بندی………………………………………………………………………۲۱۱
فهرست شکلها
عنوان صفحه
شکل شماره(۳-۱)موقعیت استان فارس و شهرستانهای آن…………………………………………………………………………….۵۵
شکل شماره(۳-۲ )وسعت نواحی بیابانی استان فارس…………………………………………………………………………………….۷۵
شکل شماره(۳-۳)گنبد نمکی در استان فارس(مأخذ:پایگاه داده های علوم زمین………………………………………………..۸۰
شکل شماره (۴-۱):رتبه بندی شهرستان ها در شاخص های توسعه مدل AHP ………………………………………………158
شکل شماره (۴-۲):رتبه بندی شهرستان ها در شاخص اقتصاد کشاورزی با مدل AHP…………………………………….171
شکل شماره(۴-۳):رتبه بندی شهرستان ها در شاخص مسکن و کالبدی با مدل AHP………………………………………171
شکل شماره(۴-۴):رتبه بندی شهرستان ها در شاخص آموزشی با مدل تاپسیس……………………………………………….۱۸۸
شکل شماره(۴-۵): رتبه بندی شهرستان ها در شاخص ارتباطی در مدل تحلیل عاملی………………………………………۱۹۷
شکل شماره(۴-۶)رتبه بندی شهرستان ها در شاخص قرهنگی در مدل تحلیل عاملی………………………………………..۱۹۸
شکل شماره(۴-۷):سطوح همگن شهرستان ها در شاخص زیر بنای……………………………………………………………….۲۰۱
شکل شماره(۴-۸):سطوح همگن شهرستان ها در شاخص بهداشتی……………………………………………………………….۲۰۲
شکل شماره(۴-۹): رتبه بندی شهرستان ها در شاخص بهداشتی با مدل تحلیل خوشه ای…………………………………۲۰۳
شکل شماره (۴-۱۰): رتبه بندی شهرستان ها در شاخص زیر بنای با مدل تحلیل خوشه ای………………………………۲۰۳
شکل شماره(۴-۱۱):مدل اسکالوگرام………………………………………………………………………………………………………….۲۰۷
شکل شماره (۴-۱۲):رتبه بندی شهرستان ها در شاخص اقتصاد بازرگانی در مدل اسکالوگرام……………………………۲۰۹
شکل شماره(۴-۱۳): رتبه بندی شهرستان ها در شاخص معدن در مدل یاگر……………………………………………………۲۱۳
شکل شماره(۴-۱۴): رتبه بندی شهرستان ها در شاخص صنعت درمدل یاگر…………………………………………………..۲۱۳
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه:
در حال حاضر، دستیابی به رشد و توسعه پایدار یکی از مباحث عمده کشورها، به ویژه کشورهای در حال توسعه است. کشورهای در حال توسعه به منظور جبران عقب ماندگیها، فرار از فقر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره و برای نیل به توسعهای متعادل و همهجانبه که بتواند به بهبود وضع زندگی همه مردم منجر گردد، نیازمند شناخت صحیح و برنامهریزیهای مناسب و بهینه در سطح ملی و منطقهای هستند(عمادی،۱۳۷۶ :۱۱۸-۱۱۵). یکی از ارکان توسعه، جامعیت و یکپارچه بودن آن در رفع عدم تعادلهای اقتصادی و اجتماعی مناطق است. وجود نابرابری و ابعاد مختلف آن از نشانههای مهم توسعه نیافتگی است که رفع چنین کمبودهای مستلزم نگرش و توجه جدی به نحوه پراکندگی شاخصهای توسعه در سطوح مختلف است. به منظور حل مسایل ناشی از عدم تعادلهای منطقهای، گام نخست، شناخت و سطحبندی مناطق از نظر برخورداری در زمینه های مختلف است(زنگی آبادی، علی زاده و احمدیان،۶۹:۱۳۹۰).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۱-۱-طرح مساله:
کانون اصلی استقرار پدیده های جغرافیایی و افتراق مکانی، ناشی از ساختار، دیدگاه ها، هدفها و تجربه های مختلف آنهاست و همبستگی مکانها بهوسیله یک نظام متقابل فضایی امکان پذیر می شود. مکانها موجودیت تکاملی خود را با تغییرات اجتماعی، فرهنگی و تاریخی با عناصر جدید پذیرا میشوند. شناخت مفهوم فرایند مکانی- فضایی پدیدهها دارای اهمیت است و جغرافیدان به بررسی مطالعه چگونگی آرایش فضایی پدیده ها(علم فضایی) می پردازد(اسماعیلزاده، ۱۳۸۲: ۵). در جغرافیای ناحیهای و منطقهای توسعهیکپارچه و متوازن ناحیهای، کاهش نابرابریهای ناحیهای در سطح کلان و آسیبشناسی ناحیهای و برنامه ریزی برای روند توسعه فراگیر ناحیهای از مهمترین وظایف برنامه ریزی ناحیهای است(حسین زاده دلیر، ۱۳۸۳: ۲). ایجاد تعادل در برنامه ریزی ایجاب میکند که برنامه ریزی ملی و منطقهای همسو و همجهت شده و بنا به ضرورت، هر منطقه به طور مجزا، ولی در راستای برنامه ریزی ملی تحت نظام برنامه ریزی قرار گیرد. این مسأله بهخصوص در کشورهای جهان سوم که در حال توسعه و عقبمانده هستند بیشتر ضروری مینماید نابسامانی در توزیع امکانات، فعالیتها و جمعیت در پهنه سرزمین به طور مشخص موجب ایجاد شکاف هر چه بیشتر در میان مناطق مختلف این کشورها گشته است و نمود آن در اکثر مناطق این کشورها به راحتی قابل مشاهده میباشد(اکبری، ۱۳۷۸: ۴).
توسعه نابرابر مناطق یکی از مسائل و معضلاتی است که همواره ذهن برنامه ریزان و مجریان منطقهای را مشغول نموده ، به طوری که با نگاه به توزیع امکانات و خدمات در مناطق مشخص میشود که این فعالیتها به شکل متوازنی توزیع نشدهاند، چرا که توسعه یافتگی مناطق با توجه به توزیع فضای ناهمگن منابع و همچنین عوامل مختلف اجتماعی، اقتصادی و اقلیمی مناطق صورت گرفته است. به عبارت دیگر امکانات بالقوه و بالفعل منطقهای، توسعه یافتگی مناطق یک استان یا یک کشور ممکن است در بخشهای مختلف صنعتی، کشاورزی و خدمات و غیره با یکدیگر متجانس نباشد و این امر ضرورت مطالعه در این بخشها را اجتناب ناپذیر میسازد (محسنی،۱:۱۳۸۵).
یکی از مشخصه های بارز در توسعه فضایی ایران، وجود نابرابریهای ناحیهای است. برنامهریزی ناحیهای در این میان، میتواند پاسخی به نارساییها و کاستیها در سطوح مختلف جغرافیایی باشد سطوح ملی و محلی برنامهریزی به دلیل نوع نگرش آنها به برنامهریزی، نمیتوانند نگرش جامع به ناحیه به صورت سیستمی داشته باشند، بنابراین، پیوند منافع ملی و محلّی را میتوان با برنامهریزی ناحیهای، در قالب برنامههای ملی و با نگرش سیستمی به برنامههای محلی به وجود آورد(زالی،۴:۱۳۷۹). بررسی و شناخت وضعیت نواحی، قابلیتها و تنگناهای آن در برنامهریزی
ناحیهای از اهمیت بسزایی برخوردار است. امروزه آگاهی از نقاط قوت و ضعف نواحی نوعی ضرورت، جهت ارائه طرحها و برنامهها محسوب میشود. به طوری که استفاده از شاخصهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی و غیره میتواند معیار مناسب هم برای تعیین جایگاه آن نواحی و همچنین عاملی در جهت رفع مشکلات و نارساییهای مبتلا به خود برای نیل به رفاه اقتصادی و سلامت اجتماعی جهت رسیدن به توسعه باشد(موسوی،۱:۱۳۸۲).
برای شناخت تفاوت سطح توسعه نواحی لازم است ابتدا وضعیت موجود هر ناحیه بررسی شود تا اینکه بتوان بر این اساس در جهت کاهش یا از میان بردن تفاوتها اقدام به برنامهریزی ناحیهای کرد (حسین زاده دلیر، ۲۱۵:۱۳۸۵). در همین راستا برنامه ریزان به ابداع تکنیکها و روشهای برای سطحبندی نواحی پرداختهاند تا از این راه درجه توسعه یافتگی مناطق را در یابند و بتوانند به شناخت و تحلیل علل یا عوامل نابرابریها و تفاوتهای منطقهای دست یابند (بدری و همکاران،۶:۱۳۸۵). اهمیت سطحبندیها آن است که با شناخت تنگناها و قابلیتها و سطوح توسعه نواحی میتوان سطح زندگی مردم یک ناحیه را به خوبی نشان داد و از طرف دیگر به ارائه طرحها و برنامههای جهت کاهش محرومیت آن نواحی پرداخت(زیاری،۷۸:۱۳۸۷).
میزان برخورداری یا دسترسی به امکانات و خدمات رفاهی و توزیع بهینه آنها در سطح کشور و شهرستانها از ارزش و اهمیت زیادی برخوردار است. در شرایط کنونی، یکی از مسائل و مشکلات اساسی در برنامهریزیها، عدم تعادل ناشی از توزیع نامتعادل امکانات در سطح کشور و استانها میباشد. فرایند چنین روندی، شبکه شهری را در عملکرد خود نامتعادل و ناتوان کرده است که نتیجتاً به زیان شهرهای متوسط و کوچک تمام شده است. دستهبندی مناطق و یا شهرستانها از لحاظ توسعه یافتگی و یا عدم توسعه یافتگی یکی از ابزارهای مهم برای توسعه میباشد. جهت این امر استفاده از شاخصهای مختلف در هر بخش ضروری است(مؤمنی و قهاری،۵۴:۱۳۹۲). از جمله معیارهای بسیار متداول، در توسعه منطقهای و یا ناحیهای، طبقه بندی نواحی استان بر اساس میزان برخورداری از شاخص های مختلف اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی، بهداشتیـدرمانی، مسکن و کالبدی، آموزشی و زیربنایی است. بر اساس این معیار نواحی یا شهرستانها به سه دسته توسعه یافته یا برخوردار، نیمه توسعهیافته یا نیمه برخوردار و محروم یا نا برخوردار سطحبندی میشوند(زیاری، ۱۳۸۷: ۷۸).
استان فارس به عنوان یکی از پهناورترین و متنوعترین استانهای کشور دارای قابلیتها و محدودیتهای زیادی در زمینههای مختلف توسعه میباشد که پرداختن به میزان توسعه یافتگی شهرستانها و جایگاه شاخص توسعه و توسعه یافتگی آنها به درستی تعیین نشده است و ضرورت پرداختن به این مهم از جمله مسائل اصلی توسعه یافتگی شهرستانهای استان فارس است.
سؤالات تحقیق:
۱-توزیع فضایی میزان توسعه یافتگی استان فارس چگونه است ؟
۲-نقاط قوت و ضعف توسعه یافتگی استان فارس کدامند؟
۱-۲-ضرورت تحقیق:
بررسی و شناخت وضعیت مناطق، قابلیتها و تنگناهای آن در برنامهریزی ناحیهای از اهمیت بسزایی برخوردار است، چرا که آگاهی از نقاط قوت و ضعف نواحی ضرورتی، جهت ارائه طرحها و برنامهها منطقهای محسوب میشود. از این رو تشخیص تقسیمبندیهای سرزمینی از نظر برخورداری و الویت بندی آنها برای اقدامات بعدی همواره از مشغولیتهای ذهنی مسئولان توسعه بوده است(حقی،۱۸۴:۱۳۷۰). در این بین استفاده از شاخصهای توسعه (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی زیربنایی و غیره) میتواند معیار مناسبی هم برای تعیین جایگاه مناطق و هم عاملی در جهت رفع مشکلات و نارساییهای مبتلا به آن، برای نیل به رفاه اقتصادی و سلامت اجتماعی جوامع و مناطق جهت رسیدن به توسعه باشد. استفاده از شاخصهای توسعه و ترکیب آنها، مسئولان برنامهریزی را در جهت درک بهتر وضعیت مناطق کمک کرده و آنها را در جریان تصمیمگیری یاری خواهد کرد تا اقدامات بعدی آنها در جهت تعادل منطقهای بوده و عدالت اجتماعی را در بین مناطق برقرار سازد (زنگی آبادی، علیزاده، احمدیان،۲:۱۱۳۹۰). بنابراین، اگر برنامه ریزان منطقهای بتوانند عوامل تأثیرگذار بر عملکرد مناسب مناطق را شناسایی کنند آنگاه خواهند توانست هم از تجربیات مدیران بخشهای مختلف آن مناطق بهرهمند شوند و هم بودجه موجود را به صورت بهینه تخصص دهند(احمدی،۲۸:۱۳۸۴).
مطالعات و شناسایی مناطق محروم و مطالعات توسعه جامع نواحی و مناطق مختلف کشور در طول دهه های اخیر و بعضاً اقدامات اجرایی وسیعی که در این زمینه انجام شده دلیلی بر توجه برنامه ریزان و مجریان، به تعدیل ناپایداریهای منطقهای در سطح کشور و مناطق مختلف آن است در این میان اگر چه میتوان گفت که کاهش تدریجی ناپایداری منطقهای یکی از سیاستهای برنامههای عمرانی کشور بوده است و عموماً با تیترهای بزرگ در جراید به عنوان هدف اساسی تلقی میشود، ولی عدم موفقیت در این امر برمیگردد به اینکه برای مبارزه با هر مسالههای شناخت آن مشکل امری ضروری است. به عبارتی در این گونه برنامهها مشکل شناخت درد است؛ زیرا تا درد دقیقاً شناخته نشود درمان امری باطل و بیمفهوم است. باید ابتدا علل نابرابریها مناطق را کاملاً بشناسیم، درجات آن را محاسبه کنیم و بعد درصدد رفع آن برآییم(قره باغیان، ۳۶:۱۳۷۵). دوگانگیهای اقتصادی بین مناطق برای دورههای زمانی طولانی آثار مخربی بر کارایی اقتصاد ملی به جای میگذارد. به علاوه چنین تفاوتهایی ممکن است به لحاظ سیاسی و اجتماعی نیز نتایج نامطلوبی به دنبال داشته باشد از اینرو، شناسایی مناطق محروم و مطالعات جامع توسعهی استانهای مختلف کشور جهت تعدیل نابرابریهای منطقهای در سطح کشور و هر استان یک امر ضروری به شمار میآید (نصرالهی و اکبری و حیدری۶۷:۱۳۹۰).
در فرایند برنامهریزی توسعه، شناخت و تبیین سطوح توسعهیافتگی نواحی و آگاهی از نقاط قوت و ضعف آنها اهمیت زیادی دارد(رضوانی،۱۴۹:۱۳۸۳) و دستیابی به شناخت علمی از مکانهای جغرافیای منوط به در اختیار داشتن اطلاعاتی جامع از مکانهای مورد نظر است .در این راستا فهم تئوریها و تکنیکهای برنامهریزی منطقهای و راههای دستیابی به توسعه منطقهای، به عنوان یک ضرورت در دنیای آکادمیک مطرح گردیده است (کلانتری، ۱۰:۱۳۸۰).
استان فارس به عنوان سومین استان پهناور کشور با دارا بودن ۲۹ شهرستان گوناگون از جنبههای بسیاری از جمله گردشگری، صنعت، کشاورزی، اشتغال و …. دارای قابلیت و محدودیت است که چگونگی برخورداری محرومیتها در سطح استان از جنبههای مختلف تا کنون به درستی تعیین نشده است. بنابراین پژوهش حاضر سعی دارد تا ضمن استخراج کلیه شاخصهای مؤثر بر توسعه استان فارس ، به تعیین جایگاه و نقش هر یک از آنها در میزان توسعه یافتگی شهرستانهای استان فارس بپردازد و از این رهگذر ضمن شناسایی محدودیت ها و قابلیتهای توسعه هر شهرستان، راهبردهای به منظور کاهش نابرابریهای منطقهای و ناحیهای ارائه و از این رهگذر گامی در جهت توسعه متوازن و یکپارچه استان برداشته شود .
۱-۳-اهداف تحقیق:
۱-۳-۱-هدف اصلی:
-تحلیل میزان توسعه یافتگی استان فارس
۱-۳-۲-اهداف فرعی:
–تعیین شاخصهای مهم و مؤثر در توسعه یافتگی استان و شهرستانها
-تعیین نقش شاخصهای مهم و مؤثر در توسعه یافتگی یکایک شهرستانها
-تحلیل میزان برخورداری و توسعه یافتگی شهرستانهای استان فارس با یکدیگر
-ارائه راهکارهای مناسب شهر در توسعه هر شهرستان
۱-۴-فرضیه های تحقیق:
-بنظر می رسد توسعه یافتگی محدوده های میانی استان فارس از سایر بخشهای استان بیشتر است.
-بنظر می رسد مهم ترین نقطه ضعف توسعه یافتگی استان فارس، تمرکز یافتگی و شکل گیری الگوی مرکز –پیرامون است.
۱-۵- کاربرد های متصور از تحقیق :
پژوهش حاضر به دلیل شاخص سازی و وزن دهی به معیارهای مؤثر در توسعه یافتگی شهرستانها، میتواند به عنوان الگوی جهت سطحبندی شهرستانها، مناطق، و به طور کلی مکآنهای جغرافیایی در سطح کشور مورد استفاده قرار گیرد و همچنین به دلیل استفاده از مدل های مختلف میتواند راهنمایی پژوهشگران و جوامع دانشگاهی محسوب شود. در سطوح استانی و شهرستانی نیز میتواند راهگشایی تخصیص منابع و اعتبارات و جهت دهی به توسعه یافتگی شهرستانهای استان فارس باشد و ضمن شناختن نقاط ضعف پیش روی توسعه شهرستانها و نیز قابلیتهای آن راهبرد های مناسب هر شهرستان ارائه شود .
۱-۶-مشکلات و محدودیت های تحقیق:
-فقدان اطلاعات و آمار صحیح
-عدم همکاری برخی از مسئولین در ارائه دادن آمار و اطلاعات
فصل دوم