در سال ۱۹۷۷ اختلال یادگیری از طرف دولت فدرال آمریکا چنین تعریف شد اختلالات یادگیری ویژه به معنای آن است که در یک یا چند فرایند اساسی روانشناختی اختلالی رخ دهد به طوری که در فهم و استعمال زبان (چه شفاهی و چه کتبی) تأثیر بگذارد و در توانایی گوش دادن، فکر کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن و یا محاسبات ریاضی اختلالی به وجود آورد و این اصطلاح معلول شرایطی است، نظیر: معلولیتهای ادراکی، صدمه مغزی، بدکاری جزیی در مغز، دیسلکسی و آفازی رشدی. این اصطلاح شامل کسانی که مشکل یادگیریشان ناشی ازعواملی چون نقائص بینایی، شنوایی یا حرکتی، عقب ماندگی ذهنی، آشفتگی هیجانی، ناهنجاریهای محیطی، فرهنگی یا اقتصادی، میباشد، نمیگردد (لیون، ۱۹۹۶).
در سال ۱۹۸۱ کمیته ملی مشورتی معلولین آمریکا[۴۵]، اختلال یادگیری را چنین تعریف کرد: اختلالات یادگیری اصطلاحی کلی است ناظر بر گروهی ناهمگن از اختلالاتی که به صورت اشکالات مهمی در اعمالی نظیر: گوش دادن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، استدلال کردن و یا حساب کردن، آشکار می شود. اکثر این بینظمیها جنبه ذاتی دارند و به نظر میرسد که ناشی از بدکارکردی سیستم اعصاب مرکزی باشند. هر چند ممکن است ناتوانی یادگیری همراه و همزمان با دیگر شرایط معلول کننده (مانند نقائص حسی، عقب ماندگی ذهنی، اختلال هیجانی و اجتماعی) یا اثرات محیطی (مانند، تفاوتهای فرهنگی، آموزش نامناسب و ناکافی، عوامل درونزاد) روی دهند، اما باید دانست که اختلالات یادگیری مستقیما نتیجه این شرایط یا اثراتش نیست (هامیل، لیغ، مکنات و لارسن[۴۶]، ۱۹۸۱؛ به نقل از هالاهان و کافمن، ۱۳۹۰)
تعریف فوق نسبت به تعریف دولت فدرال چند امتیاز دارد: آن منحصراً اختصاص به کودکان ندارد، از ذکر عبارت فرآیندهای اساسی روانشناختی که بسیار بحث انگیز بوده اجتناب می نماید، هجی کردن را به این دلیل که از نظر منطقی جزئی از نوشتن است در برنگرفته است، از اشاره به شرایطی که تعریف روشنی ندارد (نظیر: معلولیت ادراکی، دیسلسکی، بدکاری مغزی) و موجب اغتشاشات بسیاری شدهاند خودداری کردهاست. به روشنی بیان میدارد که ناتوانی های یادگیری ممکن است با سایر شرایط معلول ساز نیز همراه باشد (هامیل و همکاران، ۱۹۸۱؛ به نقل از هالاهان و کافمن، ۱۳۹۰)
“طبق راهنمای تجدید نظر شده تشخیصی و آماری اختلالهای روانی[۴۷] (۲۰۰۰)، اختلالات یادگیری زمانی تشخیص داده میشوند که پیشرفت در آزمونهای استاندارد شده برای خواندن، ریاضیات یا بیان نوشتاری به طور قابل ملاحظه زیر سطح مورد انتظار بر حسب سن، تحصیلات و سطح هوشی باشد. مشکلات یادگیری مانع پیشرفت تحصیلی یا فعالیتهای روزمره زندگی شود. همچنین تأکید می کند که اگر یک نقیصه حسی وجود داشته باشد، مشکلات یادگیری باید افزون بر آنهایی باشند که معمولا همراه با آن نقیصه دیده میشوند” (نیک خو و هامایاک، ۱۳۸۱).
تعاریف مختلف از اختلالات یادگیری در چند عنصر مشترک هستند: این کودکان دارای بهره هوشی تقریبا متوسط یا بالاتر هستند، از نظر حواس مختلف سالم هستند، پیشرفت آموزشی این کودکان به طور قابل ملاحظهای کمتر از بهره هوشی، سن و امکانات آموزشی است و همچنین مشکلات یادگیری از عقب ماندگی ذهنی، اختلالهای هیجانی، فقر محیطی، معلولیتهای حسی یا ناتوانی های جسمانی ناشی نمیشوند (سیف نراقی و نادری، ۱۳۸۹).
۲-۴- مشکلات ویژه اختلال یادگیری
۲-۴-۱- نقص توجه
بسیاری از افراد با اختلال یادگیری نشانههایی از مشکلات توجه را نشان می دهند که ویژهترین آنها حواسپرتی، دامنه توجه کوتاه، تکانشگری، مشکلات خود تنظیمی، تحرک بیش از حد، حافظه کاری ضعیف، گرایش به رویای روز و غیره که گاهی با رفتارهای اقدام کردن همراه است (مامن[۴۸]، ۲۰۰۲). نقص توجه که بیشتر در پسران است معمولا با بیشفعالی همراه میباشد (کنیون[۴۹]، ۲۰۰۳). و ممکن است نتیجه ناراحتی جسمی، مسائل عاطفی، علاقه و عوامل انگیزشی یا مشکلات خودتنظیمی باشد. الگوی مداوم از مشکلات از جمله عدم توجه، بیشفعالی و یا تکانشگری یا هر ترکیبی از اینها، ممکن است در نتیجه یک بیماری بیولوژیکی شناخته شده مانند اختلال نقص توجه و بیشفعالی باشد. اختلال بیشفعالی/نقصتوجه یک مشکل منظم در توجه، سطح فعالیت و کنترل تکانه میباشد که می تواند تاثیر قابل توجهی در توانایی دانش آموز برای یادگیری داشته باشد (وزارت آموزش[۵۰] و بریتیش کلمبیای کانادا[۵۱]، ۲۰۱۱).
۲-۴-۲- پردازش اطلاعات