۵- دل بردن مشتاقان از غیبت خود تا چند؟ خون خوردن خاموشی زین دلشدگان تا کی؟
ردیف های آوازی: گوشه پس مخالف
این بیت هم در گوشه پس مخالف اجرا شده است که به لحاظ وجود دو مصراع پرسشی باز هم اجرا را برای خواننده مشکل تر می کند. پس مخالف معمولاً زمینه ساز برگشت و فرود به تنالیته اصلی سه گاه می باشد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۶- گر عاشق دلداری ور سوخته یاری بی نام و نشان میرو رین نام و نشان تا کی؟
گوشه مویه است که در این جا به همین شیوه با همان یکدستی و پختگی به سه گاه فرود می آید و بخش دوم آواز به اتمام می رسد!
۱-زهی در کوی عشقت مسکن دل چه می خواهی ازین خون خوردن دل
۲- چکیده خون دل بر دامن جان گرفته جان پر خون دامن دل
۳- از آن روزی که دل دیوانه ی تست به صد جان من شدم در شیون دل
۴- منادی می کنند در شهر امروز که خون عاشقان بر گردن دل
قسمت پایانی آواز را، غزلی از عطار که وزن دوبیتی دارد (غزل دوبیتی) انتخاب می کند و ادامه می دهد، وزن دوبیتی همان وزن اشعار باباطاهر عریان است که با لهجه محلی سروده شده است. در واقع به همین دلیل غزل عطار را انتخاب می کند که دارای لهجه نیست. در ضمن لازم است که حکایتی از عشق عارفانه باشد و ابیات دارای توالی منطقی و معنایی باشند و این توالی قطعاً باید از جنس غزل باشد و دارای ردیف و قافیه باشد. از طرفی بیان یک موضوع عارفانه خیلی مناسب دوبیتی محلی و لهجه دار نمی باشد و همچنین، در تم و فضای کلی اثر، تغییری نامتناسب بوجود می آورد. ۴بیت اول را در درآمد سه گاه اجرا می کند و به همین شکل، نوعی دوبیتی خوانی در سه گاه را اجرا می کند.
۵- چو رسوا کرد ما را درد عشقت همی کوشم به رسوا کردن دل
این بیت را در گوشهی «پهلوی» اجرا می کند که تم آواز از یکنواختی خارج شود و تنوعی مطبوع و مناسب در آواز بوجود آورد.
۶- چو عشقت آتشی بر جان من زد برآمد دود عشق از روزن دل
گوشه مخالف به مغلوب را بر این بیت می گذارد و به شیوه ای بسیار شایسته آواز را ادامه می دهد و طراوت و تازگی خاصی به آواز خود و احساس شنونده می بخشد.
۷- مکن جانا دل ما را نگه دار که آسان است بر تو بردن دل
۸- چو گل اندر هوای روی خوبت بخون در می کشم پیراهن دل
۹- بیا جانا دل عطار کن شاد که نزدیک است وقت رفتن دل
برگشت به تنالیته سه گاه با بیت ۷ آغاز و در بیت بعد، در نهایت به سه گاه فرود می آید.
در پایان تصنیف مخالف (چنان مستم) را با غزل مولانا اجرا می کند در گوشه مخالف- تصنیف های اثر را از غزلیات مولانا انتخاب می کند که دارای، غنا و طراوت خاصی می باشند و بسیار ریتمیک و پرجوش و خروشند. البته در کتاب غزلیات شمس، این غزل با ردیف (من امروز) است که آقای شجریان آن را به (من امشب) تغییر داده اند. شاید به این دلیل است که شب جایگاه ویژه ای در بیان موضوع عرفان و حس شاعرانه آن دارد. نکته ای که لازم به توضیح است، این است که این اثر بطور کلی، دارای فراز و نشیب آنچنانی نمی باشد و مستمع را در یکنواختی خاصی قرار می دهد که به دلیل تسلط و پختگی آقای شجریان در اجرای آن، خیلی کسل کننده نیست، یکی از دلایل این اتفاق، به اعتقاد نگارنده، تا حدی شعر جناب عطار، است که این یکنواختی و عدم تحرک و جوش و خروش به آن برمی گردد، و اینجاست که بی هیچ تعصبی، جایگاه، شعر سعدی و حافظ مشخص می شود، به اعتقاد نگارنده، شعر موسیقایی و آوازی شباهت زیادی به یک داستان و قصه دارد که این داستان باید دارای فراز و نشیب باشد و پر از تصادف و اتفاق باشد که مخاطب را خسته و کسل نکند، این خدای ناکرده جسارتی به ساحت جناب عطار نیست. شاید با گردش بیشتر در دیوان وی می شد، انتخاب دقیق تری کرد. اما دلیل مهمتری که بنظر می رسد، گروه موسیقی است و در اجرای یک اثر، حضور یک آهنگساز موفق و صاحب اندیشه و تفکر می تواند در اجرای موفق و مؤثر خواننده ی بزرگی چون شجریان هم تأثیر ارزشمندی داشته باشد و این باعث می شود که خواننده هم بر سر ذوق آید و با تفکر دقیق تری اثر خود را اجرا کند، دلیل این مدعا، آثاری همچون، نوا مرکب خوانی و دستان و سپیده و ماهور، می باشد. این نوع شرکت و همکاری باعث همدلی و هم نفسی می شود که یکی از دلایل بسیار مهم موفقیت یک اثر هنری، علی الخصوص موسیقی می باشد، اجرای یک موسیقی موفق و اثر گذار، حاصل همدلی و هم نفسیِ گروهی، متخصص و عاشق و دوستدار یکدیگر است که قطعه ای را از عمق جان و دل اجرا می کنند تا در نتیجه بر دل ها بنشیند، و دلیل دیگر بطور کلی، فضای ساکن و آرامی است که یکی از خصایص عارف خلوت گزین است که نیازی به صحرا و تماشا ندارد، (خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است؟) اما هر چه هست صحبت هنرمندی است که جایگاه بسیار رفیعی دارد و اور را با خودش مقایسه می کنیم، وگرنه، به قول معروف (بدین شکستگی ارزد بصد هزار درست!)
تصنیف: می دانم
کلام: مولانا
به گرد دل همی گردی چه خواهی کرد می دانم چه خواهی کرد دل را خون و رخ را زرد می دانم یکی بازی برآوردی که رخت دل همه بردی چه خواهی بعد از این بازی دگر آورد می دانم به یک غمزه جگر خستی پس آتش اندر او بستی بخواهی پخت می بینم بخواهی خورد می دانم به حق اشک گرم من به حق آه سرد من که گرمم پرس چون بینی که گرم از سرد می دانم مرا دل سوزد و سینه تو را دامن ولی فرق است که سوز از سوز و دود از دود و درد از درد می دانم به دل گویم که چون مردان صبوری کن دلم گوید نه مردم نی زن ار از غم ز زن تا مرد می دانم دلا چون گرد برخیزی ز هر بادی نمی گفتی که از مردی بر آوردن ز دریا گرد می دانم جوابم داد دل کان مه چو جفت و طاق می بازد چو ترسا جفت گویم گر ز جفت و فرد می دانم چو در شطرنج شد قایم بریزد نرد شش پنجی بگویم مات غم باشم اگر این نرد می دانم و
آواز: عاشق رسوا
غزل: عطار
مشخصات عروضی:
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (مفاعیل)
۱- ز هی در کوی عشقت مسکن دل ۲- چکیده خون دل بر دامن جان ۳- از آن روزی که دل دیوانه ی توست ۴- منادی می کنند در شهر امروز ۵- چو رسوا کرد ما را درد عشقت ۶- چو عشقت آتشی در جان من زد ۷- مکن جانان دل ما را نگه دار ۸- چو گل اندر هوای روی خوبت ۹- بیا جانا دل عطار شاد کن ی دو بیتی خوانی در سه گاه (نوعی مثنوی خوانی)
چه می خواهی از این خون خوردن دل گرفته جان پر خون دامن دل به صد جان من شدم در شیون دل که خون عاشقان بر گردن دل همی کوشم به رسوا کردن دل برآمد دود عشق از روزن دل که آسان است بر تو بردن دل به خون در می کشم پیراهن دل که نزدیک است وقت رفتن دل ی
۴-۳-۵ آلبوم نوا
دستگاه: نوا و مرکب خوانی
گروه عارف
منصور سینکی: تار و بم تار
ارژنگ کامکار: تنبک