۹
لهستان
۷۷
۹
یونان
۸۵
۵
مطالعه موردی ـ بررسی افکار عمومی در انگلستان
نظرسنجی صورت گرفته توسط اندیشکده چتم هاوس (Chatham House) در ماه جولای ۲۰۱۲ نشان میدهد که ۳۴ درصد شهروندان انگلیسی، ایران را به همراه کرهشمالی به عنوان چهارمین خطر بزرگ برای امنیت ملی این کشور میدانند. از سوی دیگر، ۴۵ درصد شهروندان انگلیسی نیز ایران را در رتبه اول غیر قابل قبول و نامحبوبترین کشورها انتخاب کردهاند. در این نظرسنجی ۳۶ درصد پاسخدهندگان با حمله نظامی به ایران موافق و ۴۵ درصد آنها نیز مخالف حمله نظامی به ایران بودهاند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در نظرسنجی دیگری نیز که توسط این مؤسسه در جولای ۲۰۱۰ انجام شده بود، ۵۲ درصد شهروندان انگلیسی ایران را در کنار کرده شمالی به عنوان دومین تهدید مهم پیش روی این کشور معرفی کرده بودند. همچنین ۷۲ درصد آنها موافق اعمال تحریم علیه ایران و ۳۵ درصد موافق حمله به ایران بودند، در حالی که ۴۷ درصد آنها مخالف اقدام نظامی علیه ایران بودند. شهروندان انگلیسی در خصوص رویکرد مثبت یا منفی، ایران با امتیاز ۴۸- پس از پاکستان و کرهشمالی در رتبه آخر قرار گرفته بود.
گفتار سوم: نتیجه
روابط ایران و کشورهای اروپایی در سالهای پس از انقلاب با فراز و نشیبهای همراه بوده است. به رغم بهبود نسبی روابط میان اتحادیه اروپا و ایران بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۳ ، با طرح موضوع هستهای ایران این روابط به مرور زمان رو به تنش گذاشته است. البته در این میان نباید مؤلفه آمریکا را نادیده گرفت. در واقع، در سه دهه گذشته مواضع اتحادیه اروپا و ایالات متحده به مرور زمان و بر سر موضوع هستهای ایران از واگرایی به همگرایی کامل نزدیک شده است. به عنوان مثال در دهه ۱۹۹۰ ما شاهد نوعی واگرایی میان اتحادیه اروپا و آمریکا بر سر اجرای قانون داماتو و تحریم بخش انرژی ایران هستیم. اما با مطرح شدن برنامه هستهای ایران، ملاحظات امنیتی در اولویت اتحادیه اروپا قرار گرفت. مخالفت ایران با تعلیق غنیسازی اورانیوم نیز موجب هر چه نزدیکتر شدن مواضع اتحادیه اروپا و ایالاتمتحده در قبال برنامه هستهای ایران شد. از یک سو، به دلیل آنکه اتحادیه اروپا و آمریکا ایران را یک تهدید امنیتی تلقی میکنند و از سوی دیگر به دلیل به هم پیوستگی منافع اتحادیه اروپا و ایالاتمتحده و تداوم دشمنی میان ایران و ایالات متحده ما شاهد همگرایی هر چه بیشتر مواضع قدرتهای فرا آتلانتیکی در آینده خواهیم بود.
فصل پنجم:
نتیجهگیری و پیشنهادات
مبحث اول: نتیجهگیری
سازمان اکو برخوردار از میراث عظیم فرهنگی ـ تاریخی مشترک اعضا ظرفیت و توان چشمگیری دارد که میتواند در رویارویی با مشکلات و محدودیتها به آن یاری رساند. احساس تعلق به تاریخ و فرهنگ مشترک و نیز منافع مشترک در اتخاذ سیاستهای همگون، جنبههای کارساز و مؤثری در گسترش کارکردهای این سازمان خواهد داشت. ایجاد و تحکیم کثرتگرایی در تجربههای موفق همکاری منطقهای نقش مثبتی دارد.
در کشورهای عضو اکو که در شمار کشورهای در حال توسعه جهان به شمار میروند. کارکرد دستگاههای اداری، بر روند توسعه اقتصادی و سیاسی بسیار تأثیرگذار است. نظام اداری، مینیاتوری از کل جامعه است که ارتباط نزدیک با ساختارهای اجتماعی، سیاسی، حقوقی، ایدئولوژیک و اقتصادی دارد. میان توسعه کشورها و رشد نظام اداری و اقتصادی و اجتماعی آنها رابطهای نزدیک برقرار است. در فرایند نوسازی سیاسی و رشد و توسعه اقتصادی، نظام اداری نقش عمدهای ایفا میکند، که خود مستلزم دگرگونی و تحول در آن است.
در میان اعضای اکو جنبههای هم تکمیلی اجتماعی به گونهای برجسته به چشم میخورد. ایران، پاکستان و افغانستان با توجه به پیوندهای عمیق تاریخی و فرهنگی، آموزههای اسلامی را پایه و اساس نظامهای سیاسی خود قرار دادهاند. ولی با این حال، پذیرش تفاوتهایی نیز در میان آنها وجود دارد. گسترش آموزش رسمی در پاکستان بسیار گسترده و قابل توجه است و این امر در مورد ایران نیز صادق میباشد. در مورد افغانستان آموزش رسمی دارای تنگناهای اساسی است.
علت اصلی این امر بیشتر بیثباتی سیاسی افغانستان است. ترکیه یک نام غیردینی را برای مدیریت سیاسی ـ اقتصادی خود پذیرفته است. نظام سیاسی ـ اجتماعی آذربایجان و جمهوریهای آسیای مرکزی هم غیر دینی است. از این رو در مقایسه با سه کشور جمهوری اسلامی عضو اکو تفاوتهایی دارند.
مبادلات اجتماعی ـ فرهنگی در میان اعضای اکو بسیار اندک است. ارتباط میان دانشگاهها و مراکز علمی ـ آموزشی این کشورها از سطح چشمگیری برخوردار نشده است. در مورد همکاریهای علمی، آموزشی و فرهنگی، در میان اعضا توافقهایی شده است.
گسترش همکاری این کشورها در اکو مورد تأیید قرار گرفت، ولی در عمل از گسترش قابل توجه برخوردار نبوده است. ترکیه نیز پس از فروپاشی اتحاد شوروی، فعالیت فرهنگی گستردهای را در جمهوریهای آسیای مرکزی، آذربایجان و اعضای جدید اکو انجام داده است.
بیش از پانزده هزار نفر از تبعه این کشورها روانه ترکیه شدند، که در سال ۱۹۹۵ تنها دو هزار نفر از آنان باقی ماندند. آنها به دلیل نبود امکانات لازم برای زندگی و تحصیل ناچار به ترک ترکیه شدند. پاکستان نیز که از بنیانگذاران اکو است، تلاش بسیاری برای جذب دانشجویان جمهوریهای آسیای مرکزی انجام داده است. کشورهای بنیانگذار اکو نیز با توجه به دشواریهای اقتصادی و کمبود منابع لازم که برای تأمین نیازهای داخلی نیز کفاف نمیدهد، قادر به تأمین هزینه زیادی در این زمینه نبودهاند.
کشورهای عضو اکو دچار مشکلات اقتصادی گوناگونی هستند که روند همکاری منطقهای میان آنها را با اختلال جدی مواجه میسازد. رشد بسیار سریع جمعیت، صنایع وابسته و مونتاژ از شاخصهای کشورهای در حال توسعه است. کشورهای عضو اکو که با این مشکلات هم مواجه هستند، برای تسریع رشد اقتصادی خود توسعه همکاریهای منطقهای را برگزیدهاند. این کشورها دچار وابستگیهای عمیق اقتصادی به بلوکهای قدرت و نبود صنایع مستقل هستند. شرکتهای اروپایی و آمریکایی در ترکیه سرمایهگذاری بسیاری کردهاند. ترکیه از دهه ۱۹۷۰ اتکای زیادی به سرمایههای خارجی پیدا کرده است.
مسابقه تسلیحاتی میان هند و پاکستان بار سنگینی را بر اقتصاد این کشور تحمیل میکند. اقتصاد پاکستان بر تولیدات کشاورزی متکی است. این بخش دچار مشکل مشترک کشورهای در حال توسعه یعنی پایین بودن قدرت تولید و کارایی است. بخش صنعت نیز به تولید مواد مصرفی و تجهیزات مورد نیاز در فعالیتهای کشاورزی اختصاص یافته است.
اقتصاد ایران بر جای مانده از دوران رژیم شاه، دچار وابستگیهای گوناگونی است. پس از نابودی رژیم شاهنشاهی و برقراری جمهوری اسلامی، برای ملی کردن صنایع و قطع وابستگیهای گوناگون از خارج بسیار تلاش شد. افغانستان از سال ۱۹۷۹ همچنان از ناآرامی سیاسی ـ نظامی رنج میبرد، همراه با بیثباتی سیاسی ـ نظامی با اقتصادی از هم پاشیده مواجه است. این کشور برای تأمین نیازهای داخلی خود همچنان به شدت به منابع خارجی وابسته است. جمهوری آذربایجان برای تنوع بخشیدن به روابط خارجی خود، توسعه روابط با آمریکا و اروپا را دنبال کرده است.
در میان اعضای اکو شبکههای ارتباطی کافی برای گسترش روابط اقتصادی مناسب وجود ندارد. هر چند برخی از خطوط ارتباطی این کشورها به هم متصل شده است، اما کافی نیست. راهآهن سراسری ایران که شمال و جنوب کشور را به هم متصل می سازد، بیشتر یکطرفه است، اما سبب تسهیل در ارتباط با جمهوری آذربایجان و ترکمنستان میشود. ایجاد راهآهن سرخس ـ مشهد سبب دسترسی بیشتر ترکمنستان به بازارهای ایران و بالعکس میشود. شبکه جادهای ایران نیز برای ایفای نقش ترانزیتی ایران در میان کشورهای عضو از گستردگی چشمگیر برخوردار نیست، هر چند شرایط بالقوه مناسبی در این زمینه وجود دارد.
پاکستان نیز همانند بسیاری دیگر از کشورهای در حال توسعه، نیاز جدی به سرمایهگذاری وسیع در بخش ارتباطات، شبکهی جادهای و راهآهن دارد. دشواری اساسی پاکستان برای ارتباط با جمهوریهای آسیای مرکزی، بیثباتی سیاسی در افغانستان است، که در مسیر این کشور به آسیای مرکزی قرار گرفته است. ترکیه از شبکه جادهای بسیار گستردهای برخوردار است. این کشور به سبب قرار گرفتن در مسیر جابجایی کالا از آسیا به اروپا، دارای ویژگی برجستهای است. ترکیه شبکه راهاهن مناسبی نیز دارد که در حمل و نقل کالا و مسافر از آن بهرهبرداری میشود، ولی این کشور با جمهوریهای آسیای مرکزی و جمهوری آذربایجان مرز مشترک ندارد.
افغانستان که محصور در خشکی است، تنها مسیر ارتباط آن با جهان خارج شبکه جادهای است و راهآهن نیز ندارد. آذربایجان از طریق خطوط راهآهن به مراکز جمهوریهای دیگر همچنین ایران و ترکیه وصل شده است. این کشور در کنار دریای خزر امکان مبادلات با بندر کراسنودسک (ترکمنباشی) را در سواحل ترکمنستان و نیز بنادر ایران و قزاقستان را دارد. آذربایجان هم به دریای آزاد راه ندارد. جمهوریهای آسیای مرکزی بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، گسترش روابط را با همسایگان برای دسترسی به بازارهای آزاد جهان آغاز کردند. میان قزاقستان و کشورهای ساحلی دریای خزر، با وجود امکانات وسیع بالقوه، خطوط کشتیرانی منظم برای انتقال کالا و مسافر وجود ندارد. قرقیزستان که کشوری کوهستانی است، با خط آهن به ازبکستان و قزاقستان مرتبط شده است.
در تاجیکستان نیز خطآهن در سطح محدودی امتداد یافته است، به گونهای که مراکز تولید پنبه را به خارج از این جمهوری پیوند میدهد. ترکمنستان از نظر طول و تراکم جادهها در میان جمهوریهای آسیای مرکزی در شرایط پایینتری قرار گرفته است. خطآهن مشهد ـ سرخس ـ تجن میتواند این کشور را در اتصال به شبکه خط آهن ایران یاری کند. ازبکستان از رودخانههای سیر دریا و آمو دریا برای حمل و نقل بهره میگیرد. خطوط آهن ازبکستان، آن را به کشورهای همسایه قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان متصل میکند. این کشور نیز مانند دیگر جمهوریها کم و بیش به سرمایهگذاری برای توسعه خود نیازمند است. به این ترتیب اعضای اکو دچار محدودیتهای جدی در شبکه ارتباطی داخلی و منطقهای خود هستند. رفع این محدودیتها نیاز به سرمایهگذاری عظیمی دارد که ضرورت گسترش همکاریهای بینالمللی را روشن میسازد.
کشورهای عضو اکو تجارت عمده خود را با خارج از منطقه انجام میدهند. نیازهای اساسی این کشورها که بیشتر تولید کننده مواد کشاورزی و معدنی هستند، تجهیزات ساخته شده و کالاهای نهایی و فناوری خارج منطقه است. آلمان، ژاپن، ایالات متحده و بیشتر کشورهای اروپایی شرکای تجاری عمده ایران هستند.
سطح تجارت ایران با کشورهای منطقه، در حال حاضر بسیار اندک است. پاکستان صادرات و واردات خود را با کشورهای خارج از منطقه اکو انجام میدهد. شرکای تجاری اصلی پاکستان آمریکا، ژاپن، کشورهای اروپایی و کشورهای حوزه خلیج فارس هستند. ترکیه نیز تجارت عمده خود را با خارج از منطقه انجام میدهد. شرکای تجاری عمده آن را کشورهای اروپایی به ویژه آلمان و نیز آمریکا تشکیل دادهاند.
افغانستان تجارت محدود خود را با خارج از منطقه انجام میدهد. تجارت با روسیه و جمهوریهای مستقل مشترکالمنافع و کشورهای اروپایی، ساختار تجارت خارجی آذربایجان را تشکیل داده است. جمهوریهای آسیای مرکزی نیز بر اساس ساختار تجاری بازمانده از دوران اتحاد شوروی، تجارت خود را با روسیه و دیگر جمهوریهای جامعه کشورهای مستقل مشترکالمنافع انجام میدهند. آنها هم صادر کننده مواد کشاورزی و معدنی و مواد اولیه و وارد کننده تجهیزات، ماشین آلات و کالاهای مختلف مصرفی هستند.
کشورهای عضو اکو دچار ضعف هم تکمیلی اقتصادی هستند، آنها صادر کننده مواد اولیه و تولیدات کشاورزی و وارد کننده ماشینآلات و کالاهای ساخته شده مصرفی و سرمایهای گوناگون هستند. بسیاری از مواد اولیه و معدنی تولید شده در این کشورها، برای صنایع پیشرفته در کشورهای صنعتی مورد نیاز است. این کشورها مانند دیگر کشورهای در حال توسعه نیازمند وارد کردن فناوری در بخشهای گوناگون از کشورهای پیشرفته هستند و فراهم کردن این نیاز را درون منطقه ممکن نیست. نبود امکانات تولید و ساخت انواع ماشین آلات، عدم دسترسی مستقل به تکنیکهای روز به کافی نبودن تعداد کارگران ماهر و کارشناسان، سبب شده است ایجاد صنایع مستقل در این کشورها، همانند بسیاری از کشورهای در حال توسعه، با دشواریهای جدی روبرو شود. این امر به نوبهی خود هزینه تولید را در داخل منطقه بالا میبرد.
به این ترتیب ساختارهای مشابهی که در اقتصادهای اعضای اکو وجود دارد، گسترش تجارت منطقهای را دشوار میسازد. حجم اقتصادی اعضای اکو نابرابر است. این نیز در جای خود گسترش همکاریهای منطقهای را دشوار میسازد. در میان نرخ رشد سالانه کشورهای عضو اکو تفاوتهای جدی وجود دارد. ایران، ترکیه و پاکستان در سالهای اولیه دهه ۱۹۹۰ رشدی حدود دو تا ده درصد داشتند، اما اعضای جدید این سازمان، از رشد منفی برخوردار بودند. سپس در سالهای بعد این کشورها توانستند بخشی از مشکلات خود را حل کرده و در مسیر بهبود قرار گیرند.
عوامل جغرافیایی در توسعه همکاریهای منطقهای در میان اعضای اکو اهمیتی چشمگیر دارد. اعضای جدید اکو در پی پیوستن به این سازمان، این امکان را یافتهاند تا به جای مسافتهای دور و بنادر دریای سیاه و اقیانوس آرام، از آبهای خلیج فارس و دریای عمان هم بهره گیرند. آنها میتوانند از طریق همکاریهای گوناگون در این سازمان، دشواریهای محصور بودن در خشکی را کاهش دهند. کالاهای مختلف تولید شده در هر یک از کشورهای عضو، میتواند پس از مطالعه و بررسی، برای تأمین نیازهای دیگر کشورهای منطقه بهرهبرداری شود.