–ضَحَکَ شَیخی وَ اِحتَقَنَ وَجهَه وَ قَالَ«اَلزِّوَاجُ سُنَّهُ اَللهِ وَ لَیسَ شَهوَهَ مِنَ الشَّهَوَاتِ»
وَ عُدتُ اَقُولُ«اَلدُّنیَا مُغرِیهٌ یَا شَیخی…»
–وَ لِهَذَا کَانَت مَعرَکَهُ اَلإنسَانِ مَعَ نَفسِه…
-ِمَاذَا خَلَّفَهَا اَللهُ هکَذَا؟؟
–أَستَغفِرُ اَللهَ … لَایَسأَلُ عَمَّا یَفعَلُ….
–دَائِمَاً أَبحَثُ عَن عِلَّهِ اَلأَشیَاءِ … عَن حِکمَتِهَا…
–فَکِّر کَیفَ شِئتَ یَا «عُثمَانُ» … لَکِن حِذَارَ أَن تَقتَرِبَ مِن حَافَّهِ الشَّکِّ، أَو یُخَالِطُ فِکرَکَ نَازِعَهً تَمَرُّدَ عَلَی حِکمَهِ اللهِ…
–کَیفَ؟
ثِق فِی عَدلِ اللهَ وَ حِکمَتِهِ…
نَعَم
أَنَا اَلمَخلُوقُ وَ هُوَ اَلخَالِقَ…
أَجَل
وَ شَتَّانِ بَینَ العَقلِ … وَ خَالِقِ العَقلِ
أَجَل
وَ مَیدَانُ الرُّوحِ فَسِیحِ….وَ البَصِیرَهُ الصَّافِیَهُ مَجَالاتٌ لَاحُدُودَ لَهَا» (الکیلانی، ۲۰۰۵م ۲۸)
۳-۱-۳-۱-۱-۴ لَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ
زمانی که«عثمان» و«عبدالرحیم» به منطقه مسکونی یکی از قبایل رسیدند و با رئیس قبیله دیدار کردند ناگهان سروکلهی«تام» کشیش مُبلِّغ پیدا شد. آنان با هم گفتگویی کوتاه داشته و سپس از هم جدا شدند اما ملاحظه کردند که«پدرتام» توانسته است تبلیغ خود را تاحدی پایه ریزی کرده و افرادی راجذب نماید. این امر برای«عثمان» و«عبدالرحیم» بسیار ناگوار بود اما با وجود این وضع نامساعد روزنهی امیدشان اخلاصی بود که آنها را به این مکان دور افتاده کشانده بود
«- قَالَ عَبدُالرَّحِیمِ مُعتَرِضَاً نَحنُ لَا نَملِکُ شَیئَاً، أَمَّا هُوَ فَیَملِکُ اَلکَثِیرَ…
مَاذَا تَعنِی؟؟
هُوَ أَجنَبِیٌّ، وَ بَعضُ اَلنَّاسِ یَتَّبِعُونَهُ وَ مَعَهُ اَلمَالُ وَ اَلخَدَمَاتُ اَلَّتِی یُقَدِّمُهَا لَهُم، ثُمَّ إِنَّهُ یَستَطِیعُ أَن یُوقِظَ اَلفِتَنُ اَلقَدِیمَهُ اَلَّتِی أَثَارَهَا اَلاِستَعمَارُ بَینَ«اَلإِیبُو» وَ«الهُوسَا» … وَ فِی ذَلِکَ خَطَرٌ کَبِیرٌاِستَمِع جَیِّدَاً یَا عَبدَاَلرَّحِیمِ… نَحنُ نُمَلِّکُ اَلصِّدقَ… «لَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ»لَقَد خَرَجتُ اَسَاسَاً فِی رِحلَهٍ اِلَی اَللهِ…. (الکیلانی، ۲۰۰۵م ۴۹).
سنت الهی بر این بوده که اهل باطل همیشه بیشتر از صاحبان حق از امکانات مادی برخوردار بودهاند. با نگاهی به داستانهای پیامبران در قرآن و سیرهی نبوی هم این امر را به وضوح میتوان دید. اما آنچه که سبب پیروزی حق میشود اخلاص، صدق و تجرد در خدمت به دین است و اینکه فرد مسلمان هرآنچه که در توان دارد در این راه بذل نماید و نتیجه را به خدا موکول کند.
این اصل بزرگ را کیلانی از زبان«عثمان» و در یکی از دشوارترین لحظات رمان بیان میدارد؛ لحظاتی که او در ادامه با تصویرگری هنرمندانهاش آن فضای سخت و یأس را به نمایش میگذارد و میگوید«- «وَ لَم یَمضِ عَلَی بَقَائِنَا بِبَیتِ اَلضِیَافَهِ سِوَی سَاعَتَینِ أَو ثَلَاثَهَ حَتَّی قَدَمَ إِلَینَا رَجُلٌ مِنَ الإِیبُو کَانَ قَصِیرُ اَلقَامَهِ، کَبِیرُ اَلرَأسِ، ضَیقُ اَلعَینَینِ، وَ وَجَدنَاهُ أَمَامَنَا فَجأَهً، لَم یَلقِ عَلَینَا اَلتَحِیَّهُ، اِستَطَعتُ أَن أَقرَأَ فِی عَینَیهِ اَلضَیقَیتَینِ شَیئَاً مَا، وَ مَعَ ذَلِکَ فَقَد اَبتَسَمتُ لَهُ مَرحَبَاً، لَم یَرِد عَلَی تَحِیَّتِی وَ إِنَّمَا وَقَفَ کَالصَنَمِ بِالبَابِ وَ فِی یَدَهُ رُمحُهُ الطَّوِیلُ، وَ قَالَ«اِرحَلَوا عَنِّی…»(همان).
در چنین اوضاعی است که این آیه بر زبان «عثمان»جاری میشود که از سوره ی حج است، خداوند میفرماید «إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ*أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ *الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ*الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ»(الحج/ ۴۱-۳۸)
اشاره به این آیه در این فضای دشوار، از سنگینی بار ناامیدی میکاهد و فرد دعوتگر را به یاد وعدهی خداوند در یاری دادن مؤمنان میاندازد، گرچه تبشیر و استعمار دست به دست هم دادهاند اما اگر ملت نیجریه به سمت اسلام برگردند و دینشان را یاری دهند، پیروزی ازآن آنها خواهد بود. کیلانی تاکیدش بر این موضوع را با عبارت «اِستَمِع جَیِّدَاً»برجسته میسازد و تفاوت نیت خیر خواهانه«عثمان» با نیتهای شوم مبشران را به صورت ضمنی اینگونه بیان میکند«لَقَد خَرَجتُ اَسَاسَاً فِی رِحلَهٍ اِلَی اَللهِ».
کیلانی در این رمان میداند چگونه دیدگاه های اسلامی خود را در تمام صفحات آن توزیع کند و بدون اینکه روایتگری و زوم کردن بر روی یک موضوع خاص او را به گزارشگری و موعظه گویی بکشاند، او همچنین میداند چگونه از لحظات اوج آشفتگی، یا از جو روانی مناسب برای ابراز این عقاید و دیدگاه ها سود ببرد. این عقاید و دیدگاه ها در این حالت استمرار طبیعی لحظه یا فضا میشوند، با آن همخوان و هم صدا میگردند، به این ترتیب است که پویایی و رسایی هنری و قابلیت تاثیرگذاری را در خود حمل میکنند و این هنرمندانهترین اجرای مفهوم التزام است(خلیل، ۱۹۸۱م ۲۲۵).
۳-۱-۳-۱-۱-۵ وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ
بعد از یک سری بحثها رابطه رئیس قبیله«عثمان» و«عبدالرحیم» بسیار بهتر از ابتدای ورودشان میشود به همین خاطر در یکی از شبها به عنوان پذیرایی و به رسم این قبایل دستور میدهد زنانی را بر آنان عرضه کنند، اما«عثمان» این امر را مؤدبانه رد کرده و از این حادثه برای عرضه کردن اسلام بر رئیس قبیله استفاده میکند
«-وَ دِینُنَا یَحرِمُ هَذَا اَللِّقَاءَ وَ یَعتَبِرُهُ غَیرُ شَرعِیٍّ … لَا اِستِمتَاعَ بِالنِّسَاءِ إِلَّا فِی ظِّلِ اَلزِّوَاجِ…
ضَحَکَ اَلزَّعِیمُ وَ قَالَإِذَن فَحَیَوانَاتٌ اَلغَابَهِ أَکثَر حُرِیَّهٍ وَ اِستِمتَاعَاً مِنکُم….
اِبتَسَمتُ قَائِلَاً هُم حَیَوَانَاتٌ یَا سَیِّدِی اَلزَّعِیم… وَ اَلإِنسَانُ غَیرُ اَلحَیَوَانِ
وَ أَخَذتُ أَشرَحُ لَهُ مَعنَی«وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ» وَ مَعنَی«وَ لَا تَقْرَبُوا الزِّنَا» وَ آدَابُ اَلإِسلَامِ فِی اَلعَلَاقَاتِ بَینَ اَلرَّجُلِ وَ اَلمَرأَهِ وَ اِستَطَالَ بِنَا اَلحَدِیثُ عَن نَظرَهِ دِینِنِا اِلَی اَلأَلوَانِ وَ اَلأَجنَاسِ وَ اَلدُّنیَا وَ اَلآخِرَهِ وَ اَلأَنبِیَاءِ وَ اَلرُّسُلِ وَ اَلکُتُبِ اَلمُقَدَّسَهِ»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۴۹).
کیلانی برای القای مفاهیمی که در نظر دارد در طول رمان صحنههایی توجه برانگیز میآفریند و در بزنگاه حساس آن صحنهها متونی منتخب و کوتاه را به صورتی گیرا داخل در متن اصلی میکند. از جمله او به آیاتی اشاره می کند که هرکدام پیام بزرگی در درون خود دارند، یکی آیهی مربوط به تکریم انسان است که در سوره ی اسراء می فرماید«وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا»(الإسراء/۷۰) و دیگری نیز آیهای از همان سوره در مورد اجتناب از زنا و سایر انحرافات جنسی است که میفرماید«وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَهً وَسَاءَ سَبِیلًا»(الإسراء/۲۳).
در این رمان«عثمان» در قالب یک دعوتگر مسلمان پیوسته مباحثی را با بومیان منطقه و دیگر شخصیتهای رمان مطرح میکند. او از توانایی خوبی در بحث کردن و توجیه مخاطب برخوردار است و«نمونهی یک مسلمان واقعگرایی است که در عالم اوهام و خیالات پرواز نمیکند، بلکه بدون هرگونه فریبکاری و تکلف کاملا در عالم واقع زندگی میکند و دیدگاهش نسبت به اسلام دیدگاهی کامل و فراگیر است که انسان، زندگی و جهان هستی را در بر میگیرد»(یاسین، ۱۴۱۶هـ) و بر همین اساس است که میبینیم مخاطبانش زود دعوتش را میپذیرند.
۳-۱-۳-۱-۱-۶ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ
در گفتگوی زیر مشاهده میکنیم که چگونه«عثمان» با بیانی شیوا و در جای مناسب و بعد از جلب اعتماد رئیس قبیله کم کم توانسته دیدگاه او را نسبت به اسلام و مسیحیت کاملا تغییر دهد. گویا نویسنده با بیان این مفاهیم در این قالب زیبا میخواهد برای خوانندهی مسلمان هنر دعوتگری را به نمایش گذارد. علاوه بر آیات سورهی توحید«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ*اللَّهُ الصَّمَدُ*لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ*وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ»(الإخلاص/۴-۱)، آیهای که در پایان گفتگو آمده بینامتنی مسقیمی با آیهای از سورهی بقره دارد که میفرماید«آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلَائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ»(البقره/۲۸۵).
این امر یکی از ویژگیهای رمانهای کیلانی است؛ او در رمانهایش به طور غیر مستقیم، اسلوب و راهکار صحیح دعوت به سوی خدا را برای فرد دعوتگر ترسیم مینماید و در این باره دیدگاه ها و پیشنهادهای خاص خود را دارد. جالب اینجاست که این راهکارها به صورت فرضیات و پیچیدگیهای منطقی بیان نشدهاند بلکه از طریق داستان و در طی حوادثی آمدهاند که خواننده با فکر و عاطفه با آن در کنش باشد(العرینی، ۱۹۸۹م ۳۱۵).
مجموعهی بحثهایی که در این گفتگو آمده است نمونهی خوبی از نزاع موجود بین اسلام و مسیحیت در میان بومیان نیجریه است؛ مسائلی چون توحید خداوند و اینکه عیسی فرزند او نیست، حقانیت دعوت پیامبر صلی الله علیه و سلم، زیبا و بجا بودن احکام اسلام و…. از مفاهیم بنیادینی است که در مقابله با مسألهی تبشیر باید مورد توجه دعوتگر مسلمان باشد؛ این است که در رمان«عمالقه الشمال» میبینیم که چگونه نویسنده توانسته اطلاعات فراوانی پیرامون مسألهی تبشیر در آفریقا ارائه دهد. نکتهی قابل توجه این است که وی توانسته این مضامین فکری را طوری در ساختار رمان بگنجاند که خواننده، خود را با اشخاص و حوادث رمان هماهنگ کند(العرینی، ۱۹۸۹م ۲۷۳).
گفتگویی بین رئیس قبیله و«عثمان» پیرامون اسلام انجام میشود در این گفتگو بسیاری از مفاهیم دینی به صورت مستقیم و غیر مستقیم آمده است
«-اَلسُّهُولَهُ لَیسَت عَیبَاً وَ اَللهُ یُخَاطِبُ اَلبَشَرَ جَمِیعَاً بِصَرفِ اَلنَّظَرِ عَن تَفَاوتٍ قدرَاتِهِمِ اَلعَقلِیَّهِ، اَلبَسَاطَهُ مِیزَهٌ وَ لَیسَت عَیبَاً… لِذَا آمَنَ اَلعَبِیدُ وَ اَلسَادَهُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّی اَللهَ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ وَ تَبِعَهُ کِبارُ اَلشُّعَرَاء وَ اَلحُکَمَاءُ وَ اَلقَادَهُ وَ اَلجُنُودُ… لِأَنَّ کَلِمَاتِه اَلصَّادِقَهَ اِستَطَاعَت أَن تَدخُلَ کُلَّ قَلبٍ…مَا مَعنَی کَلِمَهُ اَللهِ؟؟
خَالِقُ اَلکَونِ بِمَن فِیهِ وَ مَا فِیهِ
أَلَیسَ لَهُ وَلَدٌ؟؟
اَلکُلُّ سَوَاسِیَّهٌ… اَلبَشَرُ جَمِیعَاً سَوَاءٌ… أَمَامَ اَللهِ… وَ هُوَ اَلوَاحِدُ الأَحَدُ، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ…
تَمَلمَلَ اَلزَّعِیمُ فِی جَلسَتِهِ وَ قَالَ لِمَاذَا یَکرِه اَلنَّصَارَی نَبِیَّکُم؟؟
أَمَّا نَحنُ فَنُؤمِنَ بِنَبِیِّهِم….
وَ قَالَ وَ قَد اِزدَادَت دِهشَتُهُ أَمرُکَ عَجِیبٌ…
یَقُولُ اَلقُرآنُ«آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ» (الکیلانی، ۲۰۰۵م ۵۳).
۳-۱-۳-۱-۱-۷ وَ مَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ
زمانی که«عثمان» همراه با«عبدالرحیم» در داخل جنگل پرسه میزدند ناگهان همان فرد بومی که از آنها خواسته بود آن منطقه را ترک کنند تیری را از پشت به سمت«عثمان» شلیک کرده و او را زخمی میکند، بعد از ظهر همان روز فردی که تیر را شلیک کرده بود دستگیر و محاکمه میشود، علی رغم اینکه رئیس قبیله میخواهد او را بکشد اما«عثمان» میگوید«قُلتُ فِی ضَرَاعَهٍ أَنَا صَاحِبُ اَلحَقِّ، وَ قَد عَفَوتُ عَنهُ… یَقُولُ اَللهُ فِی کِتَابِهِ اَلعَزِیزِ«وَ مَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۶۰)
آیهای که از زبان«عثمان» بیان میشود بینامتنی مسقیم با آیهی سوره شوری دارد که میفرماید«وَجَزَاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ»الشوری/۴۰)در این رمان«عثمان» نمادی از یک مسلمان متعهد و فهمیده است او« با خود پیمان بسته تا آخر دعوتش را ادامه دهد با وجود مشکلاتی که با آن مواجه میشود، حتی قصد ترور، او را از ادامهی راه باز نداشته و در مبارزه با جدایی طلبان بیافرا تا پیروزی برآنها شرکت میجوید. او یک شخصیت مثبت است که توانایی زیادی در غنیمت شمردن فرصتها برای تاثیرگذاری بر دیگران جهت تغییر اوضاع به سمت بهتر شدن دارد»(یاسین، ۱۴۱۶هـ).
آنچه که حائز اهمیت است اسلوب گیرای کیلانی در تشویق مخاطب به مکارم اخلاق است، چرا که«عرضه نمودن یک شخصیت در رمان و توضیح کارهای بزرگی که انجام میدهد واینکه بعد بگذاریم خواننده خودش عظمت تبعاتی که این کار بزرگ بر دوش آن شخصیت تحمیل مینماید را درک کند، منجر به این میشود که خواننده با تاثیر از اسلوب رماننویس در شخصیت پردازی به این شخصیت اقتدا نماید»(العرینی، ۱۹۸۹م ۳۰۷).
۳-۱-۳-۱-۲ بینامتنی ضمنی
نجیب کیلانی همچنین شماری از آیات قرآن را به صورت ضمنی در اثنای رمان آورده است، بطوری که با تغییری اندک در متن آیه، همان مضمون را از زبان یکی از شخصیتهای رمان بیان کرده است، در زیر مواردی که پیرامون تحریم ازدواج با کافران، رزاق بودن خداوند، بهشت، هجرت، ترجیح خدا و رسول جهاد بر غیر آن و قضا و قدر که با آیات قرآن بینامتنی مستقیم دارند را بررسی نموده ایم.
ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره : تحلیل بینامتنی دینی در رمان های «عمالقه الشمال» و … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین