آزادیِتان، آزادی روح و روان
سریر خدایی را روزانه بر عریانی وسیع فقرتان
بنا کنید، و بدانید که آن چه هیولاست
بزرگ نیست
و تکبر دوامی ندارد (دهباشی، ۱۳۸۸ : ۲۰۹).
آبشار میِخواند
“وقتی به آزادیِام برسم “
ترانهیام را پیدا میِکنم،
این رویایی است،
که در آن همه چیز آزاد و رها هستند.
و آزاد میِکنند،
موقعی که بیدار شوم و آزاد باشم
آنِها را در تو جمع خواهم دید.
حقیقت ببخش
خدایا! جانِها و دلِهای پسرها و دخترای دیار مرا یگانه کن (همان: ۳۲۰).
۴-۲-۵٫ کشف و شهود :
تاگور عارفانه در پی آن است که “حقیقت” را در زندگی متجلی سازد. از این رو تجربهِهای شعری–دینی و نیز اجتماعی–آموزشی تاگور همه بار و بر این جویندگی است. به زبان خود او: «حقیقت را میِتوان آن شخصی دانست که در نمودهای پیاپی بر شخصیتِها تاثیر میِنهند.تاگور عارف است،عارفی عمیقا انسانگرا و عاشق زیبایی و حقیقت. او حقیقت را ناشناختنی و غیر قابل دسترس نمیِداند. حقیقت امری است شخصی و تحقق آن مد نظر است «بنابر این تاگور حقیقت را” نشان نامتناهی” میِنامد. هرگاه از شخصیت متعال سخن میِگوید به حقیقت نظر دارد که خداست، گه گاه نیز آن را “طبیعت کبیر” میِخواند»
(دهباشی، ۱۳۸۸ : ۷۸).
البته بر این دو مفهوم گونه سومی را باید افزود که “خود” یا فرد متناهی است. در اندیشهِی تاگور خدا، طبیعت و خود، باز نمود سه وجه از حقیقت یگانه است.
” ترانه ۱۵ از مجموعه عبور “
او کیست که تنها در این زمین خفته بیدار است
در میان برگِهای آرام خواب آلودست؟
کیست که در آشیانهِی خاموش پرندهِها بیدار میِشود
در گوشهِهای پنهان غنچهِهای گل بیدار است؟
کیست که در میان ستاره ها
در تپش شب و در اعماق رنج وجود من بیدار است؟ (تاگور، ۱۳۸۸ : ۲۱۳)
*در جست و جوی نامتناهی: “ترانه ۵، مجموعه باغبان “
بی قرارم. تشنهِی چیزهای دور دستم
جانم با اشتیاق پرمیِکشد که دامن آن فاصلهِی تیره را لمس کند
…
مشتاقم و هشیار، غریبهِیی در دیار غریبم.
نفس تو به من میِرسد و امیدی محال را زمزمه میِکند.
…
بی قرارم،در دلم آوارهیام (تاگور، ۱۳۸۸ : ۷)
” ترانهِی ۱۵، از مجموعه باغبان “
من آن آهوی مشکینم که مست از عطر خود در سایهِی جنگل میِدود
شب، شب نیمهِی خرداد است و نسیم جنوب
راهم را گم کردهِام و سرگردانم، پی چیزی میِگردم که پیداش نمیِکنم
به چیزی میِرسم که دنبالش نبودم (همان : ۱۱۴).
با توجه به اشعار بالا میِتوان گفت که تاگور در جست و جوی وحدت است. وحدت در معرفت، عشق مقاصد و نیل به پیوستن به نامتناهی. او عارفی است که در پی آن است که “حقیقت” را در زندگی متجلی سازد. از این رو تجربهِهای شعری – دینی، و نیز اجتماعی – آموزشی تاگور همه در جویندگی نامتناهی است. آرمانِهای معنوی در نظم و نثر تاگور مظهر حقایق فلسفه هندوست، او در طیف گستردهِی هندی، در مقام شاعر، نقاش و موسیقیدان و در تمامی وجوه شخصیت خود در مسیر حقیقت حرکت میِکند. پیامی را که او در اشعار و سروده یا نوشتهِهای دینی و معنوی میِفرستد همان است که در متون عمدهِی هند جاودان مانده است.
۴-۲-۶٫ گریز، سیاحت و سفر:
سفرهای واقعی یا خیالی، تاریخی یا جغرافیایی از دیگر مشخصات آثار رمانتیک است. گاهی این سفرها واقعی است و گاهی سفرهای رؤیایی که شاعر برای فرار از واقعیت به سفرهای رؤیایی میِرود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۴-۲-۶-۱٫ سفرهای واقعی تاگور:
تاگور در طول زندگی خود سفرهای فراوانی به کشورهای مختلف داشته است.
-اولین سفرش در سال ۱۸۷۸ به انگلستان بود جهت تحصیل.
-در سال ۱۸۷۹ سفری به اروپا آغاز کرد از ایتالیا، فرانسه و انگلستان دیدن کرد.
-در سال ۱۹۱۳ سفر به آمریکا بنا به دعوت دانشگاهِهاروارد در ماه ژانویه جهت دریافت جایزهِی ادبی نوبل.
-۱۹۲۰: سفر به اروپا و آمریکا برای بحث دربارهِی دانشگاهش.
-۱۹۲۴: سفر به مالزی، چین، ژاپن، فرانسه و آرژانتین.
-۱۹۲۶: طی کردن سراسر اروپا و ملاقات با انیشتن.
-۱۹۲۷: سفر تازه به مالزی، جاوه، بالی و سیام.
-۱۹۲۹: سفر دوباره به چین، ژاپن، کانادا و هند و چین.