همان طور که گفته شد نگرشها دارای سه جنبه عاطفی، شناختی و رفتاری هستند ولی چنانچه قرار باشد نگرشها ایجاد شوند یا تغییر یابند، این جنبه عاطفی نگرشهاست که برای برنامه های درسی حایز اهمیت است و باید به عنوان بازدههای یادگیری و به عنوان هدفهای آموزشی شناسایی شوند ( گانیه، ۱۹۸۵، ترجمه نجفیزند، ۱۳۷۳).
یافته های پژوهشی در خارج از کشور
جیمز ای. دایر و ادوارد. دبلیو آسبورن[۶۵] (۱۹۹۶) تأثیر روش تدریس حل مسأله را بر توانایی حل مسأله دانشجویان رشته کشاورزی با سبکهای یادگیری مختلف مورد مطالعه قرار دادند. یافته های آن ها نشان داده که گروهی که به روش حل مسأله آموزش دیده بودند توانایی حل مسألهشان بهتر از گروهی بود که به روش دیگر آموزش دیده بودند. همچنین نمرات دانشآموزان نابسته به زمینه در گروهی که به روش حل مسأله آموزش دیده بودند به طور چشمگیری افزایش یافت.
همچنین تیموتی اج. فالس و برتون و ووس[۶۶] (۱۹۸۵) در بررسی توانایی دانشآموزان دوره دبیرستان رشته شیمی در حل مسایل محاسبهای که مستلزم استدلال برگرفته از متغیرهای مربوط به تکلیف میباشند نتیجهگیری کرد:
۱- دانشآموزان دارای سبک نابسته به زمینه در حل مسایل استدلالی به مراتب بهتر از دانشآموزان دارای سبک وابسته به زمینه بودند.
۲- میزان استدلالها با موفقیت در شیمی ارتباط داشت
۳- از نقطه نظر جنس تفاوت ملموسی وجود داشت به طوری که پسران در توانایی حل مسایل استدلالی بهتر بودند (آزاد مرد، ۱۳۷۹)
در تحقیقی که توسط تونسند[۶۷] و ویلتون[۶۸] (۲۰۰۳) درباره ارزیابی تغییر در نگرش نسبت به ریاضیات، بر اساس برنامه یادگیری مشارکتی انجام شد، آمده است تقریبا از دانشآموزان نگرش منفی نسبت به ریاضی دارند. همچنین این افراد در برابر تغییر نگرش در این درس مقاومت نشان میدهند در این تحقیق، محققان برای بهبود این وضعیت از روش گروههای یادگیری مشارکتی با حجم کم استفاده کردند. همچنین حجم نمونه در پژوهش عنوان شده ۱۴۱ نفر از دانشآموزان پیش دانشگاهی بودند که در طی ۱۲ هفته مورد بررسی قرار گرفتند. روش های استفاده شده در پژوهش نامبرده شامل روش های چند متغیری، پیش آزمون و پس آزمون خودپنداره ریاضیات و اضطراب همراه با رویکرد یادگیری مشارکتی در تدریس از سوی معلم بود. نتایج حاکی از تغییر مثبت برای خودپنداره ریاضیات و هم برای اضطراب از ریاضیات در پس آزمون در مقایسه با پیش آزمون بود.
همچنین در مطالعه زمینهیابی که توسط مؤسسه TIMSS در سال ۱۹۹۹ انجام گرفت نگرش دانشآموزان به طور تطبیقی بین ایالتهای مختلف آمریکا و برخی از کشورها از جمله ژاپن و کره مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش ۵ آیتم برای بررسی نگرش نسبت به ریاضیات در نظر گرفته شد این آیتمها عبارت بودند از :
۱- من ریاضیات را دوست دارم
۲- من از یادگیری ریاضیات لذت میبرم
۳- ریاضیات درس بسیار مفیدی است
۴- ریاضیات در زندگی هر شخصی مهم و حیاتی است
۵- من دوست دارم شغلی را انتخاب کنم که ریاضیات در آن دخیل باشد.
برای هر کدام از آیتمهای مطرح شده پاسخهای دانشآموزان چهار مقیاس در نظر گرفته شده بود که عبارت بودند از خیلی مثبت، مثبت، منفی و خیلی منفی. بررسی نشان داد، عموما دانشآموزان کلاس هشتم نگرش نسبتا بالایی در این درس در مقایسه با سایر پایه های تحصیلی نشان دادند که به صورت ارقام به این قرار بود که ۳۷% بالای میانگین ۵۰% در حد متوسط و بقیه زیر حد متوسط قرار داشتند (یعنی ۱۱%)
مقایسه بین گروه مورد بررسی در آمریکا اختلاف خیلی زیادی را با میانگین طبقه بالاتری در سطح بینالمللی نشان نداد فقط در سطح خیلی منفی میانگین سطح بینالمللی ۱۶% بود که در مورد آمریکا وضعیت با وجود ۱۱% بهتر ارزیابی شد.
در بین ایالتهای مختلف آمریکا وضعیت جرسی سیتی و شیکاگو و کارولینای شمالی از لحاظ درصد بالایی از نگرش مثبت بالا (با ۴۴% خیلی مثبت) از بقیه مناطق بهتر بود و از لحاظ نگرش سطح خیلی پایین به ریاضیات ایالتهای ماسوچوست، اورگان و مدارس دولتی مناطق اطراف در رتبه اول بودند که فقط حدود ۲۸% تا ۲۹% دانشآموزان این مناطق در سطح خیلی مثبت قرار داشتند. بررسیها نشان داد که کشورهای کره و ژاپن با حدود ۹ درصد دانشآموزان خیلی مثبت وضعیت پائینتری نسبت به آمریکا دارند اما پژوهشگران دلیل برتری دانشآموزان ژاپنی و کرهای و پیشرفت تحصیلی موفقیتآمیز آنان را در درس ریاضیات برنامهریزی دقیق آموزشی از سوی مدارس و مناطق آموزشی میدانند.
در ادامه خلاصهای از پژوهش و نتیجه آن که توسط دکتر بولاجی[۶۹] (۱۹۶۶) در زمینه مورد بحث انجام شده آورده میشود این مطالعه همان طور که ذکر شد در زمینه نگرش نسبت به ریاضیات با یک نمونه ۲۸۰ نفری از دانشآموزان دبیرستان جونیور انجام گرفت. برای بررسی نگرش نسبت به ریاضیات در این تحقیق از ۸ پرسش استفاده شد که پاسخهای آزمودنیها به هر کدام در ۴ مقیاس قرار میگرفت این چهار مقیاس عبارت بودند از:
۱- علاقه داشتن یا نداشتن به ریاضیات
۲- ریاضی به عنوان بهترین یا بدترین موضوع درسی
۳- علاقه داشته یا نداشتن به معلم ریاضیات
۴- علاقه داشتن یا نداشتن به مدرسه
طرح تحقیق مورد استفاده مطالعه موردی بود. تجزیه و تحلیل این پژوهش مبتنی بر جنسیت، سطوح کلاسی و هر کدام از سوالات به طور جداگانه بود. نتایج این بررسی نشان داد که بالاترین سطح علاقه دانشآموزان و انگیزاننده آنان به ریاضیات معلم آنان بوده است. این نتیجه به روش آموزشی اتخاذ شده توسط معلم برمیگردد. در تحقیق ذکر شده آمده است در مجموع دانشآموزان اظهار میکردند که بدون علاقه و بدون تلاش فردی در یادگیری ریاضیات و گذراندن این واحد درسی با مشکل مواجه خواهند بود.
یافته های پژوهشی در داخل کشور
اصغری نکاح (۱۳۷۸) در پایاننامه خود میآورد آموزش روش راهبردهای حل مسأله همراه روش سنتی با روش سنتی تدریس به تنهایی در افزایش توانایی حل مسأله ریاضی به صورت کلی اثربخشتر است همچنین آموزش راهبردهای حل مسأله همراه روش سنتی در مقایسه روش سنتی به تنهایی در حل مسایل جبر و هندسه از مسایل حساب موثرتر بوده است.
احمدپور (۱۳۷۷) در بررسی تأثیر روش حل مسأله بر میزان یادگیری دانشآموزان نتیجهگیری کرد که میزان یادگیری، فعال بودن، همکاری و علاقه دانشآموزانی که با روش حل مسأله آموزش دیده بودند نسبت به دانشآموزانی که با این روش آموزش نمیبینند بیشتر است.