۱۲
انگارد،کاملا منتفی است. مضافا با وجود مرحله تجدیدنظر، دادگاههای پایینتر، با توجه به اینکه خود را در معرض ممیزی دادگاه تجدیدنظر میبینند، همواره به رعایت اصل مذبور مقید خواهند بود(فتحی، ۱۹۸۱، ص۱۲۰۵ وابوعامر، ۱۹۸۵، ص۱۵۸). بدین ترتیب تجدیدنظر به نوبه خود میتواند بهعنوان روشی برای اجرا و رعایت اصل بیطرفی در قضاوت ایفای نقش کند.
ج–دقت در رسیدگی قضایی: برخلاف تصور مخالفین تجدیدنظر، فرض مقبول و قابل پذیرش در مورد قضات این است که این گروه، از نخبگان جامعه و افرادی مسئولیتپذیر هستند. اگر در عمل غیر ازاین است، باید این مشکل چاره اندیشی دیگری کرد. بنابرین بیتوجهی و کمدقتی به بهانه وجود تجدیدنظر در مورد این گروه مصداق ندارد، بلکه برعکس، وجود تجدیدنظر، باعث دقت نظر و اهتمام بیشتر قضات دادگاههای بدوی می گردد؛ چرا که در چنین وضعیتی، قضات دادگاههای مذبور براین امر واقف و آگاهند که عملکرد آنها توسط دادگاه تجدیدنظر مورد ارزیابی و بازبینی قرار می گیرد. ازاینرو در انجام امور سعی بیشتری خواهند کرد.اصولا باید قضات را به گونهای تربیت کرد که نسبت به پیامد تصمیمی که اتخاذ می کنند، بیتفاوت نباشند و انتظار این را داشته باشند که تصمیم آنها مورد ارزیابی صحیح قرار گیرد.در چنین شرایطی هریک از قضات به نوبه خود تلاش خواهد کرد که وضعیت مطلوبتری از خود نشان دهد(ابوعامر، ۱۹۸۵، ص۱۶۲). ثمره این تلاش و کوشش، اهتمام، دقت و توجه بیشتر در انجام دادن امور و تصمیم گیریهای قضایی است.
د–افزایش اعتماد و اطمینان مردم: اعتماد و اطمینان شهروندان به دادگستری و دستگاه عدالت حقوقی از مهمترین اصولی است که متولیان امور جامعه و مجریان تشکیلات قضایی باید آن را درسرلوحه کار خود قرار دهند. مردم از دادگستری انتظار دارند که بر اساس عدالت و انصاف به دعاوی آنها رسیدگی کرده، بهصورت شفاف و روشن در مورد آنها قضاوت شود.دادگستری نیز باید پاسخگوی این خواسته بحق مردم باشد.این تعامل زمانی صورت مطلوب را پیدا می کند که مردم به دادگستری اعتماد و اطمینان داشته باشند. برای جلب و تقویت اعتماد عمومی به دادگستری، تنها راه دادرسی عادلانه است و همانطور که اشاره کردیم، تجدیدنظر لازمه آن محسوب می شود. اگر دادرسی منحصر به یک مرحله باشد، تصور مردم این است که در رسیدگی به دعاوی آنها دقت کافی نشده است و ازاینرو همواره باتردید و بدبینی به دادگستری مینگرند و اعتماد و اطمینان چندانی بهآن ندارند؛ ولی با وجود دادگاه
۱۳
تجدیدنظر، چنین تردیدی کاهش پیدا کرده، در نتیجه اعتماد و اطمینان مردم به دستگاه عدالت حقوقی افزایش پیدا می کند. بیاعتمادی مردم به دادگستری آثار و پیامدهای نامطلوبی برای جامعه درپی دارد. احقاق حق بهاتکای توان و امکانات شخصی مهمترین اثری است که از بیاعتمادی افراد به دادگستری سرچشمه می گیرد و ثمره چنین وضعیتی چیزی جز هرج و مرج در جامعه نخواهد بود(المرصفاوی،۱۹۸۲، ص۷۶۹ و ابوعامر، ۱۹۸۵، ص۱۵۹). بنابرین برای پرهیز از چنین وضع نامطلوبی باید راه های جلب اعتماد مردم به دادگستری را توسعه داد و یکی از مهمترین راه ها برقراری یک سیستم تجدیدنظرکارآمد و پویا است.
ذ–وحدت و هماهنگی: بهطور طبیعی مراجع نظارتی و بالادست از عملکرد و اختلاف نظر مراجع پایینتر اطلاع حاصل می کنند. با وجود این، امکان ایجاد رویه واحد و هماهنگ در انجام امور و تصمیم گیریها فراهم می آید. بدون وجود چنین مراجعی، دستیابی به وحدت و هماهنگی چندان مقدور نیست. امروزه در اکثر کشورها، گذشته از نقش و رسالت مهمی که دیوان عالی بهعنوان بالاترین مرجع تجدیدنظردرایجاد«وحدت رویه قضایی»درمعنای خاص ایفا می کند.(ابوعامر، ۱۹۸۵، ص۱۶۵ و محمدسلامه، ۱۹۸۸، ص ۴۱۴). از این روهریک از مراجع تجدیدنظرنیز به نوبه خود می توانند در ایجاد رویه واحد و از بین بردن اختلاف نظرها موثرباشند.
رویه قضایی در معنای عام، در بیشتر نظامهای حقوقی بهعنوان یک منبع مهم تلقی می شود و میتواند در تحول و پویایی حقوق نقش بسزایی را ایفا کند. علاوه براین رویه قضایی به نحو چشمگیری در برقراری عدالت و انصاف در جامعه تأثیرگذار است و دستگاه عدالت حقوقی را در جهت دادرسی عادلانه به حرکت در می آورد(صدقی،۱۹۹۹، ص۷۶).
ر–انتقال تجربیات: در هر تشکیلات و سازمان، همواره با یک دسته از نیروهای با تجربه و کارآزموده به انتقال تجربیات گروه اول به گروه دوم وابسته است و یکی از روشهای مهمی که میتواند این امر را ممکن سازد، نظارت افراد باتجربه بر کار و فعالیت کسانی است که از تجربه کمتری برخوردارند.بنابرین باید در درون سازمان این امکان را فراهم ساخت که نیروهای تازهکار بهطور مستقل کار و فعالیت خود را به انجام برسانند و در عین حال کار آنها توسط افراد باتجربه مورد ارزیابی قرار گیرد تا از یک سو خطاهای احتمالی برطرف گردد و از سوی دیگر تجربیات کارآزمودهها به تازهکارها انتقال پیداکند.علاوه براین در پرتو این تعامل زمینه هم فکری بیشترو بهره مندی از
۱۴
اندیشههای یکدیگر نیز فراهم می شود و این امر نیز به نوبه خود میتواند ضریب اعتماد و اطمینان به کار و تصمیم گیریها را افزایش دهد.