(وای بر قوم من که از عبادات و اعمال عبادی خود سود میطلبد، چه این سود چیزی غیر از زیان و خسران است. آیا با این اعمال میخواهید روز قیامت به بهشت و حوریان برسید.)
و همچنین است ابیات زیر:
یَبتَغی أکـثرُ المُصلِّــینَ مِنّـا
أن یَنالوا الجَنـانَ بالصَلَواتِ
لَیسَ یُغری الانسانَ بِالحورِ والـ
ـغِلمانِ إلا غَزارهُ الشهواتِ
(الزهاوی،۱۹۲۴: ۶۹۶)
(بیشتر نمازگزاران ما میخواهند با نمازشان به بهشت راه یابند. انسان به خاطر کثرت غرایز انسانی شیفتۀحوریان و غلامان بهشتی میشود.)
نکته قابل ذکر تقسیم بهشتیان و جهنمیان است که براساس همین دیدگاههاست؛ برایناساس در اشعار زهاوی اکثر جهنمیان دانشمندان و در اشعار بهار آزادیخواهان هستند. جهنمیان در قصیدۀ”ثوره فی الجحیم” دانشمندانی چون سقراط، بوعلی، افلاطون، ارسطو، هگل، نیوتن و یا شاعرانی چون ابوالعلا هستند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
جَهنَّـمُ للذینَ ماتـوا
فی کُفـرِهِم حَرُّها شَدیدُ
لکِنَّمـا الخالدونَ فیها
نَوابــغٌ کُلُّهم رَشیـدُ
لَتِلکَ خیرٌ لی مِن جَنانٍ
أکـثرُ أصـحابها بَلیـدُ
(ناجی ،۱۹۶۳: ۳۲۳)
(آتش جهنم برای کسانی که کافر مردهاند بسیار گرم و سوزاننده است. همۀ کسانیکه در جهنم جاودانند، نابغههایی کامل العقل هستند. این جهنم با این توصیفات برای من بهتر از بهشتی پر از انسانهای احمق است.)
شاعر در این ابیات میخواهد سطحینگری مردم را دربارۀ تقسیم بهشتیان و جهنمیان براساس ظاهر افراد به چالش بکشد؛ مردمانی که در ظاهر نیکو هستند و تمامی خرافات را با زبان قبول میکنند، بهتر از دانشمندانی هستند که مخالف موهومات مردم هستند و آن را آشکارا بیان میکنند. البته زهاوی در این شعر ادعا نمیکند که همۀ متفکران ، برتر از دیگران و یا بهشتی هستند، بلکه خرافات و بدبینی دیگران را براساس ظاهر به چالش میکشد و با زبان تعریض، بر جهالتی که در زندگی کنونی رواج یافته میتازد؛ در حقیقت، جهنم کنایه از زندگی سخت و مشقتبار و بهشت کنایه از مقامات بلند دولتی و زندگی مرفه است. حکومت کنونی از سویی چنان بر عاقلان و متفکرانی که ظلم را برنمیتابند، سخت گرفته ، که آنها در بدترین وضعیت زندگی میکنند، از سوی دیگر افرادی ابله و جاهل که در برابر ستمهای حاکمان دم برنمیآورند و حتی خود بر آنها میافزایند، در راحتی و آسایش زندگی میکنند. بهار همین مفهوم را با زبانی تلختر و با بهره گرفتن از تعریض اینگونه به تصویر میکشد:
جـز چــند تـن ز ما علـما جمــله کائنـات
هستنـد غـرق لجــه آتش فشـان او
وان کــس کـه کــرد کـار ادارات دولـتــی
سوزد به پشـت میز جهنــم روان او