گفتار دوم : تردید
سند غیررسمی که علیه هر یک از اصحاب دعوی مورد استناد قرار میگیرد ممکن است منتسب به شخص ثالث باشد . در این صورت ، شخصی که سند علیه او مورد استناد قرار گرفته و اصالت سند را نمی پذیرد و
یا به هر علت مایل به ادعای جعل نمی باشد ، میتواند نسبت به آن سند اظهار « تردید » نماید .
به کار بردن اصطلاح «تردید» به این سبب است که تعرض کننده علی القاعده نمی توان با اطمینان ، انتساب سند به منتسب الیه را رد نماید و در نتیجه نسبت به آن تردید می کند . به عنوان مثال، شخصی به استناد سندی غیررسمی که منتسب به متوفایی میباشد علیه وراث او دعوی مطالبه وجه مطرح می کند . در این صورت چنانچه خوانده (وراث) نخواهد اصالت سند را بپذیرد ، میتواند نسبت به آن اظهار تردید نماید .
گفتار سوم : جعل
هر یک از طرفین که سند رسمی یا عادی علیه او ابراز شده (خواه سند منتسب به او و یا دیگری باشد ) و بخواهد نسبت به اصالت آن تعرض نماید ، میتواند این امر را در قالب « ادعای جعل» مطرح کند . این ادعا هم نسبت به اسناد عادی و هم اسناد رسمی قابل استماع خواهد بود . تعرض به اصالت سند در قالب ادعای جعل باید با به کارگیری واژه « جعل» مطرح شود تا قابلیت رسیدگی داشته باشد و واژه هایی از قبیل سندساختگی است و یا امضا نقاشی شده است و غیره ، به تنهایی کفایت نمی کند .
مدعی جعل ، میتواند در قالب دعوی حقوقی و یا کیفری ، شکایت خود را مطرح سازد و با توجه به احکام صادرهمبنی بر تأیید یا جعلیت سند استنادی ، اقدامات قانونی بایسته را بعمل آورد .
مع هذا ، با توجه به دامنه شمول و وسعت بحث و نیز شائبه خروج مباحث مطروحه از عنوان اصلی تحقیق ، بررسی مباحث عنوان شده در بخش نخست را در حد مطالب معنونه بسنده نموده و در بخش های آتی به بررسی عنوان اصلی و تخصصی تحقیق خواهیم پرداخت .
بخش دوم :
بررسی الگوهای مالکیت و مبانی پیدایش اصلاحات ارضی در ایران
فصل اول : تعاریف و بررسی انواع اراضی
نظر به وسعت دامنه شمول الفاظ و معانی مرتبط با اصلاحات ارضی و نیز لزوم تشریح و تبیین معانی آن ، در این فصل طی دو مبحث بدوا مفاهیم و واژه های کاربردی و مرتبط با بحث را تعریف نموده و در مبحث دوم نیز مفهوم انواع اراضی در نظام ملکی ایران تشریح میگردد.
مبحث نخست : تعاریف و مفاهیم کاربردی
در نخستین مبحث از این فصل ، طی شش گفتار به بررسی اصلاحات کاربردی و مرتبط با موضوع تحقیق خواهیم پرداخت .
گفتار اول : زارع
زارع در لغت به معنای کشاورز و زراعت کننده تعریف شده است .[۱۵]
از منظر قانون اصلاحات ارضی ، زارع کسی است که مالک زمین نیست و با دارا بودن یک یا چند عامل زراعتی ، شخصا و یا به کمک افراد خانواده خود ، در زمین متعلق به مالک مستقیما زراعت میکند و مقداری از محصول را به صورت نقدی یا جنسی به مالک تحویل میدهد .[۱۶]مهم ترین خصلت و ویژگی تعریف زارع از منظر قانون اصلاحات ارضی ، آن است که لفظ زارع در مقابل مفهوم مالک قرار گرفته است . به عنوان مثال ، در بغت و نیز عرف چنانچه به کسی عنوان زارع اطلاق گردد آن شخص میتواند هم مالکی باشد که در عرصه متعلق به خود ، به کشت و زرع مشغول است ، و یا آنکه شخص غیرمالکی است که در زمین دیگری کشت و زرع میکند . اما در قانون اصلاحات ارضی چنانچه به کسی عنوان زارع تعلق گیرد ، وی مطمئنا و تحت هیچ شرایطی مالکیتی نسبت به رقبات تحت تصرف خود نداشته و قطعا در اراضی متعلق به غیر مشغول کشت و زرع میباشد .
گفتار دوم : مالک
مالک در لغت به معنای کسی است که صاحب چیزی باشد و بتواند در آن تصرف کند .[۱۷]در قانون اصلاحات ارضی ، مالک کسی است که دارای زمین باشد بدون آنکه شخصا به کشاورزی اشتغال داشته باشد . البته لازم به ذکر است که در جریان اجرای مراحل سه گانه اصلاحات ارضی ، واژه جدیدی مابین مفهوم زارع و مالک تحت عنوان « زارع خودکار» پدید آمد . طبق تعاریف اصلاحات ارضی ، مالک به هیچ عنوان شخصا بر روی اراضی کشاورزی کشت و زرع نمی کرد و زارع نیز به هیچ عنوان مالک عرصه ای که بر روی آن کشت می کرد نبوده است . اما زارع خودکار کسی بود که هم زراعت می کرد و هم مالک عرصه مورد کشت و زرع خود بوده است . به عبارت دیگر زارعینی که در زمین متعلق به خود ، مشغول کشاورزی و کشت و زرع بوده و برای دیگران کار نمی کردند تحت عنوان « زارع خودکار» شهرت یافتند .
گفتار سوم : گاوبند و برزگر (رعیت)
گاوبند در لغت عبارت است از کسی که اجاره دارد با پرداخت حقی در قسمتی از ملک دیگری زراعت کند . صاحب گاوی که میتواند با پرداخت سهمی در قسمتی از ملک دیگری زراعت کند .[۱۸]در قوانین اصلاحات ارضی ، گاوبند کسی است که مالک زمین نیست و با داشتن یک یا چند عامل زراعتی ، به وسیله برزگر یا کارگر کشاورزی ، در زمین متعلق به مالک مستقیما زراعت میکند و مقداری از محصول را به صورت نقدی یا جنسی به مالک میدهد .[۱۹]
رعیت یا برزگر از منظر قانون اصلاحات ارضی کسی است که مالک زمین و عوامل دیگر زراعتی نیست و در مقابل انجام کار زراعتی برای مالک یا گاوبند سهمی از محصول را میبرد.
در عرف نیز رعیت به کسی گفته می شد که برای گاوبند یا ارباب کار می کرد و یک سهم از پنج سهم محصول به او تعلق می گرفت . به عبارتی دیگر ، فرق رعیت و گاوبند در این بود که گاوبند زمین مالک را می کاشت و سه سهم بر می داشت و بقیه را به ارباب میداد . ولی رعیت کسی بود که برای گاوبند کار می کرد و یک سهم از سه سهم گاوبند به او تعلق می گرفت . رعیت اگر برای ارباب نیز کار می کرد یک سهم از پنج سهم محصول به او تعلق می گرفت .
گفتار چهارم : حقّا به
در تبصره یک ماده ۱۸ قانون توزیع عادلانه آب ، حقّا به به این مفهوم تعریف شده است : حقّا به به حق مصرف آبی گفته می شود که در دفاتر جزء قدیم یا اسناد مالکیت یا حکم دادگاه و یا سایر مدارک قانونی دیگر برای ملک یا مالک آن مشخص و تعیین شده باشد .
هر کشاورز هنگامی که می خواست زمین کشت شده خود را آبیاری کند از حقّا به ای که به وی اختصاص داشت استفاده می کرد . امور تقسیم آب و نظارت بر اجرای مقررات آن محتاج میرآب بود که به رأی اکثریت کشاورزان تعیین و توسط وی رسیدگی می گردید . هر کشاورز حق آبه اش را معمولا هر دو هفته یک بار دریافت می نمود.
گفتار پنجم : زارع صاحب نسق
قبل از اصلاحات ارضی معمولا به کسی رعیت یا صاحب نسق گفته می شد که با داشتن یک یا چند عامل تولید، بر روی قطعه ای از زمین مالک به صورت انفرادی و یا با اشتراک چند زارع دیگر به کشت و زرع می پرداخت و بر اساس عوامل پنجگانه بنه ، محصول بین او و مالک تقسیم می شد . زارع صاحب نسق ، مالک زمین نبود بلکه صرفا حق استفاده از آن را داشت . مالک بعد از مرگ زارع ، زمینی را که او د راختیار داشت را به فرزند او واگذار می کرد. بنابرین نسق را به نوعی حق آب و گل نیز میگفتند .
در جریان اصلاحات ارضی ، نسق زراعی مبنای تقسیم زمین محسوب شد و به کسانی زمین تعلق گرفت که در روستا صاحب نسق بودند .[۲۰]
گفتار ششم : نسق زراعتی