عنصر سوم جنگ، عنصر معنوی یا روان شناختی است که در واقع همان قصد و اراده مبادرت به جنگ است.
مبارزه مسلحانه را هنگامی می توان جنگ تلقی کرد که کشورهای ذینفع یا حداقل یکی از طرفین درگیر در جنگ، آن را جنگ بدانند. جنگ مبتنی بر اراده قطعی و خلل ناپذیر عامل یا عاملان آن است.
جنگ بدون قصد و نیت معنی ندارد. به طور کلی قصد جنگ باید به صورت صریح و با اعلان جنگ همراه باشد.
ضرورت اعلان جنگ در کنفرانس های لاهه ۱۸۹۹ و ۱۹۰۷ مورد تأکید کشورهای امضاء کننده معاهدات قرار گرفت و در عهدنامه سوم و چهارم لاهه گنجانیده شد. با این حال مواردی وجود داشته که جنگ بدون اعلان جنگ آغاز شده است، از جمله حمله و تجاوز نظامی عراق به ایران در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰٫
عنصر چهارم جنگ، مشخص بودن جهت و غایت جنگ است. یعنی کشور آغازگر جنگ هدفی معین و نهایی دارد که همواره در صدد پیگیری و نیل به آن هدف است. این هدف، معمولاً تحمیل یا قبولاندن یک نقطه نظر سیاسی و یا به عبارت روشن تر یک منظور و هدف ملی است. در واقع، کشور مهاجم مدعی است جنگی که آغاز کرده بر اساس «منافع و مصالح ملی» بوده است. اما سوالی که مطرح می شود این است: منافع و مصالح ملی کدامند و بر چه پایه ای استوار هستند؟
«افلاطون و ارسطو جنگ را به عنوان یکی از وسایل نیل اهداف سیاسی می شمردند و هنر جنگ را جزئی از هنر حکومت میدانستند.» «هگل نیز در فلسفه تاریخ با ذکر مثالهای بسیار به این نتیجه رسیده است که سیاست، جنگها را بر میانگیزد و ارتشها این جنگها را انجام می دهند.» (به نقل از ضیایی بیگدلی، پیشین، ص ۴۷)
طرفداران مکتب حقوق عینی، از جمله «ژررسل» با درنظر داشتن همین عنصر از تعریف، جنگ را توسل به نیروی مادی به منظور تغییر دادن نظام های حکومتی در جامعه بینالمللی می دانند. از دید برخی دانشمندان حقوق بین الملل، از جمله کلسن و گوگنهایم، هدف از جنگ، دفاع از حقوق شخصی بینالمللی است که یا نقض شده و یا شدیداًً مورد تهدید قرار گرفته است. این عده معتقدند کشورهایی که مبادرت به جنگ می نمایند تصمیم خود را چنین توجیه میکنند که قلمرو اقتدارات حقوقی شان مورد تجاوز قرار گرفته و یا حقوق بنیادین آن ها نقض شده است. (به نقل از ضیایی بیگدلی، همان، ص ۴۸)
«از دید سایر دانشمندان مخصوصاً آلمانی ها و ایتالیایی ها، جنگ یک شیوه دفاع از منافع واقعی است.» به طور خلاصه این اهداف میتواند با عنوان اهدافی در جهت منافع و مصالح ملی و یا اهداف قانونی قلمداد شوند: کشورگشایی، دفاع مشروع، حمایت از منافع واقعی و بالاخره تغییر شرایط حقوقی. به هر حال هنگامی که جنگ فاقد خصیصه ملی باشد و به عنوان «ابزار سیاست ملی» محسوب نگردد، دیگر واجد مفهوم خاص خود نیست. فرضاً عملیات نظامی جهت حفظ صلح و امنیت بینالمللی را نمی توان جنگ نامید. (ضیایی بیگدلی، همان، ص ۴۸)
۲-۲- اسلام و حقوق بین الملل در زمان جنگ
مسأله جنگ و حقوق جنگ از جمله مباحثی است که ریشه تاریخی کهن دارد. کشورهای باستانی و ادیان الهی هر یک به سهم خود این امور را مورد توجه قرار داده و تا حدود زیادی در مورد خصوصیاتشان سخن گفته اند.
مفهوم جنگ و مقررات مربوط به آن در طول اعصار و قرون متمادی مسیر تحول و پیشرفت را طی کرده و توانسته است جنگ را به میزان قابل توجهی تحت ضابطه مشخصی درآورد، امّا انقلاب صنعتی و توسعه تکنولوژی و عملکرد رهبران سیاسی ـ نظانی دیکتاتورمنش، مخصوصاً در جهان غرب، به جنگ مفهومی خاص و خطرناک بخشید و حقوق جنگ تا حد بسیار پست و نازلی نادیده انگاشته شد.
سازمان های بینالمللی، به ویژه سازمان ملل متحد، با تمامی تلاش خود نتوانسته است چشم های فروبسته را بازگشاید و به معاهدات بینالمللی مربوط نقشی قاطع و فعال دهد.
اسلام نیز از جمله ادیان الهی است که توجهی خاص به مسأله جنگ و حقوق جنگ دارد و به رغم قدمت تاریخی اش، مشحون از مفاهیم و مباحث نوینی است که در هر عصر و زمانی که بدانها نظر افکنده شود، برتری آن مشهور میگردد. (ضیایی بیگدلی، ۱۳۹۱، ص۱۲۱)
عملیات خصمانه ای که امروزه با عنوان «جنگ» در دنیا متداول است، در فرهنگ اسلامی جایی ندارد، و آنچه در اسلام مقامی دارد، جنگ مقدس یا «جهاد» است که دارای معنی خاص، با هدف هایی کاملاً متفاوت با جنگ است.
عبارت «هر جنگی جهاد نیست وهر جهادی هر جنگ نیست» روشنگر عدم ارتباط میان دو مفهوم جنگ و جهاد است.
در ذیل مفهوم جنگ و اهداف آن در اسلام بررسی می شود:
۲-۲-۱- مفهوم جنگ در اسلام
در اسلام جنگی مشروعیت دارد که منطبق با مفهوم جهاد باشد. جهاد در اصل به معنای تلاش و کوشش است، ولی در فقه اسلامی جهاد دو مفهوم عام و خاص دارد. در معنی عام، هر گونه جهاد و مبارزه در راه خدا را جهاد گویند. جهاد با نفس یا (جهاد اکبر)، جهاد با عمل و جهاد با قلب و زبان. جهاد با این معانی فاقد جنبههای نظامی است و اساساً در این پژوهش مورد نظر نیست.
اما جهاد در معنی خاص، جنگ مقدس و یا جنگ به خاطر دین و در راه حق و دفاع از آزادی های والای اسلام است که در قرآن کریم بیشتر واژه «قتال» برای آن استفاده شده است. این مبارزه دارای ابعاد مختلف عقیدتی، نظامی، اقتصادی، سیاسی و غیره است.
اسلام جهاد را به طور کلی از واجبات کفایی[۵] دانسته است ولی در مواردی دارای جنبه ی عینی میباشد.
از زمان پیامبر (ص)، جهاد در برگیرنده عملیات جنگ تحت نام های «غزوه» و «سَریّه» بود. غزوه یا غزا جنگی بود که تحت فرماندهی و با شرکت شخص پیامبر (ص) صورت می گرفت. مانند غزوه احد و غزوه خندق، اما سَریّه به جنگ هایی میگویند که پیامبر (ص) در آن شرکت نداشت.
مورخان اسلامی، تعداد غزوات پیامبر (ص) را بین ۲۶ تا ۲۸ و تعداد سَریّه ها را حدود ۸۰ مورد ذکر کردهاند. (ضیایی بیگدلی، همان، صص ۱۲۳-۱۲۲)
۲-۲-۲- مفهوم جنگ در قرآن
در آیات متعددی از قرآن کریم، به واژه هایی چون «حرب» ، «قتال» و «جهاد» اشاره شده که تمامی آن ها به معنای جنگ است.
قرآن کریم، تنها جهاد فی سبیل الله و یا قتال فی سبیل الله را جنگ مشروع میداند. در آیات زیر تقریباً عبارات بالا به کار رفته و مفهوم جنگ مشخص گردیده است:
-
- سوره بقره[۶]: آیات ۱۹۰ تا ۱۹۶، ۲۱۸، ۲۴۴٫
-
- سوره نساء[۷]: آیات ۷۶ و ۹۵٫
-
- سوره مائده[۸]: آیه ۵۴٫
-
- سوره انفال[۹]: آیه ۶۵٫
-
- سوره توبه[۱۰]: آیات ۴۱ و ۱۲۳٫
-
- سوره حج[۱۱]: آیه ۷۸٫
-
- سوره عنکبوت[۱۲]: آیه ۶۹
-
- سوره حجرات[۱۳]: آیه ۱۵٫
- سوره صف[۱۴]: آیات ۴ و ۱۱٫ (ضیایی بیگدلی، همان، ص ۱۲۴)