با به کارگیری این مدل بیماران میتوانند مشکلات شخصیتی خود را به شکل خود ناهمخوان ببینند و در نتیجه، برای رها شدن از شر مشکلات، انگیزه بیشتری پیدا کنند. درمانگران با بهره گرفتن از راهبردهای شناختی، عاطفی، رفتاری و بین فردی، در مبارزه با طرحوارهها با بیماران همپیمان میشوند وقتی بیماران الگوهای ناکار آمد مبتنی بر طرحوارههایشان را تکرار میکنند درمانگر آن ها را به شیوهای همدلانه با دلایل و ضرورت تغییر روبهرو میکنند. درمانگر به علت به کار گیری “بازوالدینی حد و مرزدار “در برابر نیازهای ارضا نشده دوران کودکی بسیاری از بیماران در حکم یک پادزهر نسبی عمل میکند .
۲-۲۲- طرحوارههای ناسازگار اولیه
به طور خلاصه، طرحوارههای ناسازگار اولیه، الگوهای شناختی و هیجانی خود ویرانگری[۱۶۴] هستند که شکلگیری آن ها از دوره های اولیه رشد فرد آغاز میگردد و در طول زندگی او تکرار میشوند. توجه داشته باشید که بر اساس این تعریف، رفتار فرد قسمتی از طرحوارها نیست، بلکه بر اساس نظریه یانگ رفتارهای ناسازگار به عنوان پاسخی در برابر طرحوارههای ناسازگار اولیه شکل میگیرند. بنابرین، رفتارها توسط طرحوارهها برانگیخته میشوند، ولی قسمتی از طرحوارهها نیستند.
۲-۲۳- تجربه های اولیه زندگی
چهار نوع تجربه اولیه زندگی موجب به وجود آمدن طرحوارههای ناسازگار اولیه میشوند که عبارتند از:
۱-ناکام شدن دردناک نیازها ؛
۲-مورد ضربه واقع شدن یا قربانی شدن ؛
۳-ارضای بیش از حد برخی نیازها؛
۴-درونیسازی انتخابی یا همانندسازی با افراد مهم؛
در طرحواره درمانی به بیمار کمک میشود تا بتواند مشکلهای دیرپای زندگی خود را در چارچوبی قابل فهم و معناداردوباره سازمان دهد. در این مدل، طرحوارههای ناسازگار اولیه[۱۶۵] از دوران کودکی تا اکنون ردیابی میشوند. در این مسیر، بر رابطه های بینفردی بیمار تأکید خاص میگردد. با بهره گرفتن از این روش درمانی، بیماران قادر میشوند تا به مشکلهای خصیصهای خود، به عنوان «مشکل ناهمخوان با خویشتن» نگاه کنند و برای توقف آن ها توانمندتر گردند با توجه به دلایلی که ذکر شد، یانگ (۱۹۹۹، ۱۹۹۰) طرحواره درمانی را به منظور درمان بیماران مبتلا به مشکلهای خصیصهای دیرپا پیریزی کرد. در واقع، این درمان، پاسخی به ناکامیهای درمانی ناشی از کاربرد تکنیکهای شناختی- رفتاری استاندارد در مورد بیماران مبتلا به مشکلهای خصیصهای دیرپا است. طرحواره درمانی در درمان افسردگی و اضطراب دیرپا، اختلالهای خورد و خوراک، مسایل زناشویی و مشکلهای پایدار در حفظ رابطه های صمیمانه سازگار، اثربخش گزارش شده است. همچنین، این روش در مورد مجرمان و در پیشگیری از عود در میان سوء مصرفکنندگان مواد، کارایی دارد.
مشکلهای خصیصهای، به شیوه های گوناگون میتوانند باعث کاهش میزان پاسخدهی اختلالها به درمانهای شناختی- رفتاری سنتی شوند. برخی بیماران که به دلیل علامتهای مربوط به محور یک، از جمله اضطراب و افسردگی، مراجعه میکنند، نه تنها در پیشرفت روند درمان شکست میخورند، بلکه پس از ختم درمان، علامتهای آن ها عود میکند. در بیماران مبتلا به اختلالهای محور یک که به درمانهای شناختی- رفتاری پاسخ خوبی میدهند، باید دانست که پس از برطرف شدن علامتها، مشکلهای خصیصهای آن ها مرکز درمان قرار میگیرد. در دسته دیگری از بیماران که برای درمان شناختی- رفتاری مراجعه میکنند، علامتهای مشخصی که آماج درمان قرار گیرد، به چشم نمیخورد. مشکلهای این دسته، مبهم یا نامشخص است، و یا این که پیشآیندهای مشخصی را که بتوان با شروع مشکلات مرتبط دانست، ذکر نمیکنند. این دسته از افراد احساس میکنند که مشکلی در زندگی آن ها وجود دارد، و یا این که فقدانی در زندگی دارند، اما نمیدانند که چیست. معمولاً این افراد، دارای مشکلهایی در زمینه رابطه های بین فردی در زندگی یا در محل کار خود هستند.
یانگ (۱۹۹۴) معتقد است برای آن که بیماران به درمان شناختی- رفتاری مبتنی بر مدل یک پاسخ موفقیتآمیزی بدهند، چندین شرط وجود داشته باشد. این ویژگیها عبارتند از:
-
- بیمار آماده دستیابی به افکار و احساسهای خود باشد.
-
- بیمار مشکلهای مشخصی در زندگی داشته باشد به گونهای که بتوان بر آن ها تمرکز کرد؛
-
- بیمار بخواهد و بتواند تکلیفهای محول شده را انجام دهد؛
-
- بیمار بتواند یک رابطه مشارکتی با درمانگر برقرار کند؛
- شناختارهای بیمار به حد کافی انعطافپذیر باشد تا بتوان آن ها را ازطریق روشهای شناختی–رفتاری تعدیل نمود.
۲-۲۴- سرشت هیجانی
هر کودکی سرشت هیجانی خاص خود را دارد و پدر یا مادر دیر یا زود متوجه این مسأله میشوند. پژوهشهای بسیاری به منظور تأیید عوامل زیستی به عنوان زیربناهای شخصیت انسان انجام گرفته است. سرشت هیجانی کودک در تعامل با رویدادهای دردناک و ناخوشایندی که تجربه کردهاست در پدیدآیی طرحوارهها تأثیر دارند. سرشتهای هیجانی گوناگون به گونهای انتخابی، کودک را در معرض شرایط مختلف زندگی قرار میدهند که این مسئله موجب شکلگیری طرحوارههای ناسازگار اولیه مختلف در هر فرد میشود.
برخی از حیطههای سرشت هیجانی که نسبت به رواندرمانی نسبتاً مقاوم هستند عبارتند از:
غیرواکنشی بیثبات
خوشبین منفینگر
آرام مضطرب
حواسپرت وسواسی
پرخاشگر منفعل
خوشحال تندخو
اجتماعی خجالتی
سرشتهای هیجانی مختلف، به طور انتخابی کودک را در معرض شرایط مختلف زندگی قرار میدهند. برای مثال، یک کودک پرخاشگر احتمال بیشتری دارد که مورد آزار جسمی قرار گیرد. به علاوه، سرشتهای مختلف موجب میشود که کودکان در مقابل شرایط زندگی یکسان، به طور متفاوتی آسیبپذیرگردند. به عبارت دیگر، رفتار خاص پدر یا مادر ممکن است در دو کودک موجب دو واکنش مختلف شود.
محیط اولیه ناخوشایند یا بیش از حد ارضاء کننده، میتواند موجب مشکلهای چشمگیری در سرشت هیجانی کودک گردد. به علاوه، سرشت هیجانی مشکلساز میتواند یک محیط طبیعی را آشفته سازد و موجب بروز آسیب روانی، در غیاب تاریخچه آشکاری از اختلال در فرد، گردد. بیمارانی که مبتلا به اختلالهای شخصیت هستند، غالب اوقات شرایط بالا را دارا نیستند و به همین دلیل درمان شناختی- رفتاری در این گروه اغلب با شکست مواجه میشوند.
سبکهای کودک، به طور ذاتی از لحظه تولد در هر فردی وجود دارد و سبکهای کودک شامل تجربه ها و بازنماییهای طبیعی کودک است که شامل احساسها و شناختارهایی در زمینه غم، خشم، وحشت، شادی و دیگر هیجانهای بنیادین است. همچنین، شامل گرایشهای رفتاری از جمله گریه کردن، بدخلقی و پرتوقع بودن، است.