شومپیتر به عنوان دانشجوی مکتب اتریش، کارآفرین را به عنوان یک متفکر جسور و رهبر کاریزماتیک می داند که باید با ترکیب منابع در یک روش تازه، عدم تعادل ایجاد نماید.شومپیتر کارآفرینی را به عنوان نیروی بر هم زننده اقتصاد به کار برد و آن را تحت عنوان “تخریب خلاق”[۴۵] نامگذاری کرد.
بر خلاف کارآفرینی تکراری یا تقلیدی، کارآفرینی شومپیتری دارای سه ویژگی اساسی است:
۱- کارآفرینی از قبل قابل درک است، اما نمی توان با بکار بردن قوانین معمولی و با استنباط از حقایق موجود به طور عملی آن را پیش بینی نمود؛
۲- کارآفرینی، رویدادها و نتایج بلند مدت را شکل می دهد و برای اینکه موقعیتهای مناسبی را خلق کند، موقعیتهای اقتصادی و اجتماعی را تغییر می دهد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۳- کثرت و تکرار رویدادهای کارآفرینانه به کیفیت نسبی نیروها، تصمیمات فرد، اقدامات و الگوهای رفتاری بستگی دارد (فو و تا[۴۶]،۲۰۰۱).
کار شومپیتر در مورد توسعه اقتصادی و کارآفرینی تأثیر بسزایی بر آثار بعدی در مورد کارآفرینی داشته است. البته شومپیتر مفهوم کارآفرینی را با فعالیتهای کارآفرینی مرتبط می سازد که این به ترکیبات جدیدی در تولید می انجامد و به همین دلیل برخی از اقتصاددانان نگرشی گسترده تر در مورد کارآفرینی دارند. مثلاً کایرزنر[۴۷] بر لزوم کارآفرینی جهت بهره گیری از فرصت های کشف نشده تأکید می کند. از سوی دیگر شولتز[۴۸] کارآفرینی را مقابله با عدم توازن می داند نه توانایی پرداختن به ابهامات. هایک[۴۹] نظری مشابه کایرزنر دارد و آن را نیرویی پایدار می داند که باعث می شود بازارها به توازن نزدیک تر شوند و این بازارها با هماهنگی بیشتری عمل کنند. لینک[۵۰] و هربرت[۵۱] در تلاش برای تعریفی از کارآفرینی هستند که موضوعات مهم تاریخی مرتبط با کارآفرینی، همچون ریسک، ابهام، نوآوری، درک و تغییر را یکپارچه می سازد: آنان کارآفرین را به عنوان فردی تعریف می کنند که متخصص پذیرفتن مسئولیت اتخاذ تصمیمات قانونی است که بر محل، نوع و استفاده از کالاها، منابع یا نهادها تأثیر
می گذارد (مقیمی،۸۳).
۲-۲-۶- کارآفرینی از دیدگاه روانشناختی
اقتصاددانان کانون توجه خود را تنها بر فضای اقتصادی کارآفرینی متمرکز می کردند و در نتیجه از ویژگیها و عوامل فردی و اجتماعی که به طور مثبت یا منفی بر فرد کارآفرین تأثیر می گذارند غافل بودند. به همین دلیل در اواسط قرن بیستم روانشناسان به منظور شناسایی ویژگی ها و الگوهای رفتاری کارآفرینان به بررسی و تحقیق در مورد کارآفرینان پرداختند. محققان روانشناختی در جستجوی تشخیص مشخصات روانی و شناسایی ویژگیهای کارآفرینان موفق بودند. هدف روانشناسان در واقع کشف چگونگی ایجاد این ویژگیهای متمایز کننده بوده است.رویکرد ویژگی ها به ویژگی های مشترک کارآفرینان اشاره می کند و فرض بر این است که ویژگی های کارآفرینی قابل آموزش نیست و یک پدیده ذاتی است. این مشخصات با عملکرد کارآفرینانه ارتباط دارد. تاکنون سه عامل اساسی در ارتباط با کارآفرینان مورد مطالعه قرار گرفته است:
-
- تأثیرات روانی
-
- مشخصات شخصی
-
- اثرات تجربه قبلی فرد (مقیمی،۱۳۸۴).
ویژگی های روانشناختی زیادی در مورد کارآفرینان در ادبیات کارآفرینی بیان شده اما وجوه مشترک آن ها عبارتست از:
– ریسک پذیری (ریسک های متوسط و حساب شده)
– نیاز به توفیق
– مرکز کنترل درونی
– نوآوری،خلاقیت و ایده سازی
– اعتماد به نفس
– پشتکار زیاد
– آرمان گرایی
– پیشقدم بودن
– استقلال طلبی
– اهل عمل بودن
– آینده گرایی (اکبری،۸۵).
روانشناسان به مطالعه ویژگی های فردی و شخصیتی کارآفرینان پرداختند و نتیجه گرفتند که این افراد به دلیل ویژگی های طبیعی و ذاتی خود کارآفرین می شوند.نظریه رویکرد ویژگی ها به دلیل مطرح شدن ویژگی های فراوان و غفلت از سایر عوامل اجتماعی و فرهنگی، نتوانست پاسخ مثبتی به اینکه کارآفرین کیست، بدهد.
۲-۲-۷- کارآفرینی از دیدگاه جامعه شناسان
پس از روانشناسان، جامعه شناسان در اوایل دهه ۱۹۶۰ به مطالعه کارآفرینی پرداختند، آنها رویکردهای رفتاری را مطرح کردند. بر خلاف رویکرد روانشناسی که بر ویژگیهای شخصیتی کارآفرین تأکید دارد، رویکرد رفتاری بر فعالیت های کارآفرین تأکید می کند. تئوری های جامعه شناختی نیز در جستجوی این هستند که چگونه محیط بر کارآفرینی تأثیرگذار است. برخی از عوامل محیطی تأثیرگذار بر محیط کارآفرینی در حوزه جامعه شناختی عبارتند از:
-
- اهمیت نرخ سرمایه گذاری سازمان ها
-
- عوامل سیاسی و خط مشی دولت
-
- فرهنگ
-
- موقعیت مکانی
-
- حرفه ای شدن کارآفرینی (هرلی[۵۲]،۱۹۹۹).
جامعه شناسان کارآفرینی را به عنوان یک پدیده اجتماعی در نظر گرفته و به بررسی رابطه متقابل بین کارآفرینان و سایر قسمتها و گروه های جامعه پرداختهند.در زیر به توضیح برخی عوامل جمعیت شناختی می پردازیم:
– تجربه کاری: وین راش و کوپر[۵۳] در تحقیقات خود دریافتند که بیش از ۹۷% از شرکت های جدید با تکنولوژی بالا، حداقل دارای مؤسسی بودند که قبلاً در همان صنعت کار کرده است. از این رو کارآفرینان، خواه موفق و خواه ناموفق در صنعت خود دارای تجربه کاری قبلی بوده اند.
– تحصیلات: وسپر معتقد است کارآفرینانی که احتمال شکستشان بیشتر است، کسانی هستند که تجربه دارند اما تحصیلات ندارند. گروه دیگری که احتمال شکستشان بیشتر از گروه اول است، کسانی هستند که آموزش دیده اند ولی تجربه ندارند.برعکس، کارآفرینانی که هم تجربه دارند و آموزش
دیده اند، پر سود ترین فعالیت ها را هدایت می کنند.(صمد آقایی،۷۸)
– سن: اساساً نمی توان سن مطلوبی را برای آغاز فعالیت های کارآفرینانه معین کرد. مطالعات نشان می دهد که ۸۸% کارآفرینان بین سنین ۲۰ تا ۵۰ سالگی و ۶۵% آنها بین سنین ۲۰ تا ۴۰ سالگی فعالیت خود را آغاز کرده اند.مردان کارآفرینان معمولاً بین ۲۵ تا ۳۵ یال سن دارند در حالیکه زنان کارآفرین در زمان شروع کار جدید بین ۳۵ تا ۴۰ سال از عمرشان می گذرد (هیرزک و پیترز،۲۰۰۲).
۲-۲-۸- کارآفرینی از دیدگاه دانشمندان مدیریت
در اواخر دهه هشتاد میلادی، نویسندگان علوم مدیریت کارآفرینی را مورد توجه قرار دادند و علی رغم مدت کوتاهی که صرف موضوعات رفتار کارآفرینی در مدیریت شده، نتایج گسترده ای به دست آمده است (پروکوپنکو و پولین[۵۴]، ۱۹۹۱).
در جدول ۲-۱ کارآفرینی از دید بعضی از دانشمدان علم مدیریت نشان داده شده است.
دراکر، کارآفرینی را منظری برای تغییر می داند که همیشه در جستجوی تغییر است، نسبت به آن از خود واکنش نشان می دهد و آن را یک فرصت و شانس می داند.او در درجه اول مدیریت کارآفرینی را پاسخی به نوآوری، و تمایل به تغییر را یک فرصت می داند، نه یک تهدید و برای ایجاد یک فضای کارآفرینانه، سیاست ها و روش هایی را پیشنهاد می کند.دوم اینکه معتقد است معیارهای سیستماتیک برای ارزیابی عملکرد یک شرکت به عنوان یک کارآفرین یا نوآور حیاتی بوده و هدف از آن توسعه عملکرد است و سوم آن که، ساختار سازمانی را مناسب ترین فضا برای ایجاد کارآفرینی می داند.
وسپر[۵۵] کارآفرینی را فرآیندی می داند که برای شرکت های معتبر، چه کوچک باشند و چه بزرگ، رقبای مستقل و جدیدی را معرفی می کند. او کارآفرینان را افرادی می داند که رقابت را افزایش
می دهند؛ شرکت های موجود را به چالش می کشانند؛ به دنبال فرصت های مناسبی هستند تا در محیط بازار، نیازهای برآورده نشده را برآورده کنند؛ فناوری ها را منتقل نمایند؛ عقاید جدیدی را خلق کرده و آن ها را اجرا کنند؛ سرمایه گذاری را ترغیب می نمایند؛ و همراه با آن به دنبال مشاغل جدید هستند.
جدول ۲-۱- کارآفرینی از دید دانشمندان مدیریت (اکبری، ۸۵)
لینشتاین[۵۶]: کارآفرین کسی است که با اجتناب از بی کفایتی هایی که دیگران دارند به کامیابی دست می یابد.