رهبری و زور یکی نیستند. زور عبارت است از : به کار گرفتن تنبیه و پاداش و سایر محدودیت ها در محیط کار برای تحقق تغییر و هدفهای پیشبینی شده. اعمال زور در جهت مخالف رهبری است برای اینکه به نحوی عمل نمیکند که پیروان هم جزو فرایند رهبری هستند و به کار گرفتن زور بدین معنا است که اهداف رهبری و مردم از هم جداست ( یوکل،۲۰۰۰ ).
رهبری و مدیریت دو مقوله جدا از هم هستند که تداخل قابل توجهی نیز با هم دارند. اختلاف آن ها از آنجا ناشی میشود که مدیران اغلب بر وظایف سنتی خود نظیر برنامه ریزی، سازمان دهی، کارگزینی و کنترل تکیه میکنند و حال آنکه رهبری بر روند تغییرات عمومی تأکید دارد. طبق نظر برخی محققان مدیریت اغلب دنبال ایجاد ثبات و نظم است در حالی که رهبران به دنبال تغییرات سازنده اند. سایر محققان حتی تا آنجا پیش رفته اند که میگویند اصولا مدیران و رهبران دو انسان متفاوت هستند. مدیران بیشتر عکس العملی و کمتر احساساتیاند ولی رهبران بیشتر حامی پیروان و احساساتی هستند. نقطه مشترک و مرکزی تداخل رهبری و مدیریت در چگونگی ایجاد تغییر در گروه جهت تحقق هدفهای پیشبینی شده است ( افجه، ۱۳۸۹ ).
پیتر دراکر اشاره میکند که رهبران، منبع اصلی کسب و کار موفق به شمار میروند و رهبری فرایند نفوذ در دیگران و برانگیختن آنان برای همکاری با یکدیگر در جهت تحقق اهداف سازمانی است.
بدین ترتیب تعاریف متعددی از رهبری ارائه شده است که به اختصار به چند تعریف بسنده می نماییم:
-
- رهبری عبارت است از هنر یا علم نفوذ در اشخاص به طوری که با میل و خواسته خود در جهت حصول به هدفهای تعیین شده گام بردارند.(عباس زادگان،۱۳۷۶،ص۲۸)
-
- ﺗﻧﻦ ﺑﺎم : ﺑﻪ ﮐﺎرﮔﯿﺮی ﻓﺮاﯾﻨﺪ ارﺗﺒﺎﻃﺎت در ﻣﻮﻗﻌﯿﺘﯽ ﺧﺎص ﺟﻬﺖ اﻋﻤﺎل ﻧﻔﻮذ در اﻓﺮاد ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺟﻬﺖ دادن آن ها در ﻣﺴﯿﺮ اﻫﺪاف ﻣﻌﯿﻦ.
-
- ﻫﺎﻣﭗ ﺷﻦ : ﻧﻔﻮذ ﺑﺮ ﻣﺮﺋﻮﺳﺎن از ﻃﺮﯾﻖ ﺑﺮﻗﺮاری ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ آﻧﺎن در ﺟﻬﺖ ﺗﺤﻘﻖ اﻫﺪاف ﺳﺎزﻣﺎن.
-
- داﺗﺮی و رﯾﮑﺲ: ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ ﻧﻔﻮذ در اﻓﺮاد ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻋﻼﻗﻪ ﻣﻨﺪاﻧﻪ ﻫﺪف ﻫﺎ را ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﻨﻨﺪ و ﺗﺤﻘﻖ ﺑﺨﺸﻨﺪ و ﺣﺲ وﻓﺎداری و ﻫﻤﮑﺎری ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ اﺣﺘﺮام را در آن ﻫﺎ ﺑﻪ وﺟﻮد آورد.
-
- ﻫﺮﺳﯽ و ﺑﻼﻧﭽﺎرد ودووی: رﻫﺒﺮی ﺷﺎﻣﻞ ﻓﺮاﯾﻨﺪ اﻋﻤﺎل ﻧﻔﻮد در رﻓﺘﺎر دﯾﮕﺮان ﺟﻬﺖ ﻧﯿﻞ ﺑﻪ اﻫﺪاف ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺷﺪه اﺳﺖ.
- رهبری عبارت است از عمل تاثیرگذاری بر افراد به طوری که از روی میل و علاقه برای هدفهای
گروهی تلاش کنند (هرسی و بلانچارد[۱]، ۱۳۷۵، ص۷۱).
- رهبری یعنی قدرت جذب افراد و تاثیر و نفوذ در آن ها آنچنان که افراد به طور داوطلبانه شخصیت
و رهبری فردی را در یک شرایط معینی بپذیرند (میر کمالی،۱۳۷۸،ص۷۴).
-
- گروهی رهبری را تاثیرگذاری بر افراد در انجام وظایف شان با میل و علاقه توصیف کردهاند. گروهی دیگر رهبری را نفوذ بر زیردستان تعریف نموده اند (تنن بام، ۱۹۷۳).
-
- در تعریف دیگری با تأکید بر روابط بین افراد، رهبری نفوذ بر مرئوسان از طریق برقراری ارتباط با آنان در تحقق اهداف سازمان بیان گردیده است (الوانی،۱۳۷۲ ). صاحب نظری رهبری را عبارت از ارتباط بین گروهی از افراد دانسته است که در آن یک نفر میکوشد تا دیگران را به سمت هدف معینی سوق دهد ( ایوان سوچ ۱۹۷۷).
-
- به اعتقاد جرج ارتری رهبری عبارت است از عمل تأثیرگذاری بر افراد به طوری که از روی میل و علاقه برای هدفهای گروهی تلاش کنند. رابرت تنن بام رهبری را به عنوان تاثیر گذاری بین افراد تعریف میکنند که در شرایطی اعمال میشود که به وسیله فراگرد ارتباط به سوی تحقق هدف یا هدفهای خاصی معطوف گردد. تعریفی دیگر از رهبری در کتاب مدیریت نوشته استونر دیده میشود که به این گونه است: فرایند هدایت و اعمال نفوذ بر فعالیت های گروه و اعضای سازمان.
- هارولد کونتز و سریل ادانل رهبری را چنین تعریف نمودند: رهبری نفوذ در مردم است برای به تبعیت کشاندن آن ها و رسیدن به یک مقصود مشترک. تعاریف دیگری نیز با اختلافاتی جزئی مسئله نفوذ و تأثیرگذاری بر مرئوسان را ازطریق ارتباطات و انگیزش، رهبری وهدایت دانسته اند. به عبارت ساده رهبری فرایندی است که ضمن آن مدیریت سازمان میکوشد تا با ایجاد انگیزه و ارتباطی مؤثر انجام سایر وظایف خود را در تحقق اهداف سازمانی تسهیل کند و کارکنان را از روی میل و علاقه به انجام وظایفشان ترغیب کند. از این رو رهبری در مفهوم سازمان آن به عنوان جزئی مستقل از مدیریت مطرح نبوده، بلکه یکی از وظایف عمده و اصلی آن به شمار میآید. هر مدیری علاوه بر وظایفی چون برنامه ریزی، سازماندهی و کنترل، باید انجام این وظیفه یعنی هدایت افراد سازمان را نیز عهده دار گردد.
برای درک معنی رهبری بایستی سه متغیر اصلی را در نظر گرفت:
الف: رهبر (شخصی که رفتار دیگران را به نفع سازمان و انجام هدف تغییر میدهد).
ب: پیروان یا زیر دستان (اشخاصی که جلب همکاری آنان برای به ثمر رسانیدن هدف سازمان لازم است).
ج: محیط (محیطی با مشخصات خاص که در آن گروهی برای رسیدن به هدف مشترک به فعالیت
نیاز دارند) (عباسزادگان، ۱۳۷۶، ص۲۹۱).
سبک رهبری
سبک یا رفتار رهبری عبارت است از تکنیک های مورد استفاده جهت اعمال نفوذ و جهت دادن فعالیت دیگران (رضائیان،۱۳۸۰).
سبک رهبری[۲] عبارت است ازالگوهای رفتاری دائمی و مستمر که افراد در هنگام کار با و به وسیله دیگران ازآن استفاده مینمایندو به وسیله افراد درک میشود(مقیمی،۱۳۸۵،۲۷۶).
سبک رهبری لیکرت
«لیکرت[۳]» در مطالعاتش دریافت که سبکهای متداول رهبری سازمانها را میتوان بر روی پیوستاری از سیستم یک تا چهار نشان داد. این سیستم ها را میتوان به شرح زیر توصیف نمود.
سیستم یک) رهبری آمرانه- استثماری: این نوع رهبری به زیردستان هیچ اعتماد و اطمینانی ندارد زیرا که آن ها را به ندرت در فراگرد تصمیم گیری شرکت میدهد. همه تصمیمات و هدف گذاریهای سازمان در رأس انجام میگیرد و از طریق زنجیره فرمان به پایین منتقل میشود. زیر دستان مجبور هستند با ترس، تهدید، تنبیه، پاداشهای اتفاقی و رضایت در سطح فیزیولوژیکی و ایمنی کار کنند. کنش و واکنش متقابل اندکی که میان رئیس و مرئوس اتفاق میافتد معمولا با ترس و بدگمانی همراه است. فراگرد کنترل شدید در سطح رهبری عالی متمرکز است و معمولا در این شرایط یک سازمان غیر رسمی تشکیل میشود که با اهداف سازمان مخالفت میورزد (خلیلی شورینی،۱۳۷۶).