ب)دلالت آیات به نحو تضمّنی
آیاتی که تنها حکم کلی را بیان میکنند و موارد تقیّه را میتوان به عنوان مصداقی از آن حکم ذکر کرد. به عبارت دیگر دلالت آیه بر تقیّه به نحو تضمّنی است. که به عنوان نمونه به دو مورد آن اشاره میشود.
۱- آیه ۱۹۵ سوره بقره
« …وَ لَا تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلىَ التهَّلُکَه…»
با دست خود، خود را به هلاکت نیفکنید.
از حکم کلّی این آیه شریفه (نهی از انداختن خود به هلاکت و نابودی) میتوان استفاده کرد که یکی از موارد آن افتادن به هلاکت در صورت عدم به کار گیری تقیّه است.
۲- آیه ۷۸ سوره حج
«…وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکمُْ فىِ الدِّینِ مِنْ حَرَج…»
خداوند در دین بر شما مشقّت و رنج ننهاده است.
طبق این آیه اگر مسلمان در حرج قرار گیرد آن حکم حرجی از او برداشته میشود. و یکی از موارد حرج اجرای حکم الهی در مقابل مخالفان در صورت وجود خطر میباشد، که به وسیله این آیه این حرج برداشه میشود.
-
- از این قبیل آیات حکم تقیّه فی الجمله استفاده میشود و معنای دلالی آن حدود و ثغور ندارد.
ج) آیاتی که دلالت آنها بر تقیّه تفسیر به باطن است.
آیاتی که دلالت آنها بر تقیّه از باب تفسیر به باطن است. که تنها با بیان ائمه ♣ در مورد آنها قابل فهم است (فهم آسمانی است) به عنوان مثال به دو نمونه اشاره میشود.
۱- آیه ۱۳ سوره حجرات
«… إِنَّ أَکْرَمَکمُْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَئکُم…»
از امام صادق ☻ درباره آیه «همانا گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست» سؤال شد، فرمود اعملکم بالتقیّه [۳۸۴]، مراد کسی است که بیش از دیگران تقیّه کند.
۲– آیه ۳۴ سوره فصّلت
«وَ لَا تَسْتَوِى الحْسَنَهُ وَ لَا السَّیِّئَه…»
از امام صادق ☻ روایت شد است که حضرت درباره این سخن خداوند که «هرگز خوبی و بدی یکسان نیست» فرمود: حسنه همان تقیّه، وسیّئه فاش کردن اسرار است.[۳۸۵]
-
- دلالت این قبیل آیات بر تقیّه بدون تفسیر ائمه ♣ امکانپذیر نیست. و به کمک تفسیر از ناحیه ائمه ♣ فی الجمله تقیّه استفاده میشود ولی مانند دسته دوم از آیات حدود و قلمرو آن مشخص نشده است.
جمعبندی
با توجّه به دسته اول از آیات که دلالت آنها بر تقیّه به صورت ظاهری و لفظی است مورد هر سه آیه شریفه تقیّه نسبت به کفار است و شامل تقیّه نسبت به مسلمانان نمیشود.
مگر این که از راه تنقیح مناط یا از طریق اطلاق روایات، بتوان دلالت این دسته از آیات را توسعه داد. تا اینکه (تقیّه از مسلمانان و انواع تقیّه فعلی و قولی را نیز شامل بشود.)
کیفیّت استدلال
با توجه به این که روایات در باب تقیّه مطلق میباشند. مثل صحیحه زراره که از امام باقر ☻ نقل میکند « التَّقِیَّهُ فِی کُلِّ شَیْءٍ یُضْطَرُّ إِلَیْهِ ابْنُ آدَمَ فَقَدْ أَحَلَّهُ اللَّهُ لَهُ »[۳۸۶]
خداوند تقیّه را در هر موردی که بنی آدم مجبور و مضطر به آن هستند حلال گردانیده است. این قبیل روایات را و امثال آن را اگر کنار آیات تقیّه قرار دهیم. قطعا میتوانیم توسعه را نتیجه بگیریم.
اگر روایاتی که دلالت دارند که تقیّه در هر ضرورتی شکل میگیرد. مثل حدیث زراره، که از امام کاظم☻ نقل میکند « التَّقِیَّهُ فِی کُلِّ ضَرُورَهٍ وَ صَاحِبُهَا أَعْلَمُ بِهَا»[۳۸۷] و همچنین دسته دوم از آیات مثل آیه حرج و … و هدف از تقیّه را مثل حفظ جان و … ، که در بحثهای گذشته آمده است، کنار هم قرار دهیم- قطعا میتوانیم ازاطلاق و عمومیت آنها توسعه را نتیجه بگیریم.
دامنه تقیّه در روایات
«انّه لاریب فی عموم اخبار التقیّه و اطلاقها – کصیحه الفضلاء…»[۳۸۸]
در عمومیّت و اصلاق اخبار تقیّه هیچ شک و شبهای وجود ندارد مانند صحیحه فضلاء[۳۸۹]
عدهای از روایات که در میان آنها زراره، و محمد بن مسلّم هستند از امام باقر ☻ شنیدهاند که میفرمود: «التَّقِیَّهُ فِی کُلِّ شَیْءٍ یُضْطَرُّ إِلَیْهِ ابْنُ آدَمَ فَقَدْ أَحَلَّهُ اللَّهُ لَه»[۳۹۰]
خداوند تقیّه را در هر موردی که بنی آدم مجبور و مضطر به آن میشوند، حلال گردانیده است.
و در حدیث دیگر ی از امام باقر ☻ آمده است « کُلِّ شَیْءٍ خَافَ الْمُؤْمِنُ عَلَى نَفْسِهِ فِیهِ الضَّرَرَ فَلَهُ فِیهِ التَّقِیَّهُ »[۳۹۱]
هر چیزی که مؤمن ترس از وجود ضرری در آن چیز برخود داشته باشد. میتواند تقیّه کند. و در بسیاری از روایات آمده است، «التَّقِیَّهُ فِی کُلِّ ضَرُورَه» تقیّه در هر موردی لازم است.
احادیثی که در اینجا ذکر شده و بسیاری از روایات دیگر که به همین مضمون است که به خاطر اختصار در اینجا نیامده است هم نسبت به اشخاص تقیّه کننده و هم نسبت به اقسام تقیّه عمومیّت و اطلاق دارند. اما با تتبّع در روایات، نتیجه میگیریم مواردی از ادله تقیّه استثنا شده است و سبب محدودیّت قلمرو تقیّه گردیده همانطور که از مباحث گذشته روشن شد تقیّه برای مصلحت وضع مؤمنین و مسلمین وضع شده است و دارای حد و حدودی است که فراتر از آن جایز نیست. و از روایات چنین استنباط میشود که تقیّه در مواردی جایز نیست.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
موارد عدم جواز تقیّه در روایات
۱- ایجاد فساد در دین
قلمرو تقیّه تا جایی است که موجب فساد در دین نشود.
مسعده بن صدقه از امام صادق ☻ در حدیثی نقل کرده است که حضرت در مقام بیان موارد تقیّه برآمده و میفرماید: «وَ تَفْسِیرُ مَا یُتَّقَى مِثْلُ أَنْ یَکُونَ قَوْمُ سَوْءٍ ظَاهِرُ حُکْمِهِمْ وَ فِعْلِهِمْ عَلَى غَیْرِ حُکْمِ الْحَقِّ وَ فِعْلِهِ فَکُلُّ شَیْءٍ یَعْمَلُ الْمُؤْمِنُ بَیْنَهُمْ لِمَکَانِ التَّقِیَّهِ مِمَّا لَا یُؤَدِّی إِلَى الْفَسَادِ فِی الدِّینِ فَإِنَّهُ جَائِزٌ»[۳۹۲]
تبیین و تفسیر مورد تقیّه، مثل این است که اگر انسان در میان گروهی بدکار باشد که احکام و رفتارشان بر خلاف دستورات شرع باشد. مادامی که عملش مستلزم وقوع فساد در دین نباشد، انسان میتواند بر طبق تقیّه رفتار کند.
بعضی از محرّمات و واجباتی که در نظر شارع و متشرّعه نهایت اهمیّت را دارا هستند میتواند مصادیق فساد در دین باشد از قبیل: محو نسخ قرآن کریم یا تأویلش به مذاهب باطله، ویران کردن خانه خدا و مشاهد مشرفه به نحوی که بنا و آثار به کلی نابود شود و …
۲- قتل النفس
یکی دیگر از مواردی که در مأثورات استثنا شده، ریختن خون است.
در صحیحه محمد بن مسلّم از قول امام باقر ☻ میگوید: «إِنَّمَا جُعِلَتِ التَّقِیَّهُ لِیُحْقَنَ بِهَا الدَّمُ فَإِذَا بَلَغَ الدَّمَ فَلَیْسَ تَقِیَّهٌ »[۳۹۳]
تقیّه به خاطر این قانونگذاری و جعل شده که از ریختن خون جلوگیری کند، پس هنگامی که کار به کشتن برسد دیگر تقیّه جایز نیست.