از راه های مختلفی می توان توانایی فرا شناخت و خلاقیت دانش آموزان را افزایش داد. از جمله این روشها طرح سؤال و الگو دادن به دانش آموزان میباشد (درویزه۱۳۷۷) در این رابطه پالینسکار[۱]و براون[۲] آموزش دوجانبه را مطرح کردند.
علاوهبراین، بزرگسالان هدفها و منظورشان را به وسیله هماهنگی ماهرانهی راهبردهای متنوع پیشرفت می دهند که شامل تولید کردن، سازماندهی، ارزیابی و تدوین گفتههای خود، میباشد. بر عکس، دانشآموزانی
که در فرایند حل مسئله مشکل دارند روشهای متفاوت و ناآگاهانهای را برای ترکیب کردن به کار میبرند که نقش برنامه ریزی را به حداقل میرساند و عمدتاًً بدون کنترل فراشناختی عمل میکنند (مکاچن[۳] ۱۹۸۱،به نقل از دلاپازو گرام،۱۹۷۷)
در پژوهش حاضر محقق در صدد است اثرآموزش راهبردهای فراشناختی (سکستون و همکاران ۱۹۷۷) TREE[4]و خلاقیت را برخودپندارۀ تحصیلی دانش آموزان دختر با استفاده از پنج خرده فرایند راهبردهای فرا شناختی و آموزش خلاقیت برای ایجاد تفکّر خلاّق با توجه به اصول ویلیامز و تورنس بررسی کند.
۱-۱بیان مسأله:
یکی از صفات ممتاز آدمیان آفرینندگی (خلاقیت) است . خلاقیت در علم ، هنر، ادبیات، و سایر جنبه های فرهنگ و تمدن همواره مورد احترام انسانها بوده است، و به همین سبب پرورش استعدادهای خلاق باید سر لوحه هدفهای آموزش و پرورش قرار گیرد. امروزه صاحب نظران، خلاقیت را دانشی بنیادی برای هر گونه تغییر و نوآوری وعاملی مهم در شتاب بخشیدن به نوآورریهای علمی و فناورانه بشر میدانند. مطالعات موجود نیز نشان می دهند که مر کز ثقل حرکات نوین در آینده را خلاقیت و میزان بهر ه گیری از تفکر خلاّق تشکیل می دهند. بر این اساس، یکی از چالش های جدی و قا بل پیشبینی بشر در آینده مسئله میزان بهره گیری از ذهن و شخصیتهای خلاق در حوزه های مختلف علمی و پژوهشی، فناورانه و بهداشتی است(پیرخائفی و همکاران،۱۳۸۸) خلاقیت به عنوان پرقدرتترین توانایی بشری در نهاد آدمی از کودکی گرفته تا بزرگسالی جای دارد. به قول راجرز آدمی ذاتاً خلاق متولد می شود، با این حال خلاقیت در مراحل ابتدایی زندگی تکامل یافته و پیشرفته نیست و به همین دلیل نیازمند به توجه و هدایت است. قطعاً نخستین جایگاه خلاقیت دوران کودکی است. بنابرین مدت زیادی لازم است که کودک تجربه اندوزی کند و خلاقیتش را غنا بخشد. بدون تردید، خلاقیت تنها برای دوران کودکی مورد نیاز نیست.کودک به خلاقیت برای تمامی عمر نیاز دارد. گیلفورد خلاقیت را عمل یا رفتاری میشناسد که راه حلی مناسب برای مشکل ارائه نماید. او میگوید خلاقیت عبارت است از نشان دادن عمل یا رفتار و توانایی خلاق و به طور کلی عمل خلاقانه یعنی ارائه راه حل مناسب برای مسائل و مشکلات. بنابرین انسان تا با مشکل روبرو نشود خلاقیتی از او صادر نمی شود. بنابرین خلاقیت مستلزم بهره گیری از نوعی تفکر است که گیلفورد آن را تفکر واگرا می نامد یعنی یافتن راه حل مسئله به صورت متفاوت راه حلهای معمولی(پیر خائفی،۱۳۸۴) خلاقیت یکی از ابعاد شناختی فرد است که در رشد و تکامل فرد و تمدن بشری نقش مؤثری دارد. تمامی اختراعات و دستاوردهای علمی و هنری بشر از خلاقیت سر چشمه میگیرد. پژو هشهای انجام شده در زمینه خلاقیت نشان میدهد که با کار برد شیوه های مناسب می توان آن را پرورش داد. به نظر میرسد آموزش راهبردهای فرا شناختی یکی از شـیوههای پرورش خلاقیت باشد.خود پنداره نیز از متغیرهایی هستند که هم می توانند با خلاقیت در ارتباط باشند و هم اینکه تحت تأثیر تغیرات ناشی از آموزش راهبردهای فراشناختی قرار گیرد.
خود پنداره، شبکه ای از عقاید و باورهای مثیت و منفی در مورد خود، پذیرش یا رد خود میباشد.در پژوهـشهای مختلف این مفهوم با اصطلاحات متفاوتی مترادف با عزت نفس و خود تنظیمی تعریف شده است.خودپنداره تحصیلی نیز فرایند شکل گیری ارزشیابی از خود پنداره متأثر از تجـربههای آموزشی دانـشآموزان و تفسیر محیط آموزشی (پکران [۵]و همکاران،۲۰۱۱) و بیانگر دانش و ادراکات فردی درباره نقاط قوت و ضعف خودمان در یک حوزه تحصیلی معین و عقاید فردی در باره تواناییهایمان در انجام موفقیت آمیز تکالیف تحصیلی در سطوح طراحی شده است و یکی از بهترین پیشبینی کنندهها و میانجیها برای متغیرهای انگیزشی اثر بخش و غیر اثر بخش و از جمله عوامل مؤثر در فرایند یادگیری میباشد (اکرم راناوظفراقبال،۲۰۰۵) راهبردهای شناختی راه های یادگیری هستند. در قیاس با آن ها، راهبردهای فراشناختی تدبیریهایی هستند برای نظارت بر راهبردهای شناختی و کنترل و هدایت آن ها.(فلاول[۶]،۱۹۷۹) هر چند این راهبردها قابل یادگیری هستند ولی بعضی از یاد گیرندگان از عهده یادگیری آن بر نمیآیند و لازم است در این زمینه آموزش ببینند (سیف،۱۳۹۲)
وقتی که ما یک چیز را شناسایی میکنیم، نامی را به خاطر میآوریم، جمله را میفهمیم یا نظری ارائه میکنیم و یا یک مسئله را حل میکنیم دست به عمل شناخت میزنیم. فراشناختی نیز نقش بارزومهمی در حل مسئله، کنترل خود، خود آموزی و تغییر رفتار دارد (نیازآذری،۱۳۸۲)
در فرایند یادگیری، باید فضایی ایجاد کردتا دانش آموزان فرصت اندیشه پیدا کنند و معلم به جای آموزش اندیشه، چگونه اندیشـیدن را آموزش دهد. بسـیاری از محافل آموزشی به جای این که برای پرورش اسـتعدادهای فکری نوجوانان اهمیت قائل شوند، بر یادگیری اطلاعات و محتویات تأکید میکنند. با توجه به اهمیت خودپندارۀ تحصیلی دانش آموزان بویژه از بعد اثر آن در موقعیت تحصیلی و کاهش افت تحصیلی تحقیق زیر درصدد پاسخگویی به سولات خاصی است. آیا آموزش خلاقیت سبب تغییر خودپنداره تحصیلی دانش آموزان دختر می شود؟ آیا آموزش راهبردهای فراشناختی در تغییر خودپنداره تحصیلی دانش آموزان دختر مؤثر است؟ چه تفاوتی میان آموزش فراشناختی و آموزش خلاقیت در تغییر خودپنداره تحصیلی دانش آموزان دختر وجود دارد؟
۱-۲هداف پژوهش
الف )هدف اصلی:
شناسایی تأثیر آموزش راهبردهای فرا شناختی و خلاقیت برخودپنداره تحصیلی دانش آموزان دختر پایه هفتم
ب)اهداف فرعی:
– شناسایی تأثیر آموزش راهبردهای فرا شناختی در تغییر خودپنداره تحصیلی دانش آموزان دختر پایه هفتم
– شناسایی تأثیر آموزش خلاقیت در تغییر خودپنداره تحصیلی دانش آموزان دختر پایه هفتم.
– شناسایی تفاوت اثر بخشی آموزش خلاقیت و آموزش راهبردهای فراشناختی در تغییر خودپنذارۀ تحصیلی دانش آموزان
۱-۳ فرضیه های پژوهش:
۱-آموزش راهبردهای فراشناختی بر تغییرخود پنداره تحصیلی دانش آموزان دختر پایه هفتم اثر گذار است .
۲-آموزش خلاقیت برتغییر خود پنداره دانش آموزان دخترپایه هفتم اثر گذار است. .
۳-بین آموزش راهبردهای فراشناختی و آموزش خلاقیت از نظر اثر گذاری بر تغییر خودپنداره تفاوت معنی داری وجود دارد.
۱-۴ اهمیت و ضرورت تحقیق