در غررالسیر مرغنی نوشته شده که گناه فریدون این بود که فرزند کوچکتر را بر فرزند بزرگتر ترجیح داد. در کتاب ایادگار جاماسبیک آمده که فریدون از پسرانش پرسید چه میخواهند و بعد از اینکه خواستههای خود را گفتند فریدون مملکت را بین آنان تقسیم کرد. در روایات اسلامی آمده فریدون اولین کسی بود که فیل را رام کرد. در کتاب نهم دینکرد درباره فریدون چنین آمده: بعد از اینکه او ضحاک را به بند کشید دیوان مازندر او را از خنیره بیرون کردند. بعداً به مبارزه پرداخت و دو سوم دیوها را نابود کرد و یک سوم دیگر از آنجا رفتند.
“فصل ۳۲ بند ۳- هم چنین فریدون نیز به سبب بستن اژدهاک، برای باز ایستادن آزار ضحاک کرداران خوانده شود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
و در دیگر زمان آمد، «آن فرّه» به فرمان دادار به سوی فریدون اسفیان که در شکم مادر بود. و از پیشه«های» دین بهرهی اوواستریوشی «بود». با بخش شدن آن فرّه جم. به وسیلهی آن (=فرّه) فریدون پیروز شد «و» پاسخ گوینده بود دهاک را از شکم مادر و به درد آورد و ناکار کرد آن دروج (=دهاک) پیر نیرو را. و پیامبری از دادار در همان زندگی فریدون به سوی ایرج فریدونان (=ایرج فرزند فریدون) آمد، و برگزید آن برترین موهبت را که با پرسش از پدر «خود»، فریدون از سوی دادار، آن موهبت، به سویِ او آمد بر اثر آفرینِ فریدون (=آن نعمت پیامبری، بر اثر دعای فریدون و استدعای فریدون و استدعای او، از سوی پروردگاربه ایرج بخشیده شد). و از طریق مادر به سوی نوهی فریدون آمد، «از» خانوادهی ایرج، و با ایزد نریوسنگ به سوی “منوش خورنر” رفت و ادامهی آن در تخمهی ایرج بود.”
“بدیهی است که به سبب همین پیروزی فریدون، در غالب موارد القاب “بسیار پیروزگر” (روایت پهلوی، همان، ص ۱۳۴)، “تگاور” و “زورمند” (دینکرد، ج۱، ص ۸۱۲، ۸۱۴) بدو داده شده است. در شاهنامه (فردوسی، ج۱، ص ۶۱ به بعد)، فریدون، پسر آبتین و از نسل جمشید و فَرانَک (قس: مجملالتواریخ و القصص، ص ۲۷: فَرَیونگ) معرفی شده است. بر پایهی اوستا (یشت ۱۳، بند ۱۳۱) و نوشتههای پهلوی، فریدون پزشک نیز بود. بنابر روایتی (دینکرد، بند ۱۳۱) جنبهی کشاورزی فرّهِ جَم، که به سومین طبقهی اجتماعی ایران نسبت داده شده است، به فریدون منتقل شده است، هر چند قاعدتاً بایستی بخش مربوط به جنگجویان فرّه جم بدو انتقال یابد. بنابراین، او قادر بود که طاعون و بیماریهای دیگر را دفع کند و از این رو لقب “پُربیشَز” تحتاللفظی “بسیار شفادهنده” بدو دادند (دادستان دینی، بخش ۱، ص ۸۴، پرسش ۳۵-۳۶؛ قس: ص ۹۷، پرسش ۳۶-۸۰). شماری تعویذ و افسون، نوشته شده به پهلوی، پازند و فارسی باقی مانده است که در آنها از فریدون خواسته شده است که بیماریها را شفا بخشد. زردشتیان پارسی هند هنوز هم از برخی از این تعویذها استفاده میکنند (کانگا، ص ۱۴۱-۱۴۵؛ بویس، پایگاه ایرانی دیانت زردشتی، ص ۶۳ به بعد). همچنین افسونی به پهلوی و فارسی بر ضدّ موجودات زیانکار و نیروهای اهریمنی دیگر در دست است (متون پهلوی، ص ۸۴؛ قس: مُدی، ص ۱۲۵-۱۲۶؛ زند خُرده اوستا، ص ۱۲۱-۱۲۲؛ ابوریحان بیرونی، ص ۲۲۹؛ تحفهالغرائب، ص ۲۱۷). در افسون دیگری به پهلوی از فریدون نام رفته و از او خواسته شده است که چشمهی خشک شدهای را جاری سازد (روایت پهلوی، به کوشش دابار، ص ۲۰۱-۲۰۲؛ همان، به کوشش ویلیامز، ج ۱، ص ۲۲۹، ج ۱۱، ص ۲۵۶). در منابع دورهی اسلامی، پایهگذاری طبّ و کشف انواع تریاکها را بدو نسبت دادهاند و گفتهاند که مبدع تعویذها نیز بوده است (حمزهی اصفهانی، ص ۳۴؛ طبری، ج ۱، ص ۲۲۶؛ بلعمی، ص ۱۴۸؛ ابن بلخی، ص ۳۶؛ حمداله مستوفی، ص ۸۴). انتساب قدرت جادویی به فریدون به قدمت اوستاست. در روایتی (یشت ۵، بند ۶۱-۶۵) گفته شده است که او پاوروَه، کشتیران ماهر را در هوا معلق نگه داشت، تا آنجا که او در جستجوی خانهاش سرگردان شد و سه روز و سه شب در هوا به این سو و آن سو میرفت، تا اینکه ایزدِ اردوی سورا اناهیتا او را رهانید. در منابع پهلوی و اسلامی، به فریدون نیز مانند دیگر پهلوانان و پادشاهان اساطیری دوران باستان، شماری از کردههای مربوط به تمدن آغازین ایرانی منتسب شده است، از آن جمله است: پایهگذاری شهر سَملان/ سَمران، شهری شگفتانگیز در پَدِشخوارگر و آتشکدههایی در سه ناحیهی مختلف. او را مبدع نجوم و فلسفه دانستهاند (مارکوارت، ص ۲۰، ۹۹-۱۰۱؛ بندهش، فصل ۶، بند ۲۰۹؛ فصل ۸، بند ۱۲۷، ۱۳۹؛ دینکرد، ص ۵۹۶، سطر ۱۳؛ گردیزی، ص ۵-۶؛ بلعمی، همان جا، ج ۲، ص ۳۹۸؛ طبری، ج ۱، ص ۲۲۹-۲۳۰؛ ثعالبی مرغنی، ص ۶۵؛ یعقوبی، ص ۱۷۸؛ حمداله مستوفی، همان جا). پیوستگی نزدیک فریدون با گاو قابل توجه است. نیاکان او پسوند “گاو” دارند. این پیوستگی چه بسا در گزارشهای بعدی تأثیر کرده باشد، از جمله، گرز معروف او با سرِ گاو (گرزِ گاو سر، مثلاً در فردوسی، ج۱، ص ۷۱، بیت ۲۵۷-۲۶۱، ص ۸۲، بیت ۴۴۴؛ ابن بلخی، ص ۱۲، ۳۶؛ طبری، ج۱، ص ۲۲۸؛ ثعالبی مرغنی، ص ۳۴؛ ابن اسفندیار، ص ۵۸)، پرورش او به شیر گاوی به نام بَرمایون، و اینکه نخستین کسی بود که در جشنِ “درِمزینان” (۱۶ دی؛ ابوریحان بیرونی، ص ۲۲۶؛ گردیزی، ص ۲۴۶) گاو سواری کرد، و نشستن او بر گاو هنگام شکار (ابن اسفندیار، همان جا) و بستن مازندرها به سُم گاوِ برمایون (دینکرد، ص ۸۱۴، سطر ۱۱ به بعد). گویند فریدون دو برادر بزرگتر داشت که او را در نبرد بر ضد ضحاک یاری رساندند: بَرمایون (فردوسی، ج۱، ص ۷۰، بیت ۲۵۳-۲۵۴، ص ۷۲، بیت ۲۷۲: برمایه) و کتایون (بندهشن، فصل ۱۱، بند ۲۲۹؛ دینکرد، ص ۳۲۰؛ فردوسی، همان جا). بنابر داستانی، این دو برادر کوشیدند تا با رها کردن تخته سنگی از کوه، فریدونِ خفته را بکشند، اما او از نیروی جادویی خود بهره برد و سنگ را باز ایستاند (گردیزی، ص ۴). بر اساس روایتی، فریدون نخست بیمرگ بود، ولی اهریمن او را میرنده کرد (مینوی خرد، فصل ۸، ۲۷)، زیرا هم به اهرمزد ناسپاس شد (روایت پهلوی، به کوشش دابار، ص ۱۳۹؛ همان به کوشش ویلیامز، ج ۱۱، ص ۷۸) و هم اینکه ایرِز/ ایرج را بر دو پسر بزرگتر برتری داد (ثعالبی مرغنی، ص ۴۲؛ مینوی خرد، ص ۱۱۱). در منابع دورهی اسلامی، فریدون مانند پهلوانان ایرانی دیگر، با برخی شخصیتهای کتاب مقدس و قرآنی مانند نوح (ابوریحان بیرونی، ص ۴۶) ابراهیم (مقدسی، ج۳، ص ۱۴۲، ۱۴۴) و نمرود (ابوحنیفهی دینوری، ص ۸) یکی انگاشته شده است. رواج عناصر سامی در افسانهی فریدون به دورهی اسلامی نیز مربوط میشود، برای نمونه، داستانی که بنابر آن، او در بطن مادرش دو قلو بود و تولد اعجابانگیز او (مقدسی، ج ۳، ص ۱۴۲) که به الگوی داستان یعقوب و عیسی پرداخته شده است. فریدون با گرز گاو سر خود نرهی دیوان نگهبان کاخ را فرو کوبید و ارنواز و شهرناز، خواهران جمشید را که ضحاک به ستم به مشکوی خود برده بود، رهانید. ازآن سو، پیشکار ضحاک، کُندرو (گَندَرو)، شتابان خود را به ضحاک رساند و ماجرا را بدو باز گفت و ضحاک سراسیمه خود را به تختگاه و کاخ خود رساند، ولی فریدون با گرز گاو سر خود بر سرش کوبید. اما سروش، پیک هرمَزد، ظاهر شد و به او پیغام داد که ضحاک را نباید بکشید، بلکه باید او را به دماوند کوه ببرد و در آنجا به بند کشد و فریدون چنین کرد (فردوسی، ج۱، ص ۶۴-۸۶؛ ثعالبی مرغنی، ص ۳۲-۳۵). در شاهنامه فریدون با لقب “فرّخ” (=خجسته) شناخته میشود و این لقب بارها برای او به کار رفته است (فردوسی، ج ۱، ص ۸۵، بیت ۴۸۹؛ ص ۹۳، بیت ۷۲؛ ص ۱۰۴، بیت ۲۳۷). در تاریخ ملی ایران فریدون آخرین فرمانروایی است که جهان متحد را زیر فرمان داشت و پس از او این یکپارچگی فرمانروایی برای همیشه از بین میرود. در شاهنامه داستان فریدون شکل نهایی خود را مییابد و کارنامهی این فرمانروا سراسر ستایشانگیز است و حتی در ماجرای تقسیم فرمانروایی خود، که پسر کهتر را به جانشینی خود در ایران، یعنی مهمترین و آبادترین سرزمینها، بر میگمارد، انتقادی متوجه او نمیشود. در شاهنامه در بیتی چنین آمده است:
ببینید تا جمّ و کاووس شاه
چه کردند کز دیو جستند راه
(فردوسی، ج۶، ص ۵۵۴، بیت ۱۸۳۱)
در این بیت، برخلاف آنچه در مینوی خرد آمده است، فریدون در زمرهی گناهکاران همراه دو تن دیگر نیست. گذشته از جادو، برخی دیگر از روایات رازآمیز در ماجراهای مربوط به فریدون دیده میشود. در شاهنامه آمده است که هنگامی که فریدون گرز گاو سر را بر سر ضحاک کوبید، ناگهان سروش بیامد و در گوش فریدون رازی گفت که او را نکشد (فردوسی، ج۱، ص ۸۴، بیت ۴۷۷). در شاهنامه، به این پرسش، که چرا فریدون ضحاک را نکشت، پاسخ داده نشده است. نبرد فریدون و گرشاسپ با ضحاک، بن مایهی هند و اروپایی دارد و اسطورههای مشابهی در میان این اقوام دیده میشود. اما “راز” در بیت مورد نظر در شاهنامه در مورد نگُشتن ضحاک، بیگمان به علتی که در متون پهلوی برای این کار فریدون آمده است، مربوط نمیشود. واژهی راز در متنهای پهلوی مربوط به دستهای از رازهای دینی است که معمولاً با عرصههای آفرینش و فرجامشناسی و نیز آگاهی از شیوهی خاص نبرد با دیوان و اهریمن ربط دارد (شاکد، ص ۴۹-۵۶). آن رازی که، در شاهنامه، سروش در گوش فریدون میگوید همین است که در این روایت میبینیم که بنابر تقدیر ازلی، کشتن ضحاک نه در آن زمان به دست فریدون به انجام میرسید و نه در هیچ جای دیگری. دقیقی (ص۹۵)، در بیتی، هم به گاو بَرمایون اشاره دارد و هم گفته است که جشن مهرگان را فریدون که گفتهاند در روز مهر از ماه مهر ضحاک را بند کرد (ثعالبی مرغنی، ص ۳۶؛ قس: ابوریحان بیرونی، ص ۲۲۳)، بنیاد نهاد (همچنین نک. بیتی از مُنجیک ترمذی در مدبّری، ص ۲۳۶؛ منوچهری دامغانی، ص ۱۷۴؛ گردیزی، ص ۶؛ فرّخی سیستانی، ص ۲۲۱؛ امیر معزّی، ص ۲۱۵؛ ابن بلخی، ص ۳۶). به روایت ابوریحان بیرونی (همان جا) بستن کُستی و باژ (زمزمه) گفتن از همین زمان رایج شد. همچنین برپایی جشن دیگری به نام “درامزینان” (۱۶ دی) نیز به دوران فریدون منسوب است (همان، ص ۲۲۶؛ همچنین نک. صفا، ص ۴۸۶). بنابر برخی منابع دیگر، فریدون بانی جشن سده نیز بوده است (عنصری، ص ۲۱؛ نوروزنامه، ص ۱۹). برخی شاعران دیگر از گُرز فریدون (منوچهر دامغانی، ص ۵۸؛ خاقانی شروانی، ص ۱۱۳؛ لامعی، ص ۴۰؛ سنایی، ص ۳۷۷، ۸۵۲)، بخش کردن جهان بین پسرانش (ابوحنیفه اسکافی، نک. مدبّری، ص ۵۹۰)؛ جام فریدون (مُنجیک ترمذی، نک: مدبّری، ص ۵۹۰)، افسونی که بدان جادوان را بند میکرد (امیر معزّی، ص ۱۴۲) و گذرا و بدون کشتی از جیحون (عنصری، ص ۱۳۲) متن اندرزنامهای آمده است که گفته شده بر دیوارهای کاخ فریدون نگاشته بودند. همچنین متن کوتاهی از اندرزهای فریدون در کتاب ثعالبی مرغنی (ص ۴۰-۴۱) آمده است.
فریدون نخستین کس بود که لقب کی گرفت او را کیآفریدون گفتند و معنی کی پاک باشد. چنانکه گویند روحانی. یعنی کار وی خالص و پاک است و به روحانیت پیوسته است و گویند که معنی کی سودجوی باشد و به پندار بعضیها کی به معنی شکوه باشد و افریذون وقتی ضحاک را بکشت، شکوه یافت (۱۵۳، طبری (۱)) (صدیقیان، ۱۳۸۶: ۱۹۴). در شاهنامه با صفت خوب رخ آمده است (۵۹، شاهنامه (۱)). فریدون دین ابراهیم (ع) را پذیرفته بود (۱۰، نوروز). فریدون نخستین کسی است که کشورهای روی زمین را قسمت کرد. فریدون چیره و غالب بود که زمین را میان اولاد خود قسمت کرد (۱۴۵، ۱۴۶، آثار). دانش پزشکی را او بنیاد نهاد و از گیاهان، دارویی برای دفع بیماریهای جانداران ساخت (۳۳، پیامبران). اول کسی که به علم نجوم اندر شروع کرد، او بود و زیج خوارزمی او تألیف فرمود (۱۵۶، تفسیر (۵))”.
از جمله کسانی که اناهیتا را ستایش میکند و از او میخواهد کمکش کند فریدون است. اجداد فریدون همه نام گاو دارند. در اوستا سخن از اقوامی است که به نظر میردسد فرزندان فریدون نامشان از آنها گرفته شده است. در هزاره سوم زمانی که فریدون جهان را میان سه پسرش بخش کرد جنگهای ایرانیان با غیرایرانیان در گرفت. در آن هزاره سلم و تور ایرج را کشتند. در ادبیات پهلوی آمده که ضحاک کسی است که بر جمشید پیروز میشود ولی از فریدون شکست میخورد و در پایان جهان از بند رها میشود و به دست گرشاسپ نابود میشود. دینکرد درباره اینکه چرا فریدون اجازه کشتن ضحاک را نداشت چنین نوشته است. چون بدن ضحاک پر از جانوران موذی است و اگر او را میکشت همه جا از این جانوران پُر میشد.
“(۲۸) و آمد در زندگانی فریدون به ایرج پسر فریدون همانا وحی از دادار بردن و بدان انتشار داد و ورزید داد آزادگی را [و] درخواست کرد برترین آرزو را به خواستاری از پدرش فریدون؛ و حاصل آمد از سوی دادار آن آرزو به آفرین (=دعای) فریدون.
(۲۹) و آمد اندر همان رحلت فریدون، [به] خاندان ایرج؛ رفت [پیوند/وخش] با نریو سنگ ایزد به منوچهر و از آن پُرشمارگی [و کثرت] بود.
همی تخمه (=فرزندان، نسل) ایرج را. جمشید در اوستا دارای سه فره یا فرهای با سه جلوه است: «یکی از آنها که فره خدایی- موبدی است به مهر میرسد؛ فره شاهی به فریدون میپیوندد و فره پهلوانی و جنگاوری را گرشاسب به دست میآورد. آب و آتش و گیاه پیش هرمزد خدای به گله ایستند. گله این کنند که «فریدون را باز زنده کن تا ضحاک را بیوژند، چه اگر تو، هرمزد، این نکنی، ما به گیتی نتوانیم بودن» آتش گوید که «ندر خشم» و آب گوید که «نتازم»”.
هرمزد با امشاسپندان پیش روان فریدون رفتند و از او درخواست کردند ضحاک را از میان ببرد ولی او گفت نمیتوانم. طبق اساطیر ریک فردایی و اوستایی فریدون جزء خدایان فضایی است. شباهت افسانه هندی که در آن سه برادر هستند که کوچکترین آنها ثریته نام دارد به داستان سه پسر فریدون میتوان گفت که اصلی هند و ایرانی دارد. پیروزی فریدون بر ضحاک به او لقب پیروزترین مردمان بعد از زردشت داده است و باعث میشود که بخشی از فرّه جم را بدست آورد.
فریدون صاحب سه پسر به نامهای سلم، تور و ایرج است. او سه دختر شاه یمن به نامهای آرزو ماه و سهی را برای آنان میگیرد (دوستخواه، ۱۳۸۳: ۱۵۷، ۱۶۴؛ ۱۹۲؛ ۳۵۱؛ عفیفی، ۱۳۷۴: ۵۷۸-۵۸۰؛ بهار، ۱۳۷۵: ۸۱، ۱۸۰-۱۸۱، ۱۸۴، ۱۹۱-۱۹۲، ۲۰۷-۲۰۸، ۲۲۸، ۲۳۸، ۲۸۰، ۴۷۳، ۴۷۵، ۴۹۱ و ۱۳۷۸: ۹۲، ۱۲۸، ۱۳۷، ۱۵۰-۱۵۱، ۱۵۵؛ راشدمحصل، ۱۳۶۶: ۹۰ و ۱۳۷۰: ۱۸، ۴۴، ۷۴، ۹۳، ۱۱۰-۱۱۴، ۱۱۴، ۱۲۶-۱۲۸، ۲۰۱ و ۱۳۸۹: ۲۰۱، ۳۶۹-۳۷۴، ۳۸۱، ۳۸۴، ۳۹۰؛ صدیقیان، ۱۳۸۶: ۱۹۴، ۲۰۲؛ فردوسی و شاهنامه سرایی، ۱۳۹۰: ۳۶۸-۳۶۹؛ آموزگار، ۱۳۸۶، ۵۷-۶۰).
“فریدون چو شد بر جهان کامگار
می روشن و چهره شاه نو
ز ضحاک شد تخت شاهی تهی
ز سالش چو یک پنجه اندر کشید
ببخت جهاندار هر سه پسر
بدو گفت بر گرد گرد جهان
سه خواهر ز یک مادر و یک پدر
نهفته چو بیرون کشید از نهان
یکی روم و خاور دگر ترک و چین
نخستین به سلم اندرون بنگرید
دگر تور را داد توران زمین
از ایشان چو نوبت به ایرج رسید
ندانست جز خویشتن شهریار
جهان نوز داد و سر ماه نو
سر آمد بر او روزگار مهی
(شاهنامه فردوسی، ۴۸).
سه فرزندش آمد گرامی پدید
سه خسرو نژاد از در تارج زر
سه دختر گزین از نژاد مهان
پری چهره و پاک و خسرو گهر
(همان: ۴۹).