۲-۲-۵-۶ نظریه دکتر کاروت[۵۱]
«لکنت یک اختلال کلی عصبی نیست، بلکه در واقع یک عادت ریشهدار است. هر روانپزشک و یا
به طور کلی درمانگری قبول دارد که درصد کمی از افراد نوروتیک لکنت دارند و لکنت به هیچ وجه نشانه یک حالت نوروتیک نیست. از صد نفر لکنتی و صد نفر غیر لکنتی تقریباً تعداد یکسانی حالت عصبی خواهند داشت.البته لکنتی ها عصبی تر هستند. اما عصبانیتشان بهخاطر لکنت توسعه یافته است. پس لکنت عادتی است که از شوک اولیه منشأ میگیرد»(به نقل از دهقانی هشتجین، ۱۳۷۴: ۵۴).
۲-۲-۵-۷ نظریه وندل جانسون[۵۲]
کودکان هنگام آواسازیهای اولیه خود، تمایل به تکرار صداها و سیلابها دارند. چنین تمایلی ممکن است در آینده به لکنت تبدیل شود. بنابرین، میتوان گفت که تمام مردم دنیا کمابیش لکنت دارند. هرگاه در این مرحله بزرگترها واکنش نامناسب داشته باشند و برچسب “لکنتی” به کودک بزنند، رفته رفته چنین رفتارهایی در او تثبیت و به لکنت گسترده تبدیل میگردد. لکنت رفتاری اکتسابی است که استعداد ارگانیکی در آن نقش دارد. از این گذشته عوامل دیگری مانند رقابت کودکان در شروع حرف زدن، ناکافی بودن پاسخ مخاطبان کودک به پرسش های او، انضباط خیلی سخت و بیثبات در برخورد با کودک موجب لکنت در کودک می شود(فرهمند پور،۱۳۸۹).
۲-۲-۵-۸ نظریه دکتر نایب دونلاپ[۵۳]
«دکتر دونلاپ میگوید لکنت عادتی است که باید ترک شود. اصول روانشناختی یادگیری در ایجاد یا عدم ایجاد این عادت دخالت دارد. در زمینه یادگیری، قبلاً چنین تصور میشد که شخص با انجام دادن کاری، آن را یاد میگیرد و در اثر تکرار، در آن مهارت مییابد. این فرضیه آلفای دونلاپ است که پاسخ به محرکهای مورد نظر مشخصاً این احتمال را بالا میبرد که در برگشت الگوی مشابه، پاسخ مشابهی اتفاق بیفتد. به هر حال دونلاپ دریافت که این تئوری با واقعیت مطابقت ندارد. شخص برای تیر زدن به هدف بارها خطا می کند. او در واقع خطا را تمرین می کند، اما آن را ترجیح نمیدهد. به همین جهت، بالاخره با زدن به هدف، پاسخی متفاوت از پاسخ دیگر میدهد. دونلاپ به خاطر این نکته فرضیه بتا را پایه ریزی کرد: پاسخ به نوبه خود، بر روی احتمال ایجاد الگوی تحریک مشابه که پاسخ مشابهی را تولید کند، تأثیری ندارد. این فرضیه، تأثیر منفی احتمال را که در تکرار وجود دارد نشان میدهد. ممکن است این تمرین برای از بین بردن عادت ناخواسته به کار میرود.»( به نقل دهقانی هشتجین، ۱۳۷۴: ۵۶-۵۷).
۲-۲-۵-۹ نظریه ون رایپر[۵۴]
«در این نظریه۱- احتمال ناهماهنگی سیستم عصبی-عضلانی و برتری طرفی بیان شده است.این نظریه بیان میدارد که لکنت کودک به دلیل عدم توانایی سیستم عصبی در هماهنگی لازم در عضلات گفتاری قرینه با الگوی زمانی است.۲-وجود اختلال در پس نورد شنوایی است.۳- در صورت وجود یک نقص در بیست حرکت همزمان یا متوالی مورد نیاز برای تولید یک کلمه، باعث گسیختگی تکرار و کشیده گویی می شود»(فرهمند پور، ۱۳۸۹: ۲۳۱).
۲-۲-۵-۱۰ نظریه دکتر جان ام فلچر[۵۵]
«لکنت یک مشکل روانشناختی است و تشخیص و درمان آن، باید با آگاهی اجتماعی، حساسیت زدایی در نگرش اجتماعی و رفع پاسخ اجتماعی آسیب شناختی صورت بگیرد. عوامل اصلی که شکلی از ناسازگاری اجتماعی هستند عبارتند از ترس، وحشت، احساس کهتری و نگرشهای ذهنی مشابه که همه از تجربیات خاصی ناشی شدهاند. ترس، وحشت و اضطراب همیشه وجود ندارد، بلکه در واقع پیشگویی صحبت، تحت شرایط خاصی به وجود مـیآید که باعث واکنشها آسیب شناختی لکنتی می شود. خاطره تجربیات تلخ گذشته، تجدید کننده عوامل سببی است» (به نقل از دهقانی هشتجین، ۱۳۷۴: ۵۸).
۲-۲-۵-۱۱ نظریه دکتر میبل اف گیلفورد[۵۶]
لکنت نشانهای از یک شخصیت عاطفی نابسامان است که عمیقاً بر زندگی فیزیکی، روانی و عاطفی فرد اثر می گذارد. به عبارت دیگر، لکنت یک اختلال گفتاری عملکردی و پیچیده است که ریشه در ترس و یا کشمکشهای روانی و عاطفی عمیق در درون فرد دارد. در بیشتر موارد، علل اولیه و ثانویه اختلال فراموش شده است(همان منبع).
۲-۲-۶ درمانهای لکنت
اگرچه در برخی از موارد لکنت خود به خود کاهش مییابد و حتی با افزایش سن از بین میرود اما امکان پا بر جا ماندن آن و موانعی که می تواند در زمینه ارتباطی به وجود آورد، توجیه کننده اقدامات درمانی هستند. همه محققان در این باب هم عقیدهاند که هر اندازه درمان لکنت زودتر آغاز شود به نتایج سریعتر و بهتری منجر خواهد شد. درمانگری باید بین ۵ تا ۷ سالگی آغاز شود. در گذشته روشهای گوناگونی برای درمان کسانی که گرفتار لکنت بوده اند به کار برده اند. صدها نفر از آن ها را جراحی کرده اند. وسایل بسیار و هزینه های هنگفت صرف شده است تا به گفتار مبتلایان به لکنت مهارت بخشند. از روش هیپنوتیسم در درمان لکنت استفاده شده است. همچنین برای ایجاد برتـری در یک طـرف مغز از داروهای گوناگون استفاده کرده اند امــا هیچ یک از این درمانها به طور کامل موفق نبوده است. از آنجا که لکنتیها در کنترل عضلات اندامهای گویایی دچار مشکل هستند بسیاری از درمانگران توجه خود را به این جنبه (اندامهای گویایی) معطوف میکنند. آن ها به کسـی که دچـار لکنـت است یاد می دهند تا در موقعیتهای اضطرابآور پاسخهای فیزیکی خاصی بدهد(همان منبع).
«در طی چندین دهه گذشته، بسیاری از محققین رویکردهای متنوعی را جهت درمان این اختلال گفتاری پیشنهاد کرده و میکنند. این رویکردها و شیوه ها هم از لحاظ اهداف و هم بهلحاظ تکنیکها و راهکارهای درمانی با یکدیگر متفاوتند اما میتوان شیوه های درمانی لکنت را به دو دسته کلی تقسیم کرد.در یک دسته از این شیوه ها که با نام رویکرد تعدیل لکنت ازآنها یاد می شود به تجزیه و تحلیل عوامل تشدید کننده لکنت همچون اضطرابها و هیجانات، ترسهای موقعیتی و نگرشهای منفی پیرامون لکنت پرداخته می شود. بهگونه ای که درمانگر سعی می کند با رفع چنین مواردی، از لکنت فرد بکاهد»(به نقل زمانی و همکاران ،۱۳۹۰).
در گروه دوم این شیوه ها برخلاف دسته اول، تمرکز اصلی اهداف درمانی بر تغییر الگوهای کلامی و جنبه های حرکتی گفتار بوده و عقیده بر این است که اصلاً الگوهای گفتاری موجب رفع ترسها و هیجانات عاطفی ناشی از لکنت و بهبود نگرش فرد نسبت به ارتباط کلامی خواهد شد.یعنی با روان شدن جریان گفتار، عوامل تشدید کننده لکنت نیز به طور خود به خود کاهش مییابند.این رویکرد درمانی با نام شکلدهی گفتار معروف است که شیوه گفتار کشیده یکی از تکنیکهای پر استفاده در این رویکرد میباشد. سوای نگاه متعصبانه به هر یک از رویکردها باید گفت که علاوه بر تأثیرات مستقیم یا غیرمستقیم روشهای درمانی بر روی جریان گفتار باید بتوان تأثیر هر شیوه درمانی را از طریق ارزیابی و آزمونهای معتبر مورد سنجش قرار داد. متأسفانه درباره نتایج و تأثیرات بلندمدت تکنیکهای گفتار درمانی لکنت، اطلاعات مستند و محکمی در دست نیست.» (همان منبع).