شهید بهشتی در این باره میگوید: «اگر واقعاً مطالعات کارشناسان با ایمان و با بصیرت و همهجانبهنگر به این نتیجه برسد که اگر میزان زاد و ولد از حد معینی تجاوز کند هستی و جان و کل جامعه به خطر می افتد آن وقت میتوان فتوا داد که باید جمعیت کنترل شود چون از روایات به دست می آید که مسأله جامعه فراتر از مسأله فرد است.
تنظیم خانواده غیر از کنترل بیقید و شرط جمعیت است بهگونه ای که روح امید و توکل بر خدا ازجامعه رخت بر بندد و نظریه مالتوس و امثال آن بر جامعه حاکم شود زیرا از منابع دین مبین اسلام خلاف آن آشکار می شود همانگونه که امامصادق(ع) فرمود: «کسی که بهخاطر تنگناهای مالی و مشکلات اداره کردن عیال ازدواج نکند همانا به خدای متعال سوءظن دارد.»
خلاصه این که ادله دروندینی (آیات و روایات) ضرورت کنترل جمعیت نیز مطلق و بدون قید و شرط نیست بلکه بهواسطه آن دسته از آیات و روایاتی که بر عدم ضرورت کنترل جمعیت تأکید می کند مقید به شرایط و ضوابط خاصی شده است اسلام علاوه بر کیفیت بالای جمعیت انسانی بر کمیت بالا نیز تأکید می کند.
تأملی درسیاست کنترل جمعیت؛ آثار و پدیده های آن
امروز تأکید مسؤلان امر بر فزونی جمعیت و دست شستن از سیاست کنترل جمعیت است. بهنظر میرسد، این موضوع و اتخاذ سیاست پیشگیرانه، نیازمند توجه به زیرساختهای نهادی، فرهنگی، اجتماعی و مؤلفه های فرهنگی، دینی و اجتماعی است.
همواره بحث از جمعیت و بررسی آثار و پیامدهای آن از جمله مباحث مهم و جذاب بوده است. در مقاطعی از تاریخ کشور ما، سیاست دولت مردان بر فزونی جمعیت و در مقاطعی دیگر بر کنترل و کاهش آن بوده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بحث کنترل جمعیت به یک سیاست کاربردی تبدیل شد. نتیجه آن سیاست، امروز بهبار نشسته و جامعه ایران را با معضل گسل و گسست نسلی و پیری مفرط جمعیت مواجه ساخته است.
از این رو، امروز تأکید مسؤلان امر بر فزونی جمعیت و دست شستن از سیاست کنترل جمعیت میباشد. به نظر میرسد این موضوع و اتخاذ سیاست پیشیگیرانه، نیازمند توجه به زیرساختهای نهادی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، ساختاری، زمینهای و امکانات، ظرفیتها، محدودیتها و مؤلفه های فرهنگی، دینی و اجتماعی است. به یکباره نمی توان فزونی جمعیت را امری ناپسند و کنترل آن امری مطلوب تلقی کرد.
پیش در آمد
بحث از جمعیت، پویایی و ابعاد آن یعنی میزان رشد، ساختار سن، باروری، مرگومیر و مهاجرت، بهشدت متأثر از محیط و بستر اجتماعی در حال تغییر پیرامونی خود هستند، آنها نیز به نوبه خود، ابعاد مختلف توسعه نظیر توسعه اقتصادی توسعه اجتماعی، توسعه انسانی و توسعه پایدار تحت تأثیر قرار می دهند.[۳۵]از این رو همواره بحث از جمعیت ازدیاد و یا کاهش و کنترل آن و نیز تنظیم خانواده، در طول تاریخ در عرصه های علمی و مباحث نظری و عملی از جمله مباحث جذاب و جدالی بوده است. حداقل قدمت این بحث را میتوان به بیش از ۲۳۰۰ سال قبل یعنی به زمان افلاطون برگرداند.
آنجا که در کتاب جمهور خود این بحث را اینگونه مطرح کردهاست که: وقتی یک گروه نخبه حاکم بخواهد جامعه را هدایت کند باید به مقوله جمعیت توجه نماید: «…که هدف ان ها حفظ تعداد میانگین جمعیت باشد…موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که باید مدنظر قرار گیرد. مواردی نظیر اثرات جنگها و بیماریها و موارد مشابه که دولت می تواند با کمک آنها تا حد امکان از بزرگ یا کوچک شدن بییش از اندازه جمعیت جلوگیری کند.»[۳۶]
همچنین برای حکومتها، حاکمان و سیاستمداران موضوع جمعیت همواره بهعنوان موضوعی راهبردی و استراتژیک مطرح بوده است در کشورما نیز در سالهای اخیر، به ویژه پس از انقلاب اسلامی، بحث کنترل جمعیت از طریق «تنظیم خانواده»، موضوعی چالشی و بحثانگیز بوده است. چالشهای جمعیتی در قالب محورهایی نظیر مسائل جمعیت و شهرنشینی، جمعیت و اشتغال، جمعیت و محیط زیست، توزیع درآمد و فقر، امنیت غذایی، شاخص سواد و آموزش، برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان، سیاست اجتماعی، بهداشت و سلامت، تغییر ساختار سنی جمعیت و پیامدهای آن و آینده باروری در ایران مطرح و مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.[۳۷]اهمیت موضوع تا جایی است که با نگاهی اجمالی به روند رشد جمعیت از دهه پنجاه تا دهه هفتاد ( ۱۳۵۵-۱۳۷۵) ما شاهد دو برابر شدن جمعیت ایران هستیم.
در سال ۱۳۷۵ جمعیت ایران، حدود شصتمیلیون نفر گزارش شد. از نظر جمعیت شناسان، بیست سال گذشته دوره انفجار جمعیت جوان در کشور بوده است.[۳۸]
از این رو، برنامه تنظیم جمعیت در ایران پس از انقلاب، میان دولتمردان به یک سیاست راهبردی تبدیل گردید به ویژه مشکلات جنگ و پس از آن و نابسامانیهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، تحریمها و نیز مشکلات فرا روی کشور در بخش آموزش، بهداشت، مسکن و…. زمینه ساز تبدیل «کنترل جمعیت» و «تنظیم خانواده» به یک موضوع راهبردی شد. اکنون پیامد این موضوع در دهه نود این شده است که ما با افت شدید جمعیت مواجه هستیم و در چند سال آینده با رشد منفی جمعیت و پیر شدن تدریجی مواجهیم. به هر حال، این موضوع با توجه به تأثیرات فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی گستردهاش از جمله موضوعاتی است که باید به جد مورد بحث اندیشمندان قرار گیرد. این پیامدهای ناخوشایند موجب شده است که نظام اسلامی در این موضوع تجدید نظر نموده و پیامدهای سیاسی کنترل جمعیت جدی تلقی نماید.
در همین زمینه، بر اساس سناریوی رشد پایین جمعیتی، که سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۰ منتشر کردهاست، اگر ایران به همین صورت به ادامه جایگزینی جمعتی بپردازد و برنامهای برای تعادل آن نداشته باشد، در هشتاد سال آینده جمعیت ۳۱ میلیونی را تجربه خواهد کرد! از این میان، ۴۷ درصد این جمعیت را افراد سالمند بالای ۶۰ سال تشکیل میدهد.
ایران در حال حاضر جز ده کشوری است که به سرعت به سمت کهنسالی در حال حرکت است و از این جهت در جایگاه شش جهان قرار دارد. بهگونه ای که در بیست سال آینده، وارد مرحله اول سالمندی جمعیتی خواهد شد و در ده سال آینده، مرحله دوم سالمندی را تجربه خواهد کرد.این خطری بالقوه برای کشور محسوب می شود؛ زیرا کاهش جمعیت به معنای کاهش نیروی انسانی کار آمد و فعال میباشد. این بهمعنای واردکردن نیروی کار و کارشناسان فنی از سایر کشورهاست، که خود راه دیگری برای ورود فرهنگ بیگانه به کشور است.
با نگاهی اجمالی به علل و عوامل عمده افزایش جمعیت در ایران، به ویژه در این مقطع از تاریخ ایران، میتوان به عوامل زیر در این زمینه اشاره کرد:
عوامل مذهبی: در اسلام داشتن فرزند بسیار و ازدیاد جمعیت مسلمان توصیه شده است. علاوه بر این، سقط جنین به دلیل ترس از روزی فرزندان و فقر نکوهش شده است.
عوامل فرهنگی: همواره در تاریخ ایران زمین به ویژه در گذشته های نه چندان دور، خانوادههای بزرگ و پرجمعیت دارای ارج و منزلت اجتماعی بوده اند. تمایل به زندگی گروهی و افزایش اقتدار نیز از خانواده به دلیل داشتن فرزند زیاد، زمینه تکثیر نسل را فراهم آورد.