الف) تنهایی اجتماعی: احساس تنهایی اجتماعی از فقدان یک شبکه ی اجتماعی جالب و عدم کفایت روابط اجتماعی ناشی می شود. به عبارت دیگر، احساس تنهایی اجتماعی هنگامی در فرد به وجود میآید که وی احساسی اطمینانی در مناسبات اجتماعی خود پیدا نکند و از میزان گستردگی این روابط ناراضی بوده و آن ها را کافی نداند. کاچیوپو احساسی بی هدفی، کسالت و حالتی از انفجار درونی و پرشدگی را از جمله مشخصه های احساس تنهایی اجتماعی بر می شمرد (شانکار و همکاران، ۲۰۱۷). از دیگر مشخصه های آن عدم احساس تعلق به یک گروه اجتماعی مانند گروه دوستان، و در حاشیه قرار گرفتن و احساسی بی ارزشی را می توان نام برد. بهترین متغیر پیشبین این نوع احساس تنهایی فقدان اطمینان از ارزشی شخصی است و غالبا به دنبال رویداد هایی مانند انتقالی به یک شهر جدید یا محلی اشتغال جدید یا… که حاصل آن ها شکاف در شبکه ی اجتماعی است، رخ میدهد. دراحساسی تنهایی اجتماعی فرد تمایل دارد با گروه هایی که علایق مشترک با وی دارند ارتباط برقرار کند. از این رو، کوتورنا در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که احساس تنهایی در دانشجویان با افسردگی و غربت زدگی بیشتر در آنان رابطه ی مثبت دارد. همان طور که از این تعریف بر میآید، احساس تنهایی اجتماعی با برقراری روابط اجتماعی کافی و رضایت بخش برطرف می شود (لانستاد و همکاران، ۲۰۱۵).
ب) تنهایی عاطفی: احساسی تنهایی عاطفی در نتیجه فقدان یک دلبستگی عاطفی مهم یا عدم یک رابطه ی صمیمی و نزدیک به وجود میآید، مشخصه هایی همچون اضطراب، دلتنگی، ناامنی، تهی بودن، غم و اشتیاق برای برقراری یک رابطه ی صمیمانه را به همراه دارد. از آنجایی که فقدان دلبستگی پیش بین بروز احساس تنهایی عاطفی به شمار می رود. برقراری یک رابطه صمیمانه و نزدیک و یا تقویت روابط صمیمانه گذشته میتواند در رفع آن کارساز باشد (شانکار و همکاران، ۲۰۱۷). در این نوع از احساس تنهایی بعد عاطفی و کیفیت روابط تک به تک افراد اهمیت بیشتری دارد. اجتماعی و عاطفی توسعه یابند. به عنوان مثال تحقیقات نشان دادهاند که برخی از انواع شرایط رابطه ای مانند ازدواج به دلیل گسترده تر کردن و غنی تر کردن روابط اجتماعی و عاطفی میتوانند بویژه در زنان هر دو نوع احساس تنهایی عاطفی و اجتماعی را کاهش دهند. اما یونگ نیز در تعریف خود سه گونه دیگر از احساسی تنهایی را ارائه میدهد. در این تقسیم بندی جنبه طول مدت درک این احساس اهمیت بیشتری دارد (جوکار و سلیمی، ۱۳۹۰).
ج) تنهایی مزمن: احساس تنهایی مزمن که روبنشتاین و شاورا آن را تنهایی منش شناختی نامیده اند به یک الگوی ثابت احساسی تنها بودن اشاره دارد که کمتر با موقعیت تغییر میکند. فردی که در طی زمان و درشرایط و موقعیت های مختلف به شکلی ثابت و دوام دار احساس تنهایی میکند احتمالاً دارای درجه بالایی از تنهایی منش شناختی میباشد (صالحی و سیف، ۱۳۹۱). این نوع از احساس تنهایی ممکن است چنانچه تلاش های مکرر فرد برای برقراری ارتباط اجتماعی در پی احساسی تنهایی گذرا با عدم موفقیت روبرو شوند، بروز کند. در عین حالی در میان افرادی که از عزت نفس پایین تری برخوردارند احتمال بیشتری داشته و بی حسی اجتماعی در میان آنان بیشتر مشاهده می شود. از جمله خصوصیات دیگر مبتلایان به احساسی تنهایی مزمن از دید حجت درجات بالاتر احساسی تنهایی کلی، اضطراب، افسردگی، روان رنجوری، کنترل بیرونی، شمرده شده است. این دسته از افراد نسبت به احتمال تغییر در وضعیت احساس تنهایی خود دید بدبینانه تری داشته و در مقابله با این احساسی خود به اقدامات منفعلانه همچون خوابیدن، و یا تماشای تلویزیون دست میزنند. احساسی تنهایی مزمن بر خلاف تنهایی های گذرا ویا موقعیتی یکی از نشانه های مطمئن وجود ناسازگاری تلقی می شود (شانکار و همکاران، ۲۰۱۷).
د) تنهایی موقعیتی احساسی تنهایی موقعیتی، موقعیت محور است و عموما در پی برخی رویداد های فاحشی زندگی بروز میکند.این نوع از احساسی تنهایی که عموما در دو هفته ی اخیر رخ داده است، مختص برخی شرایط بوده و محدودیت زمانی دارد و میلی به انجام فعالیت های اجتماعی را در فرد بیدار میکند. افراد دچار این احساس نسبت به تغییر احساسی تنهایی خود خوشبین بوده و برای رفع آن به اقدامات فعالانه همچون تماس با دوستان و یا برقراری روابط دوستی جدید روی می آورند (سانتینی و همکاران، ۲۰۱۶).
ه) تنهایی گذرا به احساسات کوتاه مدت تنهایی یا خلق تنها و دلتنگ که اکثر مردم گاهگاهی آن را تجربه میکنند، اشاره دارد. تنهایی های گذرا چنانچه به هر دلیل ادامه یابند ممکن است به احساسی تنهایی مزمن تبدیل شوند.
علاوه بر انواع ذکر شده نوع دیگری از احساس تنهایی از دیدگاهی فلسفی از سوی سدار و جانسون و الیسون با عنوان از خود بیگانگی یا احساسی تنهایی وجودی مطرح شده است. اینان معتقدند احساس تنهایی وجودی بیش از آن که ناشی از عدم پیوند های عاطفی باشد از فقدان مذهب یا معنا در زندگی ریشه میگیرد. به هر صورت این تنوع نشان دهنده ماهیت چند بعدی احساسی تنهایی بوده و بیانگر آن است که احساس تنهایی صرفاً یک پدیده تک بعدی نمی باشد (کلانتری و همکاران، ۱۳۹۳).
۲-۶- امید درمانی
نظریه امید و امید درمانی ارائه دهنده یک متاتئوری در جهت درک چندین شیوه روان درمانی است که شامل شیوه شناختی رفتاری، شیوه حل مسئله، درمان راه حل محور و روایت درمانی است و در واقع شیوه ای شناختی انگیزشی است (اسنایدر، مایکل و چیونس[۵۳]، ۱۹۹۹). به عقیده لوپز و همکاران[۵۴] (۲۰۰۴)، زیر بنای اصول امید درمانی را فرضیات امید تشکیل میدهند. بسیاری از فرضیاتی که در زیر میآیند پشتوانه پژوهشی دارند.
اصل ۱- امید درمانی مبتنی بر اصول نظری مفهوم سازی اسنایدر از امید است و شامل جنبههای صفتی، شبه حالتی و موقعیتی میباشند.
اصل ۲- امید درمانی شکل مختصر و نیمه سازمان یافته ای از درمان است، کانون توجه بر شفاف سازی و دستیابی به هدف کنونی است. درمانگر به الگوهای تاریخی تفکر امیدوارانه و تغییرات شناختی، رفتاری و هیجانی مورد نظر کاملا توجه میکند.
اصل ۳- باورهای خود انتسابی مراجعان با تمر کز بر اهداف، احتمالات، و موفقیتهای گذشته افزایش مییابد نه با تمر کز بر مشکلات و شکست ها.
اصل ۴- اتحاد در مانی سالم، اعتماد آمیز، و مثبت به منظور تسهیل شرکت فعال مراجع برقرار می شود.
اصل ۵- امید درمانی جریان آموزشی فعالانه ای است که هدف از آن تعلیم به مراجع است تا به سهم خود مشکلات پیگیری هدف را اداره کند.
اصل ۶- امید درمانگر در یاوری به مراجع برای گسترش یک چارچوب جدید برای تغییر، فعال و دستورالعملی است و در همان حال در نظر دارد که مراجع نسبت به موقعیت خویش خبره و کارشناس است.