تنه بزند و یا فحاشی کند ، پرخاشگری است . شاید این تعریف کمتر عینی باشد ؛ زیرا می توان از نیات فرد استنباطهای مختلفی کرد . علاوه بر این ، تعریف شامل رفتارهایی که ما معمولاً بدانها ” پرخاشگری ” می گوییم ، نمی شود . مثلاً : کودکی که کودک دیگر از تاب به زمین پرتاب به زمین پرتاب می کند تا خروش سوار شود ، قصد آزار او را ندارد ؛ اما دیگران رفتارش را پرخاشگرانه می دانند . در عمل ، بسیاری از پژوهشگران ترکیبی از این دو تعریف را به کار می برند . رفتاری که به دیگران آسیب می رساند ، پرخاشگری نامیده می شود ، به خصوص وقتی که کودک بداند رفتارش به دیگری آسیب می رساند . اعمال خصمانه ای که از روی قصد باشد نیز پرخاشگری تلقی می شود (ماسن و همکاران ، ۱۳۷۶ : ۴۲۵ ).
از این رو ، ارائه تعریفی روشن و دقیق از پرخاشگری همچون تعریف سایر مفاهیم علوم اجتماعی دشوار است . این مشکل از آنجا ناشی می شود که همواره نمی توان مرز روشن و قاطعی بین رفتارهای پرخاشگرانه و غیر آن ترسیم کرد . به عنوان مثال دقیقاً نمی توان گفت کدامیک از رفتارهای زیر ، نمونه هایی از پرخاشگری محسوب می شود :
سارقی که به هنگام دزدی با صاحب مال گلاویز می شود ؛
مال باخته ای که در دفاع از اموال خود با دزد درگیر می شود؛
یک شکارچی که حیوانی را شکار می کند ؛
بازیکن فوتبالی که پس از شکست از حریف ، توپ خود را پاره می کند ؛
کودکی که سهواً به پدر خود سیلی می زند ؛
یک جوخه اعدام که موظف به تیر باران محکوم است ؛
فردی که خودکشی می کند ؛
زنی که از شوهر خود انتقاد می کند و به او غر می زند ؛
مردی که حضور همسرش را در یک مهمانی نادیده می گیرد .
رفتارهای فوق هر کدام بخشی از عناصر یک رفتار پرخاشگرانه اند ؛ اما بین آنها باید تفاوت قایل شد . در برخی از آنها یک موجود زنده مورد آسیب قرار می گیرد ( اعدام یک انسان یا شکار یک حیوان ) ، در بعضی آسیب به غیر از موجود زنده معطوف می گردد (پاره کردن توپ فوتبال )، در بعضی اوقات گزند ارادی است (مثل شکار )و در برخی مواقع اراده ، در آن سهمی ندارد ( مانند سیلی زدن کودک به پدر )گاه آسیب جنبه روان شناختی دارد
( مانند انتقاد و غر زدن ) و زمانی رو به خویشتن دارد (مثل خودکشی ) و گاه رو به سوی دیگری دارد ( مانند بوکسوری که مشت به حریف می زند) ، و در مواقعی نیز انجام وظیفه را می رساند (مانند انجام وظیفه یک جوخه اعدام ).
انواع پرخاشگری
روان شناسی اجتماعی دو گونه پرخاشگری را از هم تمیز می دهند :
پرخاشگری هدفی : که در آن پرخاشگری خودش هدف است و غالباً با ایجاد درد و هیجان همراه است . وقتی خواهر و برادری با هم دعوا می کنند و به یکدیگر مشت می زنند و یا توهین به کسی که از او متنفریم و یا صدمه زدن به فردی ، برای جبران تحقیری که روا داشته ، نمونه هایی از این نوع پرخاشگری هستند .
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
پرخاشگری وسیله ای : این نوع پرخاشگری به دلیل خشم یا برای هیجان ایجاد نمی شود ؛ بلکه هدف به دست آوردن پاداشهای مطلوب ، همچون پول یا کالای با ارزش است ، نه آزار قربانی رفتار . کودکی که کودک دیگر را می زند تا اسباب بازی مورد علاقه خود را به دست آورد، یک بازیکن فوتبال که عملاً به بازیکن تیم مخالف آسیب می رساند تا او را از بازی بیرون کند و احتمال پیروزی تیم خود را افزایش دهد . نمونه ای از پرخاشگری ابزاری یا وسیله ای است .
انواع دیگر رفتار پرخاشگرانه را می توان به شرح زیر بر شمرد :
پرخاشگری ناشی از خشم : این نوع پرخاشگری عموماً با علایم برانگیختگی هیجانی و اغلب ناشی از درد یا نا کامی است . برای مثال: اگر دو موش با هم در قفسی جای داده شوند ، وقتی به آنها ضربه الکتریکی وارد شود ، به یکدیگر حمله می کنند . اگر یک موش باشد به عروسک یا شی ء دیگری حمله می کند . در نا کامی ، اگر از حیوان گرسنه در رسیدن به غذا جلوگیری شود ، پاسخ پرخاشگرانه در پی خواهد داشت کبوتری که آموخته برای دریافت دانه ، به میله ای نوک بزند اگر از خوردن دانه بازداشته شود به کبوتر دیگر حمله می کند .
پرخاشگری ناشی از حس غارتگری یا به خاطر شکار : در این حالت حیوان بدون احساس خاصی به شکار خود حمله می کند . این رفتار تا حدودی نتیجه تقلید و یاد گیری است. گربه ای که به طور طبیعی از مادرش یادگرفته که به موشها حمله کرده ، آنها را بکشد ، کشتن موشها را بدین وسیله یادگرفته است ؛ اما اگر به تنهایی پرورش یابد موشی را نخواهد کشت ( فرجی ، ۱۳۷۲: ۸۳ ).
پرخاشگری ناشی از ترس : هر حیوانی که ترسیده باشد وقتی حیوان تهدید کننده خیلی به او نزدیک شود ، امکان دارد برای دفاع از خود ، او را گاز بگیرد (۱۹۹۵:۴۱۵ , Sabini )
پرخاشگری به خاطر حفظ قلمرو : بسیاری از حیوانات ، قلمروی را برای خود تعیین کرده و آن را به صورتهای مختلفی نشانه گذاری می کنند ، مثلاً با ادرار کردن روی مرزهای قلمرو . سپس هر عضو نا آشنایی از نوع خود که وارد قلمرو شود ، تهدید به حمله می کند . اگر حیوان به مکان دیگری انتقال یابد ، رفتار پرخاشگرانه ناشی از حفظ قلمرو از او سر زده نمی شود .
پرخاشگری نوعدوستانه : پرخاشگری پرنده ای که از جوجه های خود ، یا پستاندار ماده ای که از بچه خود ، یا زنبور عسل سربازی که از کندو خود محافظت می کند ، نمونه هایی از پرخاشگری نوعدوستانه است . مویر [۲۳](۱۹۸۳ ( اصطلاح پرخاشگری مادری [۲۴] را برای توصیف رفتار توصیف رفتار خشم آلود پستاندار ماده ای که بچه هایش در لانه مورد تهدید قرار می گیرند ، به کار برده است .
پرخاشگری ناشی از نر بودن : در بسیاری از انواع حیوانات واکنش نر بزرگسال نسبت به نر نا آشنا خصمانه است . این واکنش با حفظ قلمرو فرق دارد ؛ زیرا در هر مکان و موقعیتی ممکن است رخ دهد . محرک فراخوان حمله ، بوی نر حیوان دیگر است . اگر بوی حیوانات نر به وسیله بوی ماده مصنوعی تغییر کند و یا دستگاه احساس بو با عمل جراحی برداشته شود ، حیوانات دیگر به همدیگر حمله نمی کنند . هورمون تستوسترون اهمیت حساسی دارد . حیوانات اخته یا به بلوغ نرسیده ، این رفتار را از خودشان نشان نمی دهند . علاوه بر این ، پرخاشگری ناشی از نر بودن با رقابت بر سر ماده ها نیز ارتباط نزدیکی دارد ؛ زیرا بیشتر در فصل جفتگیری اتفاق می افتد .
علل و انگیزه های پرخاشگری
ریشه های پرخاشگری در کجاست ؟ و پاسخ به این پرسش به عهده کیست ؟ زیست شناس ؟ روان شناس ؟ یا جامعه شناس و یا ترکیبی از این سه ( مدل زیستی – روانی – اجتماعی )؟… و یا هیچکدام ! روان شناسان اجتماعی سه نظریه عمده را در باره علل و انگیزه های پرخاشگری مورد تبیین قرار داده اند .
نظریه زیستی پرخاشگری
قدیمی ترین علت شناخته شده برای پرخاشگری حول محور این نظریه می چرخد که انسانها از نظر ماهیت زیست شناختی برای پرخاشگری برنامه ریزی شده اند . نخستین و معروفترین نظریه در این باره مربوط به زیگموند فروید (۱۹۳۳) را می توان نام برد .
فروید ، کلیه اعمال آدمی را با دو غریزه زندگی و مرگ تحلیل می کند و می گوید غریزه مرگ هم باید به شکلی تخلیه شود : یا به بیرون به صورت پرخاشگری و خشونت و دیگر کشی ؛ و یا به درون ، به صورت اعمال خود – تخریبی و خودکشی . به همین دلیل است که نمی توان خشونت را به کلی ریشه کن کرد و حداکثر کاری که می شود کرد والایش آن است ؛ یعنی هدایت کارمایه (انرژی ) این غریزه در جهتی که مورد قبول اجتماع و به سود آن باشد . مثل : ورزش ، فعالیتهای سیاسی و رقابتهای سالم حرفه ای.
لورنز [۲۵] (۱۹۶۶) نیز مانند فروید معتقد است که انسان و حیوان هر دو ذاتاً پرخاشگرند ، با این تفاوت که حیوانات در طول تکامل خود و برای حفظ گونه خود به ساز و کارهایی دست یافته اند که تکانه های پرخاشگرانه آنها را بر ضد گونه خود مهار می کند ، حال آنکه در مورد انسانها چنین نیست . از جمله این سازو کارها در حیوانات ، رفتارهای آدابگونه (ritualistic ) آنها به هنگام جنگ است که مانع از گسترش خشونت می شود ؛ مثلاً گرگ هنگامی که ببیند حریفش (گرگ دیگر) قدر است بر زمین دراز می کشد و گلویش را نشان می دهد .
یافته های جالب زیست شناسی درباره خشونت ، نیز قابل توجه است : مطالعات انجام شده در دانشگاه ییل در دهه ۱۹۶۰ نشان می دهد که پرخاشگری شکل واحدی ندارد ، تحریک الکتریکی منطقه خاصی از هیپوتالاموس گربه باعث می شود که حیوان جیغ بکشد ، موهایش سیخ شود ، مردک چشمش گشاد شود و به موشی که در قفسش قرار داده شده با چنگ و دندان حمله کند ؛ ولی هیچ آسیبی به او نرساند و تحریک منطقه دیگری از این ساختمان مغزی ، رفتاری کاملاً متفاوت ایجاد می کند : گربه در کمال خونسردی به سوی موش می رود و او را به آرامی پاره پاره می کند . به عکس در مطالعه دیگری دیده می شود که تخریب بخش کوچکی از بادامه (آمیگدالا ) در گربه وحشی که ذاتاً پرخاشگر است ، باعث می شود که حیوان ، رام شود .
سروتونین [۲۶]خون وقتی پایین باشد موجب پرخاشگری می گردد . مک گوایر خون ۴۵ گروه مختلف از میمونها را مورد آزمایش متعدد قرار داد . سرانجام مشاهده کرد که یکی از مواد شیمیایی موجود در خون میمون حاکم با سایر میمونها تفاوت چشمگیری دارد ، سروتونین خون او دو برابر دیگران است . در انسانها نیز چنین است . او خون اعضا و مدیران یک انجمن دانشگاهی را آزمایش کرد در خون آنان سروتونین بیشتری یافت (رفیعی ، ۱۳۷۳: ۲۰ )
کروموزومهای جنسی و پرخاشگری
در زمان حاضر ، بعضی از پژوهندگان برای اینکه اثبات کنند پرخاشگری پایه و مبنای زیستی (بیولوژیک ) دارد ، به کروموزومهای جنسی اضافه اشاه می کنند . گاه یک یا چند کروموزم به الگوی طبیعی کروموزومها اضافه می شود و به صورت XYY یا XXY در می آید . در نتیجه ، موجودی پابه عرصه وجود می گذارد که واجد آمادگی بیشتری برای پرخاشگری و بزهکاری است.
با تحقیقات انجام شده مشخص گردیده است ، مردانی که دارای یک یا چند کروموزوم Y یا X اضافی هستند ، بسیار پرخاشگراند و در میان مرتکبان جنایتهای خشن در صد بالاتری را تشکیل می دهند . در سال ۱۹۶۶ ریچارد اسپک که متهم به کشتن هفت پرستار در شیکاگو شده بود ، الگوی کروموزومی XYY داشت (کوئن ، ۱۳۷۲ : ۱۶۳ ) . پس از کشف این قضیه ، پژوهشهای گوناگون در ایالات متحده آمریکا صورت گرفت تا معلوم دارد آیا میان کروموزوم و رفتار پرخاشگرانه رابطه ای وجود دارد یا نه ، تا این زمان هیچگونه دلیلی دال بر رابطه میان آنها پیدا نشده است .
بلوغ جنسی و پرخاشگری
زیست شناسان بر این باورند بیشترین تغییراتی که هنگام پرخاشگری در بدن و اعمال آن روی می دهد ، همانهایی است که هنگام به کار افتادن امیال جنسی به وقوع می پیوندد. در واقع باید گفت ، همانطور که میل جنسی ، جانور نر را به جنب و جوش می ادازد و او را متجاوز ، تسلط جو یا پرخاشگر می سازد ، انسان هم از این قاعده مستثنی نیست . البته تجاوز و پرخاشگری انسان در این مورد غالباً با نرمش ، نوازش و ریشخند طرف معاشقه همراه است و این امر خشونت و تجاوز را تعدیل می کند ؛ ولی گاهی هم این چاشنی دلپذیر در کار نیست و تجاوز صورتی خشن و آزار دهنده به خود می گیرد که در کسانی که به بیماری دگر آزاری [۲۷] مبتلایند ، دیده می شود . این افراد از آزار رساندن و شکنجه دادن طرف معاشقه لذت می برند . و احیاناً بدون این رفتار خشونت آمیز ، که گاه ممکن است منجر به قتل نیز شود ، نمی توانند شهوت جنسی خود را ارضا کنند . روانکار انگلیسی درک میلز [۲۸]عقیده دارد که نوجوانی و بلوغ دوره ناسازگاریهاست و در این دوران نوجوانان ناراحت و مضطرب هستند . البته این عقیده ای است که به آسانی مورد قبول واقع نمی شود ؛ اما در بیشتر اجتماعات این نکته مورد قبول قرار گرفته که نوجوانی و بلوغ دوره ای است که طی آن نوجوان به موجودیت و و هویت خود پی می برد و این کار برای او معمولاً از راه تضادها و اختلافهای قابل فهم با پدر و مادر و نسلهای قدیمی تر جامعه صورت می گیرد . این تضادها و اختلافات واکنشهای دیگری از جمله سرکشی و نافرمانی و ناسازگاری و پرخاشگری ، و در مراحل حادتر رفتار نوروتیکی و غیر طبیعی و انواع بزهکاری نوجوانان را به دنبال می آورد .
-
- نظریه ناکامی – پرخاشگری
آیا پرخاشگری پاسخی به ناکامی است ؟به باور جان دالرد [۲۹]و همکارانش ، پرخاشگری همیشه پیامد ناکامی است و ناکامی همیشه منجر به پرخاشگری می شود . هیچ یک نمی توانند بدون دیگری صورت گیرند . (۱۹۸۸ :۳۹۶ , Myers ). در نظریه ناکامی – پرخاشگری [۳۰]به جای تاکید روی گرایش انواع آدمها به پرخاشگری به انواع وضعیتها یا تجربه هایی که ممکن است پرخاشگری را در هر فردی رشد دهد ، تاکید می شود . خاستگاه ناکامی ممکن است در ساختار شخصیت فرد و یا در محیط خارجی وی باشد . شدت ناکامی متغیر است ، شدت تمایل درونی به پرخاشگری نیز متغیر است
(اشرف ، ۱۳۵۵ : ۱۵۲).
روانکاوان نیز نظریه ناکامی – پرخاشگری را می پذیرند و ناکامی را به عنوان یک عامل مهم در پیدایی پرخاشگری می دانند . برکویتز (۱۹۸۹ ) نشان می دهد که ناکامی حتی زمانی که غیر منتظره و شدید باشد همیشه منجر به پرخاشگری مهم است . یکی از مطالعات ” گروه ییل ” بدین شکل بود که از آزمودنیها خواسته شد که خودشان را در ۱۶ موقعیت ناکامی و سرخوردگی تصور نمایند و آنگاه از آنها پرسیده شد که چه احساسی در این حالت دارند . به عنوان مثال در یک وضعیت ، افراد تحت آزمایش تصو کردند که در انتظار اتوبوس هستند و راننده اتوبوس در ایستگاه از کنار آنها گذشت . بنابراین افرادی که در انتظار سوار شدن بودند ، ناکام ماندند . آزمایش شوندگان ، در این رابطه گزارش داده اند که در این شرایط و ۱۵ شرایط دیگر آنها احساس عصبانیت داشتند (عصبانی شده بودند ). این آزمایش فرضیه ناکامی – پرخاشگری را اثبات می کند .
درستی و نا درستی نظریه ناکامی – پرخاشگری
مخالفان این نظریه معتقدند که افراد ناکام همیشه با کلمات یا رفتار پرخاشگرانه واکنش نشان نمی دهند ؛ بلکه چنین افرادی طیف وسیعی از واکنشها را نسبت به ناکامی از خود بروز می دهند . مانند کناره گیری ، نا امیدی و از طرف دیگر تلاش غلبه بر این نا امیدی و از بین بردن ناکامی . همچنین همه پرخاشگریها به خاطر ناکامی نیست ؛ بلکه دلایل متعددی دارد ، مثلاً : بوکسورهای حرفه ای ضربه های محکمی به سر طرف مقابل می زنند که با آسیبهای جدی همراه است . به علت اینکه قانون بوکس اجاره می دهد و دیگر اینکه اشتیاق فرد برای برنده شدن و دریافت جایزه است نه به دلیل ناکامی . یا در زمان جنگ سربازان علیه دشمن یورش می برند چون دستور مافوق را اجرا می کنند .
پاستور (۱۹۵۲) اثبات کرد که همواره ناکامی نیست که افراد را پرخاشگر می کند ؛ بلکه تصور نا به جا و نادرست ناکامی است که آنها تصور می کنند . مثلاً در مثال فوق ، مسافران منتظر اتوبوس فقط ناکام نشده بودند ؛ بلکه حقشان هم از بین رفته بود ، و این مساله نشان می دهد که دلیل راننده برای عبور از کنار مسافران این نتیجه را پدید آورده و بر آنان تاثیر گذارده و موجب عصبانیت آنها شده است (یعنی تصور به حق تبدیل شده است ). پاستور برای اثبات این مسأله ، ۱۶ موضوع جدید را برای آزمایش جدیدی انتخاب کرد که هر کدام شامل ناکامیهای مشابه قبلی بود با این تفاوت که فقط ناکامیهای توجیه شده انتخاب شده بودن . به عنوان مثال : در نسخه بازسازی شده واقعه اتوبوس ، ادعا شده بود که راننده اتوبوس گفت : “گاراژ” . بدین ترتیب ، نشان داده شده که خارج از ” سرویس ” است . پاستور متوجه شد که اگر وقتی شرایط واقعی برای مردم توصیف و تبیین گردد ، آنها بسیار کم عصبانی خواهند شد ، مخصوصاً دلایل برای آنها توجیه گردد ، عصبانی نخواهند شد . به بیان دیگر ، دریافتهای پاستور نشان می دهد که ناکامی ، خشم را به وجود نمی آورد ؛بلکه بستگی به توجیه شرایط دارد (Baron / Byrne ,1992:223 )
-
- نظریه یادگیری اجتماعی
نظریه یادگیری اجتماعی [۳۱] بر این حقیقت تأکید دارد که رفتار پرخاشگرانه مانند دیگر رفتارهای اجتماعی آموخته می شود . روان شناسان اجتماعی پافشاری می کنند که پرخاشگری یک رفتار اجتماعی است که در نتیجه پاداش و تنبیه از طریق تقلید از الگوها آموخته می گردد .
نمونه این یادگیری در کودکی دیده می شود که برای به دست آوردن چیزی پا به زمین می کوبد و داد و فریاد می کند تا چیزی را که می خواهد به دست آورد . اگر این کودک چندین بار با اتخاذ همین روش به مقصود برسد ، یعنی از پرخاشگری پاداش ببیند ، پرخاشگری در او تقویت می شود و به سادگی این صفت را از دست نخواهد داد . اگر یک بزرگسالی نیز چندین بار بر اثر خشونت و تندی و تهدید و خواستن حق السکوت و نظایر آن (با پرخاشگری ) مقصود خود را حاصل کند ، این صفت در او تقویت خواهد شد .
به همین دلیل از لحاظ اجتماعی پرخاشگری ، نه تنها قابل آموزش ؛ بلکه قابل پیشگیری و کنترل است . در تأیید این عقیده دلایل بسیاری آورده شده است: