درماندگی مالی به عنوان حالتی تعریف می شود که یک شرکت توانایی انجام تعهدات خود را نداشته باشد (بیور[۲۳]، ۱۹۶۶؛ هیس[۲۴]، ۱۹۸۷؛ پاستنا و رولند[۲۵]، ۱۹۸۶). بر پایه این تعریف، یک شرکت در صورتی که نتواند مقدار وجه نقد کافی جهت رسیدن به نیازها مانند بازپرداخت بدهیها به بستانکاران را تولید کند، درماندگی مالی را تجربه می کند. اطلاعات راجع به جریانهای نقدی شرکت می تواند ابزاری مفید برای پیش بینی درماندگی مالی باشد.
بر طبق تعریف آلتمن[۲۶] (۱۹۶۸) ورشکستگی زمانی اتفاق می افتد که شرکت قادر به پرداخت بدهیهای خود نیست، بنابرین از ادامه فعالیتهای تجاری باز میماند. در فرهنگ لغت آکسفورد واژه Distress به معنای پریشانی، درد، اندوه، فقدان منابع پولی و تنگدستی آورده شده است. در ادبیات مالی نیز تعاریفی مختلف از درماندگی مالی ارائه شده است.
گوردون[۲۷] (۱۹۷۱) در یکی از اولین مطالعههای خود بر روی نظریه درماندگی مالی، آن را به عنوان کاهش قدرت سودآوری شرکت تعریف کردهاست که احتمال عدم توانایی پرداخت بهره و اصل بدهی را افزایش میدهد. تعیین دلیل یا دلایل دقیق ورشکستگی و مشکلات مالی کاری آسان نیست. در اغلب موارد دلایلی متعدد با هم به پدیده ورشکستگی منجر میشوند. دان و براداستریت[۲۸] (۱۹۹۸) دلیل اصلی ورشکستگی را مشکلات مالی و اقتصادی میدانند. در حالی که گیتمن[۲۹] (۱۹۹۸) اعتقاد دارد نخستین و مهمترین دلیل ورشکستگی سازمانها، سوء مدیریت آنها است. با اینکه عوامل ورشکستگی از یک شرکت به شرکت دیگر متفاوت است اما میتوان چندین عامل مشترک را به عنوان عوامل ورشکستگی بین همه شرکتهای ورشکسته شناسایی نمود. عدم صلاحیت مدیریت، هزینه زیاد تولید، فعالیت مالی ضعیف، هیئت مدیره غیرفعال از جمله این عوامل هستند.
۲- ۲- ۱۶- حساسیت سرمایه گذاری و جریان نقدی
ادبیات تحقیق زیادی وجود دارد که تأثیر ناکارآیی بازار مالی را بر سرمایه گذاری شرکت و نوسانات اقتصادی را مشخص کرده اند. این قضیه با فزاری و همکاران[۳۰] (۱۹۸۸) شروع شد. این ادبیات تحقیق تاثیر اطلاعات نامتقارن بر دستیابی به تأمین مالی خارجی را مستند کرده، و نشان دادند که شرکتهایی که یک تقدم و برتری در محدودیت مالی دارند، حساسیت سرمایه گذاری بیشتری به در دسترس بودن تأمین مالی داخلی، که پراکسی آن وجه نقد است، دارند. حساسیت شرکتهای دارای فشار مالی به منابع داخلی تأمین مالی نشاندهنده یک تکیه گاه برای کانال اعتباری سیاست پولی شرکت است. بیشتر این نتایج بر مبنای مقایسه نمونهها بین شرکتهای با محدودیت مالی و شرکتهای بدون محدودیت مالی در کشورر خاصی است. ولی اخیراًً تحقیقی در زمینه حساسیت سرمایه گذاری به جریان نقدی در چند کشور انجام گرفته است. برای مثال، در تحقیق مقایسه ای اخیر بین شرکتهای بلژیک، فرانسه، آلمان و انگلستان، توسط بوند و همکاران[۳۱] (۲۰۰۳)، نتایج نشان داد که سرمایه گذاری شرکتهای انگلستان حساسیت بیشتری به نوسانات جریان نقدی، به نسبت سرمایه گذاری شرکتهای ۳ کشور دیگر دارد. به هر حال، هیچ کدام از کشورها درجه مشابهی از حساسیت سرمایه گذاری به متغیرهای جریان نقدی را نشان ندادند، بنابرین تمرکز توجه به سمت تعیین دلایل این تفاوت در واکنش جریان نقدی بین کشورهای مختلف است.
یک دلیل ممکن که چرا کانال اعتباری موجود در برخی کشورها قویتر از دیگر کشورها است، این است که سیستمهای مالی به طور متفاوت و گوناگونی با مشکل عدم تقارن اطلاعات کنار میآیند. این ممکن است که شرکتها در سیستمهای مالی بر پایه بازار[۳۲] حساسیت بیشتری به جریان نقدی نشان دهند زیرا قرضدهندگان و قرضگیرندگان به طور جداگانهتری، در مقایسه با سیستمهای بر پایه ارتباط[۳۳]، عمل میکنند. برای مثال، آلن و گیل[۳۴] (۲۰۰۳) نشان دادند که آلمان و انگلستان، که در تحقیق بوند و همکاران (۲۰۰۳) دارای حساسیتهای متفاوت به جریان نقد بودند، دارای جنبه و طیف مالی متفاوتی نسبت به یکدیگر هستند. در انگلستان نظام سرمایهداری بازار سرمایه به عنوان درصدی از GDP بسیار بیشتر از آلمان است و در مقایسه با آلمان، کنترل شرکت به وسیله بازارهای مالی انجام می شود تا بانکها. بحث سیستم مالی این مطلب را عنوان می کند که نظم سیستمهای مالی مسئول تفاوتها در اهمیت روابط کانالهای استقراض در کشورهای مختلف است و این باعث تفاوتها در ارتباطات پیش بینی شده بین سرمایه گذاری و جریان نقدی است (میزن و ورمولن[۳۵]، ۲۰۰۵).
فازاری و همکاران (۱۹۸۸) شرکتها را مطابق با آنچه شرکتها بر مبنای اندازه، سود تقسیمی و ساختار سرمایه جزء محدودیت مالی قلمداد میشدند، تقسیم کردند و این مشخصه که آیا آنها به تأمین وجوه از داخل شرکت، که به وسیله وجه نقد اندازه گیری میشد، حساسیت بیشتری دارند یا خیر. بیشترین و بالاترین حساسیت به جریان نقدی برای شرکتهایی دیده شد که جزء شرکتهای با محدودیت مالی طبقه بندی گردید، و این بیانکننده این است که محدودیتهای مالی به این مورد بستگی دارد. بسیاری دیگر نیز همانند شیرینکو و شالر[۳۶] (۱۹۹۵)، هوبارد و همکاران[۳۷] (۱۹۹۵) و کالامیریس و هوبارد[۳۸] (۱۹۹۵)، نیز از چنین روشی استفاده کردند.