستند. (چان و لی[۴۱]، ۲۰۰۱؛ به نقل از ویلسون و اوسولد[۴۲]، ۲۰۰۵؛ گرین و راجرز[۴۳]، ۲۰۰۱) و سلامت جسمی و روانیها آنها بیشتر و طول عمر آنها زیادتر است (ویلسون و اوسوالد، ۲۰۰۵). زنان متال بدون بچه و مردان متال بدون بچههای بزرگ نسبت به دیگران بخصوص افراد مجرد شادتر بودند (کمپل[۴۴]، ۱۹۸۱).