|
|
گفتار نخست : گونه های دخالت دولت در عرصه ی فرهنگ
بند اول : ایفای نقش حمایتی
«نقشی که امروزه برای دولت در حوزه فرهنگ، در نظر گرفته میشود،به صورت حمایتی است. چنانکه بائومل دولت مرد پیر عرصه اقتصاد فرهنگی،بیان میدارد که محذورات اقتصادی ایجاب میکند که دولت به حمایت از کارهای فرهنگی برخیزد. وی اذعان میدارد که: یک هنر نمایشی با یک صنعت دستی همیشه از بیماری هزینه رنج میبرد و قادر نیز نیست که از شیوه های مربوط به کاستن میزان هزینه ها که از ابتکارات تکنولوژی است ، بهره مند شود. این وضعیت سازمانها را به افزایش قیمت ها، کاهش خروجی برنامه ریزی شده و راه های گسترش مخاطبان سوق میدهد. از همین روست که سیاستهای فرهنگی از تصمیمات روزمرهای در سازمانها پدید میآید که به عنوان مثال تلاش میکنند تا تغییرات خود را با تغییرات محیطی سازگار کنند. یک سازمان غیرانتفاعی سالم نیازمند جریانهای سرمایهای متنوّع است که بتواند در دوره هایی که دچار بحرانهای مالی میشود بر منابع دیگر همچون، نیروی انسانی، خدمات و برنامهریزی تجاوز نکند. از همین روست که این سازمانها در حال تقلید کردن از بازار تجاری وسیعتر هستند. چنانکه آن ها سعی در اتّکای به خود بوده در جستجوی متحّدان خلّاق برای همکاری در حوزه های به دست آوردن حامیان مالی، اعتبارات مالیاتی، و حمایت اعلانی مانند: پیشبرد امور جهت تأثیرگذاری بیشتر، فراهمآوری متدهای تجاری و جستجو برای یافتن راههای جدید جهت افزایش درآمدهای حاصله میباشند. از همین روست که حضور دولت میتواند زمینهای را ایجاد کند که دنیای فرهنگ به وادی اقتصاد کشیده نشود و تولید فرهنگی نقش و کارکرد اصلی خود که همانا ساختن و هویّت بخشیدن به انسان است را فدای کاربرد و نقش اقتصادی و تجاری خود نکند. [۲۲]»
آگوستین ژیرارد معتقد است که «مقامات دولتی محافظان طبیعی هم هنرمندان آفریننده در مرحله درون داد فرایند صنعتی و هم کل مردم (مصرفکنندگان و کاربران) که در انتهای فرایند واقع شدهاند، خطمشیهای به کلی خاص خود را که لزوماًً مغایر با فعالیتهای بخش خصوصی نیست، به کار میبرند»[۲۳] . «وی اختیاراتی برای مقامات دولتی برای دخالت در صنایع امروزه فرهنگی قائل است که از آنجمله به موارد ذیل اشاره دارد:افزایش دسترسی به فرهنگ؛ دمکراتیکسازی، تمرکززدایی و انگیزش زندگی فرهنگی مردم.پرورش فعالیتهای آفریننده، ارائه زمینه فعالیت برای بسیاری از مهارتها و استفاده بهتر از ،استعدادها و بالا بردن سطح زندگی هنرمندان و کسانی که به طور حرفهای دستاندرکار فعالیتهای فرهنگی هستند،نوسازی مؤسسات فرهنگی سنتّی،تقویت توان ملّی برای تولید فرهنگی،حصول اطمینان از نفوذ فرهنگی کشور در خارج و حفاظت از استقلال فرهنگی آن. این اختیارات از طریق ذیل میتواند صورت پذیرد.
کمک مستقیم؛ که عمدتاًً به وسیله پرداخت یارانه یا خرید کالاها و خدمات با بودجه دولتی انجام میشو،.کمک غیرمستقیم؛ به صورت بخشیدن مالیات، تخفیفهای ویژه مالیاتی، ایجاد صندوقهای ویژه حمایتی وتدوین مقرّرات (مشخصات، قراردادهای برنامه ها و امثال آن ها)؛ که برخی شاخهها را ملزم به رعایت قوانین ناظر بر خدمات عمومی میکند. مثل تعیین سقف حداکثر برای نمایش فیلمهای خارجی در تلویزیون و … ، شرکت در موافقتنامههای بینالمللی؛ به ویژه موافقتنامههای مربوط به حقوق نویسندگان و مصنفا،.استفاده از مشوّقهایی همچون جشنوارهها، جوایز بختآزمایی و امثال آن گسترش ضمانتهای بانکی و دادن وامهای صادراتی.[۲۴]»
پییر مولینیر نیز در مورد اختیارات دولتها در زمینه فرهنگ به چند مورد اشاره دارد: «تشویق آفرینش هنری بدون کوشش برای کنترل آن،ایجاد ابزارهای مالی و قانونی ضروری.،به وجود آوردن زیرساختها و تأسیس نهادهای تخصّصی برای حمایت از فعالیتهایی که به فرهنگ مرتبط است و جزء اینها به منظور توسعه و بسط زندگی فرهنگ،.ایجاد امکانات برای دستیابی آزادانه به زندگی فرهنگی و تشویق به مشارکت مردم در زندگی فرهنگی.[۲۵]» «از دیگر نقشهای حمایتی دولت نسبت به فرهنگ را باید در عملکرد آن در حوزه های اقتصادی و تجاری جستجو کرد. سیاستگذاران فرهنگی فضای بازی برای شکوفایی و توسعه فرهنگ ایجاد کرده و راهی میان بازار (تجارت) و دولت میتوانند پیدا کنند. نظر به دامنه بینالمللی فعالیت فرهنگی و گسترده بودن حیطه فرهنگ به ایده ها و شکلهای سازمانی جدید، نیاز است تا بتوان میان فعالیتهای فرهنگی، سیاست فرهنگی و فعالیتهای فرهنگی تجاری امکانات مفید و سازندهای را به وجود آورد. “در بیشتر کشورهای صنعتی غربی، غالب اقدامات فرهنگی این هدف را دنبال میکنند که دولت را موظّف کنند از فعالیتهای فرهنگی که به لحاظ تجاری سودمند نیستند (فرهنگ غیرانتفاعی) با پرداخت یارانه و وضع قوانین و تأسیس نهادهای فرهنگی، تعادلی با نهادهای فرهنگی تجاری به وجود آید. از این رو دولت میتواند با پرداخت و ایجاد بودجههایی برای حوزه فرهنگ به حمایت از آفرینش، پخش و نشر آفریدههای فرهنگی و حفظ و نگهداری از میراث فرهنگی و آثار به جای مانده از گذشتگان در فرهنگ دخالت کند و به حمایت از فرهنگ بپردازد.[۲۶]»
بند دوم : ایفای نقش ترویجی
از دیگر نقشهایی که دولت میتواند در عرصه فرهنگ داشته باشد نقش ترویجی آن است: ترویج دربرگیرنده هر چیزی میشود که موجبات دستیابی فرد یا گروه را به زندگی فعالتر و خلاقتر فراهم آورد و باعث شود قدرت انطباق، قدرت برقراری ارتباط با دیگران، قدرت شرکت در زندگی اجتماعی و شخصیت و استقلال او،رشد پیدا کند. از این رو دولتها میتوانند با ترویج فرهنگی زمینه مناسبتری را برای مخاطبان خود ایجاد نمایند تا بتوانند به رشد و توسعه فرهنگ کمک کرده و فعالیت فرهنگی خویش را گستردهتر سازند. علاوه بر آن دولت میتواند از این طریق زمینه درگیر شدن بیشتر شهروندان را با ارزشها و هنجارهای فرهنگی – اجتماعی فراهم کند. بنابرین باید اضافه کرد که دولت از طریق ترویج میتواند زمینههای دسترسی به اهدافی همچون گسترش آگاهی، افزایش ارتباط و توسعه آفرینش فرهنگی را فراهم کند.
۱-«آگاهی: با گسترده کردن ترویج، این شرایط ایجاد میشود که هر فرد یا گروهی از افراد بتوانند به مسایل خویش پی ببرند و بسیاری از مسایلی که هنوز برای آن ها جوابی ندارد را تشخیص دهند. این امر امکان دارد با ارتباط فرد و کارهای هنری یا آفریننده این کارها صورت پذیرد. ۲-ارتباط: ارتباطی که بین گروههای مختلف و بین افراد یک گروه ایجاد میشود و ارتباط با کارهای هنری یا آفرینندگان این کارها با مردم و ارتباط بین سیاستگذاران و برنامهریزان و جامعه که از طریق ترویج میتواند صورت گیرد، از طرف دولت میتواند گستردهتر گشته و تداوم یابد.۳-آفرینش: دولت میتواند از طریق ترویج فرهنگی، افراد را در مقابل سؤالاتی از خود و محیط اطراف، جهان و دیگران قرار دهد و از این طریق موجبات رشد استعدادها و خلاقیتها را فراهم کند که در سطح اجتماعی به صورت قوّه ابتکار و احساس مسئولیت متجلّی شود و نیز تأثیر این چالشها را میتوان در آفرینشهای فردی منجمله در مهارتهای فردی، کارهای دستی، نقاشی و … به وضوح دید. [۲۷]»
بند سوم : ایفای نقش ضمانتی
بررسی همبستگی میان شاخص های مختلف و ضریب همبستگی پیرسون
عنوان شاخص
مشارکت
انسجام
قابلیت انطباق
مأموریت
تعهد عاطفی
تعهد هنجاری
تعهد مستمر
خستگی هیجانی
مسخ شخصیت
احساس کفایت
مشارکت
ضریب همبستگی
۱
انسجام
ضریب همبستگی
*۰٫۷۷۶
۱
قابلیت انطباق
ضریب همبستگی
۰٫۷۱۰*
۰٫۷۳۰*
۱
مأموریت
ضریب همبستگی
۰٫۷۰۷*
۰٫۷۱۸*
۰٫۷۱۰*
۱
تعهد عاطفی
ضریب همبستگی
۰٫۳۲۰*
۰٫۳۷۰*
۰٫۳۹۲*
۰٫۳۰۹*
۱
تعهد هنجاری
ضریب همبستگی
۰٫۴۱۴*
۰٫۴۵۰*
۰٫۴۶۲*
۰٫۴۳۷*
۰٫۳۷۹*
۱
تعهد مستمر
ضریب همبستگی
۰٫۳۵۸*
۰٫۳۷۲*
۰٫۳۴۳*
۰٫۳۴۲*
۰٫۳۶۴*
۰٫۵۰۰*
۱
خستگی هیجانی
ضریب همبستگی
-۰٫۳۲۶*
-۰٫۲۸۴*
-۰٫۲۵۹*
-۰٫۳۲۳*
-۰٫۱۷۱*
-۰٫۲۹۸*
-۰٫۱۸۸*
۱
مسخ شخصیت
ضریب همبستگی
-۰٫۲۱۷*
-۰٫۱۶۸*
-۰٫۱۴۸*
-۰٫۲۳۶*
-۰٫۱۷۰*
-۰٫۱۶۲*
-۰٫۱۸۴*
-۰٫۲۱۲*
۱
احساس کفایت
ضریب همبستگی
۰٫۲۴۳*
۰٫۲۶۰*
۰٫۲۴۶*
۰٫۲۵۶*
۰٫۱۷۵*
۰٫۲۱*
۰٫۱۱۶*
۰٫۱۶۸*
۰٫۱۴۷*
۱
( ** p< 0.01 ، * p < 0.05 )
فرضیه اصلی سوم)تعهد سازمانی و فرهنگ سازمانی قادر به پیشبینی ابعاد فرسودگی شغلی کارکنان میباشد.
فرضیه اصلی ۳-۱ ) تعهد سازمانی و فرهنگ سازمانی قادر به پیشبینی خستگی هیجانی (به عنوان یکی از شاخص های فرسودگی شغلی)کارکنان میباشد.
به منظور بررسی این فرضیه دو رگرسیون چندگانه اجراگردید که نتایج آن در جدول زیر گزارش گردیده است.همان گونه که ملاحظه می شود فرهنگ سازمانی و تعهد سازمانی بر روی خستگی هیجانی اثر معنادار دارد. همچنین ابعاد این متغیرها قادر به پیشبینی معنادار خستگی هیجانی میباشد. لازم به ذکر است که خستگی هیجانی ۱۲درصد از واریانس فرهنگ سازمانی و ۲۱ درصد از واریانس تعهد سازمانی را تبیین میکند.
۴-۳- رگرسیون چندگانه فرهنگ و تعهد سازمانی بر روی خستگی هیجانی
متغیر ملاک
متغیر پیش بین
F
P
R
R2
β
t
فرهنگ سازمانی
خستگی هیجانی
۱۰٫۲۴
P<0.001
۰٫۳۵۲
۱۲۴/۰
۲۹/۰
۱۶٫۷۷
تعهد سازمانی
خستگی هیجانی
۱۰٫۸۱
P<0.001
۰٫۳۱۱
۰۹۷/۰
۰۱۶/۰-
۱۳٫۷۸۸
فرضیه اصلی ۳-۲) تعهد سازمانی و فرهنگ سازمانی قادر به پیشبینی مسخ شخصیت (به عنوان یکی از شاخص های فرسودگی شغلی)کارکنان میباشد.
جدول زیر ضریب همبستگی حاصل از روابط متغیرهای مدل تحقیق را نشان میدهد. بر اساس جدول مذکور ابعاد فرهنگ سازمانی دارای همبستگی منفی و معنادار با مسخ شخصیت) و همبستگی منفی و معنادار با ابعاد تعهد سازمانی میباشد.
به منظور بررسی این فرضیه دو رگرسیون چندگانه اجراگردید که نتایج آن در جدول زیر گزارش گردیده است.همان گونه که ملاحظه می شود فرهنگ سازمانی و تعهد سازمانی بر روی مسخ شخصیت اثر معنادار دارد. همچنین ابعاد این متغیرها قادر به پیشبینی معنادار مسخ شخصیت میباشد. لازم به ذکر است که مسخ شخصیت ۶ درصد از واریانس فرهنگ سازمانی و ۴ درصد از واریانس تعهد سازمانی را تبیین میکند.
۴-۳- رگرسیون چندگانه فرهنگ و تعهد سازمانی بر روی مسخ شخصیت
متغیر ملاک
متغیر پیش بین
F
P
R
R2
β
t
فرهنگ سازمانی
مسخ شخصیت
۵٫۳۱۳
P<0.001
۰٫۲۵۷
۰٫۰۶۶
۰٫۰۸۵
۱۰٫۱۴۸
تعهد سازمانی
مسخ شخصیت
۵٫۱۶۳
P<0.002
۰٫۲۲۱
۰٫۰۴۹
۰٫۰۶۳-
۹٫۹۲۰
فرضیه اصلی ۳-۳) تعهد سازمانی و فرهنگ سازمانی قادر به پیشبینی احساس کفایت (به عنوان یکی از شاخص های فرسودگی شغلی)کارکنان میباشد.
جدول زیر ضریب همبستگی حاصل از روابط متغیرهای مدل تحقیق را نشان میدهد. بر اساس جدول مذکور ابعاد فرهنگ سازمانی دارای همبستگی مثبت و معنادار با احساس کفایت و همبستگی مثبت و معنادار با ابعاد تعهد سازمانی میباشد.
به منظور بررسی این فرضیه دو رگرسیون چندگانه اجراگردید که نتایج آن در جدول زیر گزارش گردیده است.همان گونه که ملاحظه می شود فرهنگ سازمانی و تعهد سازمانی بر روی احساس کفایت اثر معنادار دارد. همچنین ابعاد این متغیرها قادر به پیشبینی معنادار احساس کفایت میباشد. لازم به ذکر است که احساس کفایت ۸ درصد از واریانس فرهنگ سازمانی و ۵ درصد از واریانس تعهد سازمانی را تبیین میکند.
۴-۳- رگرسیون چندگانه فرهنگ و تعهد سازمانی بر روی احساس کفایت
متغیر ملاک
متغیر پیش بین
F
P
R
R2
β
t
فرهنگ سازمانی
احساس کفایت
۶٫۵۶۸
P<0.001
۰٫۲۸۳
۰٫۰۸۰
۰٫۱۰۶
۶٫۷۴۱
تعهد سازمانی
احساس کفایت
۵٫۸۳۰
P<0.001
۰٫۲۳۴
۰٫۰۵۵
۰٫۲۲۴
۵٫۹۳۷
رگرسیون چندگانه فرهنگ سازمانی و تعهد سازمانی بر روی فرسودگی شغلی
متغیر ملاک
متغیر پیش بین
F
P
R
R2
β
t
فرهنگ سازمانی
فرسودگی شغلی
۶٫۳۲۸
P<0.001
۰٫۱۴۳
۰٫۰۲۰
۰٫۱۴۳
۱۷٫۱۱
تعهد سازمانی
فرسودگی شغلی
۶٫۴۶۶
P<0.001
۰٫۱۴۴
۰٫۰۲۱
۰٫۱۴۷
۱۴٫۵۷
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
خلاصه فصل پنجم :
-
- Levin, A (2010). Social cognition abilities and social functioning in children with asperger, s disorder : A comparison with attention deficit / hyperactivity disorder , Drexel University , PP: 13 – ۱۵٫
-
- Meristo, M., Morgan, G., Geraci, A., Iozzi, L., Hjelmquist, E., Surian, L., & Siegal, M. (2012). Belief attribution in deaf and hearing infants. Developmental Science ۱۵(۵), PP: 633-640.
-
- Morisaki , H. (2005). The application of Dohsa – hou for children with autism. Saudi Journal of Disability and Rehabilitation , ۱۱, PP: 45 – ۵۲
-
- Morisaki، H.(2003). The development of communicative behavior in autistic children in the use of Dohsa-hou . Journal of Rehabilitation Psychology . ۲۵٫ PP:65 – ۷۴٫
-
- Najmi B. (2010). Juvenile Diabetes Consequences & Psychological Intervention.” Emphasis on Social-cognitive Theory. . Isfahan: Isfahan University of Medical Sciences;PP: 102.
-
- Najmi B. (2007). Social Cognition in Children with Specific Language Impairment (SLI). Journal of Research in Rehabilitation Sciences; 3(1) PP: 65-72.
-
- Naruse ,G.(2005). Psychological Rehabilitation of cerebral palsy: I .On relaxation behavior., PP: 8-47.
-
- Newen, A; Vogeley, K; & Zinck, A.(2008). Social cognition, emotion and self – consciousness: A prface. Consciousness and Cognition. 17, PP: 409-410.
-
- Pan. C.Y (2009). Effect of water exercise swimming program on aquatic skills and social behavior in children with autistic spectrum Disorder. Autism. ۱۴, PP: 9-28.
-
- Periore . M (2003). Learning and behavior problems in asperger syndrome . Journal of autism and developmental disorder , ۲۹, PP: 67 – ۸۰
-
- Ratey, J.J., Loehr, J.E. (2011). The positive impact of physical activity on cognition during adulthood: a review of underlying mechanisms, evidence and recommendations. Reviews in the Neurosciences, 22(2), PP: 171-185.
-
- Razza, R.A. & Blair, C. (2009). Association among false-belief understanding, executive function, and social competence: A longitudinal analysis. Journal of Applied Developmental Psychology, 30 (3), PP: 332-343.
-
- Rosenbaum, D.A., Carlson, R.A., Gilmore, R.O. (2001) Acquisition of intellectual and perceptual-motor skills. Annual Review of Psychology. 52(1), PP: 453–۴۷۰٫
-
- Schuit, A. J., Feskens, E. J., Launer, L. J., & Kromhout, D. (2001). Physical activity and cognitive decline, the role of the apolipoprotein e4 allele. Medicine and Science in Sports and Exercise. ۳۳, PP: 772-777.
-
- Schurz, M. Radua, J. Aichhorn, M. Richlan, F. Perner, J. (2014). Fractionating theory of mind: A meta-analysis of functional brain imaging studies . Neuroscience and Biobehavioral Reviews, 42 , PP: 9–۳۴٫
-
- Shearer, Christrel , B ; Aliyca , P. (2006). Quality educational practice for students with asperger syndrome . Journal of autism and Developmental Disorder, 38 , PP: 353 – ۳۶۱٫
-
- Slauter. V., & Repacholi, B. (2003). Individual differences in theory of mind, theory of mind. PP: 13-39.
-
- Sutton, L., (2005). Theory of mind goes school social cognition and social values in bulling. the British psychological society, Children’s thinking developmental function and individual differences.3th ed.
-
- Symons DK, Peterson CC, Slaughter V, Roche J, and Doyle E.)2005) Theory of mind and mental state discourse during book reading and story-telling tasks. British Journal of Developmental Psychology: 23(1) PP: 81-102.
-
- Thurml, F. Scharpf, A. , Liebermannl, N . Kolassa, S. Elbertl,T. Luchtenberg, D. , WOIl, A. Kolassa, T. (2011). Improvement of Cognitive Function after Physical Movement Training in Institutionalized Very Frail Older Adults with Dementia , The Journal of Gerontopsychology and Geriatric Psychiatry ; ۲۴ (۴). PP: 197-208.
-
- Trudeau, F., Shephard, R.J. (2008) Physical education, school physical activity, school sports and academic performance. International Journal of Behavioral Nutrition and Physical Activity, 5(10).
-
- Uekerrmann, J.; Kraemer, M.; Abdel-Hamid, M.; Hebebrand, J.; Daum, L.; Wiltfang, J & Kis, B. (2010). Social cognition in attention- deficit hyperactivity disorder (ADHD). Journal of neuroscience and Behavioral Reviewes, 34, PP:734-743.
-
- Van Deurzen LA, Tuinier S, Mey HR, Verbeeck WJ.(2008). Theory of mind and executive functioning in autism. European Psychiatry; 23(2), PP: 401.
-
- Wang AT, Lee SS, Sigman M, Dapretto M. (2007). Reading affect in the face and voice: neural correlates of interpreting communicative intent in children and adolescents with autism spectrum disorders. Archives of general psychiatry.; 64(6), PP:698–۷۰۸٫
-
- Waytz, A., Mitchell, J.P., (2011). Two mechanisms for simulating otherminds: dissociations between mirroring and self-projection. CurrentDirections in Psychological Science ۲۰, PP: 197–۲۰۰٫
- Yagmurlu , B., Berument, s., & celimli , s. (2005). The role of institution and home context in theory of mind . Applied Developmental Psychology , ۲۶ , PP: 527 – ۵۳۷٫
-
- Priore ↑
-
- . Leve 1: requiring support. ↑
-
- . Ferguson , Austin. ↑
-
- . The high-Functioning Autism Spectrum Screeing Qustionnaire. ↑
-
- . Bloom. ↑
-
- . Gallahue. ↑
-
- . Sensori – motor stage. ↑
-
- . Preoprational stage. ↑
-
- . Concrete operational stage. ↑
-
- . Formal stage. ↑
-
- . Kephart. ↑
-
- . Delacato. ↑
-
- . Baresh. ↑
-
- . Hebb. ↑
-
- . Bloom. ↑
-
- . Dahlgren, Sandberg & Larsson. ↑
-
- . Dungan & Saxe. ↑
-
- . Meristo, Morgan, Geraci, Iozzi, Hjelmquist et al. ↑
-
- . Ferguson , Austin. ↑
دانش: دانش از اطلاعات و اطلاعات از داده ها ریشه میگیرند. دانش ترکیب سازمان یافتهای است از داده ها که از طریق قوانین، فرایندها و عملکردها و تجربه حاصل آمده است. به عبارت دیگر، دانش معنا و مفهومی است که از فکر پدید آمده است و بدون آن اطلاعات و داده تلقی میشود. تنها از طریق این مفهوم است که اطلاعات حیات یافته و به دانش تبدیل میشوند. دانش، در ذهن دانشور به وجود آمده و به کار میرود. دانش در سازمان ها نه تنها در مدارک و ذخایر دانش، بلکه در رویههای کاری، فرایندهای سازمانی، اعمال و هنجارها مجسم میشود(داونپورت و پروساک؛۱۳۸۱)..
داده ها به خودی خود عاری از مفهوم بوده و شامل مشاهدات، حقایق یا اعداد هستند. وقتی که داده ها به منظور خاصی سازماندهی شده و در یک متن قرار می گیرند، تبدیل به اطلاعات میشوند. هنگامی که اطلاعات برای آشکار ساختن الگوها و گرایشات نهان مورد تحلیل قرار میگیرد به دانش تبدیل می شود(احمدی و صالحی؛۱۳۹۰).
۲-۱-۲- دانش سازمانی و انواع آن
هر سازمان دارای دانش است که به وسیله این دانش به ارائه خدمات و محصولات می پردازد. این دانش سازمانی است که سازمان را در بازار رقابتی نگه میدارد و بقای آن را تضمین میکند(لانگبوتوم و چوریدس، ۲۰۰۱).
از آن جایی که هر سازمان متشکل از مجموعه افراد است، پس دانش سازمانی از دانش های شخصی شکل میگیرد. دانش میتواند متصل به افراد باشد که «دانش شخصی[۹]» نامیده می شود. همچنین دانش میتواند در فرآیندها، قوانین، سیستم های کاری و … یافت شود که با نام «دانش گروهی[۱۰]» شناخته می شود(سهرابی و درامی،۱۳۸۹).
دانش در هر سازمان میتواند به شکل های زیر موجود باشد:
دانش محصول[۱۱]: شامل دانش خود محصول و نحوه تولید آن میباشد. دانش خود محصول به معنی رفع مشکلات ناشی از استفاده از محصول میباشد و دانش نحوه تولید به معنی بهترین و مقرون به صرفه ترین روش تولید محصول میباشد. این نوع دانش، ساخت یافته و درون سازمانی میباشد(رضائیان و همکاران،۱۳۸۸).
دانش متخصصان[۱۲]: دانش افراد فعال در سازمان که باعث شکل گیری محصولات و خدمات آن سازمان می شود. بیشترین فعالیت سازمان ها در مدیریت دانش، استخراج، مستند سازی و قابل استفاده مجدد نمودن این نوع دانش میباشد(سهرابی و درامی،۱۳۸۹).
دانش رهبری[۱۳]: شامل تمام قوانین و فرآیندها و ابزارهای مدیریت کارکنان برای رسیدن به اهداف سازمانی است. این نوع دانش یک دانش درونی است که معمولا توسط افراد سطح اول هر سازمان تعیین میگردند(رضائیان و همکاران،۱۳۸۸).
دانش محیطی[۱۴]: این نوع دانش شامل برداشت هایی است که از یک محیط می توان داشت. این نوع دانش به سختی به شکلی خارجی مشاهده می شود و عموما دانش درونی است.
دانش اجتماعی[۱۵]: تصویری که از یک سازمان و یا مجموعه در اذهان شکل میگیرد، دانش اجتماعی است.
از دیدگاه دیگر، در سازمان ها دو نوع دانش وجود دارد که به عنوان دانش صریح[۱۶] یا آشکار و ضمنی[۱۷] یا پنهان شناخته میشوند. تحقیقات بسیاری نشان میدهد که تنها ۲۰٪ دانش آشکار و صریح و ۸۰٪ مابقی پنهان و ضمنی است دانش آشکار، دانشی است که وضوح کافی برای درک آن وجود دارد. مصادیق این نوع از دانش، کتاب، مقاله، سخنرانی، روش های مدون سازمانی و سایر مستندات مشابه میباشد اما دانش ضمنی را می توان درون اذهان انسانها، رویههای سازمان و نیز در اندوختههای فرهنگی جوامع گوناگون مستتر یافت(سهرابی و درامی،۱۳۸۹).
دانش ضمنی معمولاً در قلمرو دانش شخصی، شناختی و تجربی قرار میگیرد، در حالی که دانش صریح بیشتر به دانشی اطلاق میشود که جنبه عینیتر و عقلانیتری دارد. دانش صریح به طور معمول هم به خوبی قابل ثبت است و هم قابل دسترسی است. پولانی[۱۸] در تمایز میان دو دانش میگوید: «میتوانیم بیش از آن که به زبان میآوریم، بدانیم». او در اصل چنین میگوید که بیان کردن دانش ضمنی با واژه ها دشوار است (افرازه،۱۳۸۶).
دانش آشکار به راحتی قابل پردازش کامپیوتری، انتقال الکترونیکی و ذخیره سازی در پایگاه های اطلاعاتی است؛ ولی ماهیت ذهنی و حسی دانش ضمنی، پردازش و انتقال دانش کسب شده را از طرق منطقی و ساختارمند بسیار مشکل میسازد. برای اینکه دانش ضمنی در سازمان انتقال و گسترش یابد، باید آن دانش به کلمات یا اعدادی تبدیل شوند که برای هر کس قابل درک و فهم است(افرازه،۱۳۸۶).
۲-۱-۳- ویژگیهای دانش سازمانی
دانش سازمانی دارای ویژگی های زیر است:
منحصر به فرد[۱۹]: هر فردی در سازمان، دانش را بر اساس برداشت شخصی که از اطلاعات درون و برون سازمانی به دست میآورد، در اختیار دارد. علاوه بر این، دانش سازمانی بر اساس گذشته تاریخی و تجربیات و مهارتهای جمعشده خود سازمان شکل میگیرد. بنابرین دو گروه یا دو سازمان به شیوه یکسان، فکر و عمل نخواهند کرد(رادینگ[۲۰]؛۱۳۸۳).
دارای ارزش[۲۱]: دانش سازمانی، باعث بهبود تولیدات، فرآیندها، فناوریها یا خدمات میشود و سازمان را قادر میسازد که قدرت رقابت و کارایی خود را افزایش دهد .دانش به سازمانها کمک میکند تا با رویکردی جدید به حل مسائل و مشکلات خود بپردازند و خود را با تغییرات فناوری هماهنگ نمایند و آن را با روشی درست برای تسهیل کارکرد و خدمات سازمانی خود به کار گیرند(رادینگ؛۱۳۸۳).
غیرقابل جایگزین[۲۲]: یعنی دانش سازمانی به وجود آمده در یک سازمان، قابل به کارگیری در سازمانهای دیگر، به عنوان جایگزین نیست، چرا که همان کارکردها، تجربه ها و افراد، نمیتوانند در جای دیگر دوباره تکرار شوند(رادینگ؛۱۳۸۳).
استراتژیک: دانش سازمانی یک منبع استراتژیک است، لذا سازمانهایی که می خواهند به رقابت ادامه دهند و پویایی خود را حفظ کنند باید ساز و کارها را برای ضبط دانش مربوط ایجاد دهند و آن را به طور دقیق، دائمی، مختصر و به موقع به همه افرادی که به آن نیاز دارند برسانند(رادینگ؛۱۳۸۳).
۲-۱-۴- مدیریت دانش
بعد از مطرح شدن مفاهیم مهندسی مجدد و مدیریت کیفیت جامع، مفهوم جدیدی به نام مدیریت دانش و به تبع آن سیستم های مدیریت دانش پا به عرصه وجود گذاشتند (بانفیلد[۲۳]، ۲۰۰۹: ۱۵). مدیریت دانش با نوآوری ها و ابداعات در مهارت های مدیریتی و یادگیری سازمانی نقاط مشترک بسیاری دارد. ابتدا مدیریت دانش بر سیستم های اطلاعاتی متمرکز بود و سپس نیروی خود را به سوی توسعه مدیریت سرمایه فکری و مهارت های مدیریتی تغییر داد. با بررسی و تحلیل دانش و اهمیت ویژگی های آن در حیطه عملکرد سازمان ها، می توان دریافت که برخورداری از دانش و اطلاعات به روز برای ادامه حیات سازمان ها به یک ضرورت انکار ناپذیر تبدیل شده است. به خصوص اگر روند تغییر و تحولات دانش در جامعه به دقت مورد ارزیابی قرار گیرد. این نتیجه حاصل می شود که جامعه فراصنعتی امروز جامعه ای اطلاعاتی است که در آن به تدریج فناوری های نیرو افزا جای خود را به فناوری های دانش افزا میدهند (هاریهان[۲۴]، ۲۰۰۸: ۵۳).
ازدواج اولین قدم برای یک پیوند خانوادگی و پرورش نسل بعد به حساب میآید. از این رو به عنوان مهمترین و اصلی ترین عامل ارتباطی میان انسانها معرفی شده است (روزن[۲] و گراندن[۳] و همکاران، ۲۰۰۴، به نقل از نظری، ۱۳۸۵) از نظر برخی محققان ازدواج دارای مؤلفه های است. نیکولز[۴] (۱۹۹۶ به نقل از اولسون و نمکک، ۱۹۹۹)، مؤلفه های ازدواج را این گونه بیان میکنند:
۱- ارتباط: توانایی اشتراک معنایی با یکدیگر است که میتواند به شکل های کلامی و غیرکلامی و یا نمادین باشد. ارتباط ابزاری برای تاثیرگذاری بر رابطه و تقویت آن است. در اینجا این اصطلاح به ساختن یک فضای مشترک؛ به وجود آوردن تعاملات کلامی و برقراری الگوهای مناسب ارتباطی اشاره دارد.
۲- تعهد: به معنی این است که زوجین تا چه حد برای روابط خود ارزش قائل هستند. و برای حفظ و تدام آن انگیزه دارند.
۳- توجه: نوعی دلبستگی عاطفی است که زوجین را در پیوند با یکدیگر نگاه میدارد. این اصطلاح در تجاربی که درمانگران با مراجعان دارند به جای اصطلاح عشق به کار می رود.
وایلنت[۵] ( ۱۹۷۷ به نقل ازدونلان[۶] و همکاران،۲۰۰۵ )، در مورد تاثیر یک ازدواج خوب بیان میکند که یک ازدواج خوب میتواند از لحاظ روانی نیز خاصیت درمانی داشته باشد و به شخص در غلبه کردن بر عوارض ناخوشایدن بودن دوران کودکی کمک کند و بسیاری از مطالعات حاکی از این است که افراد متاهل شادمان تر و سالم تر از افراد مجرد هستند. با وجود خوشایند بودن پیوند ازدواج، داده های آماری حکایت از آن دارد که رضایت زوجین به آسانی در دسترس نمی باشد (ساپینگتون[۷]،۲۰۰۰ ؛ به نقل از شاهی و برواتی،۱۳۸۴).
گورین[۸]، ورف[۹] و رلد[۱۰] ، ۱۹۶۰، گزارش کردند که ۲۴ درصد از تمامی کسانی که برای حل مشکلات روانی خود در پی دریافت کمک های تخصصی هستند، این مشکلات را با کارکرد زناشویی ضعیف مرتبط می دانند. و بلوم[۱۱]، آشر[۱۲] و وایت[۱۳] (۱۹۷۸، به نقل ازدونلان و همکاران،۲۰۰۵)، چنین نتیجه می گیرند که میان ناآرامیهای زناشویی و اختلاف جسمانی و عاطفی، یک رابطه صریح و روشن وجود دارد.
تعریف رضایت زناشویی
محققان درباره تعریف رضایت زناشویی اتفاق نظر ندارند. وینچ[۱۴] (۱۹۷۴)، رضامندی زناشویی را انطباق بین وضعیت موجود و وضعیت مورد انتظار میداند. بر اساس این تعریف زمانی که وضعیت فعلی زندگی زناشویی فرد با آنچه مورد انتظار وی است، همخوانی داشته باشد، رضامندی زناشویی برقرار است و زمانی که انتظارات فرد از زندگی زناشویی با وضعیت فعلی وی منطبق نباشد، عدم رضایتمندی حاصل می شود. از نظر وی جنبه مرکزی زندگی اجتماعی و عاطفی یک شخص، ارتباط با همسر است و عدم رضایتمندی زناشویی میتواند به توانایی زوجین برای برقراری ارتباط رضایتمندانه با فرزندان و همچنین سایر اشخاص خارج از خانواده آسیب برساند.
لئو و کلوهنن[۱۵] ، رضایت زناشویی را پیوندی دوستانه همراه با تفاهم و درک یکدیگر و تعادلی منطقی میان نیازهای مادی و معنوی همسران می دانند. رضایت زناشویی بنیادی ترین ستون سلامت روانی افراد در خانواده است که از عاملهای گوناگونی مانند وضع مالی، سن ازدواج، وضع کاری و… اثر می پذیرد (لئو و کلوهنن،۲۰۰۵).
برخی از صاحب نظران در تعریف رضایت زناشویی آن را تابعی از مراحل چرخه زندگی می دانند. از جمله الیس (۱۹۹۴) می نویسد: طرف مختلفی برای تعریف رضایت زناشویی وجود دارد که یکی از بهترین تعاریف توسط هاوکینز[۱۶] انجام گرفته است. وی رضایت زناشویی را چنین تعریف میکند: احساسات خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن یا شوهر زمانی که همه جنبههای ازدواج شان را در نظر می گیرند.
از نظر ملازاده (۱۳۸۷)، رضایت یک متغیر نگرشی است بنابرین یک خصوصیت فردی زن و شوهر محسوب می شود. طبق تعریف فوق رضایت زناشویی در واقع نگرش مثبت و لذت بخش است که زن و شوهر از جنبههای مختلف روابط زناشویی دارند.
و در نهایت طبق یکی از جدیدتری تعاریف، رضایت زناشویی یک حالت روحی است که مزایا و هزینه های ادراک شده وی از ازدواج با یک شخص خاص را منعکس میکند. هر چند فرد در ازدواج خود با شریک زندگی اش احساس کند که هزینه های زیادی پرداخت کردهاست، به طور کلی از آن شخص و ازدواج با او رضایت کمتری خواهد داشت. برعکس هر چند فکر کند در ازدواج با شریک زندگی خود مزایای بیشتری به دست آورده است از او و زندگی مشترکشان رضایت بیشتری خواهد داشت.
نظریه های مربوط به رضایتمندی زناشویی
در مورد رضایتمندی زناشویی، محققان این رشته، نظریه های مختلفی دارند که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می شود هر کدام از این نظریه ها به ازدواج و زندگی مشترک از یک منظر نگاه میکنند، برخی به دوام ازدواج و اینکه تداوم زندگی مشترک در همسران به چه شکل در میآید؟ برخی به ازدواج به عنوان یک مدل اقتصادی می نگرند که چنانچه پاداش در ازدواج بیشتر از هزینه های آن باشد، رضایت بیشتری در زندگی در هر دوره دستخوش چه تغییراتی میگردد؟ و دسته ای از این نظریه پردازان هم به باورها و عقایدی که زوجین در زندگی مشترک دارند، می پردازند. (ساپینگتون،۲۰۰۰ ؛ ترجمه: شاهی و برواتی،۱۳۸۴).
نظریه های طبقه بندی ازدواج های بادوام
بررسی کوبر[۱۷]، و هاروف[۱۸] ۱۹۹۲، به نقل از دانش، ۱۳۸۵)، در موارد ازدواج های رضایت بخش منجر به توسعه یک طبقه بندی از ازدواج های بادوام شده است و پنج مدل از روابط مشخص گردیده است که به قرار ذیل میباشد:
۱- مدل فقدان و کم تحرکی حیات و زندگی[۱۹]
انطباق و جور شدن به میزان کم که همسران نه تنها در تعارضات بلکه در علایق نیز این چنین هستند. در این مدل هر چند اشتیاق و علاقه سالهای اولیه کم رنگ شده است، اما به نظر نمی رسد که طرفین علاقه مند به ترک رابطه باشند.
۲- مدل خو گرفته با تعارض[۲۰]
این دوره با درگیری و مشاجره زیاد مشخص می شود و طرفین به خوبی این جنگ و جدال را تحمل میکنند هر چند که چنین کاری برای آن ها واقعاً لذت بخش هم نمی باشد.
۳- مدل همخویی منفعلانه[۲۱]
انطباق و سازش راحت و بی دردسر؛ در این مدل زوجین مانند روابط با دیگران به راحتی با یکدیگر جور میشوند.
۴- مدل کلی[۲۲]
ویژگی این مدل همیشه در کنار یکدیگر بودن و داشتن علایق متقابل شدید است.
۵- مدل حیات – زندگی[۲۳]
در این مدل هر چه طرفین تا حد زیادی به یکدیگر وابسته هستند اما یکدیگر را محدود نمی کنند و در مقایسه با مدل کلی به یکدیگر فرصت بیشتری را برای رشد و پیشرفت شخصی میدهند. (دانش، ۱۳۸۵).
نظریه مدل اجتماعی نای[۲۴]
|
|