در تشبیهات گسترده اشعار شهریار ارکان تشبیه به طور کامل ذکر می شود. عناصر تشبیه از طبیعت و محیط زندگی شاعر گرفته شده اند.
چه دریایی چه طوفانی که من در پیچ و تاب آن به زورق های صاحب کشته سرگشته می مانم
(شهریار:۱۳۸۶: ۳۱۲)
از نگاه شاعر زندگی مانند دریایی طوفانی و متلاطم است که او در اثر حوادث ناگوار و فراز و نشیب آن سرگشته و حیران است. در این جا شاعر برای تجسم حیرت و سرگشتگی خود از تشبیه استفاده می کند. خود را به قایق صاحب کشته و سرگشته ای تشبیه می کند که در دریا قرار گرفته و کسی نیست که او را هدایت کند و به ساحل برساند. شاعر نیز در طوفان زندگی سرگشته و حیران است.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بهسانکوره آهنگرم درون میسوخت به دم زدن همه آهم بسان آهنگر
(همان: ۸۸۷)
در این جا موضوعی معقول چون باطن و درون به امری محسوس که کوره آهنگراست تشبیه می شود. درون شاعر از شدت عشق و سوز و گداز آن مانند کوره آهنگر در حال سوختن و شعله ور شدن است. نفس کشیدن و آه درون شاعر در اثر سوز و گداز عشق مانند دمیدن آهنگر در آتش است که در مقابل کوره آتش قدرت چندانی ندارد.
نبضمنجستکه چون خسته شکاریزخمی گاه می خفت و گهی با هیجانی می جست
(همان: ۱۱۸)
شاعر در این بیت جنبش نبض را به شکاری خسته و زخمی تشبیه می کند که در حال افت و خیز و نزع است و نبض شاعر نیز مانند همین شکار در اثر هیجان از جنبش باز می ایستد.
چو مضرابیکه روی سیمها رقصد، نسیمصبح به شاخ و برگها پیچید و سنتور بهاران زد
(همان: ۱۸۰)
شهریار علاوه بر سرودن شعر در نواختن موسیقی نیز مهارت داشته است و بسیاری از اصطلاحات موسیقی را در شعر خود آورده است. در بیت فوق وزش ملایم نسیم صبح و حرکت آن در میان شاخه های درختان به لغزیدن و قرار گرفتن مضراب بر روی سیم سنتور تشبیه می شود و در مصراع دوم سنتور بهاران اضافه تشبیهی است سنتوری که با مضراب نسیم صبح نواخته می شود، بهاران است به عبارت دیگر بهار به سنتوری تشبیه می شود که با حرکت نسیم صبحگاهی به صدا در می آید و آهنگ آن به گوش می رسد.
مه چو دخت حرم آشفته و لرزان در آب باد چون خواجه سرا تاخته شلاق به دست
(همان: ۱۱۶)
در مصراع اول تصویر ماه که بر آب نقش بسته است و حرکت آن بر روی آب به آشفتگی و لرزش دختر حرمسرا در اثر ترس از خواجه سرا تشبیه می شود و در مصراع دوم شدت وزش باد به خواجه سرا تشبیه می شود که شلاق به دست گرفته و قصد تنبیه دخت حرم را دارد.
ماه را می نگرم مادرکی نورانی است که به دور و بر خود دخترکانی دارد
(همان: ۱۶۳)
از نگاه شاعرماه مانند مادری است که چهره ای نورانی و درخشان دارد و دخترکان استعاره از ستارگان هستند که اطراف مادر (ماه) قرار گرفته اند. شاعر با ترسیم تابلویی زیبا از قرار گرفتن ماه در آسمان، احساس خود را از شبی مهتابی نشان می دهد.
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
(همان: ۸۷)
شاعر جوانی را که امری مجرد و ذهنی است به شمعی تشبیه می کند که سعی دارد در اثر روشنایی و شور و نشاط آن به زندگانی برسد اما نه تنها زندگانی را نمی یابد بلکه جوانی را نیز از دست می دهد. ضمن اینکه زندگانی نیز به شیئ گمشده تشبیه می شود که شاعر قصد پیدا کردن آن را دارد.
آدمی در همه احوال چو دزد شب برف هر کجا پای گذارد رد پایی دارد
(همان: ۱۶۵)
آثار و نتایج اعمال و رفتار آدمی به رد پای دزدی تشبیه می شود که در شب برفی از خود به جای می گذارد. تصویر علاوه بر زیبایی ظاهری، به منظور انتقال اندیشه و افکار به کار گرفته می شود و شاعر سعی می کند با بهره گرفتن از تصویر موضوع را برای مخاطب قابل تجسم ساخته و او را تعلیم دهد.
چون نرگسم ز ضعف بود تکیه بر عصا کان شاخ گل به عارض چون ارغوان گذشت
(همان: ۱۳۹)
طرز قرار گرفتن گل نرگس بر روی شاخه آن از نگاه مخیل شاعر مانند تکیه کردن گل نرگس بر عصا می باشد.
هنگامی که معشوق با چهره ای ارغوانی و شاداب از کنار عاشق می گذرد، وی توانایی مشاهده این وضعیت را ندارد و از شدت ضعف و ناتوانی مانند گل نرگس بر عصا تکیه می کند. در واقع در این بیت شاعر از دو صنعت تشبیه و استعاره برای القاء احساس خود کمک می گیرد. در مصراع اول تشبیه کردن انسانی ناتوان به گل نرگس و در مصراع دوم شاخ گل که استعاره از معشوق است و چهره معشوق از نظر سرخی و شادابی به ارغوان تشبیه می شود.
در ابر سیه مقبره مرتعش ماه چوننعشکبوتر کهبهچنگالعقاباست
(همان: ۱۰۲)
قرار گرفتن و حرکت ماه در آسمان ابری و در لابه لای ابرهای سیاه مانند کبوتری است که در چنگال عقاب گرفتار شده و از شدت ترس به خود می لرزد.
مقبره ماه اضافۀ تشبیهی است،ماه به مقبره ای تشبیه می شود که مرتعش و لرزان است.
اگر رویین تنی باشم به همت غمی همتـــای رستـــم دارم امشب
(همان: ۹۷)
در این بیت شاعر با تشبیهی مشروط مقصود خود را بیان می کند. اگر از نظر بلند همّتی و اراده مانند رویین تن باشد و اراده و عزمی راسخ و استوار داشته باشد، باز هم در مقابل غم و اندوه مغلوب می شود چرا که غمی همانند رستم قدرتمند و قهار دارد. اگرچه ممکن است که ارکان تصویر از عناصر کلاسیک برگرفته شود با این حال تخیل نیرومند شاعر شباهت ها و وجوه اشتراک تازه و بدیع میان آن ها ایجاد می کند.
دیار و یار رها کرده در کف اغیار خزیده ام بن سنگی به سان راهزنی
(همان: ۴۲۰)
شاعر سرزمین و وطن و یار خود را رها کرده و از ترس اغیار و بیگانگان گوشه انزوا و عزلت گزیده و مانند دزدی مخفی و پنهان شده است.
چو برگ بر رخ آبیم و جویبار
خط عمر به پای خسته خم و پیچ روزگار بپوید
(همان: ۲۵۱)
شاعر در این بیت با بهره گرفتن از تشبیه گسترده و اضافه تشبیهی به بیان احساسات خود و القاء آن به مخاطب پرداخته است. عمر انسان ها مانند جویباری است و انسان ها مانند برگ درختان بر روی آب قرار گرفته اند و جویبار با پای خسته از فراز و نشیب روزگار می گذرد. در واقع شاعر با بهره گیری از عناصر طبیعت مانند برگ درختان و جویبار، گذشتن و سپری شدن عمر انسان ها را که امری ذهنی و معقول است مادی و محسوس ساخته است.
تشبیه بلیغ
در تشبیه بلیغ یا تشبیهی که به صورت فشرده به کار می رود وجه شبه و ادات تشبیه حذف می شود.
درصورتی که مشبه و مشبه به به هم اضافه شده باشند، اضافه تشبیهی نام دارد. تشبیه بلیغ یعنی تشبیه عالی و رسا و چون در این نوع از تشبیه وجه شبه و ادات تشبیه آورده نمی شود، میان دو طرف تشبیه ادعای یکسانی و یگانگی وجود دارد به همین دلیل زیباترین و رساترین شکل تشبیه است.
برپایۀ همین تشبیه است که شاعر خود را مرغ خزان سیمای با گل ناشناس می داند.
من کیم مرغی خزان سیمای با گل ناشناس کاشنایان صحبت از باغ و بهارم می کنند
(شهریار،۱۳۸۶: ۲۲۴)
دربیت زیر شاعر فرد مورد نظر خود را از نظر پاکی و آلوده نبودن به گناه مانند چشمه می داند و برای تأثیر گذاشتن سخن خود، از تشبیه بلیغ استفاده می کند و او را چشمه خطاب می کند.
تو چشمه ای، چو برون آمدی به هرز مرو به رودخانـه درت اتصـال بـا دریـاســت
(همان: ۱۱۲)
من طایر بهشتیم اما در این قفس حالی اسیر عشقم و جای فرار نیست
(همان: ۱۲۷)
شاعر خود را پرنده ای بهشتی می داند که اسیر عشق شده و نمی تواند فرار کند. قفس استعاره از دنیا می باشد.
علی آن شعشعـــه سرمــدی لم یــزلی کز ازل تا به ابد همدم درویشـان است
(همان: ۱۰۹)