بند دوم:دراصطلاح
معمولاً خشونت با مفهوم پرخاشگری به کار برده می شود و پرخاشگری اعمال خصمانه ای است که از روی عمد صورت میگیرد و به افراد و اشیاء آسیب می رساند. آسیب زدن به دیگران روش های مختلفی دارد:
می توان کسی را تحقیر کرد، به او اهانت نمود و یا دشنامش داد. (آسیب روانی) می توان برای نابودی او تلاش کرد. (آسیب بدنی) در هر دو مورد هدف آسیب رساندن یعنی تحمیل نوعی درد و رنج است که معمولاً وجه تمایز خشونت با دیگر انواع پرخاشگری در شدت این آسیب نهفته است.[۳۸]
می توان خشونت را اقدام عمدی و آگاهانه دانست که با امیال، علایق، باورها، اعتبار و حیثیت فرد یا گروهی مغایر باشد و سبب ترس و یا رنج یا اضطراب گردد. بنابرین اولاً اقدامات غیر عمدی را نمی توان اعمال خشونت آمیز دانست هر چند سبب خسارت و زیان برای طرف مقابل گردد. ثانیاًً، باید توجه داشت که تنها افراد، مورد خشونت قرار نمی گیرند بلکه جامعه نیز میتواند مورد خشونت واقع شود هر چند به طور مستقیم نباشد مانند تحمیل جنگ که موجب میگردد اعضاء جامعه عرصه را خشونت بار تلقی کنند و ثالثاً، با توجه به شمول تعریف نباید به طور مطلق آن را مقوله ای ضد ارزشی همچون ستمگری دانست چه بسا خشونت هایی که برای اصلاح فرد یا جامعه ضرورت داشته باشد و انصراف از آن ها جامعه را دچار مشکل سازد و یا فاجعه به بار آورد.[۳۹]
با توجه به اینکه اشکال مختلفی که جرایم خشونت آمیز ممکن است داشته باشند، بر حسب پیشرفت فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و … از کشوری به کشور دیگر متفاوت است و یا حتی در یک منطقه از یک کشور نسبت به سایر مناطق تغییر پیدا میکند. بنابرین شایسته است تعریف دقیقی که در خصوص همه وضعیت ها مقبول و مناسب باشد جستجو شود. در بند ۷۳ راهنمای مباحثات که به منظور کمک به آماده سازی کارگاه ها برای نهمین کنگره (پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمین) قاهره ۲۹ آوریل ۱۹۹۵ تنظیم گردیده است جرایم خشونت آمیز به شرح ذیل تعریف شده اند.
« هر عملی که منجر به صدمه و زیان جسمی یا روانی گردد، جرم خشونت آمیز تلقی می شود تعریف رفتار خشونت آمیز منوط به موازین و رویه های قانونی و همچنین رویه ها و موازین مختلف اجتماعی، فرهنگی است.»[۴۰]
بنابرین سوء استفاده های جنسی، ضرب و شتم، تجاوز به عنف، آدم کشی، کودک کشی، خرید و فروش زنان و کودکان، موارد ترک و اهمال در نگهداری کودکان، رانندگی خطرناک و مجرمانه، سرقت مسلحانه، خشونت از طریق ایجاد رعب و وحشت و … میتواند اشکالی از خشونت تلقی شوند که در داخل این تعریف جای می گیرند.
خشونت را می توان عملی آسیب پذیر دانست که فرد برای پیشبرد مقاصد خویش انجام میدهد و صرفاً جنبه فیزیکی (بدنی) ندارد بلکه ممکن است ابعاد روانی (مانند فحاشی، تحقیر، منزوی کردن فرد، داد و فریاد، مزاحمت جنسی، تجاوز) و اقتصادی ( مانند شکستن وسایل خانه و …) را به خود میگیرد.[۴۱]
کوکلی تعریف نسبتاً جامعی از خشونت ارائه میدهد و معتقد است خشونت ناظر بر رفتاری است که با نیت تخریب اموال یا صدمه زدن به شخص دیگری انجام می شود و متضمن بی توجهی محض به سلامت دیگران و احتمالاً خود است.[۴۲]
به طور کلی، می توان خشونت را از نظر مفهومی، کنش و عملی در نظر گرفت که فرد یا افرادی از روی اراده و آگاهی، به منظور آسیب رسانی فیزیکی یا روحی – روانی به دیگران انجام میدهند.[۴۳]
بخشنامه دفترخانه بینالمللی، خشونت خانگی را چنین تعریف کردهاست:هر نوع خشونت میان همسران فعلی و قبلی در روابط صمیمی، در هر زمان و مکانی که این عمل اتفاق بیفتد. این خشونت ممکن است شامل خشونت فیزیکی، جنسی، عاطفی یا مالی باشد. قربانیان خشونت خانگی در امور مختلفی نظیر خانگی، سلامتی، آموزشی و … دچار مشکل و رنج میشوند.[۴۴][۴۵]
بارنت نیز خشونت خانگی را به عنوان الگویی از رفتارهای تهاجمی و اجباری شامل حملات فیزیکی، جنسی و روانی و همچنین فشار و تهدیدهایی اقتصادی که افراد علیه جفت (شریک) صمیمی شان به کار میبرند تعریف کردهاست.[۴۶]
در سازمان ملل در گردهمایی همگانی سال۱۹۹۳ برای اولین بار تعریفی از سوء استفاده بر مبنای جنسیت پیشنهاد شد. طبق ماده یک این اعلامیه، خشونت علیه زنان،شامل هر عمل خشنی است که مبنای جنسیتی داشته باشد و منجر به آزار جنسی، فیزیکی و روانی برای زنان شود و در نهایت منجر به سلب آزادی آنان ، هم در زندگی خصوصی و هم در زندگی اجتماعی شود.
کمیته ی ملی خشونت علیه زنان در سال ۱۹۹۱ در کشور استرالیا این مسئله را به این صورت تعریف میکند: « رفتاری که به وسیله ی مردان برای کنترل قربانی شان اعمال و باعث آسیب های روانی، فیزیکی و جنسی می شود و انزوای اجتماعی و یا محرومیت اقتصادی و رفتاری را در پی دارد، به گونه ای که زن در ترس و وحشت زندگی میکند.»[۴۷]
جدا از سوء استفاده های عاطفی و فیزیکی شناخته شده ی فرهنگی، این چنین رفتارهایی میتواند شامل نابودی مالکیت، تهدید، اذیت و استهزاء باشد. عنصر کلیدی در تمامی این اعمال کنترل یا مترادف آن قدرت است.
در سال ۱۹۹۶ مطالعه ی سلامت زنان روی داده ها و حوادث فیزیکی و جنسی خشونت علیه زنان را در طی ۱۲ ماه سال ۱۹۹۶ در استرالیا اندازه گیری نمود و خشونت علیه زنان را شامل هر حادثه ای تعریف نمود که در برگیرنده ی اقدام یا تهدیدی جسمی و جنسی باشد که از سن پانزده سالگی برای زنان رخ دهد و همچنین حمله ی جنسی که از ماهیت جنسی علیه زنان برخوردار باشد و با بهره گرفتن از زور فیزیکی اعمال شود.[۴۸]
خشونت علیه زنان در ابعاد وسیع خود شامل خشونتی است که هم در داخل خانه و هم خارج از خانه در محدوده ی خانوادگی اتفاق می افتد. در هر صورت، شکی نیست که علل اصلی این نوع خشونت ها را باید در نابرابری قدرت جست و جو نمود. خشونت فقط حمله فیزیکی نیست و انواع رفتارهایی را شامل می شود که مردان به قصد کنترل و ارعاب زنان در پیش می گیرند.[۴۹]
وسعت دامنه ی کنترل و ارعابی که مردان بر زنان اعمال میکنند، تنها زمانی آشکار می شود که آزار جنسی، حرکات تهاجمی، توهین و رفتارهای دیگران را که مردان برای مهار کردن زنان ابداع کردهاند در نظر بگیریم.[۵۰]
از دیدگاه سازمان جهانی بهداشت[۵۱] : « خشونت ، استفاده و به کارگیری قدرت و نیروی جسمی، به صورت عملی یا تهدیدآمیز علیه فرد یا فردی دیگر یا علیه گروهی ازمردم است که احتمال بسیار زیادی برای آسیب های روانی، جراحت، مرگ یا محرومیت و رشد غیر طبیعی بر آن متصور است و یا عملاً به آن ها منجر می شود.» [۵۲]
علاوه بر این در کنفرانس جهانی زن در پکن در سال ۱۹۹۵ تعریف دقیقی از خشونت علیه زنان در بند ۱۱۳ آن ارائه شده است که « اصطلاح، خشونت علیه زنان» به هرفعل خشونت بار مبتنی بر جنسیت اطلاق می شود که به آسیب دیدگی یا رنج جسمانی، روانی یا جنسی زنان منتهی می شود یا ممکن است منتهی شود؛ از جمله تهدید به ارتکاب اینگونه افعال ، اجبار و سلب خودسرانه ی آزادی ،در زندگی خصوصی یا عمومی.[۵۳]
بند اول : تقسیم بندی خشونت بر حسب ماهیت و نوع آن