خانواده نخستین پایگاهی است که پیوند بین کودک و محیط اطراف او را به وجود می آورد.کودک در خانواده پندارهای اولیه را فرا میگیرد و از لحاظ ذهنی رشد مییابد, شیوه های سخن گفتن را می آموزد, و سرانجام نگرش هایش شکل میگیرد. بر سبک های تفکر فرزندان اثر گذار باشد(جلایر,۱۳۹۱,ص۳۸).
۲-۹-۵- مدرسه و شغل
آخرین متغییر مؤثر در رشد سبکهای تفکر, دوران مدرسه و نهایتاً شغل است. مدارس و مشاغل مختلف مشوق سبک های متفاوتی در انسان هستند موسس یک کمپانی به طور متفاوتی نسبت به یک کارگر خط تولید تشویق می شود. همان طور که افراد برای دنبال کردن زندگی ممکن است با توجه به نظام پاداش خود جنبه هایی از سبک های تفکر را تشویق یا محدود کنند.
به طور متوسط مدارس در اکثر نقاط جهان احتمالا سبک تفکر اجرایی, جزئی نگر و محافظه کارانه را تشویق میکنند. دانش آموزانی با هوش تلقی می شود که هر چه به آنان گفته می شود به درستی انجام میدهند. مدارس خود را عامل اجتماعی کننده تلقی میکنند. ولی کودکان چگونگی تفکر درباره امور و انجام آن را از طریق فرهنگ می آموزند.
این امر نسبتا نادر است که استقلال عقلایی تشویق شود مگر اینکه در بالاترین سطح تحصیلی مانند فارغ التحصیل در درجه دکتری. هر چند حتی در این سطح نیز تفکر قانونگذار به طور خاص تشویق نمی شود( استرنبرگ,۱۳۸۰,ص۱۵۵).
۲-۱۰- تعریف نوآوری
وقتی تحولات شتاب می گیرند، بر پدیده ها پیچیدگی و ابهام حاکم می شود و سیستم ها از حالت تعادل خارج میشوند وضعیت بحرانی شده و دیگر قانونمندی مرسوم بر پدیده ها حاکم نیست (فقیهی فرهمند،۱۳۸۲،ص۱۱).
با چنین شتاب روزافزون تحولات و دگرگونی ها در دنیای کنونی، فرایند تغییر و تحول مستمر از عمده ترین جریان های حاکم بر حیات بشری شده است. از این رو شرکت های و سازمان هایی که خواهان ایجاد یا حفظ مزیت رقابتی هستند، مجبورند که انعطاف پذیر و پذیرای تغییرات باشند. در چنین دوره ای نوآوری، تکیه گاه اصلی سازمان ها است ( میر کمالی و چوپانی، ۱۳۹۰،ص۱۶۱).
نوآوری ایده یا تولید نوآوری از دیدگاه راجرز(به نقل از منطقی ۱۳۸۰)، ناظر به روش یا موضوعی است که ازنظر فرد، جدید تلقی می شود. جدید بودن ایده به اولین کاربر و یا کشف آن بستگی چندانی ندارد. پس جنبه تازگی یک نوآوری را می توان با توجه به دانش ،گرایش یا تصمیم در کاربرد آن توجیه کرد. منطقی(۱۳۸۴) در یک جمع بندی معتقد است: نوآوری نتیجه ابتکار و بهره برداری از آن است. امروزه ، محققان اجرای نوآوری را فرایند پیچیده ای می دانند که افراد، سازمان ها و جوامع و همچنین عوامل سیاسی ، اقتصادی- اجتماعی، روشن شناختی و دیگر سازمان ها را شامل می شود. منطقی روند به کارگیری دانش را ، حرکت از یک دیدگاه ساده و فعلی به سمت رویکردی تبادلی و پویاتر معرفی کردهاست. از این رو نوآوری عبارت است از فراهم آوری چیزی که در مقایسه با ساخت های ذهنی حاصل از عادات متفاوت باشد(تورانی و همکاران،۱۳۹۱،ص۱۰).
«هالت »اصطلاح نوآوری را دریک مفهوم وسیع به عنوان فرایندی برای استفاده از دانش یا اطلاعت مربوط به منظور ایجاد یا معرفی، چیزهایی تازه و مفید به کار برده است .«وارکینگ»نیز توضیح میدهد که نوآوری هر چیزه تجدید نظر شده است که طراحی و به حقیقت در آمده باشد وموقعیت سازمان را در مقابل رقبا مستحکم کند و نیز یک برتری رقابتی بلند مدت را میسر سازد؛ به عبارتی نوآوری خلق چیز جدیدی است که یک هدف معین را دنبال وبه اجرا رساند. «الوانی »میگوید: نوآوری یا ابداع،کار بردی وعملی کردن افکار واندیشه های نو وبدیع ناشی از خلاقیت است. «البر شیت »بیان میکند : نوآوری، تبدیل خلاقیت (ایده ی نو ) به عمل ویا نتیجه (سود) است. «رابینز»میگوید نوآوری، فرایند فزآینده ی خلاق وتبدیل آن به محصول، خدمات وروشهای جدید عملیات است( شایق ،۱۳۹۰،ص۷۹).
در خصوص نوآوری امام صادق(ع)می فرمایند «من دوست دارم که آدمی دارای حرفه وفنی(نو)را ببینیم که به دنبال کار وکسب روزی باشد . پیامبر اکرم(ص)نیز درجه فرد نوآور را بالاتر برده و خداوند را نیز علاقه مند به او میداند و می فرمایند: «خداوند بنده مومنی را دوست دارد که در حرفه و پیشه جدیدی باشد(نهج البلاغه،ص۷۵۰به نقل شاه حسینی،۱۳۸۸ ،ص۵۵و۵۶).
۲-۱۱- تفاوت خلاقیت و نوآوری
مفاهیم خلاقیت و نوآوری مشابه هم به نظر میرسند حقیقت نیز چنین است هر دو مفهوم ارتباط نزدیکی به هم دارند چرا که هر دو به ایجاد ایده و پدیده جدید معطوف هستند با این تفاوت که خلاقیت به عنوان عامل فردی، ذهنی و درونی، ریشه نوآوری محسوب می شود(رمضانی، ۱۳۸۸،ص۲۰).
اندیشمندان در تعریف هایی از خلاقیت و نوآوری به دست میدهند بر تمایز بین این دو مفهوم تأکید میکنند. «اسلیکوف»تفاوت خلاقیت و نوآوری را این چنین بیان میکند: خلاقیت دانه و نوآوری گیاه و ثمره ی آن است«البر شیت» خلاقیت را فعالیت ذهنی وعقلایی برای وجود آوردن ایده ای جدید و بدیع میداند، حال آنکه نوآوری را معنای تبدیل خلاقیت به عمل یا نتیجه قلمداد میکند. او نوآوری را عملیات و مراحل مورد نیاز برای نتیجه گیری یک فکر بکر و واقعیت جدید میداند. ولی توانایی تبدیل آن ها را به نوآوری نداشته باشد؛ ازاین رو فرد نوآور غالبأ خلاق است ولی افراد خلاق الزاماً نوآور نیستند. همچنین «رزتعلد وسروو» ماهیت خلاقیت با اختراع را نوآوری به وسیله ی معادله ی زیر تفکیک کردند:
انتفاع+اختراع+مفهوم=نوآوری( شایق،۱۳۹۰،ص۸۰).
در حقیقت، نوآوری بیشتر جنبه عملی دارد. در حقیقت، نوآوری محصول نهایی عمل خلاقیت است. خلاقیت پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو است در حالی که نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است. به عبارت دیگر ، خلاقیت اشاره به قدرت ایجاد اندیشههای نو، ذهنیت های جدید و فکر تازه است ولی نوآوری به معنای کاربردی ساختن و به محصول و تولید رساندن آن افکار نو و ذهنیت جدید است. خلاقیت حاصل بدیعیت و تازگی است و نوآوری به کارگیری این تازگی در جامعه است به ساده ترین زبان خلاقیت تازگی ایجاد شده و نوآوری تازگی منتقل شده است(الینیک, ۱۳۸۵,ص۱۱۸).
بنابرین، خلاقیت لازمه و زیرساخت نوآوری است و تحقق چیزی نو وابسته به خلاقیت میباشد. در واقع خلاقیت بستر رشد و پیدایی نوآوری است. در این باره کونتر(۱۹۸۸)معتقد است که نوآوری به کارگیری ایده های نوین ناشی از خلاقیت است و میگوید: نوآوری میتواند محصولی جدید یا راهی برای انجام کاری باشد؛در حالی که خلاقیت توانایی و قدرت ایجاد فکر یا ایده جدید است.
خلاقیت=استعداد+تخیل+تجسم+ تفکر
نوآوری= اقدام و ایجاد محصول+ تفکر+ توجه+ استعداد( امیر حسینی،۱۳۸۹،ص۱۲و۱۳).