– قتل های ویژه (قتل سریالی)
در این نوع قتل، قاتل اقدام به شناسایی و انتخاب قربانی خود میکند و نسبت به کشتن افراد بی گناه بی تفاوت شده و حتی از این امر لذت میبرد(عبدی، ۱۳۶۷).
هیکی در (۱۹۹۷) نمودار قتل را از نظر تعداد قربانی به شرح زیر مطرح می کرد:
نمودار قتل از نظر تعداد قربانی
تفریحی
وقوع قتل در زمان واحد
دسته جمعی
نمودار قتل از نظر تعداد قربانی
متعدد
واحد
سریالی
وقوع قتل در زمان و وقایع متعدد
تعداد حداقل
سه قربانی
انگیزه شخصی
دوره زمانی
محدود
شروع و پایان
یکجا
تعداد حداقل
سه قربانی
انگیزه شخصی
قتل های چندگانه، بی شک یکی از وحشتناک ترین و خیره کننده ترین پدیدههای جنایات امروزی است: این موضوع همچنین یکی از زمینههای جنجال بر انگیز تحقیقی در رشتههای جرم شناسی، روان شناسی و جامعه شناسی میباشد. طی چندین سال، مسأله ی قتل های سریالی در جامعه ی ما فراگیر شده است و مورد توجه عموم قرار گرفته است و این مسأله جای پژوهش و تحقیق دارد(هیکی،۱۹۹۷).
۷-۲ قتل های سریالی
۱-۷-۲ تعریف لغوی
قتل سریالی[۵۷] ترکیبی وصفی است که از ترکیب دو واژه ی «قتل» و «سریال» تشکیل شده است. قتل در لغت به معنای کشتن و ریشه ای عربی دارد.سریال، ریشه ی فرانسوی داشته و در دو معنی اسم و صفت کاربرد دارد، که دو ترکیب وصفی مذبور، معنای صفت آن مد نظر است؛ در این کاربرد، سریال (ی) به معنای مسلسل، زنجیره ای، ترتیبی، مرتبط و پیوسته آمده است. (معین، ۱۳۷۶).
۲-۷-۲ تعریف اصطلاحی
در سه دهه ی گذشته، تعاریف گوناگونی از قتل های سریالی، توسط مجریان قانون، روانشناسان بالینی، دانشگاهیان و محققین ارائه گردیده است در حالی که این تعاریف در چند عنصر کلی مشترک اند، در ارکان خاص با هم متفاوت هستند؛ مانند تعداد قتل های واقع شده، فواصل زمانی بین قتل ها و انگیزه ی قاتلین.تعاریف موجود از قتل سریالی، تعداد مشخصی از قتل ها را معین میکند که بین دو تا ده قربانی متغیر است، این رکن کمیتی، قتل سریالی را از سایر انواع قتل ها متمایز میسازد، و از طرفی شرط فاصله ی زمانی جهت تفکیک بین قتل سریالی با قتل های دسته جمعی ضروری دانسته شده است.برای اولین بار در اوایل(۱۹۸۰) اداره ی تحقیق ایالات متحده ی آمریکا از اصطلاح قتل سریالی به طور رسمی استفاده کرد برای تعریف این پدیده و متمایز کردن این نوع قتل از قتل های گروهی و جمعی(ایگر، ۱۹۹۸).
در سال (۱۹۹۸) کنگره ی ایالات متحده ی آمریکا، در قانون فدرال خود از قتل سریالی چنین تعریفی را ارائه نموده است:
«واژه ی «قتل های سریالی» بدین معنی است که یک سری از قتل ها که شامل سه فقره و یا بیشتر
می شود، خصوصیات و ویژگی های مشترکی دارند که امکان معقولی را به ذهن تداعی میکنند که آن جرایم توسط یک یا چند نفر واحد ارتکاب یافته شده اند.» (ایگر، ۱۹۹۸).
«سرس[۵۸]» (۱۹۹۱) قاتل سریالی را این گونه تعریف میکند: « کسی که به طور تصادفی[۵۹] و در طول یک دوره شامل روزها، هفتهها،ماه ها و یا حتی سال ها، زندگی افراد زیادی را سلب میکند و معمولاً در هر بار یک نفر را و بدون انگیزه ی مشخصی برای رفتارش به قتل می رساند. او اشاره میکند که در بیشتر موارد، قربانیان کاملاً غریبه و ناشناس هستند و شیوه های ارتکاب قتل، فاقد یک الگوی مشخص بوده، و غیر منطقی به نظر میآیند(سرس، ۱۹۹۱).
هیکی (۱۹۹۷) خیلی ساده تمامی قاتلانی را که با نقشه ی قبلی و در یک فاصله ی زمانی که میتواند شامل روزها، هفتهها، ماه ها و سال ها باشد و سه نفر و یا بیشتر را به قتل رسانده اند، به عنوان قاتلان سریالی تعریف میکند و بدین ترتیب چندین زن را نیز در شمار قاتلان سریالی می آورد؛ و در مجموع قاتلان سریالی شامل مردان و زنان میداند که محدوده ی اعمالشان در یک شهر و یا ایالت باشد، یا حتی برای یافتن قربانیان خود به ایالات مختلف، مسافرت میکنند.هلمز و دی بورگر[۶۰] (۱۹۸۸) ۵ عنصر را که قاتل سریالی را از انواع قاتلان گریلر متمایز میکند را به شرح زیر توصیف کردند:
اولین عنصر، تکراری بودن قتل هاست. قاتل سریالی به کشتن قربانیان خود در یک دوره ی چند ماهه و یا چند ساله ادامه میدهد. دومین عنصر شامل این مسأله است که قتل ها به طور مکرر یکی بعد از دیگری اتفاق می افتد. سومین عنصر حاکی از آن است که هیچ گونه ارتباط فامیلی و خویشاوندی بین قاتل و قربانی وجود ندارد. چهارمین عنصر حاکی از احساس اجباری است که در قاتل برای کشتن وجود دارد و در نهایت آخرین عنصر حاکی از آن است که قتل سریالی ممکن است فاقد انگیزه های مالی باشد(ایگر، ۱۹۹۸).
اگرچه اصطلاح قتل سریالی تا دهه ی ۱۹۸۰ متداول نبوده است، اما قتل سریالی صدها سال قبل از آن وجود داشته است. اولین مورد قتل سریالی در قرن ۱۵ میلادی توسط «جیل دی ریس[۶۱]» یک نجیب زاده ی فرانسوی و دوستش جان که تقریباً ۱۰۰ کودک را شکنجه و به قتل رساندند، اتفاق افتاده است(نیوتن[۶۲]، ۲۰۰۰).
با ترکیب ایده های مختلف در ارتباط با ساختار و عناصر قتل سریالی، تعریف زیر قابل قبول به نظر
میرسد:
قتل سریالی، قتل غیر قانونی سه نفر یا بیشتر توسط مجرم یا مجرمین واحد، طی وقایع و دفعات جداگانه و با انگیزه های شخصی است(غلاملو، ۱۳۸۹).
۳-۷-۲ ارکان قتل سریالی
علیرغم اختلاف نظرهای موجود در تعریف قتل سریالی، در نهایت می توان سه عنصر زمان، تعداد قربانیان و انگیزه را ارکان اصلی آن محسوب نمود.
۱- عنصر زمان:
زمان، عنصر کلیدی تمایز کننده ی انواع مختلف قتل های متعدد است، نه آسیب شناسی روانی مجرم، نه شیوه ی کار او، و نه تجاوز جنسی به قربانیان؛ تفاوت دو شرایط فاصله ی زمانی بین قتل ها، یک فاکتور عینی معنی دار است (رسلر[۶۳]، بواگرو داگلاس[۶۴]، ۱۹۹۸).
۲- تعداد حداقلی قربانیان:
محققین مختلف، تعداد حداقلی مختلفی را به عنوان یک شرط ضروری برای تحقق قتل سریالی ارائه کردهاند. نظرات بیشتر، شخصی و سلیقه ای است.لوین و فاکس (۱۹۹۹) قتل سریالی را به عنوان کشتن حداقل۳ یا ۴ قربانی می دانند.جنگنیز (۱۹۹۴) پس از مرور و یادآوری مشکلات پیرامون تعریف قتل سریالی، در نهایت تعداد حداقلی چهار نفر یا بیشتر را مورد پذیرش قرار داده است(جنگینز[۶۵]، ۱۹۹۴).
دایتز (۱۹۸۶) معتقد است که جهت بررسی نمودن مجرمین در یک گروه گسترده و همگن، شرط تعداد ۱۰ قربانی و ۱۰ واقعه قتل برای شمول در دسته قاتلین سریالی مناسب است؛ دایتز در نهایت تعداد چهار قربانی و بیشتر را در حوادث جداگانه، به عنوان شرط لازم قتل سریالی ارائه میدهد(دایتز[۶۶]، ۱۹۸۶).
۳- انگیزه:
تعدادی از واژگان به عنوان جایگزین و مترادف با قتل سریالی مورد استفاده قرار گرفته اند؛ که از جمله ی آن ها می توان به این موارد اشاره کرد: قتل های اتفاقی، تفریحی، اجباری، احمقانه.محور حاکم بر این واژگان، متوجه انگیزه است. با این حال همان گونه که لیتون (۱۹۹۹) اظهار میدارد: «بیشتر مفسرین ترجیح