سلحشوری در سال ۱۳۹۰ اشاره دارد که دو نوع معنویت وجود دارد: معنویت غیردینی که فقط تا حدی میتواند به قدرت های روح از راه کنترل و تهذیب نفس و کم کردن نقش محسوسات که پایین ترین مرحله ی تربیت دینی است ( حداکثر به عالم ملکوت) دسترسی یابد و معنویت دینی و بویژه دین اسلام که اگر فرد بر اساس راهکارهای آن عمل کند، میتواند به کمال و فعلیت قدرت های روح و عوالم دیگر مانند عالم جبروت و عالم اسماء الهی برسد.
به طور کلی دین شامل باور ها، اعمال و آیین ها ی مربوط به امور مقدس است. (امور مقدس به اموری که مربوط به عرفان یا خداوند میباشد و در مذهب شرق به آخرین حقیقت یا واقعیت است، میگویند.) دین اعتقادات خاص در مورد مرگ و رفتار اخلاقی در طول زندگی است. دین و مذهب هم به صورت جمعی و هم به صورت فردی میتواند انجام گیرد در صورتی که در مقابل معنویت جنبه فردی و شخصی دارد. (وانسا بیانکا ۲۰۱۰)
از نظر کار (۲۰۰۳) سه رویکرد بر تربیت دینی وجود دارد:
-
- رویکرد سنتی(قراردادی)به تربیت دینی: در این دید گاه هر ورودی به عقیده ی مذهبی، احکام، عقاید یا یک مجموعه ای از فعالیت هایی که باید در حکم ورود به یک سبک زندگی معنوی باشد است. در این دیدگاه واژه spirit عمداتا با روح و روان آدمی معطوف است.
-
- رویکرد نگرشی پست مدرن به تربیت دینی که به رویکرد بین برنامه ای در تربیت معنوی اعتقاد دارد، برخی از سیاست گذارن اخیراً تربیت معنوی نیاز به معنویت را در مواجهه با ماتریالیسم معاصر، لذت گرایی و نیهیلیسم مطرح میکنند.
- رویکرد ساخت گرایانه یا مدرنیتی به تربیت دینی وجود دارد.
روی هم رفته، درست است که بین معنویت و دین همپوشی وجود دارد و هر دو به وجودی مقدس و متافیزیک باور دارند و در برخی از ابعاد مانند معنا، عشق و تعالی با هم، هم پوشی دارند، اما هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند . بین این سه واژه، ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. در کل می توان گفت که غایت تربیت اخلاقی، تربیت معنوی است و غایت تربیت معنوی، تربیت دینی است. به بیان دیگر، ارتباط این سه واژه همانند ارتباط بین جامعه، انسان و سیاست است. همان گونه که واژه های جامعه و سیاست برای انسان به کار برده میشوند، تربیت اخلاقی و معنوی نیز برای تربیت دینی و درخدمت تربیت دینی استفاده میشوند. البته، همان گونه که جامعه و سیاست یک حالت غیر انسانی را بیان میکنند، این احتمال هم وجود دارد که تربیت اخلاقی و معنوی نیز یک حالت غیردینی یا ضددین را بیان کند. (سلحشوری،۱۳۹۰)
ارتباط بین تربیت معنوی ،تربیت اخلاقی و تربیت دینی
تربیت معنوی
تربیت اخلاقی
تربیت دینی
از راه ویژگی های سه مفهوم دین، معنویت و اخلاق میتوان به ارتباط و حدود و ثغور آن ها پی برد. ویژگی هایی مانند ارواح، موجودات و نیروهای فرا طبیعی، قدرتهای برتر، امر قدسی نشان دهنده ی این مطلباند که تمام ادیان به گونهای به بعد غیر مادی باور دارند و بدون چنین بعدی حرف زدن از دین بی معنا است. شاید بتوان گفت که یکی از اهداف اصلی دین این است که انسان بتواند از تمام نیروهایی که مانع ارتباط او با خدا میشوند، رهایی بیابد. مرکز و قلب معنویت حالتی اسرار آمیز و پویا دارد و میتوان گفت دارای یک بعد غیر مادی و ماورایی است که در پی یک معنا و وجودی فرا تجربه است و معنویت موقعیتی برای فراتر رفتن از خود و ایجاد حس تعالی، رازگونه، هیبت، هماهنگی بین ذهن و بدن، خود و جهان به وجود می آورد و اخلاق هم صفت نفسانی راسخ و استوار است که افعال متناسب با آن بی درنگ صورت می گیرند و این صفت راسخ درونی اگر متناسب با خود ملکوتی باشد، فضیلت و اگر متناسب با خود حیوانی باشند، رذیلت نامیده می شود.
با توجه به این ویژگی ها میتوان گفت که بین سه مفهوم تربیت اخلاقی، معنوی و دین با این که ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد، اما میتوان گفت که پله ی نخست تربیت، تربیت اخلاقی است و هدف غایی تربیت اخلاقی، تربیت معنوی است و هدف غایی تربیت معنوی، تربیت دینی است. بنابرین، بالاترین درجه تربیت، تربیت دینی است و از آنجایی که مهمترین بعد وجودی انسان روح است و همه ی انسانها در این جنبه مشترک اند .(سلحشوری،۱۳۹۰)
۲-۴-۱- تفاوت دین و معنویت :
بر اساس موارد ذکر شده پیشین ،روی هم رفته ، درست است که بین معنویت و دین همپوشی وجود دارد و هر دو به وجودی مقدس و متافیزیک باور دارند و در برخی از ابعاد مانند معنا، عشق و تعالی با هم همپوشی دارند، اما هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند. بین این سه واژه ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. در کل می توان گفت که غایت تربیت اخلاقی، تربیت معنوی است و غایت تربیت معنوی، تربیت دینی است. به بیان دیگر، ارتباط این سه واژه همانند ارتباط بین جامعه،انسان و سیاست است. همان گونه که واژه های جامعه و سیاست برای انسان به کار برده میشوند ، تربیت اخلاقی و معنوی نیز برای تربیت دینی و در خدمت تربیت دینی استفاده میشوند. البته همان گونه که جامعه و سیاست یک حالت غیر انسانی را بیان میکنند، این احتمال هم وجود دارد که تربیت اخلاقی و معنوی نیز یک حالت غیر دینی یا ضد دین را بیان کند.
اسلاتری ( ۲۰۰۶ ) در کتاب خود اشاهر میکند : اگر چه اصطلاحات « معنویت »، « الهیات » و « مذهب » به یک معنی کاربرد دارند ، اما این نکته اهمتی زیادی دارد که این کلمات واحد ، تاریخچه ریشه شناختی یکسانی داشته باشند ، چرا که چندین کتاب در طول قرن ، برای توصیف معانی متنوع و درست هر یک از این اصطلاحات چاپ شده است . در حالی که مذهب به شکل سنتی به اعتقادات و باورها و مقدسات « خدا ، تعالی ، مکتب ، کتاب های مقدس » مرتب با اگوی معانی و رواج آن در یک حوزه ی تاریخی یا فرهنگی میباشد . اما معنویت به حوزه باورها اعتقادات شخصی وابسته است . (اسلاتری،۲۰۰۶)
رابرت ناش به توضیح بهتر و واضح تری در این مورد پرداخت ، مبنی بر اینکه : « مذهب » شامل یک ساختار و قانون است ، در حالی که معنویت میتواند جنبه شخصی داشته باشد . مذهب با آنچه که با دیگران انجام میدهیم ، رابطه مستقیم دارد ، در حالی که معنویت آنچه ما با خودمان انجام میدهیم ، به عبارتی می توان گفت که مذهب جنبه اعتقادی عمومی و جامع دارد و معنویت جنبه شخصی دارد . مذهب میتواند به عنوان « سر » و معنویت به عنوان « قلب » معرفی شود . بنابرین « درک معنویت » برای ما بسیار سخت است .
مفهوم معنویت از ارتباط با مهارت های تفکر و تأمل و تنها وابسته به ارتباط با خدا، گسترده تر است. (بیگر،۲۰۰۳ , لوییس داف ۲۰۰۳ ) نیز ارتقاء کیفیت ذهن و قلب دانش آموز را تعریف مناسب تری برای تربیت معنوی میداند. از این طریق، کل شخصیت دانش آموز تحت تاثیر قرار گرفته و بین ابعاد فیزیکی، هیجانی، هوشی و معنوی او توازن و هماهنگی ایجاد می شود. از نظر وی نیز تمرین های معنوی صرفاً بخشی از قلمرو برنامه درسی نیستند، بلکه میتوانند در همه ی قلمروهای یادگیری به کار روند.( اشعری و همگاران،۱۳۹۱ )