۲-۳-۷- دیدگاه های اندیشمندان در مورد معنویت
واگان معتقد است ، معنویت اصولاً به عنوان پدیده ای عام در همه انسان ها وجود دارد ولی رشد و پرورش آن مستلزم بسترهای آموزشی مناسب است . این صاحب نظر با استناد به دیدگاه و تعریف پل تیلیج از معنویت به عنوان قلمرو علایق و دغدغه های غایی تأکید میکند که هر فردی می توان یک فرد معنوی باشد ؛ زیرا همه افراد نوعاً دارای دغدغه های غایی هستند . از سوی دیگر، واگان با نام بردن از مفهومی تحت عنوان بلوغ معنوی معتقد است که این ویژگی ناظر بر فهم دیگران و همدلی با آن ها ، صرف نظر از جنسیت ، سن ، قومیت و عقیده و نیز احترام گذاشتن به همه اشکال زندگانی است .(واگان ،۲۰۰۲)
فوکو بر این باور است که معنویت مجموعه ای از کاوش ها ، کارها و تمرین هایی است که منجر به مراقبه می شود ، کارهایی مانند خالص کردن خود ، ریاضت و توجه به روح که این اعمال در قالب دانش و آگاهی نیستند بلکه بخشی از وجود فرد هستند که به منظور کسب و رسیدن به حقیقت به کار برده میشوند . بر اساس این گفته ، می توان نتیجه گرفت که حقیقت چیزی نیست که فرد بتواند به آسانی به آن نایل شود بلکه برای رسیدن به آن نیاز است که فرد به تغییر و اصلاح درونی خود بپردازد و این یک مسئولیت متقابل است .از یک سو حقیقت موجب سعدت و نیکبختی و آرامش روح خواهد شد و از سوی دیگر ، فرد برای رسیدن به حقیقت باید نیروهای درونی خود را متمرکز کند و به تزکیه بپردازد . فوکو
دیدگاه ویلبر :
ویلبر با استناد به مفاهیم و تعاریف ارائه شده در مورد معنویت ، ویژگی های مشترک این تعاریف را بدین شرح معرفی میکند :
الف ) معنویت اصولاً مستلزم بالترین سطح رشد و تکامل فرد در ابعاد مختلف رشد شناختی ، اخلاقی ، عاطفی و بین فردی است . ب ) معنویت دارای خط سیر رشد و تحول خاص خود است . ج ) معنویت در هر درجه از رشد ، به مثابه نوعی نگرش ( مثلاً باز و گشوده بودن نسبت به مبدأ غایی ) است .د ) معنویت ملازم با اوج تجربه انسانی است . به اعتقاد ویلبر ، یک دیدگاه جامع و یکپارچه از معنویت شامل و در بردارنده همه خصوصیات پیش گفته است . (ویلبر ، ۲۰۰۰)
پل هرست:
فیلسوف تربیتی “پل هرست” در سال ۱۹۷۴ معنویت را یکی از هشت منطقه ی اساسی از تجربه و دانش بشر میداند. (هنر و زیبایی، اخلاقی، زبانی، ریاضی، فیزیکی، علمی، اجتماعی و سیاسی، معنوی) و همچنین آن را یک آگاهی از خود فرد و میل به برقراری ارتباط با یک منبع متعالی معنا است. (ریاض،۲۰۱۲ )
با توجه به تعاریف متفاوت ، معنویت یک موضوع پیچیده ، مبهم و کلی است که نیاز به بررسی و تحلیل بیشتر دارد . برای تحلیل بیشتر لازم است ابعاد مختلف آن مورد بررسی قرار گیرد . مطالعات نشان میدهد که معنویت میتواند در برگیرنده موضوعات و مفاهیم زیر باشد . روح ، دین ، مذهب ، احساس و عاطفه ، مهرورزی ،ایمان ، عبادت ، عدالت ، اخلاق ، همدردی ، از خود گذشتگی ، هنر و . . . باشد . نکته مهم این که تمام مفاهیم و موضوعات از طریق آموزش و پرورش و برنامه های درسی قابل رشد و شکوفایی در دانش آموزان است و در سالهای اخیر نظام های آموزش برای رشد و توسعه ابعاد قرن تلاش های بیشتری مبذول شده است که تجارب آن مدارس والدورف ، مدار کوچک ، مدرسه مونته سوری ، مدرسه دموکراتیک و مدرسه سولی است . در بین موضوعات فوق روح ، هنر و اخلاق که بخشی از معنویت را در بر میگیرد اهمیت فراوانی داشته و در برنامه درسی جایگاه ویژه دارند .
۲-۳-۸- ارتباط و نسبت معنویت ودین و اخلاق
از دین تعاریف گوناگونی شده است، مثلا ویلیام جیمز بر این باور است که دین یک نظم نامریی موجود در جهان است و وظیفه ی اساسی انسان هماهنگی با این نظم است. یونگ دین را تفکر از روی وجدان میداند و بر این باور است که یکی از تجارب اساسی انسان تجربه ی خویشتن است و ارتباط با این خویشتن را دین میداند و باور دارد که پیامبر آن ایده آل خویشتن انسانها هستند. بر اساس گفته ی یونگ جهت گیری دینی یک جهت گیری درونی است. فروم بر این باور است که دین نیاز به پرستش است و خدا جلوه ای از نیاز انسان ها به کمال است. (سلحشوری،۱۳۹۰)
از دین دو نوع تعریف شده است: برخی دین را در معنای وسیعی به کار میبرند و آن را معادل مجموعه ای از ارزشهای انسانی، پیگیری جدی و قوی اهداف یا نظامی از ارزش ها می دانند و برخی دین را در معنای محدودتری به کار میبرند، این افراد دین را نظامی منسجم، متشکل از خداشناسی ( باورهای مربوط به ماهیت خدا و جهان )، عبادات و مناسک، اخلاقیات، معرفت شناسی و غایت و هدف زندگی می دانند. تعریف اول بسیاری از مجموعه های نگرشی و ایدئولوژیک درباره انسان را در بر میگیرد، اما دیدگاه دوم به ادیانی همچون ادیان ابراهیمی محدود می شود هم چنین بهشتی در عرضه تعریفی از دین می نویسد :
دین مجموعه ای از آموزه های نظری درباره ی جهان، انسان و آفریدگار این دو، هنجارهای اخلاقی و دستورهای عملی مبتنی بر آن آموزه ها با سه هدف اعتقاد، تخلق و عمل است. در نتیجه می توان این جهت گیری کلی را در دیدگاه دین باوران مشاهده کرد که در همه ی تعاریف به صورت مستقیم و غیرمستقیم موارد زیر به عنوان پیش فرض و اصل تلقی شده است:
-
- این هستی، خالقی دارد و آن خالق خدا است.
-
- خالق هستی، هدایت مخلوقات را بر خود فرض میداند.
- خالق مسیری را برای هدایت مخلوقات (که همان مسیر وحی یا فرستادن پیامبر باشد ) در نظر گرفته است.
بهره مندی از هدایت و قرار گرفتن در مسیر حق تنها از طریق عمل به دستور الهی مقدور است.
سبحانی در تعریف دین می نویسد: “دین، مجموعه رهنمودها و قوانینی است که از سوی پروردگار توسط پیامبران برای هدایت انسان در مسیر رسیدن به تعالی ارائه شده است. این رهنمودها و قوانین، سازنده ی یک جهان بینی دینی می شود که عبارت از شناخت کل هستی به وسیله تلقی وحی است.”( سبحانی ،۱۳۶۱،ص۳۲۱ )
با توجه به جهت گیری های مطرح شده، چنین به نظر میرسد که بر اساس تلقی دین باوران از دین، تربیت رکن اساسی آموزه های دینی تلقی می شود، چنان که باقری در کتاب “هویت علم دینی” با بررسی نظر متفکران اسلامی چون علامه طباطبایی و … در خصوص هدف و غرض دین می نویسد: دین عهده دار بیان هر سخنی و طرح هر گونه معرفتی نیست، بلکه سخن معینی برای گفتن دارد:
شناساندن قدر و منزلت خدا به انسان و به دست دادن دستور العملهای فردی و اجتماعی برای پیمودن راه خدا و تقرب به او، کاری است که دین به طور اعم و اسلام به طور اخص به عهده گرفته است. (باقری ۱۳۸۲ – ص ۱۵۴ )
علامه طباطبایی(ره) در آثار خویش، تعریفهای گوناگونی از دین ارائه نموده است. ایشان در تعریف و شناسایی دین؛ گاه به معرفی آن به صورت عام وکلی که همه ادیان اعم از آسمانی و غیر آسمانی را در برگیرد نظر دوخته، و زمانی تنها به معرفی ادیان آسمانی پرداخته است. در آثار ایشان با دو تعریف مختلف از دین رو به رو میشویم: