رویکرد شناختی: این رویکرد بر دیدگاه فرد درباره خود و جهان اطراف خود تأکید دارد ، نه بر اعمال فرد . بر طبق این نظریه در افراد مستعد به افسردگی این نگرش وجود دارد که خودشان را از یک دیدگاه منفی و انتقاد آمیز بنگرند ، به این شکل که آنان بیشتر در انتظار شکست هستند ، تا موفقیت شاید بتوان گفت امروزه یکی از بانفوذترین نظریه های روان شناختی افسردگی ، دیدگاه شناختی است.
محققان تحقیقات زیادی در مورد شناخت درمانی و نتیجه مؤثر آن نسبت به روش دارو درمانی انجام دادهاند .یکی از این تحقیقات در مرکز شناخت درمانی دانشکده ی پزشکی دانشگاه پنسیلوانیا به وسیله جان راش و ارون بک و ماریا کورواکس و استیون هولون با بهره گرفتن از روش تحقیق آزمایشی صورت گرفته است.
.بک عقیده دارد که افسردگی اختلال تفکر است اختلال خلق وی افسردگی را بهترین وجه مثلث شناختی افکار منفی درباره ی خود ،موقعیت و آینده توصیف میکند .شخص افسرده واقعیت ها را به طریق منفی تعبیر می کند و روی جنبههای منفی هر موقعیت تمرکز میکند و در مورد آینده نیز نظر ناامید کننده و بدبینانه ای دارد(جفرسون و گریست، ترجمه قراچه داغی، ۱۳۸۸).
نظریه شناختی در مورد افسردگی
الف)نظریه های اسنادی مانند درماندگی آموخته شده : مدل اسنادی درماندگی آموخته شده بیان میکند که افراد وقتی با حادثهایبرخورد میکنند، ممکن است به شیوه های مختلفی آن را تبیین کنند. چگونگیتبیین این حوادث بر رفتار آینده آن ها تاثیر میگذارد.
ب)نظریه هایی که بر جنبههای شناختی فشار روانی تأکید دارند، ج)نظریه های پردازش اطلاعات د)الگوی تحریف شناختی “بک” است(روزنهان، ترجمه سید محمدی، ۱۳۹۱).
دیدگاه رفتاری
متخصصین این حیطه چنین فرض میکنند که افسردگی و فقدان تقویت به هم وابسته اند .بسیاری از نظریه پردازان یادگیری نیز به طور گسترده ای تحت تاثیر مطالعات اسکینر در مورد شرطی کردن عامل (کنش گر )قرار گرفته اند.
آزمایش های انجام شده نشان میدهند که رفتارهای آدمی میتواند به طریقی مشابه دستکاری شود .عقایدناشی از کار اسکینر با تأکید بر تعامل اجتماعی ،مخصوصا روی این موضوع است چطور رفتار افراد دیگر میتواند به عنوان عامل تقویت کننده عمل کند.میزان پایین بازده رفتار و احساس غم یا ناراحتی همراه با افسردگی ناشی از میزان پایین تقویت مثبت است .از نظر آن دیدگاه نقص در مهارت های اجتماعی یکی از علل عمده میزان پایین تقویت به شمار میآید ،همچنین افسردگی و تقییر رفتار افراد ،آن ها را کمتر دوست داشتنی میسازد .بنابرین ،نوعی چرخه معیوب به وجود میآید . لذا ،آشنایان تا حد ممکن سعی کنند برخوردشان را با افراد افسرده کم نمایند ،در این هنگام میزان تقویت فرد بیش از پیش کاهش مییابد و در نتیجه ،افسردگی تشدید می شود(روزنهان، ترجمه سید محمدی، ۱۳۹۱).
دیدگاه انسان گرایی یا هستی گرایی
فقدان عزت نفس از موارد مهمی است که نظریه پردازان هستی گرا به آن توجه کردهاند ،این نظریه پردازان بر وجود تفاوت بین خود آرمانی شخص و درک وی از واقعیت عموم تأکید دارند .احتمالا وقتی تفاوت بین آرمان و واقعیت به قدری زیاد باشد که فرد نتواند آن را تحمل کند ،افسردگی ایجاد می شود(جفرسون و گریست، ترجمه قراچه داغی، ۱۳۸۸).
انواع افسردگی و علائم آن
افسردگی دو نوع است ، یک قطبی و دو قطبی . در نوع دوم ( دو قطبی ) علاوه بر احساسغم واندوه ، با علائمی چون پرحرفی ، فعالیت زیاد و تحریک پذیری نیز رو به رو خواهیم بود . زنان کمتر از مردان به نوع دوم ( دو قطبی) افسردگی مبتلا میشوند . علائم افسردگی عبارتند از:
علائم افسردگی
– شکایات مختلف جسمی و دردهای پراکنده
– احساس خستگی دائم
– سوء هاضمه و یبوست
– اختلالات قاعدگی و جنسی
-عدم احساس شادی و نشاط
– لذت نبردن از زندگی
– زودرنجی
-از دست دادن توانایی انجام کارهای روزمره
– کم خوابی و کم اشتهایی و گاهی برعکس
-از دست دادن قدرت تصمیم گیری
– احساس بی ارزشی و بی کفایتی
– اشتغالات ذهنی دائمی درباره مرگ
– اقدام به خودکشی (روزنهان، ترجمه سید محمدی، ۱۳۹۱).
بررسی علت های افسردگی
عوامل متعددی چون ارث ، محیط ، شخصیت فرد و اجتماع در بروز افسردگی دخالت دارند .
الف ) ارث
امکان بروز افسردگی در فردی که سابقه ابتلایبه اینبیماری را در خانواده خود داشته ، زیاد است ( به ویژه نوع دو قطبی )با توجه به اینکه افرادی که سابقه ژنتیکی ندارند نیز ممکن است به این بیماری دچار شوند .
ب ) محیط
عوامل ایجاد کننده ی فشار روانی در زندگی همه یما وجود دارد که از جمله ی آنها می توان بهاز دست دادن عضوی از خانواده و دارایی ، اشکال در برقرار کردن ارتباطبا اطرافیان ، مشکلات مالی و تغییر چشمگیر در شیوه و سبک زندگی اشاره کرد که این هااز جمله عوامل مهم تلقی میشوند. به علاوه ، اعتیاد در۳/۱ مواردمنجر بهبیماری افسردگی خواهد شد.
ج )عامل های روانی – اجتماعی
یک انسان منفی باف ، از اعتماد به نفس پائینی برخوردار است و نمی تواند وقایع زندگی خود را در دست بگیرد . دیدگاه و نگرش منفی سبب می شود که اثر عوامل استرس زا بیشتر شده و تندرستی فرد به خطر بیفتد . پژوهشگران معتقدند که منفی بافی در کودکی شکل گرفته و پرورش دختران به شیوه های سنتی سبب بروز این گونه تفکر و دیدگاه خواهد شد(جفرسون و گریست، ترجمه قراچه داغی، ۱۳۸۸).
اعتیاد به اینترنت