۳-۵ مبحث پنجم: نفقه
یکی دیگر از مباحث مطروحه در خصوص احکام وضعی اطفال حاصل از رحم جایگزین، بحث نفقه آنهاست. اگرچه نقش صاحب رحم در به ثمر رسیدن این نطفه قابل توجه است؛ لکن، از آنجاییکه از نظر بیولوژیکی صاحبان تخمک و اسپرم از عوامل اصلی تشکیل دهنده جنین بوده و با ترکیب اسپرم و تخمک است که حیات انسان آغاز میشود؛ از این رو، نفقۀ این طفل با توجه به ماده ۱۱۹۹ق.م بر عهده پدر است و پس از فوت یا عدم استطاعت او، با رعایت الاقرب فالاقرب بر عهده اجداد پدری است و در صورت فقدان پدر و اجداد پدری یا عدم استطاعت آن ها در پرداخت نفقه، این امر بر عهده مادر خواهد بود. همان طوریکه در مباحث پیشین مشخص گردید که صاحب تخمک مادر این کودک است؛ بنابرین، پرداخت نفقه بر عهده ایشان است و این تکلیف نیز به موجب ماده ۱۱۹۹ق.م به اجداد مادری، جدّات مادری و جدّات پدری نیز سرایت میکند. هرچند بانوی صاحب رحم از آن جهت که مدّتی جنین را در رحم خویش پرورش داده و در تکوّن طفل نقش مهمی را ایفا کردهاست، حکم رضاعی بر او بار میشود؛ امّا، از نظر نفقۀ طفل هیچ مسئولیتی بر عهده او نخواهد بود. همان گونه که در رابطه میان مادر رضاعی و طفل علیرغم ایجاد برخی آثار حقوقی مانند: حرمت نکاح بین او و کودک یا حرمت نکاح بین کودک رضاعی و خواهر و برادران رضاعی، توارث و تکلیف به انفاق وجود ندارد؛ در مورد بانوی صاحب رحم نیز گفته شده است که تکلیف به انفاق در مورد مادر جانشین وجود ندارد و به نظر میرسد از این حیث قانونگذار محترم در حقوق کنونی حکمی را در مورد صاحب رحم صادر نکرده و تکلیفی را از جهت نفقه بر عهده او نگذاشته است (صمدی اهری، ۱۳۸۲: ۱۵۴). لازم به ذکر است که در مورد حمل موجود در رحم مادر جانشین، پدر متقاضی از باب نفقه اقارب به فرزند خود که در رحم ثالث در حال پرورش است نفقه میدهد و چون جنین نمیتواند مستقیماً از دهان تغذیه کند، نفقه به عامل (مادرجانشین) داده میشود تا به وسیله خون او به مصرف جنین برسد. به عبارتی دیگر، این نفقه از بابت حمل به مادر جانشین داده میشود و ارتباطی با حقّ نفقۀ شخص ثالث بر شوهر ندارد (ساعدی، ۱۳۸۷: ۵۵).
۳-۶ مبحث ششم: ارث
در این قسمت درصدد تبیین این موضوع هستیم که فرزند حاصل از رحم جایگزین، از جهت توارث چه رابطهای با صاحبان اسپرم، تخمک و صاحب رحم دارد.
ارث واژهای عربی است و معنای مصدری آن عبارت است از: «انسانی با مردن انسانی دیگر چیزی از ماترک او را به موجب نسب یا سبب استحقاق مییابد» (قبلهایخویی، ۱۳۸۹: ۲۲۵). عموماً در لغت، ارث و میراث در یک معنی استعمال شده است (دهخدا، ۱۳۷۷، ج۲: ۱۶۵۵). در قرآن کریم نیز در موارد مختلف کلمه ارث آمده و اکثراً به مفاهیم معنایی آن اشاره دارد. برای مثال در آیه ۶۳ سوره «مریم» آمده است «و تلک الجنه التی نورث من عبادنا[۲۴]». لکن، ملاحظه میشود در آیات ۷ الی ۱۳ سوره نساء کلمه ارث به معنای اصطلاحی آن؛ یعنی «نصیب و قسمت معین» به کار رفته است. در همین رابطه برخی از فقهای امامیه در تعریف ارث میگویند: «آن چه که انسانی به جهت وجود نسب یا سبب به مناسبت موت انسان دیگر اصالتاً استحقاق پیدا میکند» (عاملی غروی، ۱۴۱۹، ج۸ :۴). بنابرین، ارث در اصطلاح به معنای انتقال قهری دارایی متوفی به ورثه اوست و منظور از دارایی، اموال و حقوق مالی است که متوفی در حین موت دارا بوده است و دیون به ورثه منتقل نمیشود و به ترکه تعلق میگیرد. انتقال ترکه بدون اراده متوفی و ورثه تحقق مییابد و بدین جهت آنرا انتقال قهری نامیدهاند (حمداللهی و دیگران، ۱۳۸۸: ۲۴۰).
در مواد ۸۷۵ و۹۵۷ قانون مدنی، ارث بردن جنین و شرایط آن به صراحت بیان شده است. ماده ۸۷۵ ق.م میگوید: «شرط وراثت زنده بودن در حین فوت مورث است اگرچه فوراً بعد از تولّد بمیرد». از مفهوم مواد قانون مدنی و فقه اسلامی چنین استنباط میگردد که علاوه بر وجود شرایط عمومی ارث، دو شرط اساسی برای تمتّع جنین از ارث وجود دارد که عبارتند از: ۱- انعقاد نطفۀ جنین در زمان فوت مورث (موجود بودن جنین)؛ ۲- زنده بودن جنین هنگام تولّد.
بنابرین، حمل در صورتی میتواند از مورث خود ارث ببرد که نطفۀ او حین فوت منعقد شده باشد. لذا، مسأله ارث کودکانی که از طریق رحم جانشین متولّد میشوند، تابع ثبوت یا عدم ثبوت نسب میان طفل، صاحبان نطفه و رحم است. چنانچه رابطه نسبی میان طفل با هریک از صاحبان نطفه و صاحب رحم به رسمیت شناخته شود، توارث میان آن ها برقرار و در غیر این صورت، مسألۀ توارث میان آن ها سالبه به انتفاء موضوع خواهد بود. لذا، از آنجاییکه وجود رابطه نسبی بین وارث و مورث یکی از موجبات ارث است، به منظور تبیین این موضوع در این مبحث به بررسی وضعیت توارث میان کودک با صاحبان اسپرم، تخمک و رحم می پردازیم.
۳-۶-۱ توارث بین کودک و صاحب اسپرم
همانطوریکه در مباحث پیشین بیان شد، صاحب اسپرم، پدر قانونی و شرعی کودک محسوب میگردد؛ زیرا، میان کودک و او رابطه ژنتیکی و خونی برقرار است. با توجه به اینکه قانونگذار داشتن نسب مشروع را از موجبات ارث دانسته است؛ بنابرین، هرگاه شوهر نتواند با همسر خود نزدیکی کند و از طریق عادّی صاحب فرزند شود ولی عقیم نبوده و نطفهاش دارای ماده حیاتی باشد؛ در این صورت، اگر تلقیح مصنوعی با اسپرم شوهر انجام و از این طریق طفلی متولّد شود، بیشک ملحق به شوهر یعنی صاحب نطفه خواهد بود و از او ارث خواهد برد (امامی و دیگران، ۱۳۸۵: ۳۱۶)؛ زیرا، منشأ تکوّن جنین نطفۀ دو شخص مذکور است و مقتضی که همان نسب است برای وراثت ایجاد شده و در نتیجه، فرزند ناشی از تلقیح مصنوعی درحالت مذکور از صاحبان نطفه ارث میبرد.
۳-۶-۲ توارث بین کودک و صاحب تخمک
با توجه به اینکه منشأ تکوّن طفل، اسپرم پدر و تخمک مادر دانسته شده است و با توجه به وجود رابطه خونی و نسبی میان آن دو، بیتردید، بایستی صاحب تخمک را مادر طفل دانست ولو اینکه او را در بطن خود پرورش نداده و او را نزاییده است. سیستانی (۱۴۱۷، ج۱: ۵۳۳) معتقد است که با توجه به وجود رابطۀ نسبی بین صاحبان نطفه و طفل، طفل مذبور از آن ها و آنان نیز از کودک ارث میبرند و به آیاتی نظیر آیه ۵۴ سوره فرقان که میفرماید: «هو الذی من الماء بشراً فجعله نسباً و صهراً[۲۵]»، استناد میکند. مکارم شیرازی (۱۳۸۰، ج۱: ۶۱۲) و خامنهای (۱۳۸۲، ج۲: ۴۰) نیز معتقدند که نسبت دادن فرزند به پدر و مادر عرفاً تابع پیدایش موجود زنده از اسپرم و تخمک است و طفل حاصل از رحم جایگزین به صاحبان نطفه منتسب است؛ زیرا، منشأ ایجاد جنین سلولهای جنسی نر و ماده میباشد؛ لذا، تنها راه تحقّق نسب وجود رابطه ژنتیکی و خونی میان دو شخص است. بنابرین، طفل، تنها میتواند با صاحبان نطفه رابطۀ توارث داشته باشد. به عقیده آنان، چون رحم مادرجانشین نمیتواند ریشه جنین باشد و تنها نقش حفظ و تغذیه تخمک بارور شده را ایفا میکند؛ به همین دلیل، صاحب رحم مادر طفل نیست و هیچ گونه رابطۀ توارث میان او و کودک برقرار نخواهد بود و شاید بتوان تنها نوعی قرابت رضاعی میان آن دو برقرار نمود.