اینها همه نشان دهنده این است که مقدمه رسیدن به توحید، خودشناسی است؛ همان گونه که امیر المؤمنین علی (ع) میفرماید:
مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه
توحید اصل ومحور تمامی اعتقادات و دین
زندگی همه انسانها بر پایه توحید بنا شده است؛ حتی اگر خود انسان آن را انکار کند، خلقت خداوند تغییر ناپذیر است.
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون
پس حق گرایانه و بدون انحراف با همه وجودت به سوی این دین روی آور، سرشت خدا که مردم را بر آن سرشته است ، هیچگونه تغییری نمیپذیرد؛ این است دین استوار؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند.
انسان باید بداند که چگونه سخن میگوید، و یا درس میخواند؛ چرا میخندد، میگرید، غضبناک میشود یا آرام میگیرد؛ میتواند فلسفه شادیها و غمها، خندهها و گریهها، راه رفتن، دویدن، سخن گفتن و نفس کشیدن خود را با عقلانیت دینی منطبق کند و همه این امور را عاشقانه در مسیر شایستهترین معبود قرار دهد. اعتقاد به وجود خداوند، اصل مشترک میان همه شرایع آسمانی میباشد و اصولاً فصلِ ممیّزِ انسان الهی (پیرو هر شریعتی که میخواهد باشد) از فرد مادی در همین امر نهفته است.
اگر انسان به تمام زندگیش به چشم یک جاده نگاه کند و بدون غرض ورزی، خودش قضاوت کند؛ خواهد دید که جز خداوند در این مسیر کسی نیست که او را آفریده باشد و در این مسیر یاری نماید؛ اگر وسایلی هم در جلوی راه او قرار میگیرند؛ که گاهی امر بر او مشتبه میشود که آیا این خدای من است یا اینکه تنها این وسیله توانسته من را به سر منزل مقصودم برساند؛ با کمی تأمّل خواهد فهمید که اینها تنها ابزار و وسایل کمک به او بوده است و کسی جز خداوند متعال قادر به یاری انسان نمیباشد.
در مسیر اعتقادات و دین داری انسان ابتدا باید نفس خود را بشناسد، سپس به ذات خداوند پی خواهد برد.
زیرا سرآغاز دینداری شناخت خداوند متعال است. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در خطبه اوّل نهج البلاغه میفرمایند:
اول الدّین معرفته و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق توحیده و کمال توحیده الاخلاص له
سر آغاز دین شناختن خداست و درست شناختن او باور داشتن اوست و درست باور داشتن او یگانه دانستن اوست و درست یگانه دانستن او خالص ساختن خود است.
وابستگی نظام تربیتی صحیح به مسئله توحید
اساس همه اصلاحات، توحید است؛ زیرا اخلاق فاضله در ثبات و دوام خود نیاز به ضامنی دارد که آن را حفظ و حراست کند و این ضامن چیزی جز توحید نیست؛ و توحید هم عبارت است از این که جهان را خدایی یکتاست که دارای اسماء حسنی است و اوست که موجودات را آفریده تا به سوی کمال وجودی خود سیر کنند و به سعادت دست یابند، و او دوستدار خیر و صلاح است و از شرّ و فساد بیزار است و به زودی همگان برای محاسبه و محاکمه گرد آیند و نیکوکار و بدکار به جزای کردار خود خواهند رسید.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
آری، تنها دژ محکمی که میتواند انسان را از هر گونه خطا و لغزش نگه دارد دژ توحید است.
خدای متعال هر یک از آفریدههای خود و از آن جمله انسان را به سوی سعادت و هدف آفرینش راهنمایی میفرماید و راه واقعی برای انسان در مسیر زندگی همان است که آفرینش ویژه وی را به سوی آن دعوت میکند و مقرراتی را در زندگی فردی و اجتماعی خود باید به کار بندد که طبیعت انسان او را به سوی آن هدایت میکند، نه انسانهایی که به هوا و هوس آلوده و در برابر عواطف و احساسات اسیر دست بستهاند.
در هر انسانی باید عقل حکومت کند نه خواست نفس و نه غلبه عاطفه و احساس؛ اگر چه مخالف عقل سلیم باشد و در جامعه نیز حق و صلاح واقعی جماعت حکومت نماید نه هوا و هوس یک فرد توانای مستبد و نه خواسته اکثریت افراد؛ اگر چه مغایر حق و خلاف مصلحت واقعی جماعت باشد.
راه واقعی تربیت چنین راهی است، راهی که مبتنی بر آفرینش انسان از جانب ربّ العالمین ارائه شده است. به بیان امام خمینی (ره):
«تنها راه تربیت و تعلیم راهی است که از ناحیه حق تعالی ارائه میشود؛ وآن تهذیبی است که با تربیت الهی به وسیله انبیاء ، مردم آن تربیت میشوند و آن علمی است که به وسیله انبیا بر بشر عرضه میگردد و آن علمی است که انسان را به کمال مطلوب خودش می رساند.»
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
اللهُ وَلیُّ الّذینَ امَنُوا یُخرِجُهم مِنَ الظُّلماتِ الی النُّور وَ الَّذینَ کَفَروا أولیاؤهُمُ الطّاغوتُ یُخرِجونَهُمُ مِنَ النّورِ الی الظُّلُماتِ
دو گروهند مردم، یک گروه مؤمن هستند که تحت تربیت انبیا واقع شدهاند، به واسطه تربیت انبیا از همه ظلمتها و از همه گرفتاری ها و از همه تاریکی ها خارج شدند آنها، به واسطه تعلیمات انبیا وارد شدند در نور، در کمال مطلق…
مؤمنین آنها هستند که به واسطه تربیت حق تعالی و به واسطه تربیت انبیایی که خود متربّا هستند به تربیت الهی، از همه ظلمتها، از همه نقیصهها، از هر چیزی که انسان را از راه باز میدارد، اینها را خارج میکنند از همه ظلمتها ظلمتها به نور…
مؤمن حقیقی آن طور تبعیّت از انبیاء کرده است و آن طور درتحت تربیت انبیاء واقع شده است که از همه ظلمتها و از همه نقصها بیرون آمده است و به نور رسیده است و مربّی او و ولیّ او هم خدای تبارک و تعالی است، یعنی اینها تربیت شدههای مهد ربوبی هستند و آمدهاند که ما انسانها را نیز تحت تربیت توحیدی قرار دهند. اگر ما تحت تربیت آنها واقع شویم، از آن علومی که برای بشر آوردهاند بهرهمند میگردیم و در صراط مستقیم قرار میگیریم و هدایت به نور میشویم در نتیجه به خدای تبارک و تعالی هدایت خواهیم شد که او نور مطلق است.
بنابراین دو راه تربیت در برابر انسان وجود دارد، یک راه، راه خروج از ظلمات به سوی نور که راه الله است و یک راه، راه خروج از نور به سوی ظلمات که راه طاغوت است. راه وحی، راه همه انبیای الهی، راه خروج از ظلمات به سوی نور است؛ و این راه، راه استواری است که فطرت همه انسانها بر آن راه قرار گرفته است.
همبستگی روش تربیتی انبیا با اصل توحید
امام خمینی درباره سیر تربیت انسان میفرماید:
«انسان موجودی است که خدای تبارک و تعالی او را خلق کرده است برای این که همه جهاتی که در عالم هست، در انسان هم هست، منتها به طور بالقوه؛ و این استعدادها باید فعلیت پیدا کند. انسان مراتب سیرش از طبیعت است تا ما فوق طبیعت، تا برسد به انجایی که مقام الوهیت است. سیر از طبیعت تا رسیدن به مقامی که غیر از خدا هیچ نبیند. این موجود قابل این است که از این طبیعت سیر کند و تمام معنویت ها را در خودش با تربیت صحیح ایجاد بکند و برسد به مقامی که حتی فوق مقام ملائکه الله باشد…»
پیام آوران الهی آمدهاند تا زمینه چنین تحول مقدّسی را فراهم کنند، انسان را از مرتبه اسفل به اعلا بکشانند و از ظلمات حیوانیّت به نور انسانیت برسانند. تربیت در سنّت پیام آوران الهی خروج از ظلمات به سوی نور است و کتاب انبیاء، کتاب تربیت است . خدای متعال درباره قرآن کریم به پیامبر گرامی اش میفرماید:
کتابٌ أنزلناهُ إلیکَ لِتُخرجَ النّاسَ مِنَ الظّلماتِ إلی النّورِ بِإذنِ رَبّهم إلی صِراطِ العزیزِ الحمیدِ
این کتابی است که آن را به سوی تو فرو فرستادیم تا مردم را به خواست و فرمان پروردگارشان از تاریکیها به روشنایی بیرون آری، به راه آن توانای بی همتا و ستوده.
اگر این تحوّل نورانی بر اساس تربیتی ربّانی در انسان محقّق نشود، انسان در مرتبه ی حیوانیّت خود باقی میماند و استعدادهای خود را در این جهت به کار میگیرد. همه تلاش پیام آوران الهی بر این بوده است که انسان تربیت کنند. امام خمینی (ره) در این باره میفرمایند:
«تمام انبیا موضوع بحثشان، موضوع تربیتشان، موضوع عملشان انسان است؛ آمدهاند انسان را تربیت کنند، آمدهاند این موجود طبیعی را از مرتبه طبیعت به مرتبه عالی ما فوق الطبیعه، مافوق الجبروت برسانند.
تمام بحث انبیا در انسان است. از اوّل هریک از انبیا که مبعوث شدند، برای انسان و برای تربیت انسان مبعوث شدند… انبیا آمدهاند که ما را هشیار کنند. انبیا برای انسان آمدند و برای انسان سازی آمدند. کتب انبیا انسانسازی است. قرآن کریم کتاب انسان است.موضوع علم انبیا انسان است. هر چه هست حرف انسان است. انسان منشأ مهمه خیرات است و اگر انسان نشود، منشأ همه ظلمات است. این موجود بر سر دو راهی واقع است؛ یک راه، راه انسان و یک راه ، راه منحرف از انسانیت است تا از چه حیوانی سر بیرون آورد.»
پیام آوران الهی آمدهاند تا راه تربیت را بر آدمیان بگشایندو مردمان را به ربّانی شدن بخوانند.
ما کانَ لِبَشَرٍ أَن یؤتِیَهُ اللهُ الکتابَ و الحُکمَ والنّبُوّهَ ثُمَّ یقولَ لِلنّاسِ کُنُوا عِباداً لِی مِن دُونِ اللهِ وَلکِن کُنُوا رَبّانییّنَ بِما کُنتُم تُعَلِّمونَ الکتابَ وَبِما کُنتُم تَدرُسُونَ
هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکم و پیامبری دهد، آنگاه وی مردمان را گوید: به جای خدا بندگان من باشید. بلکه [باید بگوید:] به سبب آنکه کتاب [آسمانی] تعلیم میدادید و ازآن رو که درس میخواندید، ربّانی باشید.
دلالت آیه در این که همه تلاش های تربیتی باید به سوی ربّانی شدن باشد کاملاً روشن است؛ مؤدّب شدن به ادبی الهی که اتّصاف به صفات خدا و پیروی از آداب پیامبر گرامی اش و اهل بیت آن حضرت است.
فالأَدَبُ معَ اللهِ بِالإقتداءِ بِآدابهِ وَ آدابِ نَبیّهِ وَأَهلِ بیتِهِ علیهمُ السَّلامُ
پس ادب نسبت به خداوند پیروی از آداب الهی و آداب پیامبرش واهل بیتش است که درودخدا بر آنان باد.
دعوت انبیا به بندگی خدا، دعوت به الهی شدن و ربانی شدن است، زیرا بندگی خدا راه اتصاف به صفات و کمالات الهی است. آدمی به میزانی که در مدارج و مراتب بندگی بالا میرود، به میزان بالاتری از ربوبیت دست مییابد؛ و تربیت برای همین است. دعوت پیام آوران الهی به «عبودیت»، «تقوای الهی» و «اطاعت از رسول» دعوت به اساسیترین اصلاحات است.
وَلَقَد بَعَثنا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسوُلاً أَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطاغوُتَ
هر آینه در هر امّتی پیامبری برانگیختیم که خدای را بپرستید و از طاغوت هر معبودی جز خدا دوری جویید.
پیامبران گرامی که برای هدایت و راهنمایی مردم با برنامه خاص از جانب خداوند بر انگیخته شدهاند، همگی هدف واحدی را تعقیب نموده و در حقیقت در دعوت آنها کوچک ترین اختلافی نبوده است؛ مثلاً رکن مهم در برنامه تمام پیامبران، مسأله توحید و یگانگی خدا و مبارزه با شرک بود و به یک لحاظ تبلیغ یگانگی و وحدت ذات اقدس خداوند، تنها هدف بوده است و این حقیقت را آیه زیر بیان نموده است.
تلاش تربیتی همه انبیا بر این بوده است که با گشودن راه بندگی خدا و نفی هر معبودی جز او انسانها را به غایت تربیت سوق دهند، چنان که خدای متعال به پیامبر گرامیاش فرموده است: