۲-۲-۴-۱- صداقت
صداقت که گاهی “همخوانی” نیز خوانده میشود، شامل خودانگیخته بودن[۹۹]، پذیرا بودن[۱۰۰]و روراستی[۱۰۱]است. درمانگر، جلوه ساختگی و حرفهای ندارد. یعنی احساسات و اندیشههایش را به سادگی و بدون ریا با مراجع در میان میگذارد. درمانگر، تا اندازهای با خودافشاگری صادقانه، الگویی را برای مراجع فراهم میآورد تا او نیز بتواند احساساتش را لمس و ابراز کند و مسئولیت آن ها را بپذیرد(نیک خو، ۱۳۷۵).
صداقت به این معنا است که آن چیزی که درمانگر به صورت بیرونی ابراز میکند با تجربیات درونی او حداقل در زمان درمان سازگاری و انطباق داشته باشد. به کلام دیگر، درمانگران صادق هیچ گاه زمانی که علاقه و تمایل به چیزی ندارند، وانمود به داشتن تمایل نمی کنند، تظاهر به توجه و فهمیدن نمی کنند، چیزی را که باور ندارند نمی گویند و هیچ گاه برای کسب رضایت و تأثیر دیگران رفتارشان را تنظیم نمی کنند. آن ها در عوض میتوانند بدون مخفی شدن در پشت نقش های حرفه ای شان به انجام کارکردهای تخصصی خود بپردازند(کوری، ۱۹۹۵). بر اساس نظر ناتیللو(۱۹۸۷) برای کسب و حفظ این صداقت، درمانگر نیازمند داشتن سطح بالایی از خود ـ پذیری و اطمینان به خود است(به نقل از کوری، ۱۹۹۵).
۲-۲-۴-۲- پذیرش و توجه مثبت بی قید و شرط
این همان چیزی است که راجرز آن را “شرطهای ارزشمندی” مینامد. درمانگر مراجع محور، مراجعان را آن طور که هستند میپذیرد، برای آنان ارزش قایل میشود و صمیمیت خالصانهای ابراز میکند. حتی اگر رفتار آنان مورد تأیید وی نباشد، تنها دلیل ارزشمند بودن مردم را، به سبب انسان بودن آن ها میداند(نیک خو، ۱۳۷۵).
هدف از تشکیل گروههای درمانی مراجع محور به وجود آمدن شرایطی است که در آن تمایلات شکوفاسازی اولیه آزادانه برای هر کدام از شرکت کنندگان به طور فردی و هم برای کل گروه قابلیت بروز پیدا کند. برای آزادسازی این انرژی بالنده در درون هر کدام از افراد و درون کل گروه پذیرش و توجه بی قید و شرط مثبت دومین عامل ضروری به شمار میآید(کوری، ۱۹۹۵).
همان گونه که ذکر شد، توجه و احترام مثبت مستلزم انتقال صمیمیتی بی قید و شرط است که به واسطه ی ارزیابی و قضاوت هایی ناشی از افکار و احساسات مراجعین دچار انحراف و بد فهمی نشده باشد. به کلامی دیگر، رهبران گروه بدون آن که بخواهند قید و شرط یا انتظاری را برای این پذیرش در نظر بگیرند. برای اعضاء گروه ارزش قائل شوند. آن ها به مراجعین میگویند که : ” من تو را همین طور که هستی می پذیرم ” نه این که ” من تو را می پذیرم اگر … ” از این رو، پذیرش نباید با تأیید اشتباه گرفته شود(کوری، ۱۹۹۵).
نگرش آمیخته با توجه مثبت نگرش و رفتاری است که آن را مراقبت یا صمیمیت غیر مالکانه می نامیم ـ بدین معنی که این نگرش وابسته به نیاز شخص درمانگر به دریافت تأیید و تشویق نیست و می توان آن را از راه هایی نظیر حالت بدنی، ارتباط چشمی، لحن صدا و حالات صورت بازگو نمود(کوری، ۱۳۸۵).
۲-۲-۴-۳- همدلی
سومین مفهوم اصلی در رویکرد گروهی مراجع محور همان طور که پیش تر به آن اشاره شد همدلی دقیق و صحیح است. درک همدلانه عبارت است از توانایی مشاهده لحظه به لحظه جهان از دریچه چشمان مراجع و درک احساسات آن(نیک خو، ۱۳۷۵).
راجرز(۱۹۶۱) همدلی را به عنوان قابلیت و توانایی مشاهده ی دنیای درونی فرد دیگر به منظور تصور و شناخت معیار ارزیابی شخص تعریف میکند : “حس کردن دنیای خصوصی مراجع به طوری که گویی این دنیای خصوصی از آن خود ماست، بدون آن که فراموش کنیم این دنیا گویی از آن خود ماست. این همدلی برای تحقق امر درمان ضروری به نظر میرسد. اما حس کردن و حتی ادراک دنیای خصوصی مراجع نیز به تنهایی کافی نیست. مشاور همچنین باید قادر باشد این ادراک را به طرز مؤثر و مفیدی به مراجع انتقال دهد”.
راجرز(۱۹۷۵) همدلی را با عنوان ” روش غیر منفعت جویانه ی بودن ” برای تمرین دهندگان گروهی در نظر گرفته است. او به توصیف برخی نتایج از تحقیقات عمده در خصوص همدلی به قرار زیر می پردازد.
-
- درمانگران با گرایش های مختلف در این زمینه توافق دارند که تلاش دقیق در جهت درک دیگران از زاویه دید خودشان عاملی ضروری برای ظاهر شدن در نقش یک درمانگر مفید و کارآمد است.
-
- یکی از مهم ترین عوامل ایجاد همدلی تشویق مراجع برای رازگشایی درباره ی خود است. بدین وسیله مراجعین از طریق ایجاد ارتباطی که در آن ” احساس” میکنند توسط دیگران فهمیده میشوند، به خود فهمی عمیق تری دست پیدا میکنند. تحقیقات در این زمینه نشان میدهد مراجعینی که احساس میکنند از جانب درمانگران درک شده اند، تشویق میشوند تا به میزان بیشتری خودشان را به اشتراک بگذارند.
-
- همدلی برای افرادی که به وسیله ی آن احساس ارتباط و تماس با دیگران پیدا میکنند، سبب از بین رفتن احساس از خود بیگانگی می شود. علاوه بر این، افرادی که احساس همدلی را دریافت میکنند در مییابند که افرادی با ارزش و تحت مراقبت بوده و همان گونه که هستند مورد پذیرش قرار گرفته اند. راجرز در سال ۱۹۷۵ این نکته را ذکر میکند که : ” همدلی به افرادی که نیاز به تأیید دارند این احساس را میدهد که افرادی متمایز و با ارزش و با هویت هستند”.
-
- توانایی ابراز همدلی بستگی به رشد شخص درمانگر دارد. راجرز(۱۹۷۵) شرایط آن را بدین ترتیب عنوان میکند : ” هرچقدر درمانگر از بلوغ و یکپارچگی درونی بیشتری به عنوان یک انسان برخوردار باشد میتواند در ایجاد رابطه ای مفید و مؤثر کارایی بیشتری نشان دهد”.
- مهارت در تشخیص و تفسیر ربطی به همدلی ندارد چرا که همدلی در وهله ی اول مستلزم پذیرش و عدم قضاوت است. در واقع، از دیدگاه راجرز “همدلی واقعی همواره فارغ از هر گونه ارز ش گذاری یا کیفیت تشخیص است” (راجرز، ۱۹۷۵).
همدلی از منظر انسانگرایی :
نظریه همدلی[۱۰۲] ، تاریخچه ای بسیار طولانی و غنی دارد و به اواخر قرن نوزدهم باز میگردد. کلمه ی لاتین همدلی از واژه ی آلمانی einfuhlung به معنای ” ادراک زیبایی[۱۰۳] ” (دیوس[۱۰۴] ، ۲۰۰۹ و لاندسبرگ[۱۰۵] ،۲۰۰۹ ) و کلمه ی یونانی[۱۰۶]empatheia که به معنای ” فهم عواملی فراتر از خود ” است، اقتباس شده است، (دیوس، ۲۰۰۹ ).
در اواخر قرن نوزدهم واژه ی einfuhlung برای بیان همدردی[۱۰۷] و همدلی استفاده می شد. بعدها ادوارد تیچنر[۱۰۸] واژه ی لاتین کنونی همدلی را از کلمه یeinfuhlung ترجمه کرد(بارون کوهن و ویل رایت[۱۰۹] ، ۲۰۰۴ ؛بورکویست ، استرمن و کاکیاینن[۱۱۰] ، ۲۰۰۰) ؛ به گفته ی پیمان[۱۱۱]، زیگموند فروید[۱۱۲]پایه گذار روان تحلیل گری[۱۱۳] ، اثرات همدلی بر روی اتحاد درمانی[۱۱۴] و نتایج درمانی[۱۱۵] را بررسی کرد. در سراسر قرن بیستم، نظریه همدلی در میان مشاوران[۱۱۶] ، روان شناسان[۱۱۷] و متخصصان پزشکی[۱۱۸] عمومیت یافت(پیمان[۱۱۹] ، ۱۹۹۵ ).