همانند آلمان سوئیس، سهامدار بودن بانک به ویژه در فرانسه و اسپانیا مهم است. با این وجود همانند آمریکا، بانکهای ایتالیایی مجاز به تصاحب اوراق بهادار به نفع خود نیستند، در بلژیک شرایط قانونی وجود دارد که بانکها را از ثبت سرمایه در شرکتهای غیر بانکی منع میکند. داراییهای مالی در فرانسه به صورت طرحهای متنوع وجود دارد. موج جدید خصوصیسازی امروزه منتج به کاهش مالکیت دولتی شده است. بازارهای بورس نقش بسیار کمتری نسبت به کشورهای آنگلوساکسون در اقتصاد کشورهای لاتین بازی میکنند. در این مدل یک بازار فعال برای کنترل شرکت وجود ندارد (ویمر و پاپ، ۱۹۹۹).
۲-۸-۲-۳- مدل ژاپن
در بررسیهای اخیر از تمام کشورها در مورد بعد فرهنگی سیستم حاکمیت شرکتی، شاید ژاپن تنها کشوری باشد که دارای عمدهترین فرهنگ حاکمیت شرکتی باشد. ویژگیهای فرهنگ ژاپنی که احتمالاً بیشترین تأثیر را نیز بر ساختارهای حاکمیت شرکتی این کشور دارد، حس (خانوادگی) و اهمیت (به اجماع رسیدن) است. ارزشهای خانوادگی بر تمام ویژگیهای سیستم حاکمیت شرکتی ژاپن سایه افکنده است. بدین معنی که سنت فرهنگی خانواده گرایی چیز فراتر از وابستگیهای خونی است که نشاندهنده کنترل خانوادگی بر شرکتها، در کشورهای لاتین است. بعلاوه تأکید نسبتاً کمی بر اقامه دعوا ژاپن وجود دارد. با این وجود، سیستم حاکمیت شرکتی ژاپن تعدادی از ویژگیهای آنگلوساکسون را دارا میباشد و این عمدتاًً به دلیل اشغال این کشور توسط آمریکا بین سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۲ است. میتوان گفت ژاپن مظهر کشورهایی است که در آن مفهوم سازمانی شرکت حاکم است. این مفهوم در وجود روابط وسیع شبکه های بین شرکتی است، شرکتهایی که اصطلاحاً کایرتسو نامیده میشود.
بنابرین شرکتهای ژاپنی اغلب یک زیر ساخت غیررسمی از هیئتمدیره ایجاد میکند، به مانند کشورهای آنگلوساکسون هیئتمدیره توسط مجمع عمومی سهامداران نصب و عزل میشوند. همانند آلمان، کارکنان و سهامداران، سهامداران عمدهای هستند که میتوانند به طور اساسی بر تصمیمگیری مدیریتی در ژاپن را تحت تأثیر قرار دهند. در مقایسه با کشورهای آنگلوساکسون، به نظر میرسد ارزش سرمایهگذاریهای سهامداران به صورت کلی در رابطه تجاری یک شرکت با شرکت دیگر مورد توجه قرار میگیرد. به نظر میرسد سهامداران ژاپنی میتوانند برای مقاصد استراتژیک صاحب اوراق بهادار خود باشند. همانند آلمان بانکهای بزرگ ژاپنی سهامداران عمده با نفوذ هستند (مؤسسات مالی دیگر نیز با نفوذ هستند). به طور کلی سهامداری بانکی تا اندازهای در ژاپن نسبت به آلمان مهمتر میباشد. در ژاپن هم تأمین مالی از طریق بانک و هم سهامدار بودن بانک یک هویت بسیار پایداری دارد. بورس اوراق بهادار برحسب اندازهشان نقش مهمی در اقتصاد ژاپن دارند.
در ژاپن حقوق مبتنی بر عملکرد فراگیر نیست. در حقیقت، موضوع اجرت مدیریت برای سهامداران نسبت به بسیاری از کشورهای دیگر از اهمیت کمتری برخوردار است. بر اساس مفهوم حاکمیت شرکتی در ژاپن و نقشی که سهامداران در آن بازی میکنند، به نظر میرسد لزوم کمتری برای اتحاد منافع مدیران و سهامداران به منظور پرداخت مبتنی بر عملکرد وجود دارد. به نظر میرسد سهامداران در ژاپن حتی بیشتر از کشورهای آلمانی اشتیاقی برای روابط اقتصادی پایدار و طولانیمدت دارد. کایرتسو و مفهوم استخدام طولانیمدت گواه بسیار منطقی نسبت به این نظریه است. رابطه های نهادینه شده بین سهامداران و حس برتر خانواده گرایی و اجماع، در را به روی اشتغال بلندمدت میگشاید، در حالی که در کشورهای آنگلوساکسون ممکن است از چنین تعهداتی از طریق عوامل مؤثر بازار ممانعت به عمل آید. در حالی که مدلهای بازار و روابط، مدلهای غالب در کشورهای پیشرفته هستند، میتوان مدل سومی نیز در نظر گرفت که مربوط به کشورهای با اقتصاد نوظهور است (ویمر و پاپ، ۱۹۹۹).
۲-۸-۳- مدل پیوندی
این مدل که در بسیاری از کشورهای در حال توسعه (همچون اندونزی، تایلند، کره و مکزیک)دیده میشود. برخی از خصوصیات مدل بازار و روابط و برخی از ویژگیهای خاص خود را دارد. برای مثال بازارهای سرمایه در آن چندان نقد شونده نیستند. بازار کنترل شرکت وجود ندارد و در صورت وجود غیرفعال است و چارچوبهای نظارتی و قانونی اغلب در حال شکلگیری هستند. در فقدان بیانهای استوار نظارتی و یا قانونی، معاملات شرکتها اغلب بر پایه اعتماد و روابط میباشد. آشنایی مختصر با این مدلهای کلی ما را در شناسایی کاستیهای نظام حاکمیت شرکتی و راه حل های بالقوه برای آن یاری میرساند (ویمر و پاپ،۱۹۹۹).
مسائل حاکمیت شرکتی و حفظت از سرمایهگذاران عناصر بسیار مهم در پیشرفت و موفقیت اقتصاد محسوب میشوند. هر جائیکه حاکمیت شرکتی ضعیف باشد مانند کشورهای در حال توسعه، رشد اقتصادی دچار وقفه میشود، اما بیشتر آن ها سعی میکنند اقتصاد زیرزمینیشان را رسمی نمایند، در نتیجه قانون و تحریمها سختتر و سنگینتر میشود. واگرایی عقاید و نظرات در مورد حاکمیت شرکتی در کشورهای کمتر توسعهیافته به طور واضح و مشخص از تعداد زیادی تئوریهای معین به وجود میآید که موارد زیر را در بر میگیرد:
-
- فرضیه مباشرت[۲۴]: بر اساس این نظریه مدیران مباشران، سهامداران تلقی میشوند. مدیران عبارتاند از: متخصصینی که سهامداران کار اداره و مدیریت وجوه خود را به آن ها محول نمودهاند. در این نظریه فرض بر این است که تمامی اطراف قضیه رفتار منطقی و معقول دارند، همچنین فرض میشود که سرمایهگذاران از خطرات فریبکاری مدیران آگاهند و مدیران نیز از نگرانی سهامداران از این بابت اطلاع دارند. به همین علت مدیریت شرکت، خود علاقمند به حسابرسی صورتهای مالی شرکت است.
-
- تئوری سازمانی[۲۵]: در این مدل مدیرعامل را رأس شرکت دانسته و هیئتمدیره را تنها تحمیلی بر ساختار سازمانی برمیشمارد. طبق این ساختار هیئتمدیره، تنها بر گزارشها مهر تأیید میزند، به عبارتی در تهیه گزارش هیچ نقشی ندارد. این تئوری بیشتر در کشورهای کمتر توسعهیافته مطرح است چرا که مالکیت و ساختار کنترل شرکتها در آنجا غیر رسمی و خانوادگی بوده و از نظر اندازه بسیار کوچک میباشند.