|
|
ب-عزت نفس خانوادگی:خانواده مهم ترین و اساسی ترین محیط در شکل گیری و بنای شخصیت فرد تلقی می گردد. این که فرد تا چه اندازه در محیط خانواده پذیرفته می شود، احساسات وی تا چه حد مورد احترام است و رابط متقابل او با والدین، خواهران و برادرانش چگونه است، همه و همه در ایجاد عزت نفس فرد سهیم بوده و نقش اساسی خواهد داشت اگر فرد در خانواده مورد علاقه و محبت افراد دیگر باشد، احساس امنیت می کند و می توان گفت عزت نفس او مثبت است. (اسلامی نسب، ۱۳۷۳، ص ۱۸۸) برخی شرایط محیطی و خصوصیات افراد از بعد عزت نفس خانوادگی عبارت است از:– پدر و مادرهایی دارند که به احساسات بچه توجه دارند.– پدرو مادرهایشان آنها را درک می کنند. – قادر به گذراندن اوقات خوش با والدین هستند. – به ندرت اتفاق می افتدکه در منزل رنجیده خاطر شوند.(خانه برایشان محیط امن محسوب می شود)
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
– والدینشان انتظارات بیجا از آنها ندارند.– در خانه احساس امنیت و آرامش دارند.– از پدر و مادر و رفتارشان نسبت به خود رضایت دارند.– در منزل مورد توجه و محبت والدین و افراد خانواده قرار می گیرند. (سایت پرسمان دانش جوان www.porseman. org)ج- عزت نفس اجتماعی:عبارت است از احساسی که یک شخص در مورد خودش بعنوان یک دوست برای دیگران دارد. افراد می دانند که در صورت دستیابی به موفقیت، اجتماع امتیازاتی برای آنها قائل میشود که به طور معناداری بر زندگی آنها تأثیر میگذارد(اسلامی نسب، ۱۳۷۳، ۱۸۹). برخی خصوصیات افراد از بعد عزت نفس اجتماعی عبارتند از:– افرادی هستند که همه دوست دارند با آنها مصاحبت کنند.– در میان همسالان از ارج و قرب بالایی برخوردارند.– قدرت تأثیرگذاری بر دیگران را دارند.– افراد عامه پسندی هستند.(مورد اقبال عمومی قرار دارند)– با دوستان بزرگتر از خود راحت نیستند.– در روابط با دیگران راحت و بدون تنش هستند.– از روابط با دیگران دچار دردسر نمی شوند.د- عزت نفس تحصیلی:به ارزیابی و قضاوت فرد نسبت به ارزشمندی تحصیلی خود مربوط می شود. اگر فرد خود را با معیارهای مطلوب تحصیلی منطبق بداند و استانداردهای پیشرفت تحصیلی خود را برآورده سازد (طبیعتاً استانداردها به وسیله خانواده، معلمان و دوستان شکل گرفته است) دارای عزت نفس تحصیلی مثبت خواهد بود. یعنی اگر ملاک یا معیار پیشرفت تحصیلی برای او قبول شدن در یک ترم تحصیلی باشد و وی بتواند به چنین معیار تحصیلی دست یابد، دارای عزت نفس تحصیلی مثبت است. (بیابانگرد، ۱۳۸۰، ص۳۲۸) اما برخی خصایص افراد از بعد عزت نفس تحصیلی:– مفتخر از درس خواندن و نتایج خود هستند.– در کارها و انجام وظایف خود حد نهایت را مد نظر قرار می دهند.– در کلاس درس مشتاق درس پس دادن هستند.– در کلاس نمی توانند ساکت باشند.– در کلاس درس احساس نشاط دارند.– در کلاس درس همیشه رو به آینده هستند.– در کلاس درس همیشه موفق هستند و نمراتشان بر وفق مراد است.– معلمان آنها از وضعیت تحصیلی ایشان رضایت دارند و این را همیشه بروز می دهند.۲-۳- مفهوم عزت نفس:عزت نفس از جمله مفاهیمی است که در چند دهه اخیر مورد توجه بسیاری از روان شناسان و پژوهشگران قرار گرفته است، ولی قدمت تاریخی آن در مباحثی که علما و فلاسفه تعلیم و تربیت در گذشته داشته اند نیز به چشم می خورد. در طول هزاران سال گذشته، گزارشهای تاریخی، نظرات فلاسفه، اشعار، افسانهها و داستانها گواه بر این مطلب است که انسان نیاز دارد خوب را جذاب و قابل احترام دانسته و تمام عملکردهایش را اخلاقی و ارزشمند جلوه دهد.عزت نفس، در ادبیات فارسی، معانی عزیز شدن، گرامی شدن، ارجمند و ارجمندی را «عزّت» و معانی جان، حقیقت و خود هر چیز را به «نفس» اختصاص داده اند. (شاملو، ۱۳۸۸). منظور از عزت نفس احساس و تصویری است که فرد به مرور زمان نسبت به خویشتن در ذهن می پروراند؛ به عبارت سادهتر، عزت نفس یعنی ارزیابی فرد از خودش. (کلمز، کلارک وبین، ۱۳۷۳). عزت نفس، به معنای قضاوت شخص از ارزشمندی خود است و به نگرش فرد از خود دلالت می کند. افراد با بررسی نحوه کنار آمدن با استانداردها و ارزشهای مورد نظر خود و مقایسه چگونگی عملکرد خود با دیگران، به قضاوت میپردازند.عزت نفس، یکی از مهم ترین عوامل پیشرفت و شکوفایی استعداد و خلاقیت افراد می باشد. هرگاه فرد از عملکرد خود ارزیابی مثبتی داشته باشد، باعث افزایش عزت نفس وی و در صورت داشتن ارزیابی منفی از عملکرد خود، عزت نفس او کاهش می یابد. (شاملو، ۱۳۸۸). عزت نفس عبارت است از احساس ارزشمند بودن که از مجموع افکار، احساسها، عواطف و تجربیات هر فرد در طول زندگی ناشی می شود. (شجری،۱۳۹۲).شاید برای شما نیز پیش آمده باشد که بهچیزی نیاز داشته اید، ولی برای حفظ آبرو و موقعیت خویش، آن را با کسی مطرح نساخته اید. یا گاهی مشکلی برایتان پیدا شده ، اما آن را در حدی نساخته اید که برای چاره جویی و حل آن، آن را با کسی در میان بگذارید.آیا تاکنون شده است که برای روبرو نشدن با یک نفر ناباب، راه خود را کج کنید، و برای دهان به دهان نشدن با یک فرد هرزه . هتاک، دندان روی جگر گذاشته، حتی به دفاع از خویش نپرداخته اید؟این ها و نمونه هایی دیگری از این قبیل، شواهدی بر روحیه ی متعالی است که از آن با عزت نفس یاد می کنیم. جان آدمی عزیز است و رفاه و برخورداری، دوست داشتنی است؛ اما انسانیت انسان بالاتر از هر چیز است و شخصیت و آبرو قیمتی بسیار بالاتر از مال و اندوخته دارد. کرامت نفس نیز، ارزشی برتر از معادلات و محاسبات منفعت گرایانه و مادی دارد.وقتی انسان به چیزی طمع می بندد، بخشی از انسانیت والای خویش را در معرض خطر و تلف شدن قرار می دهد تا ان خواسته را برآورده سازد. گاهی هم حق و دینو شرف و کرامت نفسف زیر پا گذاشته می شود تا آن مطلوب و خواسته به دست آید. آیا به راستی خواسته های نفسانی تا این حد مهم است که در چنین معامله زیانباری پی گیری شود؟چگونه می توان به خواسته های دل، بی حساب و بیحدو مرز رسید، بی آنکه از معنویت و کمال و ارزش، چیزی را فدا کرد و از دست داد؟صاحبان عزت نفسف هرگز آبروی خود را به کف نانی نمی فروشند و به خاطر مناعت طبع، هرگز خواسته های دل را زمینه ساز حقارت، زبونی و خفت و خواری نمی کنند.(محمدی،۱۳۹۳)با توجه به مفاهیم مطرح شده عزت نفس ارزیابی و قضاوت فرد از ارزشمندی خود می باشد و به نگرش مثبت یا منفی شخص از خود دلالت دارد، در صورت ارزیابی مثبت، عزت نفس فرد افزایش و در صورت ارزیابی منفی عزت نفس فرد کاهش می یابد.۲-۳-۱- بهای وجود:نماد دیگری از عزت نفس، آن است که انسان، پاسدار کرامت وجودی خویش باشد و ارزش فوق مادی خود را با خواسته های حقیر و هوس های ناپایدار و درخواست های ذلت بار، لکه دار نسازد. عزت به معنای صلابت، استواری، نفوذ ناپذیری، تسخیر نشدن، فرونپاشیدن، سست نشدن و سست نبودن است. انسانی عزیز است که به پستی ها و حقارت ها راه ندهد که در زمین دل و جان و زمینه شخصیت او نفوذ کند. کسی عزت نفس دارد که هویت انسانی خویش را در مقابل ضربه های خرد کننده ی فسادها و تباهی ها حفظ کند و این جز در سایه خودشناسی و آگاهی به ارزش انسانی و والایی جایگاه معنوی انسان فراهم نمی شود.انسان خود را با چه چیزی مقایسه می کند و به چه چیزی می فروشد و خود را به چه می دهد و چه می گیرد؟اصلا انسان به چه و چند می ارزد؟حضرت علی (ع) در سخن زیبا و بلند و شیوایی، در بیان جایگاه رفیع انسان و ارزش وجودی او می فرماید: «انه لیس لانفسکم ثمن الا الجنه، فلا تبیعوها الا بها»: (بدانید که برای جانها و وجودهای شما، قیمت و بهایی جزبهشت نیست. آگاه باشید و خود را جز به بهشت نفروشید.)کسی که این جایگاه را بشناسد و از آن مراقبت کند، هرگز به پستی و حقارت و طمع و ذلت کشیده نمی شود و گوهر خود را به تمنیات نفسانی و خواهشهای مادینمی فروشد. عزت نفس، مانع می شود که انسان آگاه، خود را ارزان بفروشد.۲-۳-۲- خواستن، پل ذلت: کیان وجودی انسان، گاهی به خاطر طلب در هم می شکند. هر کس می کوشد خود را کامل و بی نیاز و بزرگوار جلوه دهد و شخصیت خویش را نگهبان باشد. ولی گاهی افراد سست اراده و طماع در برابر خواستن، آن گوهر را از کف می دهند. خواستن ، سنداحتیاج است و نشانه فقر و ناداری، گاهی یک آبرو در گرو یک خواستقرار داردو با گشودن دست نیاز ، آن آبرو و حیثیت سالیان دراز، یکباره بر خاک می ریزد و بر باد می رود.
دسترسی منصفانه به شبکه یکی از ویژگی های هر بازار رقابت کامل امکان ورود و خروج فعالان به این بازار است.در صنعت برق این موضوع باید با تهیه دستورالعمل معینی برای دسترسی بیطرفانه علاقمندان به شبکه دنبال شود. زیرا عدم تهیه یک دستورالعمل منسجم می تواند به ایجاد تبعیض میان فعالان صنعت منتهی گردد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
تعرفه های استفاده از خدمات انتقال و توزیع تدوین تعرفه های استفاده از خدمات انتقال و توزیع می تواند باعث شفاف شدن مبادلات شده و تولیدکنندگان و عرضه کنندگان می دانند در صورت استفاده از بخشهای انتقال و توزیع برای جابجایی انرژی و قدرت مورد نیاز چه مبلغی باید به شبکه بپردازند.این موضوع در تصمیم گیری خریداران برای انتخاب فروشنده برق بسیار حائز اهمیت است.
بازبینی مستمر بر عملکرد بازار طبیعی است در صورتی که مکانیزم بازار به طور مستقیم و دقیق دنبال نشود تشخیص یک مشکل تنها می تواند پس از فروپاشی بازار صورت گیرد. البته نکات دیگری را نیز می توان ذکر کرد که مواد فوق از اهم آنها انتخاب شده اند. فصل دوم مدل سازی با بهره گرفتن از شبکه عصبی
معرفی شبکه عصبی مصنوعی[۴] قدرت و سرعت کامپیوترهای امروزی به راستی شگفتانگیز است؛ زیرا کامپیوترهای قدرتمند میتوانند میلیونها عملیات را در کمتر از یک ثانیه انجام دهند. شاید آرزوی بسیاری از ما انسانها این باشد که ای کاش میشد ما نیز مانند این دستگاهها کارهای خود را با آن سرعت انجام میدادیم، ولی این نکته را نباید نادیده بگیریم که کارهایی هستند که ما میتوانیم آنها را به آسانی و در کمترین زمان ممکن انجام دهیم، ولی قویترین کامپیوترهای امروزی نیز نمیتوانند آنها را انجام دهند و آن قدرت تفکری است که مغز ما انسانها دارد. حال تصور کنید که دستگاهی وجود داشته باشد که علاوه بر قدرت محاسبه و انجام کارهای فراوان در مدت زمان کوتاه، قدرت تفکر نیز داشته باشد یا به قول معروف هوشمند باشد! این تصور در حقیقت هدف فناوری هوش مصنوعی[۵] یا به اختصار AI است[۱۴]. یکی از راه حل های تحقق این هدف، شبکههای عصبی است. شبکههای عصبی در واقع از شبکههای عصبی و سیستم عصبی انسان الگوبرداری میکنند. برخی از محققان براین باورند که هوش مصنوعی و شبکههای عصبی دو راهحل متفاوت و در دو جهت مختلف هستند، ولی این باور را نمیتوان کاملاً صحیح دانست؛ چرا که در حقیقت علم شبکههای عصبی و هوشمصنوعی وابسته به هم هستند. بدینمعنا که قبل از اینکه Symbolها بتوانند توسط هوش مصنوعی شناسایی شوند، باید مراحلی طی شود. مثلاً تصور کنید که Symbol هایی مانند خانه، انسان یا میز وجود دارند. قبل از این که AI بتواند هر کدام از این Symbol ها را شناسایی کند، باید از تواناییها و صفات هر کدام از اینها اطلاع کامل حاصل کند. مثلاً تصور کنید که یک روبات که هوش مصنوعی دارد، یک انسان را میبیند، ولی از کجا میفهمد که این جسم یک انسان است؟ مثلاً بر اساس مشخصاتی مثل داشتن دو پا، دست، صورت، دهان و قدرت تکلم. اما شما وقتی یک انسان دیگر را میبینید، نیازی ندارید که اول تعداد پاهای او را بشمارید و بعد بگویید که این جسم، انسان است. مغز انسانها میتواند با دیدن یک جسم فقط برای یک بار یاد بگیرد و اگر مجدداً آن جسم را مشاهده کرد، میتواند سریع تشخیص دهد و قسمتهای مختلف مغز میتوانند به صورت همزمان فعالیت کنند و از اطلاعات درون مغز استفاده نمایند. شبکههای عصبی در بسیاری از پروژههای هوش مصنوعی به کار گرفته میشود. مثلاً برای برنامههای تشخیص و الگوبرداری، شناسایی تصویر و کاراکتر، روباتها و برنامههای فیلترینگ اطلاعات. این شبکهها امروزه حتی در اتومبیلهای بیسرنشین نیز کاربرد دارد. به طوریکه با دیدن و بررسی رانندگی انسانها، میتوانند رانندگی کنند. شبکه های عصبی نسبت به کامپیوتر های معمولی مسیر متفاوتی را برای حل مسئله طی می کنند. کامپیوتر های معمولی یک مسیر الگوریتمی را استفاده می کنند به این معنی که کامپیوتر یک مجموعه از دستور العمل ها را به قصد حل مسئله پی می گیرد. بدون اینکه قدم های مخصوصی که کامپیوتر نیاز به طی کردن دارد شناخته شده باشند، کامپیوتر قادر به حل مسئله نیست. این حقیقت قابلیت حل مسئله ی کامپیوتر های معمولی را به مسائلی محدود می کند که ما قادر به درک آنها هستیم و می دانیم چگونه حل می شوند. اما اگر کامپیوتر ها می توانستند کار هایی را انجام دهند که ما دقیقا نمی دانیم چگونه انجام دهیم، خیلی پر فایده تر بودند. شبکه های عصبی اطلاعات را به روشی مشابه با کاری که مغز انسان انجام می دهد پردازش می کنند. آنها از تعداد زیادی از عناصر پردازشی(سلول عصبی) که فوق العاده بهم پیوسته اند تشکیل شده است که این عناصر به صورت موازی باهم برای حل یک مسئله مشخص کار می کنند. شبکه های عصبی با مثال کار می کنند و نمی توان آنها را برای انجام یک وظیفه خاص برنامه ریزی کرد. مثال ها می بایست با دقت انتخاب شوند در غیر این صورت زمان سودمند، تلف می شود و یا حتی بدتر از این، شبکه ممکن است نادرست کار کند. امتیاز شبکه عصبی این است که خودش کشف می کند که چگونه مسئله را حل کند، عملکرد آن غیر قابل پیش گویی است. از طرف دیگر کامپیوتر های معمولی از یک مسیر مشخص برای حل یک مسئله استفاده می کنند. راه حلی که مسئله از آن طریق حل می شود باید از قبل شناخته شود و به صورت دستورات کوتاه و غیر مبهمی شرح داده شود. این دستورات سپس به زبان های برنامه نویسی سطح بالا برگردانده می شود و بعد از آن به کدهایی که کامپیوتر قادر به درک آنها است تبدیل می شود. به طور کلی این ماشین ها قابل پیش گویی هستند و اگر چیزی به خطا انجام شود به یک اشتباه سخت افزاری یا نرم افزاری بر می گردد. شبکه های عصبی و کامپیوتر های معمولی با هم در حال رقابت نیستند بلکه کامل کننده یکدیگرند. وظایفی وجود دارد که بیشتر مناسب روش های الگوریتمی هستند نظیر عملیات محاسباتی و وظایفی نیز وجود دارد که بیشتر مناسب شبکه های عصبی هستند. حتی فراتر از این، مسائلی وجود دارد که نیازمند به سیستمی است که از ترکیب هر دو روش بدست می آید(به طور معمول کامپیوتر های معمولی برای نظارت بر شبکه های عصبی به کار گرفته می شوند) به این قصد که بیشترین کارایی بدست آید. شبکه های عصبی معجزه نمی کنند اما اگر خردمندانه به کار گرفته شوند نتایج شگفت آوری را خلق می کنند.
سابقه تاریخی به نظر می آید شبیهسازیهای شبکه عصبی یکی از پیشرفتهای اخیر باشد. اگرچه این موضوع پیش از ظهور کامپیوترها بنیانگذاری شده و حداقل یک مانع بزرگ تاریخی و چندین دوره مختلف را پشت سر گذاشته است. خیلی از پیشرفتهای مهم با تقلیدها و شبیهسازیهای ساده و ارزان کامپیوتری بدست آمده است. در پی یک دوره ابتدائی اشتیاق و فعالیت در این زمینه، یک دوره بیمیلی و بدنامی را هم پشت سرگذاشته است. در طول این دوره سرمایه گذاری و پشتیبانی حرفهای از این موضوع در پایینترین حد خود بود، پیشرفتهای مهمی به نسبت تحقیقات محدود در این زمینه صورت گرفت که بدین وسیله پیشگامان قادر شدند تا به گسترش تکنولوژی متقاعدکننده ای بپردازند که خیلی برجستهتر از محدودیتهایی بود که توسط Minsky و Papert شناسانده شد. Minsky وPapert کتابی را در سال ۱۹۶۹ منتشر کردند که در آن عقیده عمومی راجع به میزان محرومیت شبکه های عصبی را در میان محققان معین کرده بود و بدین صورت این عقیده بدون تجزبه و تحلیلهای بیشتر پذیرفته شد. هماکنون، زمینه تحقیق شبکه های عصبی از تجدید حیات علایق و متناظر با آن افزایش سرمایه گذاری لذت میبرد. اولین سلول عصبی مصنوعی در سال ۱۹۴۳ بهوسیله یک neurophysiologist به نامWarren McCulloch و یک منطق دان به نام Walter Pits ساخته شد اما محدودیتهای تکنولوژی در آن زمان اجازه کار بیشتر به آنها نداد.
ساختار شبکه های عصبی مصنوعی شبکه های عصبی مصنوعی جز آن دسته از سیستمهای دینامیکی قرار دارند که با پردازش روی داده های تجربی، دانش یا قانون نهفته در ورای داده ها را به ساختار شبکه منتقل می کنند. به همین خاطر به این سیستمها هوشمند میگویند، چرا که بر اساس محاسبات روی داده های عددی یا مثالها، قوانین کلی را یاد می گیرند. برای نخستین بار شخصی به نام سگال اعلام کرد که مغز از عناصر اصلی ساختاری به نام نرون تشکیل شده است و هر نرون بیولوژیکی به عنوان اجتماعی از مواد آلی، اگر چه دارای پیچیدگی یک میکروپروسسور است، ولی دارای سرعت محاسباتی برابر با یک میکروپروسسور نیست. دانشمندان علم بیولوژی دریافتهاند که عملکرد نرونهای بیولوژیکی از قبیل ذخیرهسازی و حفظ اطلاعات، در خود نرونها و ارتباطات بین نرونها نهفته است. گرچه همه نرونها کارکرد یکسانی دارند، ولی اندازه و شکل آنها بستگی به محل استقرارشان در سیستم عصبی دارد. با وجود این همه تنوع، بیشتر نرونها از سه قسمت اساسی تشکیل شده اند: بدنه سلول (که شامل هسته و قسمت های حفاظتی دیگر است) دندریت اکسون دو قسمت آخر، عناصر ارتباطی نرون را تشکیل می دهند. شکل ۲-۱ ساختمان سلول عصبی را نشان می دهند. شکل ۲- ۱: ساختمان سلول عصبی نرون ها بر اساس ساختارهایی که بین آنها پیامها هدایت میشوند به سه دسته تقسیم میگردند: نرونهای حسی که اطلاعات را از ارگانهای حسی به مغز و نخاع می فرستند. نرونهای محرک که سیگنالهای فرمان را از مغز و نخاع به ماهیچهها و غدد هدایت می کنند. نرونهای ارتباطی که نرونها را به هم متصل می کنند. روابط بین نرونهای ارتباطی موجبات انجام کارهای پیچیده را از قبیل تفکر، احساسات، ادراک و محفوظات فراهم می آورد. با توجه به مقدمات فوق، میتوان گفت که با تمام اغراقها در مورد شبکه های عصبی مصنوعی، این شبکه ها اصلا سعی در حفظ پیچیدگی مغز ندارند. از جمله شباهت این دو سیستم میتوان به موارد زیر اشاره نمود: بلوکهای ساختاری در هر دو شبکه مصنوعی و بیولوژیکی، دستگاههای محاسباتی خیلی ساده هستند و علاوه بر این، نرونهای مصنوعی از سادگی بیشتری برخوردار هستند. ارتباطهای بین نرونها، عملکرد شبکه را تعیین می کند اگر چه نرونهای بیولوژیکی از نرونهای مصنوعی که توسط مدارهای الکتریکی ساخته میشوند، بسیار کندتر هستند(یک میلیون بار)، اما عملکرد مغز، خیلی سریعتر از عملکرد یک کامپیوتر معمولی است. علت این پدیده بیشتر به خاطر ساختار کاملا موازی نرونها است و این یعنی همه نرونها معمولا به طور همزمان کار می کنند و پاسخ می دهند. شبکه های عصبی مصنوعی هم دارای ساختار کاملا موازی هستند. اگرچه بیشتر شبکه های عصبی مصنوعی هم اکنون توسط کامپیوترهای سریع پیادهسازی میشوند، اما ساختار موازی شبکه های عصبی، این امکان را فراهم می آورد که به طور سختافزاری، توسط پردازشگرهای موازی، سیستمهای نوری و تکنولوژی پیاده سازی شوند. شبکه های عصبی مصنوعی با وجود این که با سیستم عصبی طبیعی قابل مقایسه نیستند ویژگیهایی دارند که آنها را در بعضی از کاربردها مانند تفکیک الگو، رباتیک، کنترل و به طور کلی در هرجا که نیاز به یادگیری یک نگاشت خطی و یا غیرخطی باشد، ممتاز مینماید. این ویژگی ها به شرح زیر هستند: قابلیت یادگیری: استخراج نتایج تحلیلی از یک نگاشت غیرخطی که با چند مثال مشخص شده، کار سادهای نیست. زیرا نرون یک دستگاه غیرخطی است و در نتیجه یک شبکه عصبی که از اجتماع این نرونها تشکیل می شود نیز یک سیستم کاملا پیچیده و غیرخطی خواهد بود. بهعلاوه، خاصیت غیرخطی عناصر پردازش، در کل شبکه توزیع میگردد. پیادهسازی این نتایج با یک الگوریتم معمولی و بدون قابلیت یادگیری، نیاز به دقت و مراقبت زیادی دارد. در چنین حالتی سیستمی که بتواند خود این رابطه را استخراج کند، بسیار سودمند بهنظر میرسد. خصوصا افزودن مثالهای احتمالی در آینده به یک سیستم با قابلیت یادگیری، به مراتب آسانتر از انجام آن در یک سیستم بدون چنین قابلیتی است، چراکه در سیستم اخیر، افزودن یک مثال جدید به منزله تعویض کلیه کارهای انجام شده قبلی است. قابلیت یادگیری یعنی توانایی تنظیم پارامترهای شبکه(وزنهای سیناپتیکی) در مسیر زمان که محیط شبکه تغییر می کند و شبکه شرایط جدید را تجربه می کند، با این هدف که اگر شبکه برای یک وضعیت خاص آموزش دید و تغییر کوچکی در شرایط محیطی آن(وضعیت خاص) رخ داد، شبکه بتواند با آموزش مختصر برای شرایط جدید نیز کارآمد باشد. پراکندگی پردازش اطلاعات به صورت متن: آنچه شبکه فرا میگیرد(اطلاعات یا دانش) در وزنهای سیناپسی مستتر میباشد. رابطه یکبهیک بین ورودی ها و وزنهای سیناپتیکی وجود ندارد. میتوان گفت که هر وزن سیناپسی مربوط به همه ورودی ها است ولی به هیچیک از آنها به طور منفرد و مجزا مربوط نیست. بهعبارت دیگر هر نرون در شبکه، از کل فعالیت سایر نرونها متاثر است. در نتیجه، اطلاعات به صورت متن توسط شبکه های عصبی پردازش میشوند. بر این اساس چنانچه بخشی از سلولهای شبکه حذف شوند و یا عملکرد غلط داشته باشند باز هم احتمال رسیدن به پاسخ صحیح وجود دارد. اگر چه این احتمال برای تمام ورودی ها کاهش یافته ولی برای هیچ یک از بین نرفته است.
- موسسه مطالعات و پژوهش های بازرگانی (۱۳۸۸). کارنامه پژوهشی وزارت بازرگانی، جلد اول.
- موسسه مطالعاتی مهر (۱۳۷۷). بررسی وضعیت پرداخت حقوق و مزایا و طراحی نظام پرداخت مبتنی بر عملکرد کارکنان سازمان برنامه و بودجه
- نیکوکار، غلامحسین؛ سجادی پناه، مجید(۱۳۸۸)” طراحی و تبیین الگوی ارزیابی عملکرد سازمان بازرسی کل کشور جمهوری اسلامی ایران”، فصلنامه علوم انسانی دانشگاه امام حسین (ع)، سال ۱۷، شماره ۷۶،صص ۱۵۸-۱۲۹٫
- ونوس، داور و دانایی فرد، حسن(۱۳۸۵). فرهنگ جامع مدیریت، تهران ، انتشارات صفار.
- هال، ریچارد اچ.(۱۳۸۷). سازمان، ترجمه علی پارسائیان و سید محمد اعرابی، انتشارات دفتر پژوهشهای فرهنگی.
- هانگر، جی. دیوید(۱۳۸۸) مبانی مدیریت استراتژیک، ترجمه سید محمد اعرابی و داود ایزدی، انتشارات دفتر پژوهشهای فرهنگی، ویرایش ۲۰۰۸٫
- هچ، ماری جو ( ۱۳۸۸). تئوری سازمان، مدرن، نمادین ـ تفسیری و پست مدرن، ترجمه حسن دانایی فرد، تهران: نشر افکار.
- یاوری گوهر، فاطمه(۱۳۸۸). رابطه هماهنگی استراتژی های سرپرستی و ساختار با عملکرد سازمان، تهران: دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه علامه طباطبایی، رساله دکتری به راهنمایی سید محمد اعرابی.
- Abernethy, M.A., Brownell, P., 1999. The role of budgets in organizations facing strategic change: an exploratory study. Accounting, Organizations and Society 24, 189–۲۰۴٫
- Abernethy, M.A., Chua, W.F., 1996. A field study of control system ‘redesign’: the impact of institutional process on strategic choice Contemporary Accounting Research 13, 569–۶۰۶٫
- Abernethy, M.A., Lillis, A.M., 2001. Interdependencies in organizationdesign: a test in hospitals. Journal of Management Accounting Research 13, 107.
- Ackelsberg, R., Yukl, G., 1979. Negotiated transfer pricing and conflict resolution in organizations. Decision Sciences 10, 387–۳۹۸٫
- Aggarwal, R.K., Samwick, A.A., 1999. Executive compensation, strategic competition, and relative performance evaluation: theory and evidence. Journal of Finance 54, 1999–۲۰۴۳٫
- Alkin M.C & Dewy A. (1999)”Three Decades of Curriculum Evauation: An Introduction” in Lewy (ed.) ;london:pergamon
- Allen, K., (2004). MaxWeber A Critical Introduction. Pluto Press, London.
- Amigoni, F., 1978. Planning management control systems. Journal of Business Finance & Accounting 5, 279–۲۹۲٫
- Ansoff, H.I., 1965. Corporate Strategy. McGraw-Hill, New York.
- Anthony, R., 1965. Planning and Control Systems: A Framework for Analysis. Harvard Business Press, Boston.
- Argyris, C., 1952. The Impact of Budgets on People. School of Business and Public Administration, Ithaca.
- Argyris, C., Schِn, D., 1978. Organizational Learning: A Theory of Action Perspective. Addison Wesley, Reading, MA.
- Argyris, M., Schِn, D., 1974. Theory in Practice: Increasing Professional Effectiveness. Jossey-Bass, San Francisco.
- Armstrong, M. And Murlis, H. 1994. Handbook Of Salary Administration. Nichols Publishing Company.
- Arrington, E., Puxty, A., 1991. Accounting, interests and rationality: a communicative relation. Critical Perspectives on Accounting 2 (1), 25 -55.
- Atkinson, A. A., J. H. Waterhouse And R. B. Wells (1997). “A Stakeholder Approach To Strategic Performance Measurement.” Sloan Management Review Spring: 25-37.
- Baines, A., Langfield-Smith, K., 2003. Antecedents to management accounting change: a structural equation approach. Accounting, Organizations and Society 28, 675–۶۹۸٫
- Baines, A., Langfield-Smith, K., 2003. Antecedents to management accounting change: a structural equation approach. Accounting, Organizations and Society 28, 675–۶۹۸٫
- Balogun, J., Johnson, G., 2004. Organizational restructuring and middle manager sensemaking. Academy of Management Journal 47, 523– ۵۴۹٫
- Banker, D.R., Chang, D.H., Pizzini, J.M., 2004. The balanced scorecard: judgmental effects of performance measures linked to strategy. The Accounting Review 79, 1.
- Batt, R., & Colvin, A. J. S. (2011). An employment systems approach to turnover: Human resources practices, quits, dismissals, and performance. Academy of Management
- Berry, A.J., Coad, A.F., Harris, E.P., Otley, D.T., Stringer, C., 2009. Emerging themes in management control: a review of recent literature. The British Accounting Review 41, 2–۲۰٫
- Bevan, S. & Thomson, M. 1991. “Performance Management At The Cross-Roads,” Personnel Management, Volume 23 No 11, Pages 36-9.
- Bisbe, J., Batista-Foguet, J.-M., Chenhall, R., 2007. Defining management accounting constructs: a methodological note on the risks of conceptual misspecification. Accounting, Organizations and Society 32, 789–۸۲۰٫
- Bisbe, J., Otley, D., 2004. The effects of the interactive use of management control systems on product innovation. Accounting, Organizations and Society 29, 709. Bonner, S.E., Hastie, R., Sprinkle, G.B., Young, S.M., 2000. A review of the effects of financial incentives on performance in laboratory tasks: implications for management accounting. Journal of Management Accounting Research 12, 19.
- Boal, K. B., & Hooijberg, R. (2000). Strategic leadership research: Moving on. The Leadership Quarterly, 11, 515–۵۵۰٫
- Bologh, R.W., 1990. Love and Greatness: Max Weber and Masculine Thinking—A Feminist Inquiry. Unwin Hyman, London.
- Bonner, S.E., Sprinkle, G.B., 2002. The effects of monetary incentives on effort and task performance: theories, evidence, and a framework for research. Accounting, Organizations and Society 27, 303– ۳۴۵٫
- Bowen, D. E., & Ostroff, C. (2004). Understanding HRM-firm performance linkages: The role of the “strength” of the HRM system. Academy of Management Review, 29(2), 203–۲۲۱٫
- Brignall, S., Modell, S., 2000. An institutional perspective on performance measurement and management in the ‘new public sector’. Management Accounting Research 11 (3), 281–۳۰۶٫
- Broadbent, J., Laughlin, R., 1997. Developing empirical research in accounting: an example informed by a habermasian approach. Accounting, Auditing and Accountability Journal 10 (5), 622–۶۴۸٫
- Broadbent, J., Laughlin, R., Read, S., 1991. Recent financial and administrative changes in the NHS: a critical theory analysis. Critical Perspectives on Accounting 2 (1), 1–۲۹٫
- Broadbent, J., Gallop, C., Laughlin, R., 2008. An Analysis of Societal Regulatory Systems: The Case of Higher Education in England. Roehampton University Discussion Paper.
- Broadbent, J., 2007. If you can’t measure it, how can you manage it? Management and governance in higher education institutions. Public Money and Management 27 (3), 193–۱۹۸٫
- Buller, Paul F., Glenn M. McEvoy,(2012)., “Strategy, human resource management and performance: Sharpening line of sight” Human Resource Management Review (۲۲)۴۳–۵۶٫
- Burgelman, R.A., Grove, A.S., 1996. Strategic dissonance. California Management Review 38, 8–۲۸٫
- Burns, J., Scapens, R.W., 2000. Conceptualizing management accounting change: an institutional framework. Management Accounting Research 11, 3–۲۵٫
فارسی: دستور زبان فارسی، ویرایش، جمله، فعل، حرف.
-
- سؤالهای تحقیق
-
- تأثیر دستور زبان بر ویرایش چه میزان است؟
-
- چه مواردی از خطاهای دستوری در ویرایش مطرح میشود؟
-
- چه معیارهای دستوری در ویرایش متون بیشتر مورد توجه قرار میگیرد؟
-
- فرضیه های اصلی و فرعی
با توجه به اینکه یکی از موارد مطرح در ویرایش زبانی، رفع خطاهای دستوری است؛ بنابراین، شناخت دستور و جایگاه آن در ویرایش بسیار اهمیت دارد؛ زیرا بسیاری از خطاهای دستوری ناشی از کاربرد نادرست قواعد دستور زبان فارسی اعم از صرفی و نحوی است. به این ترتیب، تأثیر این دو فنّ بر یکدیگر قابل ملاحظه است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
-
- اهداف تحقیق (اصلی و فرعی)
از جمله مهمترین اهداف این تحقیق بررسی موقعیت و جایگاه دستور زبان در ویرایش است که این مهم به منظور شناخت قواعد دستور زبان برای بهرهمندی بهتر از امکانات موجود زبان و تشخیص خطاها و نارساییهای زبان نوشتار است. افزون بر این، مقایسۀ اختلافنظرهای دستورنویسان و ویراستاران در زمینۀ عناصری چون جمله، فعل، اسم، صفت و حرف از دیگر اهداف این پژوهش است.
-
- استفادهکنندگان از نتایج تحقیق
-
- دانشپژوهان و دانشجویان همۀ رشته ها، به ویژه دانشجویان رشتۀ زبان و ادبیات فارسی؛
-
- ویراستاران کتب و مطبوعات و …؛
-
- محققان و پژوهشگران عرصه های مختلف.
فصل دوم مباحث دستور زبان فارسی مقدمه به طور کلی، «زبان دارای سه لایه است که در عین داشتن روابط متقابل با یکدیگر هر کدام اصول و قواعد خاص خود را دارد که آن را از دو لایۀ دیگر متمایز میکند» (نجفی، ۱۳۷۵: ۷). این سه لایه عبارت است از: عناصر آوایی، دستور زبان فارسی و واژگان. در این فصل لایۀ دستور زبان مورد بررسی قرار میگیرد که از دو بخش صرف و نحو تشکیل میشود. بخش صرف به انواع کلمه میپردازد که شامل فعل، اسم، حرف، قید، صفت، صوت و ضمیر میشود و بخش نحو به مسائل ساخت جمله و روابط اجزای آن توجه دارد. هر کدام از این بخشها دارای اصول و قواعد خاصی است و لازم است مؤلفان و ویراستاران به آن توجه داشته باشند. به این ترتیب، در این فصل افزون بر بررسی هر یک از مقوله ها با توجه به دستورهای سنتی و جدید، اختلافنظرهای مهم دستورنویسان مطرح میشود.
-
- فعل (کنش)
فصاحت و روانی هر نوشتهای در گرو مطابقت متن هر دورهای با قواعد دستوری آن دوره است؛ لذا یکی از راه های پیبردن به فصاحت آثار ادبی، توجه به میزان رعایت قواعد دستوری آن آثار است. آنچه در قواعد دستوری زبان فارسی میگنجد، شامل چند بخش میشود؛ از جمله بخش آوایی، صرف، نحو و … . به طور خلاصه، در بخش آوایی، به کلمه و کلام توجه میشود که مغایر با قاعده حذف و ابدال و … نباشد. در بخش صرف نیز به ساختمان کلمات پرداخته میشود و آنها را بدون درنظرگرفتن جایگاهشان در جمله بررسی میکند و در بخش نحو به روابط اجزای سخن و معنی کلام توجه میشود. با توجه به اینکه کلمات در بافت جمله هویت پیدا میکنند؛ لذا بررسی و شناخت روابط اجزای سخن و جمله یکی از راه های درستنویسی محسوب میشود. بدین ترتیب، برای شناخت اجزای جمله ابتدا یکی از مهمترین اجزای آن؛ یعنی فعل را که رکن اصلی جمله را شکل میدهد، مورد بررسی قرار میدهیم. فعل جزء لازم و ضروری جمله است که کلمات و جملات بدون آن نابهسامان هستند. به عبارتی «هر گونه خطایی در کاربرد افعال علاوه بر آن که ممکن است موجب تغییر معنای جمله یا ابهام آن شود، بر ساختمان نحوی جمله نیز تأثیر منفی میگذارد» (ذوالفقاری، ۱۳۹۰: ۲۳۳ و ۲۳۴). خطیب رهبر نیز معتقد است، گفتارهای ما بی وجود فعل تصوراتی جدا از هم و نامربوط خواهد بود (خطیب رهبر، ۱۳۸۱: ۱۶۷). از این رو، فعل نقش مهمی در فهم کلام و درستی عبارت دارد. این مقوله بخش قابل توجهی از کتابهای دستور را به خود اختصاص داده است؛ چرا که بدون شناخت دقیق آن نمیتوان راه به جایی برد. بنابراین، برای شناخت این مقولۀ دستوری، لازم است ابتدا اقسام فعل را بررسی کنیم و سپس به جنبه ها و ساختمان آن بپردازیم. ۱ـ ۱. تعریف فعل تعریفهای متعددی برای این مقوله ارائه شده است؛ اما تعریف رایج فعل این است که فعل بر واقعشدن امری دلالت میکند و به امر دیگر اسناد داده میشود. خیامپور معتقد است: «فعل کلمهای است که همیشه مسند باشد و به عبارت دیگر دلالت کند بر وقوع یا لاوقوع کاری در زمان معینی از سه زمان گذشته و حال و آینده» (خیامپور، ۱۳۸۴: ۶۸) که فرشیدورد هم بر آن متفق است و آن را کلمهای میداند که به تنهایی یا به یاری وابستههایی در یکی از زمان های سه گانه بر واقع شدن امری دلالت میکند و به امر دیگر اسناد داده میشود (فرشیدورد، ۱۳۸۸: ۳۷۶). در واقع، این تعریف بین همۀ دستورنویسان پذیرفته شده است و همه بر آن متفقاند. لازم به یادآوری است که این کلمه تنها بر یک مفهوم واحد دلالت نمیکند؛ بلکه حداقل ۴ مفهوم را دربرمیگیرد، از جمله کار، زمان، شخص و شمار که دستورنویسان هر یک از این مفاهیم را مورد بررسی قرار دادهاند. در حقیقت، میتوان گفت اگر ساخت فعل را به دو بخش بن و شناسه تقسیم کنیم، بن دو مفهوم کار و زمان را نشان میدهد و شناسه شخص و شمار را میرساند (ارژنگ، ۱۳۸۷: ۱۳۵) که توجه به هر یک از این مفاهیم ما را در رعایت صحیح قواعد دستوری کمک بسیاری میکند. برای مثال، چون شناسه با نهاد در ارتباط است؛ باید با آن مطابقت داشته باشد و به صورت صحیح به کار رود. به طور کلی، فعل از نظر ریشه بن = جزء اصلی شناسه = جزء متغیر بن مفهوم اصلی فعل و زمان را میرساند. شناسه بیانگر شخص و عدد فعل است که عبارتند از: «-َ م، ی، -َ د، یم، ید، -َند». انوری و گیوی مفهوم کار را به اقسام مختلفی تقسیم میکنند، از جمله: الف) انجام دادن یا انجام گرفتن کاری: سعید کتاب را برد نبرد؛ ب) واقع شدن کار بر کسی یا چیزی: علی کشته شد نشد؛ پ) پذیرفتن حالتی یا صفتی: هوا سرد شد نشد؛ ت) اسناد؛ یعنی نسبت دادن صفتی یا حالتی بر کسی یا چیزی: محسن بیمار است؛ ث) وجود داشتن: آنجا چیزی هست؛ ج) مالکیت و دارا بودن چیزی: من کتاب دارم (انوری و گیوی، ۱۳۸۷: ۲۰). ۲ـ ۱. اقسام فعل از نظر انجام کار یکی از جهاتی که میتوان فعل را با توجه به آن بررسی کرد، بررسی آن از نظر اقسام آن است. در ابتداییترین تقسیم، میتوان برای فعل از نظر انجام کار انواع مختلفی در نظر گرفت: ۱) فعل تام؛ ۲) فعل ناقص؛ ۳) فعل ربطی. فعل تام: آن است که نیازی به مسند و مکمل نداشته باشد، مانند کاغذ را نوشتم (فرشیدورد، ۱۳۸۸: ۴۴۴). بیشتر فعلهایی که در زبان به کار میرود، مانند خوردن، خوابیدن و … از نوع فعل تام هستند. فعل تام نیز خود به دو قسم لازم و متعدی تقسیم میشود. افزون بر این، به دلیل وجود فعلهای دو وجهی قسم سومی هم باید برای آن در نظر گرفت که در بسیاری از دستورها نیز به آن اشاره شده است؛ از جمله دستور پنج استاد، خیامپور، خطیبرهبر و … . فعل تام: ۱) لازم ۲) متعدی ۳) ذووجهین فعل لازم: آن است که به فاعل تنها تمام شود و مفعول نداشته باشد: رفت. فعل متعدی: آن است که با داشتن فاعل به مفعول صریح نیازمند باشد: باد درخت را شکست.
مدل تحول سازمانی سلمان ال سدیری[۵۶]
۲۰۰۱
ارائه مدلی در چهار سطح جهت ایجاد تحول در صنعتساختمان کشور عربستان
مدل مفهومینقش ارتباطات در ایجاد تحولسازمانی الوینگ[۵۷]
۲۰۰۵
ارائه چارچوبی مفهومیجهت تبیین نقش ارتباطات در تحول سازمانی
در ادامه برخی از مهمترین مدلهای تغییر و تحول سازمانی را با جزییات بیشتر ارائه می دهیم: ۲-۵-۱ مدل سه شاخگی تفصیلی: این مدل از تفصیل مدل سه شاخگی زمینه، رفتار و ساختار به دست میآید (میرزایی، ۱۳۷۶). شاخه زمینه بیانگر تحولات جامعه در زمینههای سیاسی، اداری، اقتصادی، اجتماعی، حقوقی، فناوری و فرهنگی است. جامع نگری مقتضی این است که در طراحی تفصیلی مدل، طبیعت نیز در کنار جامعه به عنوان عامل محیطی منظور شود. – تغییر در ساختار (سخت افزار، نرم افزار) – تغییر در رفتار (فردی، گروهی، سازمانی) – تغییرات محیط طبیعی- تغییرات در جامعه (سیاست، ساختار اجتماعی، اقتصاد، فرهنگ و …) خط چین نشان داد تغییرات در محیط طبیعی و جامعه، بیانگر حالت کمتر مدیریت آن نسبت به ساختار و رفتار سازمان است. براساس مدل سه شاخگی، سه نوع تغییرقابل تشخیص است که شامل تغییر محیطی، ساختاری و رفتاری است. اینسه در نمودار زیر نشان داده شده است.
نمودار شماره ۲-۱ الگوی سه شاخگی تغییر البته در این جا این پرسش مطرح میشود که منشأ و مبدأ تغییر سازمان کجا بوده است و تغییر در کدام بعد واقع میشود. به نظر میرسد که سه نوع تغییر مذکور از نظر معنای لغوی به نه قسم تفصیل مییابد، به عبارت دیگر از هر نوع، سه معنا ممکن است مستفاد شود. این تقسیم بندی با تکیه بر واژگان کلیدی این سه معنا، یعنی در، بر و از به دست میآید ( وزین کریمیان ، ۱۳۸۹) . به این ترتیب به نظر میرسد تغییر دارای سه بعد است که به شکل زیر میتوان آن را نشان داد.
این سه بعد دارای ۹+ مولفه می باشند که این ۹ مولفه به شرح زیر است: – تغییر ساختاری:
– تغییر رفتاری:
– تغییر محیطی:
مراد از تغییر بر…این است که عامل خارجی باعث تغییر شده باشد؛ به عبارت دیگرتغییر برونرا باشد. در مقابل تغییر برونزا، تغییر درونزا قرار دارد. تغییر در هر بعد سازمان، تغییر در… ممکن است درونزا باشد یا بروزا. به این ترتیب تغییر در… به دو حالت تفصیل مییابد: – تغییر از، در – تغییر بر، در به هر حال تغییر اجتناب ناپذیر است و در هر سه شاخه (ساختار، رفتار و زمینه) رویمیدهد و بنا بر نظر دکتر حسن میرزایی اهرنجانی شروع،همواره از زمینه است. ساده ترین و سطحی ترین تغییر این است که درساختار سازمانی (در مقایسه با رفتار و زمینه) تغییررویمیدهد (میرزایی،۱۳۷۶). حتی اگر این گونه باشدکه تغییر، همواره از زمینه (محیط) است به حذف حالتهای تغییر از ساختار و تغییر از رفتار منجر نمیگردد، زیرا تغییر میتواند ازمحیط به ساختار و سپس از ساختار به رفتار باشدیااز محیط به رفتار و سپس از رفتار به ساختار واقع شود. بحث اصلی این است که به نظر میرسد با توجه به دلایل زیر، تغییرممکن است از هر یکاز ابعاد سه گانه سازمان آغاز شود( وزین کریمیان ، ۱۳۸۹) : الف- تعامل: که بیانگر این است که بین نظامها تأثیر و تأثر همزمان وجود دارد:
|
|