پلانکت[۳۴] معتقد است که اگرچه هر سازمان عناصر ویژهای را برای فرهنگ ارتقا می دهد ولی در اکثر سازمانها هفت عامل به عنوان شکل دهنده فرهنگ میباشد(زارعی متین،۱۳۸۴،ص۹۷)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۱- فرایند های کلیدی سازمان
در هر سازمانی افراد فرایند هایی را برای جمع آوری اطلاعات، ارتباطات تصمیم گیری سرپرستی و تولید کالا و ارائه خدمات به کار میبرند که این فرایند ها توسط عوامل دیگر تحت تاثیر قرار گرفته یا بر آنها تاثیر میگذارد.
۲- ائتلاف برجسته
فرهنگ یک سازمان عموما به وسیله یکپارچگی اهداف، استراتژی و روابط افراد و مدیریت تحت تاثیر قرار میگیرد.
۳- کارمندان و سایر وسایل ملموس
منابعی مثل کارمندان، سازمان، تجهیزات، ابزار آلات، زمین، ابداعات، پول و … است که کمیت و کیفیت آنها تعیین کننده فرهنگ و عملکرد سازمان است.
۴- ترتیبات رسمی سازمان
شامل ساختار سازمانی، رویهها و قوانین میشود که به مشاغل و افراد سازمانی نظم میدهد.
۵- سیستم اجتماعی
سیستم اجتماعی که هنجارها و ارزشها را به فرهنگ سازمانی میدهد شامل روابط بین کارکنان است که مربوط به قدرت و اعتماد است در واقع همان سازمان غیررسمی است.
۶- فن آوری
شامل فرایند های اصلی تکنولوژی و تجهیزات است که مورد استفاده کارکنان میباشد.
۷- محیط بیرونی
شامل چگونگی تاثیر بازار، رقبا سرمایهگذاران و کار پردازان بر اهداف و منابع و فرایند های سازمان است.
نمودار (۲-۳) عوامل تشکیل دهنده فرهنگ سازمانی (پتینگر،۲۰۰۵،ص۳۲)
۲-۱۲ منابع فرهنگ
فرهنگ اساسا از سه منبع سرچشمه میگیرد(معرفتی،۱۳۸۹،ص۱۱۵)
۱- باورها و ارزشهای بنیان گذاران سازمان
در مراحل اولیه شکلگیری سازمان افراد کلیدی سازمان نقش بسیار مهمی در شکلگیری فرهنگ سازمان دارند و اصول اعتقادی یا جهان بینی، باورها، ارزشها و هدفهای بنیانگذاران است که نوع رفتار مورد انتظار کارکنان را مشخص میکند. در واقع بنیان گذاران، تعیین کننده آرمان اصلی و زمینههای محیطی جهت فعالیت گروه میباشند. هر سازمان نخست به صورت یک واحد کوچک تاسیس میشود و مؤسسان یا بنیان گذاران آن میتوانند دیدگاه یا نظر خود را بر اعضای سازمان تحمیل کنند. برای مثال اگرچه توماس واتسون رئیس شرکت آی بی ام در سال ۱۹۵۶ درگذشت ولی دیدگاهی که او درباره تحقیق و توسعه، عرضه محصولات جدید، نوآوری، شیوه لباس پوشیدن کارکنان و سیاستهای پرداخت حقوق و مزایا داشت، هنوز هم مورد توجه است(معرفتی،۱۳۸۹،ص۱۱۶).
۲- مدیران عالی سازمان
فرهنگ سازمانی همچنین از اعتقادات، باورها و ارزشها و رفتارهای مدیران عالی سازمان متاثر است. مدیران عالی سازمانها ارزشها فضایی را برای سازمان میآفرینند که بر راه های انتخاب شده از طریق شرکت تاثیر میگذارد و این ارزشها و باورها نسبتا پایدار هستند درباره چیزهای قابل قبول یا غیرقابل قبول صحبت میکنند و کنش و رفتار کارکنان را دستیابی به هدفهای سازمان هدایت میکنند.
در واقع مدیران محصول فرهنگ هستند و تصمیمات اتخاذ شده توسط آنها در چهارچوب فرهنگی است که آنها در آن غوطه ور بودهاند و از طرف دیگر، کارمندان رفتار مدیران را پیوسته زیر نظر دارند و هر واقعه مهمی که نتیجه عمل مدیران است را به خاطر میسپارند. عدالت، عجله، تکبر، حب و دیگر خصائص مدیران در شکل گیری فرهنگ سازمان و در نظر آنها تاثیر دارد.
در کل مدیران فرهنگ سازمانی هستند که میتوانند با الگو بودن در عملکرد و رفتار خویش شرایط تغییر مطلوب کارکنان را فراهم نمایند(معرفتی،۱۳۸۹،ص۱۱۷).
اغلب مدیران از طریق روشهای زیر به ایجاد فرهنگ کمک میکنند.
۱-۲ تعریف صریح و روشن رسالت و اهداف سازمان
۲-۲ تعریف ارزشهای اساسی
۳-۲ تعیین حدود استقبال افراد
۴-۲ ساختار دهی کار بر طبق ارزشهای سازمان برای دستیابی به اهداف
۵-۲ توسعه سیستم پاداش که ارزشها را تقویت میکند
۶-۲ ایجاد روشهای اجتماعی شدن که کارگران جدیدی را جذب کرده و فرهنگ کار را تقویت میکند.
۳- فرایند جامعه پذیری کارکنان
اعضای سازمانی که دارای نیازها و فرهنگهای خاصی میباشند در به وجود آمدن فرهنگ سازمانی و جایگاه سازمان در جامعه موثر هستند. سازمان باید بکوشد تا افراد خود را با فرهنگ حاکم بر سازمان وفق دهد. این کار یعنی خو گرفتن پذیرفتن و رعایت فرهنگ سازمانی، که آنرا جامعه پذیری کارکنان یا سازمان نامیدهاند.
فرایند اجتماعی شدن به سه مرحله تقسیم میشود:
مرحله پیش از ورود: مربوط به آموزش و یادگیریهایی است که پیش از پیوستن فرد به سازمان صورت میگیرد.
مرحله رویارویی: فرد تازه وارد متوجه واقعیت سازمان میشود و احتمالا درمییابد که باید در انتظارات آنچه در نظر وی واقعیت بوده است تجدیدنظر کند.
مرحله دگردیسی: تغییرات نسبتا دائمی رخ میدهد و فرد مهارتهای لازم برای انجام موفقیت آمیز کارها و ایفای نقشهای جدید را میآموزد در آنها تبحر پیدا میکند. به ارزشها و هنجارهای گروهی ارج مینهد و با آنها همسان و هم نوا میگردد (جولازاده،۱۳۸۸،ص۳۶).
۲-۱۳ طبقه بندی فرهنگ سازمانی
از آنجا که فرهنگ سازمانی تا حدود زیادی منطبق بر باورها، ارزشها و نگرشهای مشترک اعضای سازمان است، سازمان کشورهای مختلف و همین طور سازمانهای موجود در هر کشور، نشان دهنده فرهنگ های گوناگون کشورها هستند. بسیاری از محققان کوشیدهاند تا از طبقهبندی فرهنگ ها به عنوان ابزاری برای مقایسه آنها استفاده نمایند.
۲-۱۳-۱ فرهنگ سازمانی غالب و خرده فرهنگهای سازمانی
در سازمان علاوه بر یک فرهنگ غالب که در بر گیرنده ارزشهای اساسی پذیرفته شده از سوی اکثریت اعضاء همچون وفا داری به سازمان، نیاز به مشتری، کیفیت محصول و امثال اینهاست، خرده فرهنگهای وجود دارد. خرده فرهنگها ارزشها و فلسفه منحصر به فرد گروهی از افراد است که از ارزشهای حاکم بر سازمان متفاوت است(کونتز[۳۵]،۲۰۰۶،ص۱۶۵). هر گروهی در سازمان میتواند تشکیل یک پاره فرهنگ را بدهد. در واقع هر فرهنگ نتیجه مسائل و تجربیات مشترک اعضای یک بخش یا یک واحد است مانند افرادی که در یک برنامه یا یک طرح کار میکنند وظایف مشابهی را انجام میدهند یا زمینههای انفرادی و مذهبی مشترک دارند. در ابتدای شکل گیری سازمان معمولاً فرهنگهای متفاوت با هم در تعارض هستند. تا یکی بتواند عنوان فرهنگ غالب را به خود اختصاص دهد. پس از مدتی وقتی فرهنگی برتری را بدست آورد عنوان فرهنگ غالب را کسب میکند و در ادامه سعی میکند تا سایر فرهنگها را تحت حیطه خود درآورد. اگر خرده فرهنگها با فرهنگ غالب در تعارض باشد تضعیف میشود. ولی در سازمانهایی که این تضاد وجود ندارد فرهنگها در راستای ارزشهای حاکم بر فرهنگ غالب سازمانی هستند(جورج[۳۶]،۲۰۰۷)
۲-۱۳-۲ فرهنگ سازمانی قوی و فرهنگ سازمانی ضعیف
تمامی سازمانها دارای فرهنگ هستند ولی آنها دارای تاثیر یکسانی بر روی اعضای خود نمیباشند هر قدر التزام افراد به ارزشهای اساسی سازمان بیشتر باشد و اعضای بیشتری به این ارزشها معتقد باشند، فرهنگ آن سازمان قویتر است و تاثیر بیشتری روی رفتار افراد دارد. فرهنگ قوی نشان دهنده توافق در میان اعضای سازمان در اهمیت باورها و ارزشهای فرهنگ است. اگر رضایت و اجماع گسترده در میان افراد در مورد اهمیت آن وجود داشته باشد آن فرهنگ قوی است و اگر توافق اندک داشته باشد فرهنگ ضعیف است.
به اعتقاد گوردون[۳۷] فرهنگ قوی انسجام، تجانس همگونی، ثبات و جاذبه، توافق، استحکام و استواری، نفوذ و کنترل درونی است(گرندگ[۳۸]،۲۰۰۷).
چهار عنصر اصلی یک فرهنگ قوی به ترتیب زیر است:
۱- ارزشها: باورها و دیدگاه های اعضای یک سازمان است.
۲- قهرمانان: الگو ها و نمونههای ارزشهای یک سازمان هستند
۳- آداب و رسوم : تشریفاتی هستند که ارزشهای یک سازمان را نشان میدهند.
۴- شبکه فرهنگی: یک سیستم ارتباطی است که از طریق آن ارزشهای فرهنگی ایجاد و تقویت میشوند.