اصل دوم: در هر زمان ارگانیزم به گونه ای عمل می کند که بهترین سطح برپایی را برای آن عمل حفظ نماید.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
اصل اول نشان میدهد که برخی فعالیت ها در سطح بالای برپایی و برخی دیگر در شرایط برپایی کم بهتر انجام میگیرند. فعالیت هایی که مستلزم دقت و تمرکز حواس هستند مانند حل مساله و یا پاسخ به سوالات امتحانی به سطوح بالاتری از برپایی نیاز دارند، در حالی که خوابیدن، استراحت کردن در شرایط برپایی کم بهتر صورت میگیرند و حتی بر پایی زیاد مانع از چنین فعالیت هایی می شود (پورشهریار، ۱۳۷۶).
اگر فرض کنیم که در افراد تهییج طلب نیاز به تحریکاتی بیشتر از حد معمول برای رسیدن به سطح بهینه برپایی وجود دارد، از یک سو می توان نتیجه گرفت که سطوح معمول برپایی برای ایجاد انگیزه و انجام فعالیت هایی که مستلزم دقت و تمرکز حواس هستند در این افراد کافی نمینماید، و از دیگر سو میتوان گفت این افراد به دلیل دارا بودن سطوح بالایی از برپایی در تکالیفی که نیاز به دقت و تمرکز بیشتر دارند موفق تر هستند (پورشهریار، ۱۳۷۶).
همانگونه که قبلاً متذکر شدیم افراد می کوشند تا سطح برپایی خود را در حد بهینه حفظ کنند اگر سطح برپایی کم باشد ارگانیزم سعی می کند تا آن را افزایش دهد و در شرایط برپایی زیاد ارگانیزم در تلاش برای کاهش آن خواهد بود.
شایان توجه است که برپایی بسیار بالا قدرت ارگانیزم را برای فعالیت زیاد سلب می کند.
به منظور مطالعه تأثیر یک محرک برای ایجاد برپایی در ارگانیزم و به تبع آن ایجاد، با افزایش سطح دقت و تمرکز باید بطور همزمان ۱) عواملی را که باعث تغییر در سطح برپایی می شوند و ۲) سطح بهینه برپایی براساس میزان تهییج طلبی فرد مورد مطالعه قرار دارد. اگر تفاوت سطح بهینه در افراد مختلف را بپذیریم، تمایز افراد براساس میزان تهییج طلبی آنها تبیین پذیر خواهد بود.
اصول اولیه نظریه برپایی در سطح بکاررفته، بسته به مربیان تربیتی و آموزشی می آموزد که با توجه به برپایی براساس میزان تهییج طلبی، می توان محرک ها را به گونه ای انتخاب و به دانش آموزان ارائه کرد که بیشترین حد دقت و تمرکز را شاهد بود (پورشهریار، ۱۳۷۶).
۲-۱-۲-۱ نظریه برپایی و فعال سازی
این دیدگاه بر مبانی فیزیولوژیک استوار بوده و همچون نظریه سائق بیشتر به نیرو بخشی رفتار توجه دارد تا خود رفتار. درنظریه سائق ها به عوامل درونی بعنون عوامل نیروبخش و جهت دهندۀ رفتارتوجه شده است و عادت به عنوان تعیین کننده نوع رفتار در نظر گرفته می شود (پورشهریار، ۱۳۷۶).
نظریه فعال سازی برای اولین بار توسط الیزابت دافی[۲۷] (۱۹۳۴) تحت عنوان تئوری بسیج نیرو ارائه شد. دافی تأکید دارد که برپایی درونی معمولاً بصورت واکنش اضطراری ستیز و گریز مشاهده می شود. در هر دو حالت جنگ و یا فرار، برپایی وجود داشته و بسیج نیروها را شاهد هستیم. در واقع برپایی درونی فعالیتی است که تحت کنترل سیستم عصبی سمپاتیک وحاصل فعالیت ناگهانی آن است. تحقیقات انجام گرفته در سال های بعد بر نقش سیستم فعال کنندۀ شبکه ای[۲۸] تأکید می کند. مکانیزمهای اصلی “RAS” در سیستم عصبی مرکزی[۲۹] قرار داشته و متشکل از مجموعۀ پیچیده ای از سلولهای عصبی است که دریافت کننده کلیه داده های حسی ارگانیزم بجز حس بویایی هستند. سیستم فعال کنندۀ شبکه ای همزمان با توزیع و انتشار پیام های حسی به بخش های مختلف سیستم عصبی مرکزی تکانه هایی را بوسیله اعصاب حرکتی به سلول های عصبی-حرکتی منتقل نموده و تنودگی ماهیچه ها را برای مدت بیشتری حفظ می نماید. موج نگاری مغزی نشان می دهد که در حالت تحریک شدگی امواج دریافتی از سیستم فعال کنندۀ شبکه ای وضعیت آلفا (HZ8 تا HZ13) به وضعیت بتا (بیش از HZ14 تغییر مییابند. مطالعات بعدی در سال ۱۹۴۹ نشان داد که با تحریک الکتریکی “RAS” امواج نامتقارن مشاهده می شود. (پورشهریار، ۱۳۷۶).
۲-۱-۲-۲ نظریه برپایی و قانون یرکز- دادسن[۳۰]
اگر نظریه برپایی را در مقایسه بانظریۀ سائق مورد بررسی قرار دهیم انتظار داریم تا ۱) اندازه های فیزیولوژیک برپایی با تغییر میزان محرومیت افزایش یا کاهش یابد و ۲) عملکرد ارگانیزم در شدت های مختلف محرومیت تابع قانون یرکز- دادسن باشد.
با ایجاد محرومیت از آب و تزریق آب و نمک برای ایجاد تشنگی شاهد فعال شدن “الکتروانسفالوگرام[۳۱]” در دو سطح کرتکس[۳۲] و زیرکرتکس[۳۳] و اموج نامتقارن هستیم و با نوشیدن آب و رفع تشنگی امواج به سمت تقارن گرایش مییابند. همچنین با تزریق گلوکز در موشهای گرسنه مشاهده می شود که امواج نامتقارن به سمت امواج متقارن گرایش می یابند. نشان داد که با افزایش میزان محرومیت از آب، تعداد ضربان قلب نیز افزایش مییابد (فدمن[۳۴]، ۱۹۶۰).
۲-۱-۲-۳ برپایی، دشواری کار و انگیزۀ پیشرفت
انتین[۳۵] (۱۹۶۸) از دانش آموزان دبیرستانی خواست تا تحت یکی از دو حالت پس خوراندی زیر به حل مسائل حساب بپردازند. در گروه اول نتیجه کار بصورت اختصاصی به آنها ارائه میشد. ولی در گروه دوم نیز کار بصورت علنی اعلام میشد.
نتایج نشان داد آزمودنیهایی که نیاز آنها به موفقیت و پیشرفت و وابستگی پایین بود و نمره های خود را به صورت خصوصی دریافت میکردند کمترین انگیزه را برای انجام فعالیت محوله داشتند ولی دانش آموزانی که هر دو انگیزه در آنها بالا بود و نمره های خود را به صورت علنی دریافت میکردند بالاترین انگیزه را برای انجام فعالیت محوله داشتند. میزان انگیزه سایر دانش آموزان در سطح متوسطی ارزیابی شد. بنابراین پس خوراند به عنوان عامل مهمی در ارضاء نیاز انسان به ارزیابی خویشتن است (انتین[۳۶]، ۱۹۶۸).
۲-۱-۳ تهییج طلبی، برون گردی، درون گردی و روان آزردگی گرایی
در بررسی رگه های شخصیت دیدگاه های متنوع ومتفاوتی وجود دارد که علت اصلی تفاوت بین این دیدگاه ها به شیوه های روش شناختی آنها بر میگردد. برخی چون آلپورت[۳۷] بر روش بالینی تأکید دارند حال آنکه محققانی چون آیزتک و کتل[۳۸] سعی در تحلیل عوامل تشکیل دهنده شخصیت و یافتن خصیصه های به ظاهر متفاوت اما در واقع همبسته شخصیت داشته اند تا آنها را در قالبی محدودتر بصورت رگه های نزدیکتر معرفی نمایند.
آیزتک یک مدل زیستی- اجتماعی[۳۹] را ارائه داد که کنش مغز و تئوری یادگیری را در کنار هم و به منظور بررسی رگه های شخصیتی مورد توجه قرار میدهد. تهییج طلبی بعنوان یک خصیصه شخصیتی خارج از مدل آیزتک که ابعاد درون گردی و برون گردی، روان آزردگی گرایی[۴۰] و روان گسستگی[۴۱] را شامل می شود مطرح شد و تحول یافت (زاکرمن و سایرین، ۱۹۶۰ به نقل از زاکرمن، ۱۹۸۴). اگر چه همبستگی میان این خصیصه و برون گردی قابل توجه است، همگرایی بین تهییج طلبی و برون گردی توجه همزمان به دیدگاه های آیزتک و زاکرمن را منجر می شود و مطالعه تفاوت های فردی براساس «سطح بهینه برپایی» اساس پدید آیی اولین مقیاس در ابتدا به منظور بررسی و تحلیل نتایج آزمایشات محرومیت حسی بکار رفت. براساس نظریه آیزتک برون گردان تحت شرایط تهییجی بالا احساس واکنش بهتری دارند در حالی که درون گردان تحت شرایط تهییجی نسبتاً پائین به حداکثر احساس و عملکرد مؤثر می رسند، زیرا تهییج معمولاً برپایی باشد حال آنکه تئوری آیزتک فرض می کند که ویژگی افراد درون گرد این است که در حالت بر پایی بالاتری نسبت به افراد برون گرد قرارداشته و بنابراین حتی در شرایط تحریک کم به سطح بهینه برپایی نزدیکتر هستند و این در حالی است که تصور می شود افراد برون گرد بطور کلی زیر سطح تحریک بوده و نیازمند به سطوح بالاتری از تحریک برای رسیدن به سطح بهینه برپایی هستند. بعبارت دیگر افراد برون گرد سطوح بالاتری از تحریک را جستجو می کنند تا سطوح برپایی پائین آنها را به سطح بهینه نزدیکتر سازد (آیزتک، ۱۹۶۲ به نقل از زاکرمن، ۱۹۸۴).
اعتقاد بر این است که سطوح نسبی نیرو بخش برپایی (آیزتک، ۱۹۶۷ به نقل از زاکرمن، ۱۹۸۴) یا قابلیت برپایی (زاکرمن و سایرین، ۱۹۷۴ به نقل از زاکرمن، ۱۹۸۴) به حساسیت بالا برنده سیستم فعال کننده شبکه ای وابسته است تا درون دادها را تحریک و بازداری پائین آورنده کرتکس شبکه ای را تقویت نماید.
تئوری فعال سازی در ارتباط باسیستم فعال کننده شبکه ای ابتدا توسط الیزابت دافی (۱۹۳۴)، به نقل از بک[۴۲]، (۱۹۸۳) بعنوان یک تئوری کلی تحت عنوان تحریک انرژی[۴۳] مطرح شد. تبیین های جدید اساساً تحت تاثیر تحقیقات بر روی سیستم فعال سازی شبکه ای بوده است. این سیستم دروندادهای حسی را از طریق فعال سازی بالا برنده ها به تمامی نقاط مخ پخش می کند. اگر چه اطلاعات حسی خاص در سیستم فعال ساز شبکه ای ناپدید می شود، ولی بروندادهای آن در سطح به طرز بسیار وسیع توزیع می شود و کرتکس را برای ادراک دروندادها و توجه به محیط آماده میسازد. افزایش فعالیت سیستم فعال ساز شبکه ای از طریق الکتروانسفالوگرام بصورت تغییر از الگوی موج استراحت آلفا به الگوی فعال شده امواج بتا قابل مشاهده است (بک، ۱۹۸۳؛ ص۱۴۵).
آیزتک روان آزردگی گرایی را به قابلیت برپایی مراکز سیستم لیمبیک ارتباط میدهد که عکس العمل های هیجانی را معین می کند. این نظریه پیشنهاد می کند که میان برون گردی و نوروز گرایی تعامل وجود دارد زیرا فعالیت سیستم لیمبیک همچنین بالا برنده های سیستم فعال کننده شبکه ای[۴۴] را تحریک می کند و بنابراین برپایی کرتکس و نیز برپایی سیستم خود مختار را افزایش میدهد (بک، ۱۹۸۳؛ ص۱۴۵)
از آنجا که برخلاف افراد درون گرد یا افراد روان آزرده که به نظر میرسد با بالا بودن سطوح برپایی بالای کرتکسی و سیستم خودمختار مشخص میشوند، تهییج طلبی به برپایی بالا- مگر احتمالاً در سیستم قلبی، عروقی- ارتباطی ندارد. زاکرمن باور دارد که سطح بهینه برپایی کرتکسی، اساس باقی ماندن برای صفت تهییج طلبی نیست، بلکه شواهد متوجه اساس عصبی-شیمیایی سیستم لیمبیک هستند که به طریقی در تهییج طلبی مداخله دارد. تفاوت در قابلیت برپایی در تهییج طلبان بالا و پایین، درمقایسه با نقش مهم عوامل عصبی- شیمیایی موثر بر سیستم لیمبیک یک عامل ثانوی محسوب می شود و به همین دلیل زاکرمن (۱۹۷۷) به نقل از زاکرمن (۱۹۸۴) یکی از آخرین آثار خود را تحت عنوان «تهییج طلبی ورای سلطه بهینۀ برپایی» (۱۹۷۹) منتشر می کند.
۲-۱-۴ مقیاس هیجان خواهی زاکرمن با تغییرات بسته به فرهنگ
در تحقیق پیش رو از مبانی تحقیق شده در مقاله بررسی اعتبار، پایایی و هنجاریابی مقیاس هیجان خواهی زاکرمن با تغییرات بسته به فرهنگ استفاده شده است. این مقیاس به ترتیب دارای شش عامل هیجان خواهی، تجربه طلبی، ماجراجویی، ملال پذیری، تنوع طلبی و گریز از بازداری است. استفاده از این مقیاس به آن جهت انجام شد که پرسشنامه مرتبط آن با توجه به فرهنگ جامعه ایران هنجاریابی شده و نتایج دقیق تری از میزان هیجان خواهی افراد در اختیار محقق قرار میدهد (محوی، ۱۳۸۷).
محقق در این تحقیق بار عاملی سوالات مورد بررسی در نمونه را اندازه کرده و پس از تفسیر این عاملها تهییج طلبی را به شش عامل زیر تقسم کرده است:
۱- عامل اول بیانگر هیجان خواهی است.
۲- عامل دوم بیانگر تجربه طلبی است.
۳- عامل سوم بیانگر ماجراجویی است.
۴- عامل چهارم بیانگر ملال پذیری است.
۵- عامل پنجم بیانگر تنوع طلبی است.
۶- عامل ششم بیانگر گریز از بازداری است (محوی، ۱۳۸۷).
۲-۲ خستگی صنعتی
۲-۲-۱ مفهوم کلی
خستگی به عنوان یکی از مهمترین پارامترهای روانشناختی مؤثر بر محیط کار و بهره وری شناخته می شود. از خستگی و نارضایتی شغلی به عنوان شایع ترین آفتهای محیط های شغلی نام برده می شود. اما خستگی تا چه میزان باعث کاهش بهرهوری می شود؟ عوامل مؤثر بر آن کدامند؟ چگونه میتوان خستگی را به حداقل میزان خود در افراد سازمان رسانید؟
خستگی صنعتی به طور خاص به خستگی ذهنی و یا روانی اتلاق می شود که منجر به پایین آمدن سطح کاری آن فرد می شود. خستگی عموماً با کارها و مشاغل تکراری مرتبط است که فرد علاقه ای به انجام آنها ندارد.
مایر در سال ۱۹۷۰ درباره خستگی شغلی اینگونه نظر میدهد: “کارهای تکراری از انسانها، روبات میسازد و ارزشهای انسانی مانند غرور شغلی و منحصر به فرد بودن انسان را تخریب مینماید (مایر، ۱۹۷۰).
خستگی یک وضعیت احساسی است که وقتی تجربه می شود که فرد، کار یا فعالیت از قبل تعین شده ای نداشته باشد، یا به کاری که به وی محول شده علاقه ای نداشته باشد. ملالت یا خستگی وضعیتی است که از ادراک فرد از محیط خود به عنوان محیطی یکنواخت خسته کننده و عاری از هیجان نشئت میگیرد (بیسن و پیریا، ۲۰۱۰، ص ۱۰۷ – ۱۱۱).
ملالت از دیدگاه فیشر اینگونه توصیف می شود: “وضعیتی نامطلوب و عاطفی گذرا که فرد در آن، احساس عدم علاقه یا ناتوانی در تمرکز در فعالیت را تجربه می کند (فیشر، ۱۹۹۳).
لیری[۴۵] و سایرین خستگی را به عنوان تجربه ای موثر وابسته به پروسه توجه طلبیِ شناختی میدانند (لیری و همکاران، ۱۹۸۶).
مقیاس های اندازه گیری مختلفی برای اندازه گیری خستگی طراحی شده اند که برخی از آنها برای اندازه گیری خستگی به عنوان یک ویژگی عمومی به کار میرود (ویکرام و پیریا، ۲۰۱۰، ص ۱۰۷ – ۱۱۱). و برخی برای اندازه گیری دلزدگی مرتبط با وضعیت های خاص که در زیر مشاهده می شود:
دلزدگی اوقات فراغت (۶)
دلزدگی جنسی (۷)
دلزدگی کاری (۸)
دلزدگی دانشگاهی (۹)