۱۶۱ – ظــل کعبش کـاوفتـد بــر سـاق عـــرش
زاد ســــرو بــــوســـتان ملــک بــــاد
واژگان: ظل: سایه. (دهخدا) کعب: استخوان بلند پشت پای که محل بستن شراک است. (معین)
معنی و مفهوم: آرزو دارم سایهی مچ پای شاه اخستان، که بر پایههای تختش میافتد، همچون آزاد سرو مملکت ببالد و پیوسته راست و استوار باشد.
آرایه های ادبی:کعب و ساق با هم تناسب دارند. ساق پای شاه در راست قامتی و استواری به سرو مانند شده است. بوستان ملک اضافهی تشبیهی است.
۱۶۲ – تــا بـــه جــان بیننـد جُنبـش سـایه را
ســـایــهی بـــالاش جــان ملــک بـــاد
معنی و مفهوم: برای آنکه همگان ببینند که سایه به وسیلهی جان حرکت میکند، سایهی قد و قامت او به منزلهی جان و روح مملکت باشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۱۶۳ – بهــر تعـــویـــذ سلاطــین از ثنـــاش
اســم اعظـــم در زبــــان ملـــک بـــاد
واژگان: تعویذ: آنچه از عزایم و آیات قرآنی و جز آن نوشته، جهت حصول مقصد و دفع بلاها با خود دارند. (منتهی الارب)
معنی و مفهوم: امیدوارم مردم، شاه را با اسم اعظم ستایش کنند و این مدح و ثنای شاه، به عنوان حرزی برای حفظ جان پادشاهان عالم باشد.
آرایههای ادبی: مدح و ستایش شاه به تعویذی مانند شده است که پادشاهان دیگر بر گردن میاندازند. زبان مُلک اضافهی استعاری است.
توضیحات:
اسم اعظم: نام بزرگ، مهین نام و بزرگترین نام از نامهای خدای تعالی، که در تعیین آن اختلاف است. بعضی گفتهاند «الله» بعضی «صمد» بعضی «الحیّ القیّوم»… . اسم اعظم بسیار ناشناخته و دست نیافتنی است و اگر نزد کسی باشد مستجاب الدعوه شود و از او کارهای شگفت برآید. از قصص اسلامی برمیآید که سه کس با نام بزرگ خدا در ارتباط بودند: بلعم باعور، آصف برخیا و سلیمان ابن داود. (یاحقی، ۱۳۷۵: ۸۷)
۱۶۴ – بــر زبـان ملــک چــون نـــامــش رود
آب حیـــوان در دهـــان ملــــک بـــاد
معنی و مفهوم: امیدوارم وقتی که مردم، نام شاه را بر زبان میآورند، نام او در دهانشان مانند آب حیات، گوارا و لذت بخش باشد.
آرایههای ادبی: زبان ملک اضافهی استعاری است. مُلک، مجاز از مردم مُلک به علاقهی حال و محل است. نام شاه به صورت مضمر به آب حیوان تشبیه شده است.
۱۶۵ – کــام بختــش چــون دعـــای مــادران
در اجـــابــت، هـــم عــنان ملـک بـــاد
واژگان: اجابت: پاسخ دادن. (معین) کام: مراد، مقصد، آرزو. (معین)
معنی و مفهوم: امیدوارم که خواسته و آرزوهای بخت و اقبال شاه، پیوسته همانند دعایی که مادران میکنند، مقرون اجابت باشد و بخت کامروایش، پیوسته با فرمانروایی و حکومتش همراه باشد.
آرایههای ادبی: کام بخت اضافهی استعاری است.
۱۶۶- از ســـر تیغــش چـــو داغ تـــازیــان
ران شـــیران را نشــــان ملـــک بــــاد
معنی و مفهوم: آرزومندم که سر تیغ او، پیوسته بتواند شیران را شکار کند و بر ران آنها، نشانههایی مانند داغ و نشانهای که بر ران اسبان تازنده است، حک کند.
آرایههای ادبی: زخم شمشیر شاه بر ران شیران، به داغ روی ران اسبان مانند شده است. شیران میتواند استعاره از شجاعان گیتی نیز باشد.
۱۶۷ – از شـــعاع طلعتــش در جــــام مـــی
نجــم ســعدیـــن در قــران ملــک بــاد
معنی و مفهوم: امیدوارم فروغ طلعت شاه، که بر جام شراب میافتد، به منزلهی دو ستارهی سعادتی (سعد اکبر و سعد اصغر) باشد که در ملک او اجتماع کردهاند و برای او خوش بختی به ارمغان آوردهاند.
آرایههای ادبی: فروغ طلعت روی شاه، به دو ستارهی سعد (زهره و مشتری) مانند شده که نهایت درخشش و خوش بختی است.
توضیحات:
قران سعدین: (قران زهره و مشتری) انجام هر کاری در این وقت نیکوست. (مصفّی، ۱۳۶۶: ۵۸۸)
۱۶۸ – بـس بـه قائـم ریخت بــا عـدلـش جـهان
کــو چــو قــائـم در جــهان مــلک بــاد
واژگان: قائم ریختن: کنایه از عاجز آمدن و جنگ ناکردن. (دهخدا) قائم: عمود. (معین)
معنی و مفهوم: جهان در مقابل عدل و انصاف شاه، عاجز و ناتوان است، امیدوارم که او همچون ستونی در عالم ملک خود، موجب استواری و پایایی مملکت باشد.
آرایههای ادبی: قائم و قائم با هم جناس تام دارند. قائم ریختن در مصراع اول کنایه از شکست خوردن است. در مصراع دوم شاه به ستونی برای حفظ مملکت مانند شده است. جهان در بیت تکرار ایجاد کرده است.
توضیحات:
قائم: در شطرنج قایم آن را گویند که هر دو حریف برابر باشند. قایم انداز یعنی برابر دارندهی بازی شطرنج و نرد… . قایم، خانهی تحصّن شاه است و قایم راندن به معنی زبون کردن و قایم ریختن کنایه از عاجز شدن است. (شمیسا، ۱۳۸۷: ۷۷۲-۷۷۰)
۱۶۹ – فضـل یــزدان در ضمــان عمــر اوســت
عمـــر او هــم در ضــمان ملـــک بــــاد
معنی و مفهوم: فضل و بخشش خداوند ضمانت کنندهی عمر شاه است و تا زمانی که او زنده است، فضل یزدان نیز فیضان میکند. امیدوارم که عمر جاودان او نیز این مملکت را برای همیشه حفظ کند و ضامن آن باشد.
آرایههای ادبی: نوعی عکس بیت را آراسته است، در ضمان عمر و عمر در ضمان.
۱۷۰ – بخــت بــادش پــاسـبان و اســلام را
بـأس عدلـش پــاسـبان در شرق و غرب
واژگان: بأس: قوّت، دلیری. (معین)
معنی و مفهوم: امیدوارم که بخت و اقبال، پیوسته حافظ و نگهبان شاه باشد و خشم و غضب برخاسته از عدلش، همواره از دین اسلام در عالم پاسبانی کند.
۳-۶- ترکیب بند ششم
عنوان ترکیب بند: در مدح جلال الدّین ابوالمظفر اخستان
مطلع ترکیب بند: