۲-۱۵-۲- روان شناسی فردی آدلر:
زندگی به عقیده ی آدلر ، بودن نیست بلکه شدن است . آدلر به انتخاب مسئولیت و معناداری مفاهیم در شیوه ی زندگی ، اعتقاد دارد و شیوه ی زندگی افراد را متفاوت میداند و محرک اصلی رفتار بشر ، هدف ها و انتظار او از آینده است . هدف انسان نیاز به سازگاری با محیط و پاسخ گویی به آن است . فرد سالم به عقیده ی ادلر از مفاهیم و اهداف خودش اگاهی دارد و عملکرد او مبتنی بر نیرنگ و بهانه نیست ، او جذاب و شاداب است و روابط اجتماعی سازنده و مثبتی با دیگران دارد .فرد دارای سلامت روان بنظر ادلر ، روابط خانوادگی صمیمی و مطلوبی دارد و جایگاه خودش را در خانواده و گروههای اجتماعی بخوبی می شناسد . همچنین فرد سالم در زندگی هدفمند و غایت مدار است و اعمال او مبتنی بر تعقیب این اهداف است . غایی ترین هدف شخصیت سالم ، تحقق خویشتن است . از ویژگیهای دیگر سلامت روان شناختی ، این است که فرد سالم مرتبا به بررسی ماهیت اهداف و ادراکات خویش می پردازد و اشتباهاتش را برطرف میکند . چنین فردی خالق عواطف خودش است نه قربانی آن ها ، آفرینش گری و ابتکار فیزیکی از ویژگی های دیگر این افراد است . فرد سالم از اشتباه های اساسی پرهیز میکند . اشتباه های اساسی شامل تعمیم مطلق ، اهداف نادرست و محال ، درک نادرست و توقع بی مورد از زندگی ، تقلیل یا انکار ارزشمندی خود و ارزش ها و باورهای غلط میباشد(شاملو، ۱۳۸۲).
۲-۱۵-۳– مکتب روانشناسی اریک اریکسون:
به عقیده ی اریکسون ، سلامت روان شناختی اصولا نتیجه ی عملکرد قوی و قدرتمندی “من” عنوان و مفهومی است که نشان دهنده ی توانایی یکپارچه سازی اعمال و تجارب شخص به صورت انطباقی و سازشی است . “من” تنظیم کننده ی درونی روان است که تجارب فرد را سازماندهی میکند و در نتیجه از انسان در مقابل فشارهای “نهاد” و “من برتر” حمایت میکند . هنگامی که رشد انسان و سازمان های اجتماعی به نحو متناسب ، هماهنگ شود ، در هرکدام از مراحل رشد روانی – اجتماعی توانایی ها و استعدادهای مشخصی ظهور می کند .به عقیده اریکسون ، سلامت روان شناختی هر فرد به همان اندازه است که توانسته است توانایی متناسب با هر کدام از مراحل زندگی را کسب کند(سیف،۱۳۹۰).
۲-۱۵-۴- مکتب انسان گرایی کارل راجرز:
به عقیده ی راجرز ، آفرینندگی ، مهمترین میل ذاتی انسان سالم است . همچنین شیوه ای خاصی که موجب تکامل و سلامت خود میشوند به میزان محبتی بستگی دارد که کودک در شیرخوارگی دریافت کردهاست . ارضای “توجه مثبت غیر مشروط” و دریافت غیر مشروط محبت و تأیید دیگران برای رشد و تکامل سلامت روان فرد با اهمیت است . این افراد فاقد نقاب و ماسک هستند و با خودشان روراست هستند . چنین افرادی آمادگی تجربه را دارند و لذا بسته نیستند ، انعطاف پذیرند و حالات تدافعی ندارند و از بقیه ی انسان ها عاطفی تر هستند ، زیرا عواطف مثبت و منفی وسیع تر را در مقایسه با انسان های تدافعی تجربه میکنند .به عقیده ی راجرز اساسی ترین خصوصیت شخصیت سالم ، زندگی هستی دار است یعنی آماده است و در هر تجربه ، ساختاری را مییابد و بر اساس مقتضیات ، تجربه ی لحظه ی بعدی به سادگی دگرگون می شود . انسان سالم به ارگانیزم خویش اعتماد میکند . دیگر ویژگی های انسان سالم عبارتند از : آمدگی کسب تجربه ، زندگی هستی دار ، احساس آزادی(شولتز،۱۳۸۴).
۲-۱۵-۵- مکتب رفتارگرایی بی . اف . اسکینر:
سلامت روانی و انسان سالم به عقیده ی اسکینر معادل با رفتار منطبق بر قوانین و ضوابط جامعه است و همچنین انسان وقتی با مشکلی روبرو شود تا هنگامی که از طریق جامعه بهنجار تلقی شود از طریق شیوه ی اصلاح رفتار برای بهبودی و بهنجار کردن رفتار خود و اطرافیانش ، به طور متناوب استفاده می جوید . بعلاوه انسان سالم باید آزاد بودن خودش را نوعی توهم بپندارد و بداند که رفتار او تابعی از محیط است و هر رفتار توسط معدودی از عوامل محیطی مشخص میگردد . انسان سالم کسی است که تأیید اجتماعی بیشتری بخاطر رفتارهای اجتماعی متناسب از محیط و اطرافیانش دریافت میکند . شاید معیار تلویحی دیگر در مورد خصوصیات انسان سالم از دیدگاه اسکینر این باشد که انسان باید از علم نه برای پیشبینی بلکه برای تسلط بر محیط خویش استفده کند . در این معنا فرد سالم کسی است که بتواند برای انجام هر روش بیشتر از اصول علمی استفاده کند و به نتایج سودمندتری برسد و مفاهیم ذهنی مثل امیال ، هدفمندی ، غایت نگری و مانند آن را کنار بگذارد(شولتز و شولتز، ۱۳۸۶)
۲-۱۵-۶- مکتب شناختی ویلیام گلاسر:
انسان سالم بنابه نظریه ی گلاسر کسی است که دارای این ویژگی ها باشد:۱٫واقعیت را انکار نکند و درد و رنج موقعیت ها را با انکار کردن نادیده نگیرد ، بلکه با موقعیتها به صورت واقع گرایانه روبرو شود. ۲٫ هویت موفق داشته باشد یعنی عشق و محبت بورزد و هم عشق و محبت دریافت نماید هم احساس ارزشمندیکند و هم دیگران احساس ارزشمندی او را تأیید کنند. ۳٫ مسئولیت زندگی و رفتارش را بپذیرد و به شکل مسئولانه رفتار کند . پذیرش مسئولیت ، کاملترین نشانه ی سلامت روانی است. ۴٫ توجه او به لذات دراز مدت تر و منطقی تر و منطبق با واقعیت باشد . ۵٫ بر زمان حال و آینده تأکید نماید نه بر گذشته و تأکید بر آینده ، نیز جنبه ی درون گری داشته باشد نه به صورت خیال پردازی. ۶٫ واقعیت درمانی گلاسر نیز بر سه اصل قبول واقعیت ، قضاوت در درستی رفتار و پذیرش مسئولیت رفتار و اعمال استوار است و چنانچه در شخصی این سه اصل تحقق یابد ، نشانگرسلامت روانی اوست (شاملو، ۱۳۸۲).
۲-۱۵-۷- مکتب هستی گرایی ویکتور فرانکل:
نگرش فرانکل به سلامت روان تأکید عمده را بر اراده ی معطوف به معنا میگذارد . جستجوی معنا مستلزم پذیرفتن مسئولیت شخصی است . هیچ کس و خیچ چیز به زندگی انسان معنا نمی دهد مگر خودش . انسان باید با احساس مسئولیت آزادانه با شرایط هستی و زندگی روبرو شود و معنایی در آن بیابد . بنظر فرانکل ماهیت وجودی انسان از سه عضو معنویت ، آزادی و مسئولیت تشکیل شده است و سلامت روان مستلزم تجربه ی شخصی این سه عامل است . معیار سنجش معنادار بودن زندگی ، کیفیت آن است نه کمیت آن ، حصول و کاربرد معنویت ، آزادی و مسئولیت نیز با خود انسان است .بنابه نظریه ی فرانکل ، انسان کامل بودن یعنی با کسی یا چیزی فراسوی خود پیوستن ، به عقیده ی فرانکل جستجوی هدف در خود ، شکست خویشتن است . لذا وی هدف رشد تکامل انسان را تحقق خود نمی داند بلکه چیزی بالاتر از آن میداند . سلامت روان یعنی از مرز توجه به خود گذشتن ، از خود فراتر رفتن به جذب معنا و منظوری شدن . در این صورت خود نیز به طور طبیعی و خودبخود تحقق مییابد . به طور خلاصه می توان گفت شخص برخوردار از سلامت روانی به عقیده ی فرانکل ،دارای این ویژگی هاست:۱٫ آزادی انتخاب عمل دارد .۲٫ مسئولیت هدایت زندگی و سرنوشت خویش را می پذیرد .۳٫ معلول نیروهای خارجی نیست۴٫ از زندگی معنای مناسبی یافته است . ۵٫ بر زندگی تسلط آگاهانه دارد. ۶٫ارزشهای خلاقیت ، تجربی و گرایشی خودش را نمایان و آشکار میسازد . ۷٫از توجه به خودش فراتر می رود. ۸٫آینده نگر است. ۹٫تعهد حرفه ای و شغلی دارد. ۱۰توانایی ایثار و دریافت عشق را دارد. ۱۱٫عشق ، هدف نهایی شخص برخوردار از سلامت روان شناختی است . به عقیده ی فرانکل انسانی که واجد این صفات و خصوصیات باشد “انسان از خود رونده” نامیده می شود (شولتز،۱۳۸۴).
۲-۱۶- نظریه های شخصیّت: