گیولی و هاین [۲۶](۲۰۰۰) چنین اظهار میکنند که محافظه کاری باعث کاهش سود گزارش شده انباشته در طول زمان می شود . آن ها بیان میکنند که اندازه اقلام تعهدی انباشته شده در طول زمان، یکی از معیارهای محافظه کاری است.
شرکت هایی که در مرحله ثبات قرار دارند و هیچ گونه رشدی ندارند و همچنین از نظر استفاده از روش های گوناگون حسابداری نیز بیتفاوت هستند، سودهایشان به جریان های نقدی نزدیک می شود و اقلام تعهدی ادواری آن ها نیز به سمت صفر میل می کند. « ثبات اقلام تعهدی منفی (از قبیل منظور نمودن انواع ذخایر) در میان شرکت ها و در طول یک دوره بلند مدت نشانهای از وجود محافظه کاری است، نرخ انباشتگی اقلام تعهدی منفی شاخصی از تغییر در میزان محافظه کاری در طول زمان است» (گیولی و هاین ، ۲۰۰۰ ، ص۲۹۲).
۲-۵-۳-۳ معیارهای رابطه سود و بازده سهام
قیمت های بازار سهام نشان دهنده تغییرات ارزش دارایی در زمانی هستند که آن تغییرات رخ می دهند، خواه اینکه آن تغییرات شامل زیان ها یا سودهایی در ارزش دارایی باشند . از این رو، می توان گفت که بازدههای سهام همواره به هنگام هستند . از آنجا که محافظه کاری پیشبینی می کند، مبنای شناسایی زیان های حسابداری بسیار به هنگام تر از سودها است ، بدین ترتیب انتظار بر این است که زیان های حسابداری بیشتر از سودهای حسابداری با بازدههای سهام، تقارن زمانی[۲۷] داشته باشند (واتز ، b2003). باسو (۱۹۹۷) با بهره گرفتن از این مبانی معیاری را تحت عنوان « عدم تقارن زمانی سود» ، برای محافظه کاری معرفی می کند که در قسمت بعدی به تفصیل در مورد آن بحث خواهد شد .
۲-۵-۴ عدم تقارن زمانی سود به عنوان معیاری از محافظه کاری
در قسمت های قبلی بیان شد که عدم تقارن زمانی سود بر اساس رابطه سود / بازدههای سهام به عنوان یکی از معیارهای محافظه کاری شناخته شده است. باسو ، محافظه کاری را در نتیجه انعکاس سریع تر اخبار بد نسبت به اخبار خوب در سود تفسیر کرد . این تفسیر، بیانگر تفاوت سیستماتیک بین اخبار خوب و بد از دو جنبه «به هنگامی »[۲۸] و « پایداری »[۲۹] در سود است . باسو برای اندازه گیری اخبار از بازدههای سهام استفاده کرد و با بهره گرفتن از رگرسیون بین سود و بازده سهام دریافت که پاسخ سود نسبت به اخبار بد (بازده منفی سهام) به هنگام تر از پاسخ سود نسبت به اخبار خوب (بازده مثبت سهام)است. او همچنین در بررسی های خود نشان داد که پایداری تغییرات منفی سود کمتر از تغییرات مثبت آن است. بدین صورت او معیاری را برای اندازه گیری محافظه کاری معرفی کرد که دیدگاه سود و زیانی داشته و آن را عدم تقارن زمانی سود نامید. باسو برای توجیه این معیار سود و زیانی خود به بولتن تحقیقات حسابداری شماره (۲)، انجمن حسابداران رسمی آمریکا (۱۹۳۹) استناد کرد ، در این بولتن اشاره شده بود که محافظه کاری در صورت سود و زیان از اهمیت بیشتری نسبت به محافظه کاری در ترازنامه برخوردار است.
۲-۵-۵ پیامدهای محافظه کاری
در ابتدا محافظه کاری، باعث تخصیص بهینه منابع به دو صورت می شود:
۱)گزارش های مالی محافظه کارانه باعث می شود تا سرمایه گذاران بین پروژه های سرمایه گذاری خوب و بد بر اساس سبد ریسک خودتمایز قائل شوند، که این امر باعث تخصیص بهینه منابع وافزایش کارایی بازار میگردد.
۲)محافظه کاری باعث کاهش گرایش مدیران برای سرمایه گذاری در پروژه هایی که خود تمایل دارد می شود. بنابرین عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیران وسرمایه گذاران کاهش یافته که باعث آمدن هزینه سهامداران برای نظارت برمدیران می شود. عدم تقارن اطلاعاتی موجب برهم زدن رابطه بین طرفین قرارداد می شود. با افزایش عدم تقارن اطلاعاتی سود اکثر شرکت ها قابل اتکا نیست. به دلیل همین کارکردعدم تقارن اطلاعاتی است که رویه های حسابداری و حسابرسی به دنبال اعداد محافظه کارانه هستند.
ازآنجایی که محافظه کاری باعث کاهش عدم تقارن اطلاعاتی می شود، منافع مورد انتظار و فرصت طلبی سرمایه گذاران آگاه از داخل شرکت را کاهش میدهد. در نتیجه باعث کاهش ریسک اطلاعاتی برای سرمایه گذاران غیرمطلع میگردد بدین ترتیب، این مسائل باعث افزایش سرمایه گذاری در شرکت، افزایش قدرت نقدینگی وکاهش بهای تمام شده معاملات می شود(غلامرضاکردستانی، ص۲۹).
۲-۶گفتارپنجم: هموارسازی سود
۲-۶-۱ تعاریف هموارسازی سود
تعاریف متعددی از هموارسازی سود توسط صاحبنظران و محققین حسابداری ارائه شده است که اکثر آن ها از نظر مفهومی مشابهت دارند. برخی از این تعاریف عبارتند از:
“هموارسازی سود به عنوان کاهش آگاهانه نوسانات سود در حدود سطحی که برای شرکت سطح نرمال محسوب میگردد، تعریف می شود. “
“هموارسازی سود به عنوان روشی که توسط مدیریت جهت کاهش تغییرات جریان اقلام سود گزارش شده در حول سود مورد نظر پیشبینی شده استفاده می شود، تعریف میگردد. “
“هموارسازی سود: اعمال و اقدامات ارادی و آگاهانه ای است که توسط مدیریت جهت کاهش تغییرات سود با بهره گرفتن از تکنیک های مشخص حسابداری انجام می پذیرد. “
“هموارسازی سودمی تواند به عنوان روشی تعریف شود که توسط مدیریت جهت کاهش تغییرات اقلام سود گزارش شده به وسیله حساب آرائی ساختگی (حسابداری) یا واقعی (معاملاتی) به کار گرفته می شود تا آن را در حدود جریان سود مورد نظر برساند)بدری، ۱۳۸۷٫ص۶۷).
۲-۶-۲ انواع هموار سازی سود
۲-۶-۲-۱سود هموار طبیعی[۳۰]
سود هموار طبیعی به نوعی از جریان های سود اطلاق می شود که از فرایند های عملیاتی ذاتاً هموار به دست میآید. به عنوان مثال فرایند درآمد در صنایعی نظیر آب و برق از این نوع است. حجم تولید و فروش و قیمت ها در اینگونه صنایع به طور ذاتی یک روند هموار دارد و این ویژگی به طور طبیعی وارد جریان سود می شود. در مقابل این سودهای هموار، سودهای دیگری قرار دارد که توسط مدیریت و در نتیجه اقدامات و تصمیم های آنان هموار شده است[۳۱]. که به نوبه خود دو طبقه واقعی و مصنوعی قرار میگیرد.
۲-۶-۲-۲هموارسازی واقعی[۳۲]
این نوع از هموارسازی سود، ناشی از برخی تصمیم های مدیریتی است که به منظور کنترل و تاثیر گذاری بر رویدادها و وقایع اقتصادی طراحی می شود. محققین در بیان تفاوت اساسی هموارسازی واقعی و مصنوعی معتقدند که اولی بر جریان های نقدی مؤثر واقع می شود، در حالی که دومی یک نوع بازی داخلی با ارقام است. هموارسازی واقعی منتج از یک سری مبادلات واقعی است که با هدف هموار کردن جریان سود انجام می شود. به عنوان مثال انجام فروش های زودرس و یا در نقطه مقابل، نوعی تعلل در اقدام به فروش است. ازآنجایکه کنترل رویدادهای واقعی اقتصادی(مبادلات)، مستقیماً بر سودهای آتی مؤثر واقع می شود، هموارسازی از این نوع را واقعی مینامند.
۲-۶-۲-۳هموارسازی مصنوعی[۳۳]
هموارسازی مصنوعی نشأت گرفته از اقدام هایی است که اصطلاحاً دستکاری های حسابداری نامیده می شود. ویژگی بارز این نوع هموارسازی آن است که ناشی از یک رویداد اقتصادی نبوده و تأثیری بر جریان نقد ندارد. به بیان دیگر هموارسازی مصنوعی صرفاً موجب جابجایی هزینه ها و درآمدها بین دورهای مالی می شود.