اولین نسبت مورد استفاده دراین معیار نسبت بازده حاصل از سرمایه می باشد . این نسبت بیان کننده میزان سودآوری شرکت نسبت به سرمایه موجود در شرکت است .یکی از مزایای این نسبت این است که باعث همگن سازی اطلاعات مالی شرکت ها می گردد لذا قابلیت مقایسه شرکت های مختلف را ممکن می سازد.
دومین نسبت سود آوری ، نرخ بازده حقوق صاحبان سهام است که بیانگر میزان بازده ایجاد شده توسط شرکت به ازای هر ریال مبلغ سرمایه گذاری شده سهامداران می باشد . در دنیای واقعی این نسبت یکی از مهمترین نسبت هائی می باشد که تحلیلگران و سرمایه گذاران برای تصمیم گیری از آن استفاده می کنند . ثانیا این نسبت توسط نمودار دو پونت قابل تقسیم به چند نسبت دیگر می باشد: (Hauser&Bertl,2006)
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
سود خالص به فروش حاشیه سود خالص
ضربدر نرخ بازده سرمایه گذاری
فروش به کل دارائی ها گردش دارائی ها
نرخ بازده حقوق صاحبان سهام تقسیم بر
کل دارائی ها
تقسیم بر (دارائی / بدهی)- ۱
کل بدهی ها
نمودار دوپونت
از دیگر نسبت های مورد استفاده در این معیار می توان به بازده دارائی ها اشاره کرد که عبارت از، سود خالص تقسیم بر کل دارائی ها است. این نسبت بیان می کند که چه میزان از سود شرکت از دارائی های موجود در آن حاصل شده است. همچنین این نسبت می تواند به این سوال تحلیگران و سرمایه گذاران پاسخ دهد که شرکت چه میزان کارائی موثر در استفاده از دارائی ها برای ایجاد سودآوری داشته است؟ (پی نوو،۱۳۸۶)
کلیه نسبت ها و معیارهای موجود در طبقه معیار سودآوری به شرح زیر می باشد:
سود هر سهم
بازده سرمایه
بازده سرمایه گذاری انجام شده
بازده دارائی
بازده فروش
معیارهای سود آوری به دلیل آنکه کاملا تحت تاثیر نحوه تصمیم گیری شرکت می باشد معیار داخلی نامیده می شود.
مهمترین ضعف معیارهای موجود در این طبقه، این است که کلیه این معیارها به شدت تحت تاثیر روش های حسابداری قرار گرفته لذا قابلیت مقایسه را در شرکت های صنایع مختلف که از روش های حسابداری خاصی استفاده می کنند، مخدوش می سازد ولی به رغم این ضعف این نسبت ها همچنان به عنوان یکی از مبانی تصمیم گیری مورد استفاده قرار می گیرد. (Hauser&Bertl,2006)
سایر ایرادهای معیارهای سودآوری به شرح زیر است: (Annand et al,1999)
۱- سود حسابداری ، معیار کوتاه مدت است و منافع بلندمدت را مدنظر قرار نمی دهد، به گونه ای
که ممکن است سود فعلی به قیمت از دست دادن سودهای آتی تحصیل شده باشد.
سود حسابداری، ارزش زمانی پول و تغییرات در سطح قیمت ها را در نظر نمی گیرد.
سود حسابداری، هزینه فرصت سرمایه گذاری در سهام شرکت را در نظر نمی گیرد
سود حسابداری، ریسک یا مخاطره سود را در نظر نمی گیرد.
بر این اساس، صرف حداکثر نمودن سود حسابداری موجب افزایش در ارزش شرکت نمی گردد، بلکه نحوه تحصیل سود و ماهیت آن از اهمیت بیشتری برخوردار است. معیاری برای ارزیابی مناسب است که بتواند به خوبی بتواند تاثیر اقدامات مدیریت بر ارزش شرکت را منعکس کند. برای دستیابی به این امر، در تعریف معیار ارزیابی عملکرد باید حداقل سه ویژگی زیر لحاظ شده باشد: (Reddy Irala,2005)
مبلغ سرمایه گذاری انجام شده
بازده کسب شده از محل این سرمایه گذاری
هزینه سرمایه به کار رفته، به گونه ای که نرخ بازده مورد انتظار متناسب با ریسک باشد.
معیار ارزش افزوده اقتصادی نسبت به سایر معیارها، معیار بهتری برای سنجش ثروت ایجاد شده برای سهامداران می باشد.
۲-۵-۲)معیارهای جریان های نقدی
درک جریان های نقدی شرکت برای تصمیم گیری های سرمایه گذاران، مدیران و سایر اشخاص ذینفع مهم است. هر شرکتی برای موفقیت و تداوم حیات خود و بازپرداخت اصل بدهی ها و بهره باید به نقدینگی کافی دسترسی داشته باشد. صورت جریان وجوه نقد، اطلاعات مهمی را برای ارزیابی تصمیمات گذشته و چشم انداز آتی فراهم می کند. (مهام و همکاران،۱۳۸۷)
در بیانیه شماره یک هیات تدوین استانداردهای حسابداری مالی نیز این موضوع اذعان شده است:
” یکی از اهداف گزارشگری مالی فراهم آوردن اطلاعاتی است که سرمایه گذاران، اعتبار دهندگان و سایر استفاده کنندگان بالفعل و بالقوه را در برآورد مبلغ، زمان و مخاطرات دریافت های آتی یاری رساند. چشم انداز این دریافت های نقدی تحت تاثیر توانایی موسسه در تولید وجه نقد کافی برای ادای تعهدات خود به هنگام سررسید و سایر عملیات نقدی از جمله پرداخت سود نقدی سهام و همچنین تحت تاثیر نگرش عمومی سرمایه گذاران راجع به آن توانایی است که به نوبه خود بر قیمت بازار سهام اثر می گذارد”.(fasb,1978, par 37)
در بسیاری از اوقات، سودآوری به عنوان معیاری برای سنجش عملکرد شرکت مورد استفاده قرار می گیرد. مشکل اساسی این معیار این است که سود واقعا بیانگر میزان وجوهی نمی باشد که در اختیار سرمایه گذاران قرار می گیرد و ممکن است تفاوت چشمگیری با وجوه نقدی که در اختیار سرمایه گذاران قرار می گیرد، داشته باشد. ثانیا این معیار به شدت تحت تاثیر روش های حسابداری بوده و با به کار گیری رویه های مختلف حسابداری منجر به نتایج مختلفی می شود که ممکن است باعث گمراهی تحلیلگران و سرمایه گذاران گردد. لذا باعث نزول کیفیت ارزشیابی گردد. (Hauser&Bertl,2006) لذا باید از معیارهایی مانند جریان های نقدی استفاده کرد که تحت تاثیر روش های حسابداری نیستند. عموما شرکت ها برای تامین نقدینگی مورد نیاز خود به فعالیت های عملیاتی وابسته اند. در بلندمدت جریان وجوه نقد ناشی از عملیات باید برای پوشش نیازهای نقدی کفایت داشته باشد.اگر خالص جریان وجوه نقد ناشی از عملیات شرکت منفی باشد معمولا این شرکت با مشکلات مالی متعدد روبرو می شود. در کوتاه مدت شاید قادر به کسب نقدینگی مورد نیاز خود از طریق استقراض یا فروش دارایی های خود باشد، اما در بلندمدت با بکارگیری این روش ها قادر نخواهد بود در عرصه رقابت کسب موفقیت کند.(مهام و همکاران،۱۳۸۷) سهامداران همواره به جریان های نقدی عملیاتی ایجادی در شرکت علاقه مندند ((Hauser&Bertl,2006، شرکت دارای جریان نقدی عملیاتی مثبت، پس از رفع نقدینگی مورد نیاز برای فعالیت های سرمایه گذاری خود، باز هم نقدینگی مازاد برای بازپرداخت بدهی ها و پرداخت به سهامداران خواهد داشت و لذا بازده سرمایه گذاری را افزایش می دهد همچنین درنتیجه جریان های نقدی عملیاتی مثبت، شرکت ها قادر به تولید و فروش محصولات بیشتری خواهند بود و لذا سودآوری بیشتری نیز خواهند داشت و دارای روندی صعودی ارزش خواهند بود زیرا این وجوه می تواند به عنوان سود سهام به آن ها تعلق گیرد یا در پروژه های سود آور سرمایه گذاری مجدد شود.(مهام و همکاران،۱۳۸۷)
نتایج برخی از تحقیقات اهمیت جریان های نقدی را در مقایسه با سود مطرح می کنند. مثلا یافته های شیوا کمار(۲۰۰۲) نشان می دهد که رابطه جریان های نقدی با قیمت سهام قوی تر از رابطه سود با قیمت سهام است. همچنین آندریاس(۲۰۰۳) نشان داد که اولا ، جریان های نقدی محتوای اطلاعاتی بیشتری در تشریح بازده سهام و در مقایسه با سود دارند ثانیا ، زمانی که سود داراری ثبات نمی باشد جریان های نقدی نقش با اهمیت تری در بازار سهام نسبت به سود ایفا می کنند و اهمیت بیشتری می یابند.(حقیقت و قربانی،۱۳۸۶) نارسائی محتوایی، اثر روش های مختلف اندازه گیری و ذهنی بودن سود ، از عواملی است که اهمیت جریان های نقدی را مضاعف می سازد.
اما امروزه نقد حاصل از فعالیت های عملیاتی به تنهایی نمی تواند به عنوان توانایی واحد تجاری برای ایجاد جریان های نقدی تلقی گردد. به دلیل اینکه نقد حاصل از فعالیت های عملیاتی، نقدی است که نه تنها باید در دارایی های ثابت جدید سرمایه گذاری شود تا شرکت بتواند سطح جاری فعالیت های خود را حفظ نماید بلکه بخشی از آن نیز باید به منظور رضایت سهامداران با عنوان سود تقسیمی یا بازخرید سهام بین آن ها توزیع گردد. از این رو باید به جریان نقدی آزاد نیز مورد توجه قرار گیرد.(تهرانی و باقری،۱۳۸۷)
۲-۵-۳)معیارهای نرخ رشد
همواره دغدغه ای که سهامداران را تحت تاثیر خود قرار داده است پیش بینی تغییرات قیمت سهام می باشد. سرمایه گذاران با بهره گرفتن از مدل هایی نظیر قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای سعی در پیش بینی بازده سهام را داشته و دارند. یکی از این عوامل ضریب بتا است که در این مدل قیمت گذاری از آن استفاده می شود. اما تحقیقاتی که اخیرا در دنیا صورت گرفته است، شواهدی را ارائه داده اند که استفاده از ضریب بتا به عنوان شاخص ریسک سیستماتیک توان تشریح رابطه بین ریسک و بازده را برای دوره های بلندمدت از دست داده و لذا استفاده قیمت گذاری سرمایه گذاری را به چالش کشیده است.تحقیقات اخیر تاثیر متغیرهایی مانند رشد فروش و بحران های مالی بر بازده سهام به اثبات رسانده اند.(حقیقت و موسوی،۸۶)
مثلا میچیلیدیز و دیگران تاثیر رشد فروش و دو متغیر اندازه شرکت و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار را بر بازده سهام برای شرکت های پذیرفته شده در بورس آتن بین سال های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۳ مورد بررسی قرار دادند. نتایج تحقیقات آن ها حاکی از این بود که رشد فروش و دو متغیر دیگر قادر به پیش بینی بازده سهام می باشند. (Michailidis,2006)
رشد فروش، یکی از شاخص های ارزیابی فعالیت شرکت می باشد.رشد مستمر درآمد فروش و سود شرکت منجر به آن می شود که بازار ریسک کمتری را برای شرکت در نظر بگیرد.جانسون و سوئنسن در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که شرکت هایی که نرخ رشد بالاتری دارند، سایر معیارهای عملکرد مالی آن ها نسبتا وضعیت بهتری را دارا می باشند. آنها معتقدند که نرخ رشد تاثیر مثبتی بر سودآوری و در نتیجه جریان های نقدی خواهد داشت . آن ها در تحقیقات خود مشاهده نمودند که شرکت هائی قیمت سهام بالاتری دارند که نرخ رشد بالاتری دارند. (Johnson& Soenen,2003)
برخی از متخصصان امور مالی، رشد سود را شاخصی گمـراه کننده برای تعییـن عملکرد شرکت می داننـد
و عقیده دارند نرخ رشد به تنهایی معیار مناسبی نمی باشد زیرا شناسایی منشای این رشد مهمتر است.(جهانخانی و ظریف فرد،۱۳۷۴)
۲-۶) هزینه سرمایه[۳۴]
برای تعیین ارزش شرکت از طریق معیارهای ارزش افزوده اقتصادی و جریان نقدی آزاد نیاز است که ارزش فعلی این مقادیر محاسبه گردند. برای تعیین ارزش فعلی از معیار هزینه سرمایه استفاده می شود. هزینۀ سرمایه از مهمترین ملاحظاتی است که باید در تأمین سرمایه مورد توجه قرار گیرد و در این راستا، باید اطمینان حاصل شود سود حاصل از محل سرمایه گذاریها بیش از هزینۀ سرمایۀ آن باشد. اگر نرخ بازده سرمایه گذاری، بیش از هزینه سرمایه آن باشد مابه التفاوت نرخ بازده و هزینه سرمایه به صورت سود نصیب سهامداران خواهد شد. بنابراین، هزینۀ سرمایه حداقل نرخ بازده ای است که شرکت باید تحصیل نماید تا بازده مورد نظر سرمایهگذاران در شرکت، تأمین گردد. یعنی نرخ بازدهای که تحصیل آن برای حفظ ارزش بازار شرکت یا قیمت سهام آن ضروری است و شرکت این بازده را از سرمایهگذاری بدست میآورد تا بتواند انتظارات سرمایه گذارانی را تأمین کند که وجوه بلند مدت شرکت را فراهم آوردهاند. هزینه سرمایۀ شرکت را برآوردی از «میانگین موزون» بازده مورد انتظار سرمایه گذاران در اوراق بهادار می باشد.برای حل مشکلات مربوط به انجام برآورد بازده مورد انتظار، نگرشی ساده کننده وجود دارد که براساس آن، برای هر شرکت به طور خاص ترکیبی از اوراق بهادار در ساختار سرمایه آن وجود دارد. اما مشکل در سطح کلی شرکت به وجود می آید زیرا نمی توان بازده را به صورت کمی و برای کل شرکت محاسبه نمود. محاسبۀ بازده در این رابطه اطلاعاتی را در مورد وضعیت سودآوری، سرمایه گذاری و نحوۀ تصمیمات تأمین مالی را ارائه می نماید که ممکن است بیشتر از بازده مورد توجه باشند. ( طالب پور ،۱۳۸۷)