صمیمیت زناشویی
۲۱/۰
۰۴/۰
۳۱/۰
۲۲/۵
۰۰۱/۰
بخشودگی
۵۱/۰
۱۰/۰
۲۹/۰
۹۳/۴
۰۰۱/۰
براساس اطلاعات جدول فوق ملاحظه میشود که تأثیر متغیر صمیمیت زناشویی در پیش بینی تعهد زناشویی ۳۱/۰ میباشد که از لحاظ آماری معنادار است ( ۰۰۱/۰ > P و ۲۲/۵ = T). مقدار β برای صمیمیت زناشویی نشان میدهد که در صورت ثابت بودن سایر شرایط افزایش یک واحد در این متغیر، به اندازه ۳۱/۰ واحد افزایش در متغیر تعهد زناشویی را به دنبال دارد. همچنین مقدار تأثیر متغیر بخشودگی در پیشبینی تعهد زناشویی ۲۹/۰= β می باشد که در سطح ۰۱/۰ معنادار است. مقدار β برای بخشودگی نشان میدهد که در صورت ثابت بودن سایر شرایط افزایش یک واحد در این متغیر، به اندازه ۲۹/۰ واحد افزایش در متغیر تعهد زناشویی را به دنبال خواهد داشت.
معادله استاندارد رگرسیونی هم به صورت زیر می باشد:
Y¢(تعهد زناشویی) = (بخشودگی) ۲۹۱/۰ + (صمیمیت زناشویی) ۳۱/۰
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
پژوهش حاضر، پژوهشی از نوع همبستگی بود و در آن به بررسی رابطه صمیمیت زناشویی و بخشودگی با تعهد زناشویی پرداخته شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان متأهل شاغل در آموزش و پرورش شهر شاهرود بود و نمونه به صورت خوشه ای از میان جامعه مورد نظر انتخاب گردید. متغیرهای پیشبین در این پژوهش صمیمیت زناشویی و بخشودگی و متغیر ملاک تعهد زناشویی بود.
۵-۱ بحث و نتیجه گیری
با توجه به نتایج فصل ۴ مقدار همبستگی بین صمیمیت زناشویی و تعهد زناشویی ۴۶/۰ میباشد و صمیمیت زناشویی ۳۱/۰ از تغییرات تعهد زناشویی را پیشبینی میکند. همچنین مقدار همبستگی بین بخشودگی با تعهد زناشویی ۴۶/۰ میباشد و این متغیر ۲۹/۰ از تغییرات تعهد زناشویی را پیشبینی میکند. همچنین متغیرهای صمیمیت زناشویی و بخشودگی وارد معادله رگرسیون شدهاند و مقدار همبستگی آنها با متغیر تعهد زناشویی ۵۲۸/۰ می باشد و این دو متغیر باهم ۲۷ درصد از تغییرات تعهد زناشویی را تبیین میکنند که این مقدار به لحاظ آماری معنادار میباشد و بنابراین صمیمیت زناشویی و بخشودگی باهم میتوانند تعهد زناشویی را پیش بینی نماید.
فرضیه اصلی پژوهش: بین صمیمیت زناشویی و بخشودگی با تعهد زناشویی رابطه معناداری وجود دارد.
این یافته با نتایج پژوهشهای هلر و وود[۱۲۹] (۱۹۹۸)، کرافورد و آنگر[۱۳۰] (۲۰۰۴؛ به نقل از مشاک، ۱۳۸۷)، بلوم[۱۳۱] (۲۰۰۶؛ به نقل از شهرستانی و همکاران، ۱۳۹۱)، اسونسون و تراهاگ[۱۳۲] (۱۹۸۵) (به نقل از شهبا و همکاران، ۱۳۹۲)، ماسودا (۲۰۰۳)، یلا[۱۳۳] (۲۰۰۰)، اسپرچر و رگان[۱۳۴] (۱۹۹۸)، اسپرچر (۲۰۰۲)، وایت و جوینر[۱۳۵] (۲۰۰۱)، کاپینوس و جانسون[۱۳۶]، تیلگمن[۱۳۷] (۲۰۰۸) و مسترز[۱۳۸] (۲۰۰۳) (به نقل از کریمیان و همکاران، ۱۳۹۰)، سپاه منصور و مظاهری (۱۳۸۵؛ به نقل از شاه سیاه و همکاران، ۱۳۸۷)، رجبی و بنگانی (۱۳۸۷)، حسینی (۱۳۹۰)، فینک[۱۳۹] و همکاران (۲۰۰۲؛ به نقل از نجارپوریان و همکاران، ۱۳۸۷)، فینچام و بیچ[۱۴۰] (۲۰۰۲)، غفوری و همکاران (۱۳۹۲)، امانی، شیری و رجبی (۱۳۹۳)، باکوس (۲۰۰۹؛ به نقل از عسگری و همکاران، ۱۳۹۱)، ماگیار (۲۰۰۱؛ به نقل از احتشام زاده و طبیبی، ۱۳۹۰)، همخوان میباشد.
هلر و وود (۱۹۹۸) در پژوهش خود بیان داشتهاند که صمیمیت در ازدواج با تقویت تعهد زوجین نسبت به یکدیگر، ثبات رابطه را محکم میکند و از این طریق به افزایش سطح رضایتمندی از زندگی مشترک کمک میکند. مطالعات کرافورد و آنگر (۲۰۰۴؛ به نقل از مشاک، ۱۳۸۷) و همچنین بلوم (۲۰۰۶) نشان میدهد که برخورداری از صمیمیت در میان زوجهای متأهل، از عوامل مهم ایجاد ازدواجهای پایدار است و اجتناب از برقراری روابط صمیمانه، از عواملی است که منجر به شکست در زندگی خانوادگی میشود (شهرستانی و همکاران، ۱۳۹۱). اسونسون و تراهاگ (۱۹۸۵؛ به نقل از شهبا و همکاران، ۱۳۹۲) نیز گزارش داده اند که در ازدواجهایی با تعهد شخصی بالا، صمیمیت بیشتری وجود داشته، عشق بیشتری ابراز شده و درگیریهای زناشویی کمتری مشاهده میشود. ماسودا (۲۰۰۳) نیز بیان میدارد که صمیمیت زوجین منجر به تعهد بیشتر به یکدیگر و و رضایتمندی از روابط جنسی آنها میشود. یلا (۲۰۰۰)، اسپرچر و رگان (۱۹۹۸)، اسپرچر (۲۰۰۲)، وایت و جوینر (۲۰۰۱)، بیان داشته اند که رضایت جنسی و شاخصهای مرتبط با آن نظیر صمیمیت جنسی با سایر شاخصهای کیفیت رابطه نظیر عشق و تعهد یا احتمال تداوم رابطه نیز ارتباط مثبت داشته است. کاپینوس و جانسون، تیلگمن و همکاران (۲۰۰۸) و مسترز (۲۰۰۳) در پژوهشهای خود بیان داشتهاند که سطوح بالای تعهد با ابراز عشق بیشتر و صمیمت بیشتر، سازگاری و ثبات زناشویی بالاتر و رضایت زناشویی رابطه دارد و عدم تعهد با کاهش رضایت جنسی، بالا رفتن امکان جدایی و بی اعتمادی در رابطه، در ارتباط است (کریمیان و همکاران، ۱۳۹۰). سپاه منصور و مظاهری (۱۳۸۵) نیز در پژوهش خود بیان داشتند که صمیمیت و تعهد در کنار هم میتواند به رضایت زناشویی بینجامد (شاه سیاه و همکاران، ۱۳۸۷). رجبی و بنگانی (۱۳۸۷) در یافته های پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که بین تعهد زناشویی و صمیمیت زناشویی رابط مثبت معناداری وجود دارد. شاه سیاه و همکاران هم بیان میدارند که بین رضایت جنسی و تعهد زناشویی زوجین رابطه معناداری وجود دارد. حسینی (۱۳۹۰) نیز در پژوهش خود به این نتیجه رسید که بین تعهد زناشویی و صمیمیت زناشویی رابطه معناداری وجود دارد. فینک و همکاران (۲۰۰۲) در پژوهش خود نشان دادند که ارتباط بین تعهد و بخشش پایدار است و به نظر میرسد که این ارتباط با تفسیر شناختی همراه است که واکنش احساسی در آن زیاد پایدار نیست (نجارپوریان و همکاران، ۱۳۸۷). فینچام و بیچ (۲۰۰۲) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که بخشودگی در زوجین، کیفیت مراقبت از یکدیگر، ارتباط و پایداری رابطه، پرخاشگری و رضایت زناشویی را پیشبینی میکند. غفوری و همکاران (۱۳۹۲) نیز در پژوهش خود به این نتیجه رسیده اند که آموزش بخشودگی باعث افزایش رضایت افراد از زندگی زناشویی و کاهش تعارضات آنها شده است. امانی و همکاران (۱۳۹۳) در پژوهش خود بیان کرده اند که بخشش در روابط ضروری است و باعث حفظ و پایداری روابط درازمدت و شکوفایی روابط میگردد. باکوس (۲۰۰۹؛ به نقل از عسگری و همکاران، ۱۳۹۱) بیان کرده است که توانایی بخشش همسر میتواند به عامل پابرجایی رابطه و رضایت زناشویی منجر گردد، همچنین ماگیار (۲۰۰۱؛ به نقل از احتشام زاده و طبیبی، ۱۳۹۰) هم در پژوهش خود بیان نموده است که توانایی بخشش همسر به استحکام بیشتر روابط زناشویی منجر میگردد.
در تبیین این یافتهها میتوان گفت امروزه دلایل اصلی ازدواج و انتظارات همسران از یکدیگر به طور چشمگیری تغییر یافته است. نیاز به عشق و صمیمیت و ایجاد رابطه صمیمانه با همسر و ارضای نیاز های عاطفی و روانی از جمله دلایل اصلی زوجین امروزی برای ازدواج است (اعتمادی، ۱۳۸۹). در رابطه زوجی، هر یک از زوجها میتوانند عمیق ترین احساسات صمیمیت را تجربه کنند (نظری، ۱۳۸۶). بر اساس رویکرد تعاملی باگاروزی (۲۰۰۱) صمیمیت یک فرایند تعاملی و نیاز واقعی انسان است که ریشه دارد و در یک چارچوب نیاز بقا برای دلبستگی رشد میکند. نیاز به صیمیت به عنوان رشد، تمایز یافتگی و تظاهر پیشرفته نیاز جهانی بیولوژیکی برای نزدیکی بدنی، ارتباط و تماس با انسان های دیگر مفهوم سازی میشود. باگاروزی (۲۰۰۱) صمیمیت را شامل نه بعد صمیمیت عاطفی، روانشناختی، عقلانی، جنسی، جسمانی، معنوی، زیبایی شناختی، اجتماعی _ تفریحی و کلی میداند. شدت کلی نیاز به صمیمیت و ابعاد نه گانه آن برای هر فرد متفاوت است. در ارتباط با ابعاد صمیمیت، باگاروزی به دو محور صمیمیت قابل قبول و رضایت قابل پذیرش اشاره میکند که در بعد رضایت قابل پذیرش و متقابل، رضایت از صمیمیت، یک موضوع کاملاً شخصی و ذهنی است. این فرایند ارزیابی ذهنی با در نظر گرفتن دو فرایند رضایت قابل قبول و رضایت متقابل قابل درک است. رضایت قابل قبول یک رضایت درونی است که یک فرد با میزان و کیفیت پذیرش نسبت به همدلی و درکی که همسر در پاسخ به خود افشایی صمیمانه و ابراز یک نیاز احساس شده نشان میدهد، تجربه میکنند. رضایت متقابل یک رضایت درونی است که یک شخص با عمق، میزان، کیفیت خود افشایی همسر و بیان نیاز احساس شده برای ابعاد صمیمیت مشترک تجربه میکند (باگاروزی، ۲۰۰۱). از این دیدگاه صمیمیت زناشویی را میتوان با نظریه وابستگی در مورد تعهد زناشویی مرتبط دانست. بر اساس نظریه وابستگی پیامدهای تعاملات اجتماعی بر اساس پاداش هایی که فرد دریافت میکند یا هزینه هایی که وی باید متحمل شود، میتواند رضایت بخش یا غیر رضایت بخش باشد. پاداش ها تجارب مثبتی هستند که احساس لذت و شادمانی ایجاد میکنند که با سلامت هیجانی و عاطفی و احترام به خود همراهند. از طرف دیگر هزینه ها تجارب منفی هستند که به گرفتاریها و ناراحتیهای جسمانی و روانی منجر میشود. مطابق با این نظریه، روابط زناشویی زمانی تداوم مییابد که تجارب یکی از زوجین، ملاک ها و معیارهای قابل قبول هر دو زوج را دارا باشد. اولین معیار برای ارزیابی تجارب فعلی، سطح مقایسه جذابیت و رضایتمندی است. در این ارزیابی، پاداش ها و هزینه ها تواماً با هم مقایسه میشود. اگر میزان پاداش های به دست آمده بیشتر از میزان هزینه های از دست رفته باشد، رابطه رضایت بخش خواهد بود و دارای جذابیت برای زوج میباشد (استرچمن و گابل، ۲۰۰۶) که این موضوع، مفهوم تعهد شخصیمی باشد که در فصل دوم به تفصیل درمورد آن صحبت شد و بنابراین زوج برای حفظ رابطه کوشش خواهند نمود. از سوی دیگر اگر میزان هزینه ها و مشکلات بیشتر از میزان پاداش ها برآورده شود، رابطه غیر رضایت بخش خواهد بود و فاقد جذابیت تلقی میگردد (استرچمن و گابل، ۲۰۰۶).
همچنین در مورد رابطه بین صمیمیت زناشویی و تعهد زناشویی میتوان گفت لیدون و کولیجو[۱۴۱] (۱۹۹۷؛ به نقل از استرچمن و گابل، ۲۰۰۶) دو نوع تعهد مشتاق و اخلاقی را مطرح کرده اند که منظور از تعهد مشتاق علاقه و اشتیاق به حفظ رابطه زناشویی، لذت بردن از رابطه، احساس آرامش در زندگی مشترک و پذیرش مسئولیت برای حفظ و تداوم آن است، از این منظر می توان به اینگونه توجیه نمود که بدلیل آنکه صمیمیت زناشویی باعث افزایش رضایت از رابطه میگردد (بر اساس رویکرد تعاملی)، در نتیجه باعث میگردند تا فرد از رابطه موجود لذت و رضایت بیشتری کسب نماید و بدنبال آن در حفظ رابطه موجود کوشا باشد. بر اساس پژوهش ماسودا (۲۰۰۳) نیز صمیمیت زوجین منجر به تعهد بیشتر به یکدیگر و رضایتمندی از روابط زناشویی میشود. این یافتهها نشان میدهد که اگر ازدواج با یک رابطه عقلانی توأم با گرمی و عشق آغاز شود و در ادامه طرفین بتوانند نیازهای عاطفی و جنسی یکدیگر را ارضاء نمایند، بنیان خانواده در ادامه زندگی استحکام مییابد و از جداییها و طلاق کاسته میشود (رجبی و نبگانی، ۱۳۸۷).
در تبیین ارتباط بین تعهد زناشویی و بخشودگی، میتوان گفت در روابط زناشویی عوامل متعددی باعث رضایت همسران از یکدیگر میشود؛ در این میان بخشودگی یکی از مهم ترین عوامل مؤثر در رضایت زناشویی محسوب میشود (زکی یی و همکاران، ۱۳۸۹). بخشودگی از جمله توانمندی هایی است که میتواند در حفظ خانواده نقش مؤثری داشته باشد (افخمی و بهرامی، ۱۳۸۹). بخشودگی بر عشق مؤثر است یکی از رویکردهای نظری عشق را مرکب از سه جزء محبت، صمیمیت و تعهد میداند (استنبرگ، ۱۹۸۶؛ به نقل از مشاک، ۱۳۸۷). شکیبایی عشق را قابل انعطاف میسازد. شکیبایی توأم با بخشودگی از آسیب رساندن به اجزاء عشق جلوگیری میکند و آسیب وارده را بهبود میبخشد (بهاری و سیف، ۱۳۸۳). فینچام و بیچ (۲۰۰۲، به نقل از نوری تیرتاشی و کاظمی؛ ۱۳۹۱) نیز بخشودگی را به عنوان عاملی در تحلیل بهتر تعارضات زناشویی و نهایتاً دستیابی به رضایتمندی و سازگاری زناشویی بهتر توصیف کردند. در همین راستا میتوان گفت که اگر زوجها بتوانند تعارضاتشان را حل نمایند رضایت و تعهد زناشوییشان بیشتر است (بیرامی، باباپور، هاشمی، اسمعیلی و بهادری، ۱۳۹۲).
از سویی دیگر هنگامی که فرد قادر به بخشش باشد، رابطه میان هتک حرمت و کیفیت رابطه زناشویی و رضایت زناشویی ضعیف، تعدیل میشود. توانایی بخشش همسر میتواند به عامل پابرجایی رابطه و افزایش رضایت زناشویی منجر گردد (باکوس ، ۲۰۰۹؛ به نقل از عسگری و همکاران، ۱۳۹۱). افرادی که قادر به بخشش همسر خود هستند اعتقاد بر تقدس رابطه زناشویی خود دارند و این توانایی بخشش همسر به استحکام بیشتر رابطه زناشویی و افزایش رضایت زناشویی میانجامد (ماگیار، ۲۰۰۱؛ به نقل از احتشام زاده و طبیبی، ۱۳۹۰). این مطلب با بعد تعهد اخلاقی مرتبط میباشد. در بعد تعهد اخلاقی؛ تعهد زناشویی مبتنی است بر یک احساس وفاداری اخلاقی به ازدواج و رابطه زناشویی و این عقیده که ازدواج یک نهاد مقدس است (شیلدز[۱۴۲]، ۲۰۰۱)، یک نهاد اجتماعی مهم که تضمین کننده مراقبت و حمایت بوده و وفاداری و پایبندی به آن ارزش شناخته میشود (هارمون، ۲۰۰۵). تعهد اخلاقی اشاره به تعهدی دارد که افراد احساس میکنند که باید در رابطه باقی بمانند و شامل موارد مربوط به اخلاق پیرامون روابط (به عنوان مثال ازدواج)، احساس تعهد شخصی فرد به دیگری و رفتارهای نگهدارنده رابطه میباشد (جانسون، ۱۹۹۹). به طور کلی تعهد اخلاقی تحت تأثیر سه مؤلفه قرار دارد: ۱- تقدس بنیان و نهاد ازدواج، ۲- وفاداری به نوع رابطه زناشویی که به ارزش ها و اصول اخلاقی فرد اشاره دارد و فرد میتواند مطابق با اعتقاداتش به ازدواج خود خاتمه داده و یا همچنان به آن متعهد باشد و ۳- احساس دین و مرهونیت نسبت به یک همسر (هین اوم[۱۴۳]، ۲۰۰۳؛ به نقل از عباسی مولید، ۱۳۸۸). از این منظر ارتباط بخشودگی زناشویی و تعهد زناشویی میتواند بدین صورت باشد که افرادی که ازدواج و خانواده را نهادی باارزش و مقدس میدانند، برای حفظ آن در زندگی زناشویی از بخشودگی استفاده میکنند و این بخشودگی میتواند به ادامه رابطه زوج کمک نماید.
همچنین از آنجایی که بخشودگی همسر با افزایش رضایتمندی از ازدواج و زندگی زناشویی مرتبط است و میتواند باعث افزایش آن شود (ماگیار، ۲۰۰۱؛ به نقل از احتشام زاده و همکاران، ۱۳۹۰)، میتوان ارتباط بخشودگی زناشویی و تعهد زناشویی را با مدل سرمایه گذاری راسبالت (۱۹۸۰؛ به نقل از چیت ساز زاده، ۱۳۹۱) توجیه نمود. مطابق با مدل سرمایه گذاری راسبالت، تعهد در زندگی زناشویی از رضایتمندی زناشویی، کیفیت جایگزین ها و سرمایه گذاری ها متأثر میشود. در قسمت رضایتمندی زناشویی بیان میکند رضایتمندی نوعی ارزشیابی ذهنی از پاداش ها و تنبیه های نسبی است که فرد در یک رابطه تجربه میکند. راسبالت تصریح میکند که تعهد به وسیله میزان رضایتمندی ایجاد شده در رابطه تقویت میشود. برای این که افراد سطح رضایتمندی خود را تعیین کنند، هزینه ها و پاداش های روابط شان را برآورد مینمایند. مزایا و پاداش های بالقوه با انتظارات فرد در مورد رابطه مقایسه میشود. این استاندادهای شخصی به عنوان معیار سنجش شناخته میشوند. این سطح رضایتمندی عملکردی از سنجش سطح و نتایج رابطه کنونی است. زمانی که نتایج به دست آمده بیش از سطح معیار باشد، فرد از رابطه اش خشنود است، اما زمانی که نتایج به دست آمده پایین تر از استانداردهای درونی باشند، عدم رضایتمندی اتفاق میافتد (چیت ساززاده، ۱۳۹۱).
۵-۲ محدودیتهای پژوهش
از جمله محدودیتهای این پژوهش مقطعی بودن و جامعه پژوهش میباشد که تنها شامل معلمان زن میباشد. این دو مسأله تعمیم نتایج را با محدودیت و احتیاط مواجه میسازد. در ضمن همبستگی بودن طرح پژوهش نیز تبیین نتایج را از نقطه نظر اسنادهای علت شناختی با محدودیت مواجه میکند که باید در نظر گرفته شود. همچنین مانند تمامی تحقیقاتی که از پرسشنامه استفاده میکنند، در این پژوهش نیز استفاده از مقیاس های خود گزارش دهی که امکان سوگیری در پاسخها را مطرح میکند نیز میتواند محدودیت دیگری باشد.
۵-۳ پیشنهادهای پژوهش
۵-۳-۱ پیشنهادهای پژوهشی
۱-