۲-۲-۲: تعریف رفتارشهروندی سازمانی
بررسی ادبیات نظری نشان میدهد، دو رویکرد اساسی در تعریف مفهوم«رفتارشهروندی سازمانی» وجود دارد. اورگان (۱۹۹۷) و سایر محققین متقدم در موضوع فوق، این نوع رفتار را تحت عنوان رفتار فرانقش مورد مطالعه قراردادهاند زیرا فعالیتهای افراد در محیط کار، فراتر از الزامات نقشی است که برای آنها تعیین شده به علاوه رفتارهای آنان به طورمستقیم و آشکار از طریق سیستم پاداش دهی رسمی سازمانی مورد تقدیر قرار نمیگیرد. گروه دیگری از محققان هم چون گراهام[۸] پیشنهاد میکنند که رفتار شهروندی سازمانی باید به صورت مجزا از عملکرد کاری، مورد ملاحظه قرار گیرد چرا که در این صورت مشکل تمایز بین عملکرد نقش و فرانقش به وجود نخواهد آمد. در دیدگاه مذکور رفتار شهروندی سازمانی باید به عنوان مفهومی جهانی که شامل تمام رفتارهای مثبت کارکنان در درون سازمان است مورد توجه قرار گیرد. اورگان(۱۹۹۷)، رفتار شهروندی سازمانی را رفتاری خودجوش و آگاهانه میداند که به طور مستقیم یا صریح، توسط سیستم پاداش دهی رسمی سازمانی تقویت نشده اما در مجموع اثربخشی سازمانی را ارتقاء میدهد. منظور از خودجوش و آگاهانه بودن در آن است که این رفتار، ضرورت اجباری نقش یا مبتنی بر شرح شغل نبوده بلکه رفتاری عمدتاًً، مبتنی بر انتخاب شخصی است و در صورت عدم انجام آن نیز تنبیه به دنبال نخواهد بود(به نقل ازآلیسیا[۹]،۲۰۰۸،ص۶۶). به زعم مورمن و بلک لی[۱۰](۱۹۹۵) رفتار شهروندی سازمانی، شامل رفتارهایی است که برای سازمان مفید بوده ولی به عنوان بخشی از عناصر اصلی شغل در نظرگرفته نشده است. این رفتارها اغلب از طرف کارکنان به منظورحمایت از منابع سازمانی صورت میگیرد و ممکن است به طور مستقیم نیز منافع شخص خاصی را به دنبال نداشته باشد. رفتار شهروندی سازمانی به عنوان رفتار فردی که اثربخشی سازمان را به واسطه کمک به محیط اجتماعی و روانی آن ارتقاء میدهد نیز تعریف شده است(اورگان،۱۹۹۷،ص۴۱).
آلن و همکاران(۲۰۰۰) معتقدند؛ رفتارشهروندی سازمانی مجموعه ای از رفتارهای سازنده و همکارانه است که نه تنها به وسیله شرح شغل تصریح نشده بلکه به طور مستقیم و یا قراردادی نیز توسط سیستم رسمی سازمانی، پاداش داده نمی شود. لی پین و جواهر[۱۱](۲۰۰۲)، رفتارشهروندی سازمانی را تحت عنوان «تمایل به تشریک مساعی و مفید بودن در محیطهای سازمانی» تعریف کردهاند(دی گروت و براوون لی[۱۲]،۲۰۰۵، ص۷۶). رفتارهای فراتر از الزامات کارمندی که مبتنی بر نقشهای تعریف شده، نبوده و برای سازمان منفعت دارند را به عنوان ضرورتی اجتنابناپذیر برای بهبود سطح اثربخشی سازمانی تشخیص داده و این رفتارها را تحت عنوان رفتار شهروندی سازمانی تعبیر نموده اند(ویلیامز و شیو[۱۳]، به نقل از مقیمی، ۱۳۸۵،ص۳۴).
رفتار شهروندی سازمانی، بیانگر فعالیتهای کاری مرتبط، داوطلبانه و اختیاری است که به طور مستقیم از طریق توصیف رسمی شغل و سیستمهای پاداش دهی، سازماندهی نشده ولی در نهایت سطح کارایی و اثربخشی سازمانی را ارتقاء می دهند(زارعی متین و همکاران ،۱۳۸۵،ص۶۶).
رفتار شهروندی سازمانی فراتر از عملکرد وظیفه ای و سطح مهارت فنی فرد قرار داشته به عبارت دیگر رفتارهایی چون؛ حمایت، تأیید و پشتیبانی از بافت و شرایط اجتماعی – روانی است که به نوعی در نقش تسهیل کننده انجام وظایف سازمانی عمل میکنند. رفتارشهروندی سازمانی داری دو ویژگی خاص میباشند، از یک سو به طورمستفیم تقویت نمیشوند و از سوی دیگر شامل آن دسته تلاش های ویژه و فوق العادهای هستند که سازمانها برای دستیابی به موفقیت سازمانی از کارکنان خود انتظار دارند(مقیمی،۱۳۸۵،ص۱۲۲). کیم[۱۴](۲۰۰۶)، رفتارشهروندی سازمانی را رفتاری فراتر از نقشهای رسمی از پیش تعیین شده توسط سازمان تعریف نموده که ذاتی بوده و پاداش آن به طور مستقیم در مجموعه ساختار پاداشهای رسمی سازمانی نمیگنجد ولی در ارتقاء اثربخشی و کارکرد موفقیت آمیز سازمان از اهمیت زیادی برخوردار است. ویگودا[۱۵] و همکاران(۲۰۰۷)، معتقدند؛ رفتارشهروندی سازمانی، شامل انواعی از کمکهای غیررسمی و اختیاری میباشند که کارمند، بدون توجه به تحریمها و پاداشهای رسمی و به عنوان فردی آزاد آن ها را انجام داده و یا از آنجام آن ها، خودداری می-نماید. رابینز و جاج[۱۶](۲۰۰۷) معتقدند؛ رفتارشهروندی سازمانی، رفتاری بر اساس صلاحدید شخصی است که جزو نیازمندیهای شغلی کارمند نبوده و د رعین حال باعث افزایش اثربخشی سازمانی در جهت ارضای منافع ذینفعان خواهد بود.
ویلیامز(به نقل از آلپر[۱۷]،۲۰۰۷)، ساختاری دو بعدی برای رفتار شهروندی سازمانی مطرح نموده است. وی رفتا شهروندی سازمانی را به دو دسته ؛رفتارهایی که به طورمستقیم به سازمان سود می رسانند از جمله؛ انجام دادن کارهایی که ضروری نیست ولی وجهه سازمانی را بهبود میبخشند و رفتارهایی که به طور مستقیم به افراد در درون سازمان سود میرسانند همچون؛ نوع دوستی و کمک به همکاران دارای بارسنگین کاری، تفکیک نموده است. میتوان اذعان داشت؛ رفتارشهروندی سازمانی، رفتاری خود جوش، آگاهانه و داوطلبانه است که فرد بخاطر انجام آن به طوررسمی مورد تشویق قرار نمیگیرد زیرا اینگونه رفتارها در شرح شغل سازمانی پیشبینی نشدهاند با این وجود انجام این رفتارها به صورت مداوم و مستمر از یک سو موجب ارتقاء اثربخشی و موفقیت سازمانی و از سوی دیگر باعث افزایش رضایتمندی کارکنان خواهد شد. در مجموع میتوان اذعان داشت؛ رفتارشهروندی سازمانی دارای ویژگیهایی از این قبیل میباشد:
۱٫ نوعی تمایل درونی باعث انجام این گونه رفتارها شده و به واقع خودجوش و آگاهانه هستند.
۲٫ این نوع وظایف در شرح شغل افراد پیش بینی نشده و به همین دلیل است که از طریق سیسیتم پاداش دهی رسمی سازمانی، مورد تقدیر قرار نمیگیرند.
۳٫ در بلند مدت، تکرار این رفتارها منجر به افزایش کارایی و اثربخشی سازمانی خواهد شد.
۴٫ انجام و بروز این دسته از رفتارها از سوی کارکنان سازمان، منجر به ایجاد نوعی جو مثبت سازمانی و همچنین شیوع اقدامات نوع دوستانه در سازمان می شود.
۵٫ این رفتارها منشأ درون فردی داشته و پاداشهای درونی همچون؛ احساس رضایت و خشنودی شخصی را در پیخواهند داشت به علاوه تشویق این رفتارها از طرف سازمان، احتمال ظهور رفتارهای مذکور را از طرف کارکنان، ارتقاء خواهد داد.