عفو و بخشش به همان اندازه که انسان بزرگوار را اصلاح مىکند، انسان پست را تباه مىسازد. »
آخرین نکته در باب عفو این است، که انسان از عفو و گذشتی که کرده پشیمان نشود .امیرالمؤمنین ۷می فرماید:
« وَ لَا تَنْدَمَنَّ عَلَى عَفْوٍ[۲۴۹]
از گذشتى که از مردم کردهاى پشیمان مشو»
۳ـ۳ـ۲ـ۲ـ نمونههایى از عفو و گذشت
آن حضرت از کسانى که نسبت به او و خانواده او ظلم نموده بودند، گذشت کرد، خصوصا وقتی که در موضع ضعف قرار می گرفتند، امام ۷رعایت جایگاه آن ها را می نمود و داوری نهایی را به خدا می سپرد.
۱ـ عفو قضیه فدک
در قضیه فدک بعد از به خلافت رسیدند، فرمودند:
«کَانَتْ فِی أَیْدِینَا فَدَکٌ مِنْ کُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَیْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِینَ وَ نِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ [۲۵۰]
از آنچه آسمان بر آن سایه انداخته، فقط فدک در دست ما بود، که گروهى از اینکه در دست ما باشد بر آن بخل ورزیدند، و ما هم به سخاوت از آن دست برداشتیم، و خداوند نیکوترین حاکم است. »
۲ـ عفو عایشه
امیرالمؤمنین ۷در خطبه ای خطاب به اهل بصره درباره عایشه فرمود:
«وَ أَمَّا فُلَانَهُ فَأَدْرَکَهَا رَأْیُ النِّسَاءِ وَ ضِغْنٌ غَلَا فِی صَدْرِهَا کَمِرْجَلِ الْقَیْنِ [۲۵۱]
فلان زن (عایشه) را رأى ضعیف زنان دامنگیر شد و کینه در سینهاش چون دیگ آهنگران که بجوش آید جوشید.»
عایشه در جنگ جمل مردم را فریب داد، هزاران خون بی گناهان ریخته شد، و فتنهها پدید آمد، و شعارهای دروغین فراوان را مطرح کرد، و مردم را برضدّ حضرت امیرالمؤمنین ۷شوراند.
امّا زمانی که امام علی ۷پیروز شد، او را عفو کرد و کریمانه از اشتباهات او چشم پوشید و فرمود:
« وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَى وَ الْحِسَابُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى [۲۵۲]
با این حال حرمت اولیه او باقى است، و حسابش با خداوند است. »
سپس چهل زن از قبیله عبدالقیس را فرمان داد تا با بستن عمامه بر سر و دست گرفتن شمشیر او را به مدینه برگردانند . عایشه در طول راه از امیرالمومنین بدگوئی می کرد و گفت علی مرا در اختیار لشکریان قرار داده ،چون به مدینه رسم از علی شکایت خواهم کرد.
پس از آنکه عایشه را به منزلش در مدینه رساندند، نقابها و کلاهخودها را از روی و سر باز کردند، وقتی عایشه فهمید همه آن محافظان زن بودند، بسیار شرمنده شد و از بزرگواری علی ۷در شگفت ماند، گرچه کینههای درونی او درمان نیافت.[۲۵۳]
ابن ابی الحدید می گوید :
علی ۷بعد از پایان جمل به عایشه احترام کرد و مقام و موقعیت او را حفظ نمود ولی اگر عمر به جای علی ۷بود ، عایشه را می کشت و پاره پاره می کرد. ولی آن حضرت بزرگوار و با گذشت بود .[۲۵۴]
از این الگوی رفتاری درس میگیریم که: با دشمن شکست خورده باید کریمانه رفتار کرد و متناسب با شئون و آداب دشمن با اوبرخورد کرد . دلها را باید با محبّت آرام کرد نه با کینه توزی و هدف اساسی، هدایت دشمن است، نه خون ریزی.
۳ـ عفو ناکثین
دامنه عفو امیرالمؤمنین على ۷تا آنجا رسید که وقتی سپاه جمل شکست خورد، حضرت امیرالمؤمنین۷ عفو عمومی اعلام کرد . در صورتی که در تمام جنگها، سرداران فاتح، جان و مال و ناموس شکست خوردگان را بر خود حلال میدانستند و هر چه میخواستند با مردم شکست خورده انجام میدادند، امّا امام علی۷ مردم بصره را عفو کرد، و زشتیها و خشونتهای آنان را نادیده انگاشت.
کلبی می گوید: به ابوصالح گفتم: چرا علی علیهالسلام وقتی بر اهل جمل پیروز شد، شمشیردر میان آنها نگذاشت؟ گفت: او از آنها گذشت و بر آنها منت نهاد همچنان که پیامبر هنگام فتح مکه، با اهل مکه انجام داد، او میخواست آنها را از دم تیغ بگذراند، ولی بر آنها منت نهاد، چون دوست میداشت خداوند آنها را هدایت کند.[۲۵۵]
این تدبیر و عفو و گذشت حضرت، مورد اعتراض بسیاری از سربازان حضرت قرار گرفت، آنها به حضرت میگفتند: سربازان اسیر دشمن را نیز میان ما به عنوان برده تقسیم کن، حضرت فرمود: خیر، آن ها گفتند: چرا کشتن آنها در جنگ حلال بود اما اسیران آنها بر ما حلال نیست؟ حضرت فرمود: چگونه برای شما حلال باشد خانواده ضعیف آن ها در دارالهجره و مملکت اسلام، هر چه آنها به لشکرگاه آوردهاند بر شما حلال است ولی آنچه در خانههایشان است و درها را بر آن بستهاند، برای اهل آن است و شما را در آن حقی نیست، اما سپاهیان به این پاسخ قانع نشدند و همچنان پافشاری میکردند وقتی بر حضرت زیاد اصرار کردند حضرت فرمود: قرعه بیندازید تا ببینم عایشه نصیب چه کسی میشود تا به او بدهم؟ مردم با شنیدن این سخن استغفار کردند و منصرف شدند. [۲۵۶]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
سپس امام ۷ عبداللَّه بن عبّاس را فرماندار بصره قرار داد . وقتی به آن حضرت گزارش دادند که ابن عبّاس با مردم شکست خورده بصره به خوبی رفتار نمیکند.
در نامه ای این گونه به ابن عبّاس نوشت:
«وَ قَدْ بَلَغَنِی تَنَمُّرُکَ لِبَنِی تَمِیمٍ وَ غِلْظَتُک عَلَیْهِم ………….أَبَا الْعَبَّاسِ رَحِمَکَ اللَّهُ فِیمَا جَرَى عَلَى لِسَانِکَ وَ یَدِکَ مِنْ خَیْرٍ وَ شَرٍّ فَإِنَّا شَرِیکَانِ فِی ذَلِکَ وَ کُنْ عِنْدَ صَالِحِ ظَنِّی بِکَ وَ لَا یَفِیلَنَّ رَأْیِی فِیکَ وَ السَّلَامُ[۲۵۷]
به من خبر رسیده که با بنى تمیم درشتى کردهاى و از در خشونت در آمدهاى …………..ابو العباس خدایت رحمت کند، در آنچه بر زبان و دستت از خیر و شرّ جارى شود مدارا کن، که هر دو در این زمینه شریکیم، و در حسن ظنّم به وجود خودت پایدار باش و کارى مکن که نظرم از تو برگردد. و السلام »
۴ـ عفو در جنگ صفین
در جنگ صفین معاویه آب را بر روی لشکر امیرالمؤمنین بست در حالیکه وقتی فرات به دست لشکر آن حضرت افتاد ، آن ها را از آب منع نکرد[۲۵۸]
منش آن حضرت این بود که پس از پیروزی نیازی به کینهتوزی نیست و عفو وگذشت را شکرانه قدرت می دانست :
«إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّکَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُکْراً لِلْقُدْرَهِ عَلَیْهِ [۲۵۹]
وقتى بر دشمن غلبه کردى، گذشت از او را شکرانه پیروزى بر وى قرار ده»
در یک بیان کلّی، می توان گفت: امیرالمؤمنین ۷در مسائل مربوط به حقوق شخصی خود، در جائی که عفو و گذشت به معنای ظلم پذیری و موجب تقویت فساد و خلاف تلقی نمی گردید، بسیار متساهل بود و هرگز به خاطر منافع شخصی با کسی دشمنی نکرد، اما در جایی که حقوق مردم و یا حدود الهی و اصول اسلامی مورد تعرّض قرار می گرفت، بسیار سختگیربود. او مظهر رحمت وغضب خدابود، در مواردی، مهربان و اهل گذشت و در مواردی، بسیار خشن و نابردبار، از سویی، اشک یتیمی دل او را می لرزاند و از سوی دیگر، وقتی درمقابل دشمنان خدا و اسلام قرار می گرفت، تا جان آن ها را نمی گرفت آرام نمی نشست.
۳ـ۳ـ۳ـ موعظه و نصیحت
وعظ : و هو تذکیرک إیاه الخیر و نحوه مما یرق له قلبه.
«موعظه» از وعظ به معنای یادآوری قلب است نسبت به خوبیها در آنچه موجب رقت قلب میشود.[۲۶۰] همچنین گفتهاند یادآوری انسان است در آنچه قلب او را نسبت به ثواب و عقاب رقت میبخشد[۲۶۱] و بالطبع انسان را متأثر میسازد و از بدی بازمیدارد و به خوبی متمایل می کند.
بنابراین موعظه به قلب رقت می دهد و عواطف را تحریک میکند و انسان را به سوی نیکی ها سوق می دهد. سختی و مقاومت دل را در برابر حق و عمل به آن زایل میکند و نرمی و تسلیم در برابر حق و عمل به حق را فراهم مینماید.امیرالمؤمنین ۷می فرماید:
«ألوعظ النّافع ما ردع [۲۶۲]
موعظهی سودمند آن است که بازدارد.»
موعظه یکی از روش های تعلیم و تربیت است، هیچ کس نمی تواند خود را از موعظه و پند بی نیاز بداند و بگوید: مطالبی را که شما می گویید من می دانم و احتیاج ندارم. زیرا موعظه برای دانستن نیست بلکه برای تذکر و یادآوری است . حتی امام علی۷به بعضی از افراد خود می فرمود برخیز و موعظه کن؛ وقتی عرض می کردند چگونه ما چنین جسارتی را در محضر شما مرتکب بشویم؟ فرمود:
در شنیدن اثری هست که در دانستن نیست؛ بنابراین موعظه برای دانستن نیست برای ارشاد است ؛ انسان به گونه ای آفریده شده است که ارشاد را بهتر از امر و نهی می پذیرد .
هم چنین ایشان موارد زیر را از فواید موعظه برمی شمارد:
«ألمواعظ حیات القلوب [۲۶۳]
موعظه، مایه حیات دل ها است.»
«بِالْمَوَاعِظِ تَنْجَلَّیَ الْغَفْلَه[۲۶۴]
به سبب موعظه، غفلت زدوده می شود.»
« ثمره الوعظ الإنتباه[۲۶۵]
نتیجه موعظه بیداری است.»
«ألمواعظ صقال النّفوس و جلاء القلوب [۲۶۶]
موعظه، صیقل نفس ها و روشنی بخش دل ها است.»
آن حضرت نقش موثر موعظه را در این جمله خاطر نشان فرمودهاند. موعظه، پند و اندوز دل را صفا می دهد و حیات بخش قلب است. به همین دلیل زمینه پذیرش کمالات را فراهم می سازد سر و کار موعظه و مرکز تاثیر و فعل و انفعال آن، قلوب انسانها است مردمی که اهل پند پذیری و موعظه نیستند، حیات دل ندارند و قلب آنان زنده نیست و نور و فروغی ندارد. به همین دلیل است که حضرت علی ۷در نامه تربیتی به فرزندش امام حسن ۷می فرماید:
«أحی قلبک بالموعظه[۲۶۷]
دلت را به موعظه زنده دار.»
عمده ترین شیوه تبلیغی امیرالمؤمنین ۷در تربیت مردم ، شیوه موعظهای است ، می فرماید: